غارهای پولادین

15.00

Qty:
Comparison
Categories: ,

Description

معرفی کتاب غارهای پولادین

 

غارهای پولادین، اثر آیزاک آسیموف، اولین کتاب از مجموعه داستانی است که قهرمانان آن یک کارآگاه زمینی به نام الیجاه بیلی و یک روبوت فضایی انسان نما به نام دنیل الیواو هستند.

این کتاب روایتی از زندگی انسان در شهرهای زیرزمینی است و وقایع داستان مربوط به زمانی هزارسال در آینده است. هرچند آسیموف این کتاب را در سال 1953 نوشته، اما بسیاری از وسایلی که در کتاب به آنها اشاره شده، در حال حاضر اختراع شده اند و او به خوبی آینده زمین را در دست هوش مصنوعی می بیند. این در حالیست که ساخت روبوت های انسان نما و هوش مصنوعی سالهاست که ذهن مخترعین را به خود مشغول کرده و هر روز شاهد پیشرفت های بیشتری در این زمینه هستیم. شاید بتوان تصور کرد، هزار سال بعد، روبوت های انسان نمایی ساخته شوند که مثل آر.دنیل، بتوانند تبدیل به یک کارآگاه پلیس بشوند…

 

درباره کتاب غارهای پولادین

ماجرا در هزاران سال بعد اتفاق می‌افتد. دکتر سارتون به قتل می‌رسد. این یک قتل ساده نیست؛ چراکه دکتر سارتون، ساکن شهرک فضایی روی زمین، در محدودۀ شهر زمینی کشته شده است. به همین دلیل کارآگاه الایجا بیلی، از زمینی‌ها، مأمور کشف راز این قتل می‌شود و در این راه آر. دنیل آلیوا که رباتی کاملا انسان‌نماست، او را همراهی می‌کند. غارهای پولادین اولین کتاب از مجموعۀ رباتی آیزاک آسیموف است. آسیموف با خلق جهانی در چند هزار سال آینده که در آن زمینی‌ها در شهرک‌هایی محصور در پولاد و مدفون در زمین زندگی می‌کنند و بخشی از انسان‌ها کرات دیگر فضا را مسکون کرده‌اند، مرزهای تخیل را در زمان خود جابه‌جا کرده است. آیزاک آسیموف (۱۹۲۰- ۱۹۹۲) که استاد بیوشیمی در دانشگاه بوستون بود، بیش از پانصد جلد کتاب نوشته است که بخشی از آن‌ها داستان‌های علمی تخیلی و بخش دیگر آن‌ها علم به زبان ساده است. کتاب غارهای پولادین را سعید سیمرغ به فارسی برگردانده است و نشر چترنگ آن را در ۲۷۲ صفحه منتشر کرده است.

 

 

بخشی از کتاب غارهای پولادین

لایجی بِیلی تازه به میز کارش رسیده بود که متوجه شد آر. سامی منتظرش است و به او نگاه می‌کند. خطوط چهرۀ عبوس و کشیده‌اش عمیق‌تر شدند. «چی می‌خوای؟» «رئیس باهات کار داره، لایجی. همین الان. گفت به محض اینکه اومدی، بهت خبر بدم.» «خیلی‌خب.» آر. سامی همان‌جا بی‌حرکت ماند. بیلی گفت: «گفتم خیلی‌خب. حالا برو گم شو!» آر. سامی عقب‌گرد کرد و رفت تا به کارهای دیگرش برسد. بیلی با آزردگی به این فکر می‌کرد که چرا آن کارهای دیگر را یک انسان نمی‌تواند انجام دهد. درنگی کرد تا محتویات کیسۀ توتونش را بررسی کند و محاسبه‌ای ذهنی انجام دهد. با دو بار پر کردن پیپ در هر روز می‌توانست آن را تا رسیدن به روزی که قرار بود سهمیۀ بعدی‌اش را بگیرد، برساند. سپس از پشت نرده‌‌ها بیرون آمد (دو سال پیش، این گوشۀ نرده‌کشی‌شده به او اختصاص پیدا کرده بود) و طول تالار عمومی را پیمود. همچنان که می‌گذشت، سیمپسون سرش را از روی یک پروندۀ مخزن جیوه‌ای بلند کرد و گفت: «رئیس باهات کار داره، لایجی.» «می‌دونم. آر. سامی بهم گفت.» دستگاه کوچک برای به دست آوردن اطلاعات خواسته‌شده‌ای که در الگویی از ریزلرزش‌های سطح براق جیوۀ درونش ذخیره شده بود، حافظه‌اش را جست‌وجو و تحلیل کرد و نواری که کدگذاری‌های ریز و تودرتویی داشت از آن بیرون آمد. سیمپسون گفت: «اگه نمی‌ترسیدم پام بشکنه، یه اردنگی به آر. سامی می‌زدم. دیروز وینس بَرِت رو دیدم.» «جدی؟» «دنبال این بود که کارش رو بهش برگردونن؛ یا هر کار دیگه‌ای که توی اداره پیدا بشه. پسر بیچاره پاک ناامید بود؛ ولی مگه من چی می‌تونستم بهش بگم؟ الان آر. سامی داره کار اون رو انجام می‌ده، تموم شد و رفت. پسره هم حالا باید بره توی مزرعه‌های مخمر بار ببره. پسر باهوشی هم هست. همه دوستش داشتن.» بیلی شانه‌ای بالا انداخت و با لحنی خشک‌تر از آنچه واقعاً احساس می‌کرد، گفت: «دنیایی که توش زندگی می‌کنیم، همینه دیگه.» – از متن کتاب –

 

خلاصه کتاب غارهای پولادین:

 

ماجرا و تمام اتفاقات داستان، در آینده‌ای بسیار دور روی می‌دهد. آینده‌ای کاملاً خیالی و ساختگی، که در آن ساختار زمین دگرگون شده است. مردم دیگر در شهر های شناخته شده امروزی زندگی نمی‌کنند؛ شهرهای بزرگ و کاملاً سرپوشیده‌ای را ساخته‌اند که به آن غارهای پولادین می‌گویند.

نحوه زندگی انسان‌ها کاملاً تغییر شکل داده و با زندگی کنونی مغایرت دارد. مدت‌ها قبل از زمان داستان، عده‌ای از مردم به فضا مهاجرت کرده‌اند، آن‌ها توانستند پنجاه کره را تحت اختیار خود در آورند و مسکونی کنند.

این مهاجران با دستکاری ژنتیکی خود، و محیط زیستشان، توانستند طول عمر خود را افزایش، و بدین شکل تبدیل به ابر انسان‌هایی شوند که نیاکان خود، همان انسان‌های باقی‌مانده بر زمین را، کوچک و تحقیر کنند.

داستان از جایی شروع می‌شود که قتل غیر منتظره‌ای در شهرک فضایی‌ها رخ می‌دهد. یک دانشمند فضایی به نام دکتر سارتون، به شکلی باور نکردنی کشته می‌شود. فضایی‌ها این قتل را به انسان‌های زمینی نسبت می‌دهند و خواهان دریافت غرامت از جوامع بشری موجود بر زمین هستند. در این بین کاراگاه لی جی بیلی انتخاب می‌شود تا با کمک روباتی به نام آر-دنیل الیواو هدایت این پرونده را بر عهده بگیرد. اما در این بین مشکلاتی وجود دارد…

 

 

مروری بر کتاب «غارهای پولادین»

آیزاک آسیموف، چنانکه پیش‌تر اشاره شد، در کتاب «غارهای پولادین» با بهره‌گیری از مؤلفه‌های ژانر پلیسی – جنایی، معما را وارد ژانر علمی – تخیلی کرده و از این طریق به این ژانر غنای بیشتری بخشیده و به آن بُعدی تازه داده است.

داستان کتاب «غارهای پولادین» در چندین هزار سال بعد اتفاق می‌افتد؛ در دوره‌ای که انسان‌ها عرصۀ جولان خود را از زمین به نقاط دیگر فضا گسترش داده‌اند و سیاره‌هایی دیگر را مسکونی کرده‌اند و گروهی از انسان‌ها در آن سیاره‌ها زندگی می‌کنند و ساکنان زمین هم در شهرک‌هایی زیرزمینی که فولاد گرداگردشان را فراگرفته است به‌سر می‌برند. در چنین دوره‌ای است که ناگهان قتلی در یک شهرک فضاییِ همسایۀ زمین رخ می‌دهد و ماجرای کتاب «غارهای پولادین» حول کشف معمای این قتل می‌گردد.

در کتاب «غارهای پولادین» یک کارآگاه از میان زمینی‌ها، به نام الایجا بیلی، به همراه یک ربات انسان‌نما، به نام دنیل آلیوا، از شهرک فضایی مأمور می‌شوند که راز این قتل را کشف کنند و ما همراه با این دو در زمین و کهکشان سفر می‌کنیم و ماجراهایی مهیج و معمایی و پر از رمز و راز را دنبال می‌کنیم.

کتاب «غارهای پولادین» یک رمان جذاب، سرگرم‌کننده و پرکشش علمی – تخیلی و جنایی – معمایی است. آسیوف در این رمان، هنرمندانه از عهدۀ ترکیب این دو ژانر برآمده است و به‌شیوه‌ای هوشمندانه از مؤلفه‌های جذابیت‌بخش این هر دو ژانر بهره گرفته است.

کتاب «غارهای پولادین» همچنین، از خلال داستانی مهیج و معمایی، پرسش‌ها و تأملاتی را دربارۀ آینده و نیز دورانی از زندگی بر روی کرۀ زمین را که در این رمان به تاریخ پیوسته است پیش می‌کشد؛ پرسش‌ها و تأملاتی دربارۀ اینکه پیشرفت و همسایگی انسان و موجودات فضایی چه تبعاتی می‌تواند داشته باشد و آینده‌ای که در آن، بخشی از فضا مسکونی شده و فضایی‌ها و زمینی‌ها باهم تنش‌هایی پیدا کرده‌اند چگونه آینده‌ای می‌تواند باشد و انسان در چنین آینده‌ای چگونه به گذشته می‌اندیشد؟

در بخش دیگری از کتاب «غارهای پولادین» می‌خوانید:

«وقتی شهرک فضایی چیزی حدود بیست ‌و پنج سال پیش تأسیس شد، تمایل قدرتمندی وجود داشت که آنجا را تبدیل به مکانی دیدنی کنند. جمعیت شهر گله‌وار به آن‌سو روانه شدند.

فضایی‌ها جلوی این رویه را گرفته بودند. مؤدبانه (آن‌ها همیشه مؤدب بودند) ولی بدون هیچ‌گونه سازشی، با مهارت یک مانع نیرو بین خودشان و شهر برقرار کرده بودند. خدمات مهاجرتی و ایست گمرکی برپا کردند. اگر کسی کاری آنجا داشت، خودش را معرفی می‌کرد، اجازه می‌داد بازرسی بدنی شود و تحت آزمایش پزشکی قرار بگیرد و فرایند گندزدایی را طی کند.

این کارها به نارضایتی دامن زد. طبیعی هم بود. نارضایتی بیشتر از آن بود که رفتار فضایی‌ها سزاوارش باشد. این نارضایتی چوب لای چرخ برنامۀ نوسازی گذاشت. بیلی شورش‌های مانع را به یاد داشت. او خودش جزئی از جمعیتی بود که خودشان را از میله‌های مسیر پرسرعت آویزان کردند، بدون داشتن امتیاز درجه وارد بخش صندلی‌دار شدند و بی‌محابا روی نوارها دویدند و خطر شکسته شدن دست و پایشان را به جان خریدند و به مدت دو روز درست آن‌سوی مانع شهرک فضایی ماندند و با دادوفریاد شعار دادند و اموال عمومی شهر را از شدت درماندگی تخریب کردند.

بیلی اگر هنوز خوب فکر می‌کرد، می‌توانست آوازهایی را که آن‌زمان می‌خواندند، به یاد بیاورد. آوازی بود به نام انسان روی مادر زمین زاده شد، می‌شنوی؟ که از روی آهنگی قدیمی با ترجیع‌بندی بی‌معنی ساخته شده بود:

انسان روی مادر زمین زاده شد، می‌شنوی؟

زمین دنیایی است که او را زاد، می‌شنوی؟

فضایی، برو گم شو

از چهرۀ مادر زمین وارد فضا شو

فضایی کثیف، می‌شنوی؟

 

صدها شعر دیگر هم بود. بعضی‌هایشان هوشمندانه بودند، خیلی‌هایشان ابلهانه و خیلی‌ها هم رکیک بودند؛ ولی همه‌شان با فضایی کثیف، می‌شنوی؟ تمام می‌شدند. همۀ این‌ها پاسخ بیهوده‌ای بود به فضایی‌ها به دلیل بدترین توهینی که به زمینی‌ها کرده بودند: اصرار بر اینکه زمینی‌ها را موجوداتی نفرت‌انگیز و بیمار می‌دانستند.

البته فضایی‌ها زمین را ترک نکردند. حتی نیاز نداشتند هیچ‌کدام از سلاح‌های مرگ‌بارشان را به کار بگیرند. ناوگان قدیمی زمین خیلی زود فهمیده بود نزدیک شدن به هرکدام از کشتی‌های دنیاهای خارجی مساوی با خودکشی است. در آن روزهای اولیۀ تأسیس شهرک فضایی، هواپیماهای زمینی که دست به مخاطره زده و بر فراز آن پرواز کرده بودند، به سادگی ناپدید شده بودند. در بهترین حالت شاید تکه‌ای از بالشان ممکن بود روی زمین بیفتد.

هیچ جمعیتی هم نمی‌توانست آن‌قدر دیوانه باشد که تأثیر دست ویرانگر زیراثیری‌ای را که در جنگ‌های یک سدۀ پیش روی زمینی‌ها به کار رفته بود، فراموش کند.

به این ترتیب فضایی‌ها پشت مانعشان، که آن هم از تولیدات دانش پیشرفته‌شان بود ماندند؛ مانعی که با هیچ‌کدام از روش‌های موجود زمینی نمی‌شد آن را شکست. آن‌ها با خونسردی سوی دیگر مانعشان نشستند تا وقتی که شهر جمعیت را با بخار بی‌هوش‌کننده و گاز قی‌آور آرام کرد. پس از آن زندان‌های طبقۀ پایین پر شده بود از سردسته‌ها، یاغی‌ها و کسانی که صرفاً به این دلیل بازداشت شده بودند که دم‌دست بودند. آن‌ها هم همگی پس از مدتی آزاد شدند.

پس از آنکه به قدر کافی از آن ماجراها گذشت، فضایی‌ها هم از محدودیت‌هایشان کاستند. مانع برداشته شد و به پلیس شهر اعتماد کردند تا از انزوای شهرک فضایی محافظت کند. از همه مهم‌تر اینکه آزمایش‌های پزشکی دیگر آن‌قدرها آزاردهنده نبود.

حالا بیلی فکر می‌کرد که شاید اوضاع جهت عکس را در پیش بگیرد. اگر فضایی‌ها جداً فکر می‌کردند که یک زمینی به شهرک فضایی رفته و مرتکب قتل شده، ممکن بود مانع دوباره مستقر شود که خیلی بد می‌شد.»

 

دربارۀ آیزاک آسیموف نویسندۀ کتاب «غارهای پولادین»

آیزاک آسیموف (Isaac Asimov)، متولد 1920 و درگذشته به سال 1992، داستان‌نویس روسی – امریکایی، نویسندۀ کتاب‌های علمیِ عامه‌پسند و به زبان ساده و استاد بیوشیمی دانشگاه بوستون بود. او در دوران حیاتش، در کنار آرتور سی. کلارک و رابرت ای. هاینلاین، یکی از سه نویسندۀ بزرگ ژانر علمی – تخیلی به حساب می‌آمد.

آسیموف سه‌ساله بود که خانواده‌اش از روسیه به امریکا مهاجرت کردند. در بروکلینِ نیویورک بزرگ شد و خواندن را در پنج‌سالگی آموخت. خانوادۀ آسیموف چندین مغازۀ قنادی داشتند و در آن‌ها، علاوه آب‌نبات، روزنامه و مجله، از جمله مجلات علمی – تخیلی، می‌فروختند.

آسیموف خواندن داستان‌های علمی – تخیلی را از نُه‌سالگی آغاز کرد. در یازده‌سالگی اولین داستانش را نوشت و در هجده‌سالگی به باشگاه هواداران ادبیات علمی – تخیلی پیوست و در آن‌جا دوستانی پیدا کرد که بعداً نویسنده یا ویراستار داستان‌های علمی – تخیلی شدند.

در سال 1937 آسیموف اولین بار به نوشتن به‌صورت حرفه‌ای اندیشید و شروع به نوشتن اولین داستان علمی – تخیلی خود کرد. از سال 1939 داستان‌های او در نشریات چاپ شدند و او توانست از طریق نوشتن کسب درآمد کند و هزینۀ تحصیلش را بپردازد. هنوز اما درآمدش از راه نوشتن به‌قدری نبود که بتواند تمام‌وقت به این کار بپردازد. کم‌کم اما به نویسنده‌ای مشهور و یکی از بهترین و مهمترین و معروف‌ترین نویسندگان ادبیات علمی – تخیلی بدل شد.

مجموعه کتاب‌های «بنیاد» از مهمترین و معروف‌ترین آثار داستانی آیزاک آسیموف است. مجموعۀ ‌رباتی، که چنانکه پیش‌تر اشاره شد کتاب «غارهای پولادین» اولین کتاب آن است، و نیز مجموعۀ «امپراتوری کهکشانی» دیگر آثار داستانی مطرح و مهم او هستند.

آسیموف همچنین به‌خاطر قوانینی موسوم به «قوانین سه‌گانۀ رباتیک» شهرت دارد و «دانشنامۀ بریتانیکا» از او به‌عنوان واضع واژۀ «رباتیک» در زبان انگلیسی نام برده است.

همچنین در «فرهنگ انگلیسی آکسفورد» از آسیموف به‌عنوان واضع دو واژۀ «پوزیترونیک» و «روان‌تاریخ» نام برده شده است.

به‌افتخار آیزاک آسیموف، سیارکی را سیارکِ «آسیموف 5020» نام داده‌اند.

 

دربارۀ ترجمۀ فارسی کتاب «غارهای پولادین»

کتاب «غارهای پولادین» با ترجمۀ سعید سیمرغ در انتشارات چترنگ منتشر شده است.

سعید سیمرغ، متولد 1359، مترجم ایرانی است. از ترجمه‌های او می‌توان به کتاب‌های «خورشید برهنه»، «ارتقا»، «لبه‌های تیز»، «ریگی در آسمان»، «برجیس را بخر!»، «دریاهای سرخ زیر آسمان‌های سرخ» و «جمهوری دزدان» اشاره کرد.

 

شخصیت پردازی

شخصيت های اصلي كتاب اليجا بيلي و دانيل اليوا هستن كه هر كدام خصوصيات منحصر به فردي دارن. اليجا يك كارآگاه با استعداد و بازيگوشه كه علاقه زيادي به حل پرونده هاي پيچيده داره. او عادت دارد به حس خود تكيه كند و به كسي اعتماد نكند. او به ربات‌ها بدبین است و فکر می‌کند آن‌ها باعث بیکاری و فقر زمینی‌ها شده‌اند. او همچنین به فضایی‌ها نفرت دارد و آن‌ها را مسئول تخریب زمین می‌داند. او عاشق خانواده‌اش است و به همسرش جسی و پسرش بنتلی اهمیت می‌دهد. او در طول داستان رشد روحی و روانی می‌کند و نگرش خود را نسبت به ربات‌ها و فضایی‌ها تغییر می‌دهد.

 

دنیل یک ربات فضایی است که به شکل یک انسان خوش تیپ و باهوش ساخته شده است. او دارای هوش مصنوعی بالایی است و قادر است به سرعت تحلیل کند و حافظه‌ای عالی دارد. او به قوانین ربات پایبند است و نمی‌تواند به انسان صدمه بزند یا دروغ بگوید. او به الایجا احترام می‌گذارد و سعی می‌کند از او چیزهایی یاد بگیرد. او همچنین دارای شوخ طبعی است و گاهی با الایجا شوخی می‌کند.

 

سبک نگارش

سبک نگارش آسیموف در کتاب غارهای پولادین ساده و روان است. او با استفاده از توصيفات دقيق، جزئيات علمي، گفتگوهاي طنزآميز و منطقي، تصاوير بصري، فلاش بك ها و تغيير ديدگاه ها، يك داستان جذاب و هيجان انگيز را خلق كرده است. او همچنین با استفاده از تضاد بین شخصيت ها، محيط ها، فرهنگ ها و سبك زندگي ها، تنش و كنفليكت را در داستان افزايش مي دهد. سبك نگارش آسيموف در كتاب غارهای پولادین يك سبك علمي تخيلي-پليسي است كه علاقمندان به هر دو ژانر را جذب خود مي كند.

 

موضوع و پيام

موضوع كتاب غارهای پولادین حول محور قتل يك فضائي در شهر نيويورك است كه باعث مي شود يك كارآگاه زمیني و يك ربات فضائي با هم همكاري كنند تا پرونده را حل كنند. در حالي كه داستان پروژده، نگاه عميقتر به كتاب نشان مي دهد كه مسائل بزرگتر و عمیق‌تری را مطرح می‌کند. موضوعاتی مانند رابطه بین انسان و ربات، تفاوت بین زمینی‌ها و فضایی‌ها، تاثیر تکنولوژی بر جامعه، اهمیت همکاری و همدلی، نقش اخلاق و قانون، توطئه‌های سیاسی و اقتصادی و آینده ناشناخته زمین. پیام کتاب غارهای پولادین این است که انسان باید با تغییرات زمان سازگار شود و با دیگران همکاری کند تا به رشد و پیشرفت دست یابد. همچنین پیام کتاب این است که ربات‌ها می‌توانند دوستان و همکاران خوبی برای انسان باشند اگر به درستی ساخته و استفاده شوند.

 

ژانر و ساختار

ژانر کتاب غارهای پولادین علمی تخیلی-پلیسی است. این ژانر به داستان‌های علمی تخیلی گفته می‌شود که در آن‌ها یک جرم یا قتل رخ می‌دهد و گروه یا فردی سعی می‌کند با استفاده از علم و تکنولوژی آن را حل کند. این ژانر در سال‌های ۱۹۴۰ توسط نويسندگاني مانند ري موند چندلر، دشيل همت و جيمز كين پديده شد. آسيموف يكي از نخستين نويسندگاني بود كه اين ژانر را با علمي تخيلي تركيب كرد. ساختار کتاب غارهای پولادین خطی است. یعنی داستان از آغاز تا پایان به صورت مرحله به مرحله و بدون پرش در زمان روایت می‌شود. البته در بعضی قسمت‌های کتاب، الایجا به خاطرات خود از گذشته می‌افتد و به مخاطب نشان می‌دهد که چگونه شخصیت خود را شکل داده است. ساختار خطی کتاب باعث می‌شود خواننده به راحتی دنبال کند و همراه با الایجا و دنیل به دنبال حل پرونده باشد.

 

ارزش خواندن

کتاب غارهای پولادین یک کتاب ارزشمند و جذاب است که برای علاقمندان به علمی تخیلی و پلیسی توصیه می‌شود. این کتاب نه تنها یک داستان هیجان‌انگیز و معمایی را روایت می‌کند، بلکه به مخاطب فرصت می‌دهد تا با جهان و شخصیت‌های پیچیده و جالب آشنا شود. این کتاب همچنین به مخاطب امکان می‌دهد تا درباره مسائل مهم و عمیق فکر کند و نگرش خود را نسبت به آن‌ها بازبینی کند. این کتاب یک شاهکار از آیزاک آسیموف است که در زمینه علمی تخیلی-پلیسی پیشگام بوده و الگو برای بسیاری از نویسندگان دیگر شده است.

 

کلید واژه

معرفی کتاب غار های پولادین

درباره کتاب غار های پولادین

بخشی از کتاب غارهای پولادین

خلاصه کتاب غارهای پولادین

خلاصه کتاب غارهای پولادین

مروری بر کتاب «غارهای پولادین»

دربارۀ آیزاک آسیموف نویسندۀ کتاب «غارهای پولادین»

دربارۀ ترجمۀ فارسی کتاب «غارهای پولادین»

 

 

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب  در یوتیوب

2- معرفی کتاب  در آپارات

Reviews

There are no reviews yet.

Show only reviews in English (0)

Be the first to review “غارهای پولادین”

Your email address will not be published.