امینه

16.00

عنوان: امینه

نویسنده: مسعود بهنود

ناشر: علم

موضوع: داستان های فارسی قرن 14

رده ی سنی: بزرگسال

تعداد صفحات: 282

Qty:
Comparison
Categories: ,

Description

معرفی کتاب امینه اثر مسعود بهنود

“امینه” رمانی است جذاب و گیرا که “مسعود بهنود” آن را از تلفیق خیال و افسانه با واقعیت های تاریخی آفریده است. خاتون یا همان “امینه” دختری است چموش و زیرک که سوارکار و جنگاور است و در تقدیر او قرار گرفته که به عقد “شاه سلطان حسین صفوی” در بیاید. سلطان حسین که پادشاهی است ضعیف النفس، شیفته ی “امینه” شده و او را سوگلی خود می کند و این داستان شرحی است از زندگی “امینه” که چطور راه خود را از دربار صفویه به شمال و در میان ترکمن ها پیدا می کند و نقش برجسته ای در پایه گذاری سلسله قاجاریه ایفا می کند.
“مسعود بهنود” این روایت داستانی را در بستر تاریخ دویست و بیست ساله ی ایران، یعنی از اواخر دوره ی صفویه تا پایان دوره ی قاجار شکل می دهد و زندگی نامه ای خیالی از “امینه” را که مادربزرگ یکی از مشهورترین شخصیت های تاریخی به نام “آغا محمدخان قاجار” است، ارائه می کند. این رمان خواندنی که سقوط و نابودی صفویه و به دنبال آن دوره های کوتاه سلطنت افشاریه و زندیه را به تصویر می کشد، قصه ای است از نقش تاثیرگذار زنان دربار و زیرکی بانوانی که زمینه را برای شکل گیری سلطنت قاجار فراهم نمودند. “امینه” از جرگه ی همین زنان هوشمند و آگاه است که مسیر پیشرفتش را با سرنوشت کشور گره می زند و آنقدر در این راه پیش می رود که به عنوان زنی روشنفکر راهی اروپا می شود. “مسعود بهنود” با قلم گیرای خود، مقایسات قابل توجهی از تفاوت های برجسته ی جایگاه بانوان در جوامع اروپایی و حرمسرای سلطان ارائه می دهد و داستان فتح خونین اصفهان توسط “محمود افغان” را لا به لای قصه هایی که “امینه” برای فرانسوی ها تعریف می کند، به تصویر می کشد.

 

 

قسمت هایی از کتاب امینه (لذت متن)

 اول این را شروع کنم که می خواهم برایتان قصه بگویم یک قصه تاریخی می توانید فرض کنید که اصلا هیچ یک از شخصیت ها واقعی نیستند راستی هم انها افسانه اند به خصوص خود امینه من در بعد از ظهر یک روز پاییزی به فکر او افتادم . یعنی خودم نیفتادم ان کسی من را به این فکر انداخت که حالا برای خودش کسی شده و بعید نیست به خاطر انتشار این کتاب علیه من شکایت کنند. اما فکرش را کرده ام اگر وکیل بگیرد و مرا به محکمه بکشاند مدرکی دارم که نشان می دهد خودش با همان خط خرچنگ قورباغه اش به من نوشته که هر کار خواستم با این قصه بکنم. اگر حالا بعد از چند سالی جلوی من سبز شود و چشمان درشت سیاهش را به من بدوزد و بگوید : چرا این کار را کردی ؟به او خواهم گفت :تو چرا مرا گول زدی ؟ چرا بازیم دادی ؟پس یکی تو زدی یکی هم من بی حساب بله ؟ و او چه دارد بگوید جز ان که مثل دفعه قبل خودش را بزند به ان راه یعنی کاریست گذشته حالا بیا برویم به بسطام به زیارت مزار با یزید . و بعد هم شروع کند با ان لهجه نیمه افغانی نیمه تاجیکی خواندن :ان شنیدستم که روزی با یزید و من هم بگویم بابا تو سعدی نخوان ! و بعد بخندیم .

 

در بخش دیگری از کتاب امینه را می خوانیم:

 

اگر قلعه بیگی اصفهان نیز، آن روز ماجرای فتنه دخترکان را پیش شاه نمی برد، باز دیر یا زود شاه صفوی وصف خاتون را می شنید. اصفهان با همه بزرگی به دوران شاه سلطان حسین صفوی کوچک بود و هر خبری در آن به گوش شاه می رسید. چه رسد به آن که دخترکانی شوریده باشند و کلانتر و سالار قزلباش را به بند کرده باشند.

 

شاه در حرم بود که خبر را شنید. زمستان بود، شاه صفوی که تن پوشی از پوست خز بر دوش انداخته بود چون از اندرون به قصر ناز بهشت پا گذاشت، قزلباش ها با لباس سرخ و یراق های زردوز لای درختان به چرخش افتادند تا از دور شاه را حراست کنند. قلعه بیگی که انتظام شهر با او بود، به خاک افتاد و رخصت یافت تا ماجراهای دیروز و دیشب را به عرض برساند.

خلاصه رمان امینه

این داستان نگاهی هستش به بانوانی که زمینه شکل گیری قاجاریه را فراهم کردن و آن را دست به دست از خلال خونریزی ها، در بین خود برای مدت طولانی حفظ کردند … امینه تاثیر زنان باهوشی را نشان میده که از میان حرمسراهای شاهان قاجار برخاسته اند.

اما اگر از عدم تطابق قصه با تاریخ بگذریم، در این کتاب درسهایی نهفته است … آنجا که امینه به اروپا می‌رود و تفاوت جایگاه زنان در جامعه اروپا را با جایگاه آنان در حرمسرای شاهی مقایسه می‌کند … آنجا که اعتقادات خرافی شاه سلطان حسین صفوی و اطرافیانش چگونه باعث استیلای افغانان بر ایران و عقب‌افتادگی کشور می‌شود و تفاوت فرمانروایان و شاهانی که از مشاوران خوب بهره می‌برند و آنها که خود را از آن محروم می‌سازند

امینه در فرانسه داستان خونریزیهای محمود افغان در اصفهان را از زبان حیدر بیک برای ولتر تعریف می‌کند … او روایت می‌کند که حیدربیک در بین اجساد خون‌آلود خانواده‌اش برای زنده ماندن خود را به مردن می‌زند … ولتر در عکس العمل به این داستان چند بار تکرار می‌کند: انتخاب مرگ برای گریز از مرگ! زنده باد زندگی … چه جمله زیبایی اگر دقیق‌تر به آن نگاه کنیم … اگر مرگ را فقط مرگ فیزیکی ندانیم … اگر در شرایط سخت امید را از دست ندهیم و مرگ را آرزو نکنیم، بلکه راه مبارزه با آن را جستجو کنیم … اگر صبر داشته باشیم … این چرخ زندگی است که می‌چرخد و هر طرف آن رنگی دارد …

پانوشت: “امینه” یکی از پرطرفدارترین رمان‌های تاریخی است که از دوران فروپاشی صفویه تا پایان سلسله قاجار را روایت می‌کند.

 

مقدمه مسعود بهنود در ابتدای کتاب امینه

اول اين را شروع کنم که مي خواهم برايتان قصه بگويم يک قصه تاريخي مي توانيد فرض کنيد که اصلا هيچ يک از شخصيت ها واقعي نيستند راستي هم انها اسانه اند به خصوص خود امينه من در بعد از ظهر يک روز پاييزي به فکر او افتادم .

 

يعني خودم نيفتادم ان کسي من را به اين فکر انداخت که حالا براي خودش کسي شده و بعيد نيست به خاطر انتشار اين کتاب عليه من شکايت کنند.

 

اما فکرش را کرده ام اگر وکيل بگيرد و مرا به محکمه بکشاند مدرکي دارم که نشان مي دهد خودش با همان خط خرچنگ قورباغه اش به من نوشته که هر کار خواستم با اين قصه بکنم.

 

اگر حالا بعد از چند سالي جلوي من سبز شود و چشمان درشت سياهش را به من بدوزد و بگويد : چرا اين کار را کردي ؟به او خواهم گفت :تو چرا مرا گول زدي ؟ چرا بازيم دادي ؟پس يکي تو زدي يکي هم من بي حساب … بله ؟

 

و او چه دارد بگويد جز ان که مثل دفعه قبل خودش را بزند به ان راه يعني کاريست گذشته حالا بيا برويم به بسطام به زيارت مزار با يزيد . و بعد هم شروع کند با ان لهجه نيمه افغاني نيمه تاجيکي خواندن :ان شنيدستم که روزي با يزيد … و من هم بگويم بابا تو سعدي نخوان ! و بعد بخنديم .

به هر حال فکرش را کرده ام و تمام اطراف قضيه را سنجيده ام . تازه به شما که خواننده اين قضيه هستيد ربطي ندارد

شما مي خواهيد يک قصه بخوانيد و کسي هم يقه شما را نخواهد گرفت که چرا به کتاب تاريخي مي گويي قصه . يا چرا به قصه مي گويي کتاب تاريخي . پس قصه تان را بخوانيد و بعد که تمام شد چشم هايتان راببنديدو کاري را بکنيد که من کردم .

 

روزي که نوشتن اين قصه تمام شد اول دلم براي امينه تنگ شد .

 

بعد براي قائم مقام و ميرزا تقي خان امير کبير که در مسير اين قصه به نا جوانمرديي کشته شدند و براي ميليونها نفري که در اين نزديک به سيصد سال در اين دنيا زندگي کردند .

 

نمي دانم براي کدامشان کمي گريه کردم .

 

بعد رفتم و نوار يک آواز محلي ترکمني را گذاشتم و نشستم به گوش دادن .

 

نمي دانم همان شب بود يا فردايش که با کامبخش و مريم و اطي جان را افتاديم طرف ترکمن صحرا .

 

رفتم براي چندمين بار تا شايد نشانه اي غير از ان شال ترکمني از اين قصه در عالم واقعيت پيدا کنم.

 

نقد کتاب امینه

امینه تاثیر زنان باهوشی را نشان می دهد که از میان حرمسراهای شاهان قاجار برخاسته اند. اما اگر از عدم تطابق قصه با تاریخ بگذریم، در کتاب امینه درس هایی نهفته است. آنجا که امینه به اروپا می‌ رود و تفاوت جایگاه زنان در جامعه اروپا را با جایگاه آنان در حرمسرای شاهی مقایسه می‌کند. آنجا که اعتقادات خرافی شاه سلطان حسین صفوی و اطرافیانش، چگونه باعث استیلای افغانان بر ایران و عقب‌افتادگی کشور می‌شود. و تفاوت فرمانروایان و شاهانی که از مشاوران خوب بهره می‌ برند و آنها که خود را از آن محروم می‌سازند.

 

امینه در فرانسه داستان خونریزی های “محمود افغان” در اصفهان را از زبان “حیدر بیک” برای ولتر تعریف می‌کند. او روایت می‌ کند که حیدربیک در بین اجساد خون‌آلود خانواده‌اش برای زنده ماندن خود را به مردن می‌زند. ولتر در عکس العمل به این داستان چند بار تکرار می‌کند: “انتخاب مرگ برای گریز از مرگ! زنده باد زندگی”. چه جمله زیبایی اگر دقیق‌تر به آن نگاه کنیم. اگر مرگ را فقط مرگ فیزیکی ندانیم. اگر در شرایط سخت امید را از دست ندهیم و مرگ را آرزو نکنیم، بلکه راه مبارزه با آن را جستجو کنیم. اگر صبر داشته باشیم. این چرخ زندگی است که می‌چرخد و هر طرف آن رنگی دارد.

سایر آثار مسعود بهنود

 

  • خانوم
  • کوزه بشکسته
  • سه زن نوشته

 

کلید واژه

معرفی کتاب امینه

قسمت هایی از کتاب امینه 

بخش دیگری از کتاب امینه

خلاصه رمان امینه

مقدمه مسعود بهنود در ابتدای کتاب امینه

 

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب  در یوتیوب

2- معرفی کتاب  در آپارات

Reviews

There are no reviews yet.

Show only reviews in English (0)

Be the first to review “امینه”

Your email address will not be published.