توضیحات
سلوک عنوان داستان بلندی به قلم محمود دولت آبادی میباشد. نگارش این داستان در اواخر دهه هفتاد انجام گرفت و این کتاب در اوایل دهه هشتاد منتشر شد.
“سلوک” کتاب رمانی با محتوای عاشقانه است. شخصیت اصلی داستان “قیس”، مردی شصت و پنج ساله، افسرده و غمگین است که جهت دیدار دوستش، “آصف”، به کشور دیگری سفر کرده، اما پس از رسیدن به درب منزل او، متوجه عدم حضورش در خانه می شود.
از همین روی تصمیم می گیرد که در پیاده روهای شهر قدم زده و با خود خلوت کند. خاطراتش او را به یازده سال قبل و سال های آشنایی با عشق ابدی اش، “مهتاب” می برد.
سلوک به نوعی مانیفست دولت آبادی در رابطه با زن و عشق است. قیس که نامش یادآور مجنون است از زن می گوید و مرد شرقی و درک انسان از عشق و روابط عاشقانه و این همه، نه با اندیشه ی امروز و نه اندیشه ی مجنون نظامی هم خوانی و نزدیکی دارد.
مرد، بیماری است گرفتار خودشیفتگی، آن هم از نوع روستایی و قرن نوزدهمی. او زن را پاره ای از خود می داند و در عین حال موجودی که خدا برای خوشایند او آفریده است: «او از گوهر خودم بود که نمی دانم چگونه گم و ناپدید شد در لایه لایه های دویی؟» (ص ۲۷). با این پیش درآمد و نظریه، بدیهی است که وقتی زن تصمیم به جدایی می گیرد، او به استاد تیغی سفارش می دهد که ذاتاً پتیاره کش باشد.
(ص ۱۰۳ و ۱۰۴). و اینجاست که متوجه می شوی که بار دیگر خواننده ی داستان زن اثیری و لکاته هستی و مردی که درون گراست و جز فلسفه بافی و دل سوزی به حال خود و شکوه از روزگار و مردمی که نمی فهمندش کاری ندارد.
اما… دوستان عزیز، با تواضع تمام بگویم ادبیات كه از چشم و جان خواننده به نظر دلنشین و زندگیبخش میآید، در جاری شدنش از جان و دست نویسنده، بسی كه جانفرسا و هلاكتبار است.
دست كم در تجربه شخصی میتوانم بگویم آنچه مرا از پای درمیآورد، ناممكن بودن نوشتن است. وقتی به ناچار شروع میكنم به نوشتن، چنان است كه گویی به دوزخی وارد میشوم، شاید به امید آنكه بهشتواری برآورم. اما غالبا درون دهلیزهای آن درمیمانم. و چون سرانجام از آن دهلیزها میگذرم با صرف سالهای عمر، از پس چندی كه برمیگردم و به حاصل كارم مینگرم ـ حقیقت این است كه غالبا احساسی ناخوشایند دارم.
پس گاهی به صرافت میافتم كه دورش بریزم یا كه بسوزانمش. اما عمری كه در پای آن ریختهام چه میشود؟ بنابراین با بیرحمی به جراحی و تراشیدن و ساییدن همانچه میپردازم كه در لحظات نوشتن شوقی جان سوز به آن همه داشتهام. و این جرح و تعدیل بیشتر نابودم میكند. نمونهاش همین كاری كه در دست دارم كه در مسیر تراش و سایشها از بیش از هفت نام گذر كرد تا سرانجام در سلوك قرار بیافت.
1-معرفی کتاب سلوک در یوتیوب
2- معرفی کتاب سلوک در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.