چیزهایی که هرگز به تو نگفتم

17.00

Qty:
Comparison
Categories: ,

Description

معرفی رمان تمام آنچه هرگز به تو نگفتم

رمان تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم اثری است ساده اما به‌غایت سهمگین که درباره چالش‌هایی است که فراروی زندگی انسان قرار می‌گیرد. این رمان اثر سلست اینگ نویسنده چینی – امریکایی است که با صرف 6 سال نوشته شده است.

کتاب تمام آنچه هرگز به تو نگفتم (Everything I never told you) در سال 2014 به عنوان کتاب شماره یک و بهترین رمان سال 2014 سایت آمازون انتخاب شد و در راس 100 کتاب برتر سایت گودریدز جای گرفت.

در روایت تودرتوی این کتاب رازهایی هست که نمی‌توان از کنار آنها به‌راحتی گذشت. کتاب با این سطر تکان‌دهنده آغاز می‌شود: «لیدیا مرده؛ اما هنوز کسی نمی‌داند». سلست اینگ (Celeste Ng)، با آوردن این جمله کوتاه، نه‌تنها در همان ابتدای کار، اوج بُهت مخاطب را هدف قرار می‌دهد، بلکه همه هستی و چیستی این روایت هولناک را بر عهده همین یک جمله می‌گذارد.

«تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم» روایت روزگار غمگین دختر نوجوانی است که از آغاز تولد، خود را قربانی محیط زندگی خود می‌بیند. خانواده‌ای که کانون خود را فدای پیرامون کرده است. مرگ لیدیا در سال ۱۹۷۷ رخ می‌دهد و فصل‌های کتاب بین روایت ماجراهای آن سال و گذشته‌ی این خانواده در دهه ۶۰ متغیر هستند. جیمز، پدر خانواده؛ یک چینی متولد آمریکاست که در دانشگاه، تدریس می‌کند و همسرش یک زن آمریکاییست که همیشه رویای پزشک شدن داشته، اما به خاطر ازدواج و بچه‌دار شدن دانشکده را ترک کرده است. سلست اینگ در این کتاب به نقل معضلات خانواده‌های چندملیتی و تفاوت‌های نژادی در دهه‌های گذشته می‌پردازد. پس از مرگ لیدیا و مطلع شدن از اینکه اعضای خانواده چیز زیادی از دخترشان نمی‌دانند و اینکه بر خلاف تصورشان او هیچ دوستی نداشته است؛ رابطه آنها تحت فشار قرار می‌گیرد و تفاوت‌های فرهنگی و نژادی بیش از پیش نمایان می‌شوند.

این کتاب در‌ حقیقت بیانگر عدم درک خواسته‌ها و آرزوهایی است که موجب می‌شود اعضای یک خانواده از هم فاصله بگیرد. معصومیت شخصیت لیدیا در این رمان به‌گونه‌ای است که مخاطب را به همذات‌پنداری با او وادار می‌کند. تا جایی‌که حتی وقتی او بارها دروغ می‌گوید؛ اینکه دوستان زیادی دارد در حالی‌که ندارد، اینکه در مدرسه بسیار فعال و شاد است در حالی‌که اصلاً این‌طور نیست و همیشه در یک گوشه تنهاست و دیگر موارد، مخاطب هرگز به خودش اجازه نمی‌دهد در مورد او قضاوت بدی داشته باشد. یعنی با اینکه لیدیا زندگی خود را وارونه جلوه می‌دهد اما انگار مخاطب با خودش می‌گوید؛ اگر من هم در چنین شرایطی بودم شاید همان کاری را می‌کردم که لیدیا کرد…

درباره سلست اینگ

«سلست اینگ» Celeste Ng نویسنده چینی – آمریکایی در سال 1980 در پیتزبورگِ پنسیلوانیا به دنیا آمد. او در خانواده‌ای تحصیل‌کرده کودکی‌اش را گذراند و در دهه‌ی هشتاد میلادی به آمریکا مهاجرت کرد. او تحصیلاتش را در رشته‌ی زبان انگلیسی دانشگاه هاروارد و نویسندگی خلاق در رشته‌ی میشیگان به سرانجام رساند و نوشتن را از یک مجله‌ی ادبی آغاز کرد. او برای نوشتن رمان «تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم» شش سال زمان گذاشت و درنهایت با انتشار آن به شهرت جهانی رسید.

ترجمه کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم به زبان فارسی

کتاب «تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم» نوشته‌ی «سلست اینگ» را انتشارات کتاب کوله‌پشتی با ترجمه‌ی «مرضیه خسروی» در سال 1394 منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «مرضیه خسروی» مترجم این اثر متولد سال 1362 است که تحصیلاتش را در رشته‌ی حقوق به سرانجام رسانده است. او مترجم پرکاری است و از ترجمه‌های دیگر او می‌توان به «شبگردی‌ها» اثر «چارلز دیکنز»، «هوو» اثر «ویلیام ترور» و «در باب هنر و زندگی» اثر «جان راسکین» اشاره کرد که نسخه‌ی الکترونیک و صوتی آن‌ها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.

در بخشی از کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم می‌خوانیم

آن تابستان آن‌ها درباره‌ی پدر و مادر نات هم پچ‌پچ‌هایی کردند؛ ولی مادر نات به خانه برگشته بود. مادر جک هنوز مطلقه و جک هم هنوز یاغی بود.

و حالا؟ درست هفته‌ی قبل، وقتی با ماشین از جایی به خانه برمی‌گشت، جک را دیده بود که با سگش پیاده‌روی می‌کند. دریاچه را دور زده و وقت ورود به کوچه‌ی کوچک و بن‌بستشان، جک دراز و بی‌قواره، از مقابل بانک می‌گذشت و سگش جلوتر از خودش شلنگ‌تخته سمت درختی می‌رفت. جک تی‌شرتی کهنه و رنگ‌ورورفته تنش بود و موهای حنایی رنگش نامرتب روی سرش فر خورده بود. وقتی نات با ماشین از برابرش گذشت، جک سرش را بالا گرفت و اندک تکانی به سرش داد، او سیگاری گوشه‌ی لب داشت. نات با خودش فکر کرده بود، این حرکت بیشتر از سر شناختن بود تا سلام و علیک کردن. کنار جک، سگ هم به چشم‌هایش زل زده و حسب عادت یک بایش را بلند کرده بود، و لیدیا تمام بهار را با او گذرانده بود.

حالا نات به این فکر می‌کند که اگر این موضوع را بگوید، پدر و مادرش خواهند گفت، چرا قبلاً این موضوع را نگفته بودی؟ آن‌وقت مجبور خواهد شد بگوید که تمام آن بعدازظهرهایی که می‌گفته «لیدیا دارد با یکی از دوستانش درس می‌خواند» یا «لیدیا بعد از کلاس توی مدرسه مانده تا ریاضی کار کند»، درواقع منظورش این بوده که او با جک است یا دارد ماشین جک را می‌راند یا خدا می‌داند الآن با او کجا رفته. علاوه بر این: بردن اسم جک به معنای پذیرش چیزی بود که نات علاقه‌ای به آن نداشت. اینکه جک درهرحال بخشی از زندگی لیدیا بود، اينکه ماه‌ها بود به بخشی از زندگی او بدل شده بود.

آن‌سوی میز، ماریلین به اعداد دفترچه تلفن نگاه می‌کند و با صدای بلند می‌خواندشان؛ جیمز شماره می‌گیرد، آرام و با دقت، با یک انگشت صفحه‌ی مدور اعداد را به حرکت درمی‌آورد. با هر تماس بیشتر دست‌پاچه می‌شود. نه؟ هیچی به تو نگفت، هیچ برنامه‌ای؟ اوه. می‌فهمم. بسیار خب. به‌هرحال ممنونم. نات رگه‌های چوب میز آشپزخانه را وارسی می‌کند و آلبوم باز جلویش قرار دارد. عکسی که به پلیس‌ها داده‌اند، شکافی در صفحه پدید آورده، قاب تمیز مشما پوشش سفید خالی عکس را نشان می‌دهد. مادرشان دستش را روی ستون دفترچه تلفن پایین می‌برد و سیاهی نوک انگشتش ردی تیره بر جای می‌گذارد. آن پایین، زیر رومیزی هانا پایش را دراز می‌کند و با یک انگشتش به‌پای نات می‌زند، حرکتی از سر شوخی. اما نات توجهی نمی‌کند.

کلیدواژه ها:

درباره ی سلست اینگ

معرفی کتاب تمام آنچه هرگز به تو نگفتم

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب  در یوتیوب

2- معرفی کتاب  در آپارات

Reviews

There are no reviews yet.

Show only reviews in English (0)

Be the first to review “چیزهایی که هرگز به تو نگفتم”

Your email address will not be published.