توضیحات
بخشنده ستارگان جدیدترین و مهمترین اثر جوجو مویز، یکی از جذابترین روایتهای نوشته شده در مورد زنان است که عشق، دوستی و خودآگاهی را در جامعهای عقب مانده به تصویر میکشد. قصهای براساس واقعیت که در سال 2019 نامزد بهترین رمان سال به انتخاب کاربران گودریدز شده است.
نویسندهی کتاب دروغهای کوچک بزرگ، آلیس رایت به امید گریز از زندگی سخت در انگلستان با یک مرد امریکایی به نام بنت ون کلیو ازدواج میکند، ولی خیلی زود درمییابد شهر کوچک کنتاکی هم به اندازهی انگلستان برای او ناخوشایند است. برای همین آلیس بعد از آگاهی از اطلاعیهی تشکیل تیمی از زنان برای رساندن کتاب به نقاط مختلف، با شوق و ذوق داوطلب میشود.
این کتاب با نام «غریبهای که ستاره میبخشد» نیز به چاپ رسیده است. داستان در اواسط جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. این رمان دربارهی چند زن است که به عنوان کتابدار در روستای کنتاکی مشغول به کار هستند.
آنها با توجه به شرایط سخت حاکم تصمیم میگیرند کتابهای کتابخانه را هر طور شده به دست مردمی برسانند که تا به حال کتاب نخواندهاند و آنها را با حقایق مهمی از زندگی آشنا کنند؛ اما در این راه برای هر کدام از آنها و مردانی که عاشقشان هستند ماجراهایی اتفاق میافتد. ماجراهایی که ذهن مخاطب را تا پایان داستان به دنبال خود میکشاند.
مارجری، زنی باهوش و مستقل که رهبری این تیم را به عهده دارد، خیلی زود دوست و متحد آلیس میشود. در ادامه سه زن مجرد دیگر به آنها ملحق میشوند که به کتابداران پک هورس کنتاکی معروف میشوند.
تعهد به رساندن کتاب به مردمانی که هرگز کتابی نداشتهاند و مواجه کردن آنها با حقایقی که زندگیشان را تغییر میدهد و اتفاقاتی که در این مسیر برای کتابداران پک هورس کنتاکی و مردانی که عاشقشان هستند رخ میدهد، نمایشی فراموش نشدنی از وفاداری، عدالت، انسانیت و شوق رقم میزند.
شاید بتوان گفت جوجو مویز برای خلق اثری چون ستاره بخش متولد شده است. قصهای که با الهام بخشی به افراد قصد متحد کردنشان را دارد، و قدرت ادبیاتش را به شدت رختان میکشد. روایت قصه پنج زنی که بیگمان به اندازه لو کلارک، شخصیت مشهور «من پیش از تو» دوست داشتنی خواهند بود.
کتاب حاضر برگرفته از داستانی واقعیست که ریشه در تاریخ آمریکا دارد. به بیان خود مویز، تا به امروز نگارش هیچ کدام از آثارش همانند ستاره بخش برایش لذت بخش نبوده است. او نویسنده انگلیسی تباری است که پیش از نوشتن رمانهای پرفروشش، روزنامهنگار بوده و از سال 2002 به نوشتن رمانهای عاشقانه علاقمند شده است.
مویز دو بار برنده جایزه سال رمان عاشقانه از انجمن نویسندگان رمانهای عاشقانه شده است. نخستین اثر او «باران پناهبخش» نام دارد اما همه او را با رمانهایی نظیر من پیش از تو، پس از تو، آخرین نامه معشوق، و میوه خارجی میشناسند.
جملات برگزیده کتاب بخشنده ستارگان:
– هیچ دینی بدون عشق وجود ندارد. ممکن است افراد به هر اندازهای که دوست دارند دربارهی دین خود صحبت کنند، اما اگر دین به آنها نیکی و مهربانی با انسان و حیوان را نیاموزد ساختگی است.
– بهترین راه برای از سرگذراندن زندگی این است که به چیزها زیاد فکر نکنیم.
– زندگی پیچیدهست. به خاطر همین پیدا کردن کمی تفریح و لذت از هر جایی که میتوانید اهمیت دارد.
– زندگی همیشه شادیبخش نیست. مسئولیت و رضایت از انجام کارهای صحیح هم بخشی از زندگی است.
در بخشی از کتاب بخشنده ستارگان میخوانیم:
« بیلیویل شهرِ غیرقابل توجهی در میانِ شهرهای جنوب آپالاچیا بود. بینِ دو رشته کوه قرار گرفته بود و از دو خیابان اصلی تشکیل میشد با ترکیبی نامنظم از ساختمانهای آجری و چوبی. این دو خیابان با زاویهی تندی به هم میرسیدند که از آن چندین راه و مسیر پرپیچوخم بیرون میزد که از پایین منتهی به درههای دور میشدند.
به عبارتی درههای کوچک از بالا به چند خانهی کوهستانی پراکنده در پهنهی دامنههای پردرخت منتهی میشدند. خانههای نزدیک به قسمتهای بالاییِ نهر معمولاً متعلق به خانوادههای ثروتمندتر و معروفتر بود، چراکه کسب درآمد قانونی در زمینهای پاییندست راحتتر بود و پنهانکردنِ مشروب در قسمتهای بالاتر و وحشیتر آسانتر.
اما با گذشت زمان، با سرازیر شدنِ کارگران و ناظران معدن و دگرگونیهای ریز و ظریفی که در بافت مردم این شهر کوچک و شهرستانِ آن به وجود آمد، دیگر نمیشد فقط با دانستنِ این که یک نفر کجای خیابان زندگی میکند فهمید چه خبر است.
کتابخانهی هورسپکِ ادارهی پیشرفتِ کاریِ بیلیویل قرار بود در آخرین کلبهی چوبی بالای جویبار اسپلیت مستقر شود، پیچی به سمت راست در خیابان مِین و خیابانی که کارمندان اداره و مغازهداران و کسانی را در خود جای داده بود که بیشتر با فروش محصولات کشاورزیشان امرار معاش میکردند.
برخلافِ خانههای پایینتر که روی پایههای چوبی ساخته شده بودند تا از سیلابهای بهاری محافظت شوند، این ساختمان مستقیم روی زمین ساخته شده بود. درختِ بلوطِ بسیار بزرگی در سمت چپ، روی آن نیمه سایهای انداخته بود و مساحتش حدود پانزده قدم در دوازده قدم بود. در قسمت جلوییِ آن، پلههای چوبیِ سست و کوچکی داشت و در قسمت عقب، درِ چوبی عریضی بود که زمانی گاوها از آن رد میشدند».
قصهی این کتاب بر اساس داستانی واقعی در تاریخ آمریکاست و توجه علاقهمندان به این کتاب باعث شد تا رمان حاضر به انتخاب کاربران گودریدز در سال 2019 نامزد بهترین رمان سال شود.
مویز در کتاب جدید خود روایت تازه و متفاوتی دارد. او در این کتاب قصهی چند زن به نامهای آلیس، ایزی، کثلین، سوفیا، بث و مارجری را در شرایط جامعهی مستبد مردسالار در زمان جنگ جهانی دوم روایت میکند. در نگاه اول این زنان هیچ نقطهی مشترکی ندارند و هر کدام زندگی و جایگاه اجتماعی متفاوتی دارند؛ اما در ادامه مخاطب میبیند که همهی آنها با یک هدف مشترک دور هم جمع میشوند و مشغول به کار میشوند.
جوجو مویز در این رمان روایتی از زنانی دارد که در مقابل جامعهی مرد سالار ایستادهاند و برای گرفتن حقوقشان از هیچ تلاشی فرو نمیگذارند. این رمان را میتوان نوعی رمان فمینیستی دانست که در آن زنان دوشادوش مردان برای رسیدن به جایگاه شایستهی خود تلاش میکنند.
مردان در این کتاب از عملکرد این زنان عصبانی هستند و معتقدند که این چند زن چطور جرات میکنند برای بهبود کیفیت زندگی مردم آنها را به کتاب خواندن تشویق کنند.
مویز در این کتاب زنانی خلق کرده است که با همهی قدرت، مبارزهجویی، حقطلبی و استقلال فکری که دارند عاشق میشوند. به همین دلیل مخاطب هرچه رمان جلوتر میرود با شخصیتهای ملموس کتاب بیشتر انس میگیرد.
جوجو مویز با خلق دنیایی باورنکردنی در این کتاب کار خارقالعادهای انجام داده است. توصیفات او از زندگی و عاشقانههای این زنان در روستای کنتاکی بسیار دلنشین است. او در یک شیب مشخص زنانه سعی کرده است در این رمان ضمن ادای احترام به داستانهای ماجراجویی قدیمی، قصهای هیجانانگیز روایت کند.
خواندن این کتاب به دلیل فضاسازی و شخصیتپردازیای که دارد برای زنان جذابتر خواهد بود. اگر شما به عنوان یک زن از مردی صدمه دیده باشید از این کتاب میآموزید که چطور سختتر و قدرتمندتر بار بیایید.
درباره جوجو مویز نویسندهی کتاب بخشنده ستارگان
جوجو مویز نویسندهی اهل انگلستان است که با کتابهای پرفروش «من پیش از تو» و «پس از تو» در جهان به شهرت رسید. او قبل از این که نویسندگی را به طور جدی شروع کند به عنوان روزنامهنگار با نشریات و روزنامههای مطرح همکاری داشته است. مویز از سال 2002 نوشتن رمانهای عاشقانه را آغاز کرد و اولین کتاب خود را با عنوان سرپناه بارانی منتشر کرد. او بعد از این تقریبا سالانه یک رمان با درونمایهی عاشقانه منتشر کرد.
«آخرین نامهی معشوق»، «ماه عسل در پاریس»، «سرپناه بارانی»، «من پیش از تو»، «پس از تو»، «میوهی خارجی»، «اسب رقصان» «دختری که رهایش کردی»، «یک به علاوه یک» و «موسیقی شب»، «خلیج نقرهای»، «کشتی نوعروسان»، «هنوز هم من»، «ماه عسل در پاریس» و «رها در باد» از جمله آثار ترجمه شدهی دیگر از جوجو مویز در ایران هستند که با استقبال خوبی از سوی مخاطبان و علاقه مندان به کتابهای عاشقانه رو به رو بوده است.
در بخشی از کتاب بخشنده ستارگان میخوانیم
بیشتر خانوادهها میوه و سبزیها مورد نیاز خود را کشت میکردند. فقط چند خانواده بودند که خوک یا مرغ نداشتند. یک فروشگاه بود که کیسههای سنگین آرد و شکر در جلوی درب ورودیاش قرار داشت؛ قفسههایش نیز پر از کنسرو بود. همچنین تنها رستوران شهر، نیکاند کوئیک نام داشت که درش به رنگ سبز بود و قوانین سختگیرانهای را شامل میشد، به عنوان مثال مشتریها بایست کفش به پا داشتند.
آنجا غذاهایی سرو میشد که آلیس تا به حال نامشان را نیز نشنیده بود: گوجه فرنگی سبز سرخ شده، کلم و چیزهایی که به آنها بیسکویت میگفتند اما در واقع ترکیبی بود از دامپلینگ و کیک چای.
آلیس یکبار سعی کرد این خوراکی را درست کند اما مانند بیسکویتهای آنی نرم و پفکی نشده بود و وقتی در بشقاب میافتاد صدا میکرد (میتوانست قسم بخورد که آنی آنها را نفرین کرده است).
او چندین مرتبه توسط زنان محلی برای صرف چای دعوت شد. در جمع زنان سعی میکرد تا وارد گفتگو شود اما حرفی برای گفتن نداشت. از لحافدوزی که به نظر یک سرگرمی محلی بود نیز سر رشته نداشت.
با نامهایی که این زنان در غیبتهای خود به آنها اشاره میکردند آشنا نبود. به نظر میرسید که هر دورهمی پس از اولین بار با این موضوع شروع میشد که آلیس به جای «شیرینی»، با چای خود «بیسکویت» تعارف کرده است. این مسئله برای زنان دیگر خندهدار بود.
در نهایت، به این نتیجه رسید بهتر است در اتاقش بنشیند و چند مجلهای را که با خود از انگلستان آورده است را بخواند یا برای گیدون نامه بنویسد و تلاش کند تا در آنها نارضایتی خود را آشکار نسازد.
آليس کم کم دریافت که با ازدواجش فقط یک زندان خانگی را با زندانی دیگر معاوضه کرده است. بعضی وقتها دیگر نمیتوانست تحمل کند که شب هنگام، پدر پیت در حالی که بر روی صندلی گهوارهای خود نشسته بود، کتاب مقدس بخواند.
با خودش فکر میکرد: «سخنان پروردگار باید تنها محرک ذهنی باشه که ما نیاز داریم، براستی این همون چیزی نبود که مامان میگفت؟» در حالی که آلیس بوی پارچههای روغنی را استشمام میکرد که برای دور نگه داشتن پشهها میسوزاندند و پارگی لباسهای آقای ون کلیو را میدوخت.
«پروردگار از اسراف بیزاره. فقط چهار ساله که این شلوار رو استفاده میکنم آلیس! هنوز از عمر اون خیلی باقی مونده.» آلیس با خود غر میزد که اگر قرار بود خداوند در جایی نیمه تاریک شلوار شخص دیگری را وصله بزند حتما از فروشگاه مردانه آرتور جی هارمون یک شلوار جدید میخرید.
1-معرفی کتاب بخشنده ستارگان در یوتیوب
2- معرفی کتاب بخشنده ستارگان در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.