Description
معرفی کتاب راز پاریس
کتاب راز پاریس به قلم لی لی گراهام که در گروه پرفروشترین کتابهای سایت آمازون و همچنین پرمخاطبترین آثار داستانی قرار دارد، روایتی عاشقانه را در قلب جنگ جهانی دوم به تصویر میکشد.
گراهام در کتاب راز پاریس (The Paris Secret) ابتدا به روایت داستان مردی رنج کشیده به اسم وینسنت دوپون میپردازد که یک کتاب فروشی در پاریس دارد و پس از تحمل سالهای طاقتفرسای جنگ جهانی دوم یک معجزه برایش اتفاق میافتد. او نوهاش را که در زمان جنگ تنها سه سال داشت و به همراه خانوادهاش پاریس را ترک کرده بود، پیدا میکند. حالا این دختر به کشورش بازگشته تا زخمهای دوران جنگ را با پدربزرگی که حتی او را نمیشناسد، درمان کند. این دختر که والری نام دارد سعی میکند به شناخت دوباره پدربزرگش بپردازد اما در این حین حقیقتی دردناک از گذشته میشنود. او دوست دارد بداند چه بر سر والدینش آمده، اما وینسنت رازی بزرگ را از او مخفی کرده است.
درباره کتاب راز پاریس
داستان از سال ۱۹۶۲ آغاز میشود و شما را با خود به روزهای جنگ جهانی دوم میبرد.
ولری دختری است که در خردسالی در زمان اشغال پاریس از این شهر گربخته است. او حالا جز پدربزرگش وینسنت در آن شهر کسی را ندارد و مجبور است پس از مدتها به پاریس برگردد. پدربزرگ تنها کسی است که از سرنوشت پدر و مادر ولری آگاه است. او پیش پدربزرگی که هیچ شناختی از او ندارد، بازمیگردد و خواهان شنیدن حقیقت درباره پدرومادر خود است اما وینسنت، این کتاب فروش پیر رنجور، سعی دارد رازی را از نوهاش پنهان کند.
خواندن رمان راز پاریس را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
دوستداران رمانهای عاشقانه و ضد جنگ را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
چرا باید کتاب راز پاریس را بخوانید؟
شما با مطالعهی داستان راز پاریس که از سال 1962 شروع شده و به جنگ جهانی دوم در پاریس و دوران اشغال نازیها برمیگردد، اضطراب جنگ، عشق و امید را همزمان تجربه خواهید کرد.
لی لی گراهام را بیشتر بشناسیم:
لی لی گراهام (Lily Graham) در آفریقای جنوبی بزرگ شده و پیش از نویسندگی به کار روزنامهنگاری مشغول بوده است. او در حال حاضر همراه با همسر و بولداگ انگلیسیاش، در ساحل سافتک به سر میبرد. گراهام تا به امروز شش رمان به رشتهی تحریر در آورده است که از معروفترین آنها میتوان به The Paris Secret و The Island Villa اشاره نمود.
در بخشی از کتاب راز پاریس میخوانیم:
وَلری با سردرگمی اخمهایش را درهم کشید و لیوان را زیر بینیاش گرفت.
«آقای دوپنت این چای است؟»
دوپنت شانهای بالا انداخت. «بله، لطفاً سر و صدا راه نینداز!»
وَلری نگاهی به چای کرد و بعد به آقای دوپنت چشم دوخت.
موسیو دوپنت درباره چای نظریه خودش را داشت. بیشتر از هرچیزی معتقد بود که چای چیز مزخرفی است و بوی گند میدهد، به همیندلیل اصلاً در خانهاش نگه نمیداشت. تنها جای امنی که وَلری میتوانست با خیال راحت چای بخورد داخل اتاق خودش بود. وَلری نگاهی به بیسکوییتها انداخت و با تعجب سرش را تکان داد. اینها همان بیسکوییتهای مخصوص چای بودند؛ درست مثل چتر که همانقدر انگلیسی بود. مطمئناً اینها از آن مدل چیزهایی نبودند که دوپنت همیشه برای خودش میخرید. حتماً به مغازۀ خاصی رفته بود تا این بیسکوییتها را برای او بخرد، هرچند وَلری اصلاً نمیتوانست تصور کند که دقیقاً کجای پاریس چنین چیزهایی میفروشند. آقای دوپنت این کار را برای او کرده بود؛ چون فهمیده بود که ناراحت و گرفته است.
دوپنت!
اشک در چشمانش حلقه زد. بیشتر از آنچه بتواند حرفی بزند تحتتأثیر قرار گرفته بود، اما میدانست آقای دوپنت از احساسات و اینجور چیزها خوشش نمیآید، پس فقط گفت: «خیلی ممنون.» بعد تکهای بیسکوییت گاز زد و جان تازهای گرفت و بینیاش را بالا کشید.
وقتی آقای دوپنت لخلخکنان به طرف میزش برمیگشت وَلری گفت: «میبینید که این گربۀ بیچاره هم به خاطر سلیقۀ وحشتناکتان در ادبیات از شما ناامید شده است… به کولت گفتید یاوهگو… فراموش نکنید این گربه هم فرانسوی است.»
در بخش دیگری از کتاب راز پاریس
وینسنت دوپنت از آن آدمهایی بود که از همان اول اخلاق تندوتیزش را نشان میداد. مطمئناً وقتی اولینبار چشمش به وَلری افتاد هم همین کار را کرد. اگر از دستش برمیآمد در همان روزهای اول حضورِ دختر جوان در کتابفروشی، هرچه پیش میرفت بداخلاقتر و بداخمتر هم میشد.
بهنظر میرسید دیگر وقت خوببودن گذشته بود. مخصوصاً وقتیکه نوبت به اداره آرام و بیدردسر کتابفروشیاش رسید و هر ایدهای که احتمالاً وَلری برای پیشرفت آنجا داشت.
زمانیکه وَلری شروع بهکار کرد و بعضی از جعبهها را باز کرد تا کتابها را به ترتیب الفبا داخل قفسهها بگذارد، همانموقع صورت آقای دوپنت از خشم سرخ شد، مثل تیر از روی صندلیاش پرید و چشمان خونگرفتهاش را به دختر دوخت. «نه… نه… الان سیستم را برایت توضیح میدهم. همهچیز حسابوکتاب دارد. حواست را جمع کن.»
همان روز نخست و درست به این شکل بود که وَلری اولین سختی واقعی رابطهشان را درک کرد: سیستم دوپنت! سیستمی از سازماندهی که باید طبق آن کتابها براساس اینکه نویسندهاش عقلش را از دست داده بوده یا نه مرتب میشدند. این سیستم از سال انتشار کتابها پیروی میکرد. تنها استدلالی هم که پیرمرد داشت این بود که فقط زمان میتواند بعضی چیزها را توجیه کند، اما نه همهچیز را. برای مثال درمورد امیل زولا۲۱ میگفت: «آنموقعها آن را خوب نمیشناخت!» (این جمله عمدتاً برای بیزاری نویسنده از برج ایفل بهکار میرفت نه درمورد کارش.)
اما الکساندر دوما۲۲ حتماً باید آن را میشناخت و همانموقع یک جلد از کتاب سه تفنگدار را به نشانه اعتراض داخل سطل آشغال انداخت (نقدش هم در اینباره این بود که این کتاب زیادی طولانی است و گرایش به رمانتیکبازی دارد).
(وَلری که تقریباً از این اظهارنظرها غافلگیر شده بود، زمانیکه آقای دوپنت حواسش نبود گردوخاک کتاب را گرفت و دوباره به داخل قفسه برگرداند.)
همینطور درمورد نوشتههای مولیر۲۳ میگفت: «زیادی به کارهایش شاخوبرگ داده است.» کتابهای نویسنده بیچاره را در قسمتی گذاشته بود که تقریباً با خط خرچنگقورباغهای روی یک تکهکاغذ نوشته بود «میگرن» بعد آن را با سوزن آبیرنگی به قفسه چسبانده و زیرش را هم چندین بار خط کشیده بود. تنها اظهارنظرش درمورد اشعار وردزورث۲۴ این بود که زیادی انگلیسی است! بعد کتابش را در قسمتی گذاشته بود به اسم «انگلیسی دیوانه!»
«بله دشت و صحرا خوشایند است، اما خودت را جمعوجور کن موسیو وردزورث و لطفاً دهانت را ببند!»
خلاصهای از کتاب راز پاریس
مردی رنج کشیده به اسم وینسنت دوپون که صاحب یک کتابفروشی معروف به اسم گریبویه در پاریس است پس از تحمل سالهای سخت جنگ جهانی دوم تا سالهای پایان عمرش در ابتدای قرن بیستم یک اتفاق سحرآمیز را تجربه میکند. او نوهای را بازمییابد که مدتها پیش در سه سالگی و در زمان جنگ جهانی دوم، وقتی تنها سه سال داشت پاریس در اشغال نازیها را ترک کرده بود و حالا این دختر بازگشته تا با پدربزرگی که هیچ شناختی از او ندارد، زخمهایشان را از جنگی خانمانسوز درمان کنند.
والری شروع به شناختن دوباره پدربزرگش میکند و در این میان واقعیاتی سوزناک از گذشته میشنود. او میخواهد بداند چه بر سر والدینش آمده است اما وینسنت رازی بزرگ را از او پنهان کرده است.
با خواندن این رمان فراموش نشدنی و جذاب اضطراب جنگ و عشق و امید را همزمان تجربه میکنید.
کلید واژه
معرفی کتاب راز پاریس
درباره کتاب راز پاریس
خواندن رمان راز پاریس را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
چرا باید کتاب راز پاریس را بخوانید؟
لی لی گراهام را بیشتر بشناسیم:
در بخشی از کتاب راز پاریس میخوانیم:
در بخش دیگری از کتاب راز پاریس
خلاصه کتاب راز پاریس
Reviews
There are no reviews yet.