سمت آبی آتش

14.50

Qty:
Comparison
Categories: ,

Description

معرفی کتاب سمت آبی آتش

سمت آبی آتش مجموعه یادداشت‌هایی عاشقانه است خطاب به معشوقی دست‌نایافته. نویسنده ظاهراً این یادداشت‌ها را در طول روزها و ساعت‌های دلدادگی‌اش می‌نگاشته و از این کار، یعنی نوشتن از حال و هوا و رنج‌هایش، تسلا می‌جسته است.

درباره کتاب سمت آبی آتش

این کتاب مونولوگی در وصف یک عشق نافرجام است. شاید بتوان گفت که همزاد «یک عاشقانه ی آرام» نادر ابراهیمی است با این تفاوت که نگاه نادر به عشق همواره امیدوارانه بود ولی امیرحسین کامیار از ابتدا از نرسیدن، نخواستن، نشدن می گوید. دردی که شاید بزرگترین معضل عاطفی جامعه ی جوان ماست.

شبیه سفر کردن است، عاشق شدن را می‌گویم. از جایی راهی می‌شوی و امید داری به رسیدن. گاهی اما نمی‌شود گم می‌شویم. سمت آبی آتش حکایت این گم‌گشتگی است. تلاش براس شرح منازل و مناظر مسیر سوگ. کوشیده‌ام از تلخی بگویم اما تلخ نباشم. من خویش، نخستین مخاطب این کلمات بوده‎ام. از میان انتظار، ترس و تنهایی گذشته و به نور رسیده‌ایم. به امید؛ به این باور که فردا تا همیشه روز دیگری است. کاش این کلمات برای تو نیز چنین کنند.

 

قسمت هایی از کتاب سمت آبی آتش

قصه بسیار قدیمی تر از این حرف هاست. این در هم تنیدگی زیبایی، عشق و اندوه. هرجا که عشق به زیبایی در میان باشد ناگزیر پای اندوه هم در بین است. نمی شود دل به زیبایی داد و رنج نکشید که آن رنج نیز خود از جنس عشق و زیبایی است. قصه ای ساده به قدمت بشر: تو زیبایی و من شیدا.

به وقت دل دادگی می فهمی، کنعان نه جایی در جغرافیا که مختصاتی در جان آدمی است. رنج و اندوه همزاد عشقند و تو در مصر هم که باشی، دلت به کنعان سرگردان است.

دوست داشتن آدمی را وا می دارد تا نادیدنی را ببیند، نیافتنی را بیابد. افسونی در عشق هست که روزمرگی را می تاراند و باعث می شود به ذات اشیا، آدم ها و زندگی پس ببریم.

گفتن دوستت دارم همیشه شبیه دل به دریا زدن است، رها کردن تیری که دیگر هرگز به کمان باز نمی گردد. دوستت دارم هر سرانجامی که بیابد، این تیر که رها شود، دیگر هیچکس آن آدم قبلی نخواهد بود. 

می دانی، با هربار گفتن دوستت دارم ما سپر زمین می گذاریم، زره از تن بیرون می کنیم و راضی می شویم به رضای روزگار، به خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن. بی دفاع برابر آنکه دوستش داریم می ایستیم در حالی که تنها پناهگاه مان همان دوستت دارم است و اگر این سنگر سقوط کند… آخ که اگر این سنگر سقوط کند.

وقتی که دیوانه وار تو را می خواهم، در آن قله ی عشق، هنگامی که دورترینی، در این قعر رنج، هیچ کس و هیچ چیز با من نیست، تنهایم؛ تنها به دنیا می آییم، تنها عشق می ورزیم، یکه رنج می بریم، یکه می میریم. از وقتی خویش را شناخته ام کوشیده ام از این تنهایی بگریزم، بیهوده، عبث، باطل الاباطیل. گاهی پناه برده ام به عشق، به دوست، به یار، یا به زیبایی، حاصل اما همیشه همان است که بود: تنهایی.

چرا گفتن دوستت دارم، این همه دشوار است؟ از چه در هراسیم؟ تاریک ترین تبعات ابراز عشق، شنیدن پاسخ منفی است، غروری که ترک برمی دارد، قلبی که می شکند. پرهیز از اظهار علاقه البته که غرور را حفظ می کند اما آدمی غرور را برای چه می خواهد؟ مگر نه این که غرور سرمایه ای است برای خرج کردن در روزگار دشوار؟ عشق به داو گذاشتن هر آن چه داری است برای بدست آوردن آن که نداری؛ و خداوندگار عشق غیور است، محافظه کاری و پرهیز را برنمی تابد و تنبیه می کند: با نشدن، نرسیدن و با رنج.

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب  در یوتیوب

2- معرفی کتاب  در آپارات

Reviews

There are no reviews yet.

Show only reviews in English (0)

Be the first to review “سمت آبی آتش”

Your email address will not be published.