توضیحات
رمان دختران مهتاب اثر جوخه الحارثی است.
شخصیتپردازیها و تعدد اصوات، این امکان را برای خواننده به وجود میآورد که هر حادثه را از چندین زاویهی مختلف ببیند و هر بار به چیز تازهای دست پیدا کند.
مسائلی که در این رمان مورد چالش قرار میگیرند از آن دست دغدغههایی هستند که هر زن و مردی در خاورمیانه آنها را لمس کرده و حتا با آنها درگیر شده است.
این رمان این امکان را فراهم میکند که خودمان و مسائل فرهنگی و اجتماعیمان را در شخصیتهای رمان پیدا کنیم و از فضایی بیرونی به خودمان و درونمان بنگریم.
جایزه جهانی من بوکر که سالانه به یک کتاب که به زبان انگلیسی ترجمه شده باشد تعلق میگیرد، به کتاب «دختران مهتاب»، نوشته جوخه الحارثی، نویسنده اهل عمان اهدا شد.
تعلق چنین جایزهای به این نویسنده 41 سالهی عرب، نشان از اقبال روزافزون به ادبیات کشورهای عربی در سالهای اخیر دارد. «دختران مهتاب» میتواند انتخابی بسیار خوب برای بهره جستن از غنای ادبیات عرب باشد. اهمیت کار جوخه الحارثی زمانی مشخص میشود که بدانیم سال قبل جایزه مشابه «دختران مهتاب» را رمان «پروازها»، نوشتهی اولگا توکارچوک، نویسنده لهستانی به خود اختصاص داده بود که توکارچوک در کنار این جایزه، به عنوان برندهی نوبل ادبیات سال 2018 میلادی نیز اعلام شد. همچنین از برندگان سالهای قبل «من بوکر» میتوان به بزرگانی همچون اسماعیل کارداره و فیلیپ راث اشاره کرد.
در سالهایی که اسلامهراسی و جدلهای سیاسی در خاورمیانه در حال شدت گرفتن هستند، اقبال به سمت ادبیات عرب، امیدوارکننده بود و سال شگفتانگیزی برای «قصه» در خاورمیانه رقم زد و این دقیقاً همان کارایی هنر در روزگاران تاریک میباشد. جایزهی الحارثی را از جهت ایجاد امیدواری در نویسندگان عرب زبان، میتوان همسنگ جایزهی نوبل نجیب محفوظ در سال 1988 میلادی، به حساب آورد.
داستان «دختران مهتاب» حول زندگی سه خواهر به نامهای میا، أسما و خوله شکل میگیرد و رشد آنها، زندگی عاطفی آنها، و پرورش کودکانشان را در برههای از تاریخ عمان که با تغییرات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی همراه بود، روایت میکند. رشد اقتصادی عمان، لغو بردهداری در این سرزمین و رسوخ زبان، فیلم و نگرشهای اجتماعی غربی در عمان و آوارگی میان سنت و مدرنیته، حداقل چیزهایی است که این رمان آنها را بازتاب میدهد.
روایتِ میا، خواهر اول، با شکستی عاطفی آغاز میشود به طوری که درد این شکست حتی پس از ازدواج با پسر ثروتمندی به نام «عبدالله»، با میا همراه است. میا بدون آنکه فرصتی برای ابراز طراوت زنانگی و حتی زاری برای شکست عاطفیاش داشته باشد، به سرعت، مادر بودن را تجربه میکند. دختر او «لندن» نام میگیرد که نماد تغییراتی است که به سمت کشور عمان و مردماش روانه است.
خواهران میا نیز هر کدام به نوعی عشق را تجربه میکنند ولی بحث در مورد آنها، با جزییات کمتری نسبت به میا در رمان مطرح شده و بیان شدن آن هم در راستای تاکید بر این نکات است که تنها یک راه برای ازدواج، یک وظیفه برای انجام و در نتیجه یک زندگی برای تجربهی زنان عمانی وجود دارد.
مسئلهی مهاجرت هم در خلال روایت خوله و انتظارش برای مردی که زندگی در کانادا را به ماندن در شرق ترجیح میدهد، به میان آورده شده است. شخصیتهای داستان «دختران مهتاب»، مثالهای خوبی برای به چالش کشیدن تمکین بی چون و چرا از شوهر، پدر و حتی قبیله که هنوز در قرن بیستویکم به عنوان الزام در فرهنگهایی همچون عمان وجود دارد، میباشند.
هر فصل از کتاب، به نام یکی از شخصیتهای رمان است و در این میان توجه ویژهای به عبدالله شده است و فصل مربوط به او، روایتی اول شخص دارد. این موضوع را میتوان تلاشی موفق از نویسندهی زن «دختران مهتاب» به حساب آورد که مردسالاری افراطی را در فرهنگ عربی نمایان ساخته است.
فصل مربوط به عبدالله، با فلشبکهایی به کودکی وی و روایت استقلال عمان از بریتانیا همراه است که زندگی او به عنوان پسر بازرگانی ثروتمند را در این بستر تاریخی همراه با الغای قانون بردهداری و بهتر شدن فضای زندگی در عمان، به تصویر میکشد. همچنین فلشفوروارد هایی به آینده، زمانی که «لندن» به بزرگسالی رسیده است، زده میشود. در این مقطع، زندگی عبدالله با نگرانی و ترس از این موضوع که زناش به او عشق راستینی نمیورزد، همراه میشود. اینجا الحارثی با حرکت هوشمندانهای، عبدالله را صمیمانهتر به ما میشناساند و میبینیم که تنها به دنبال ساختن چهرهای منفی از شخصیت او و متهم ساختن او در سراسر رمان نیست.
«دختران مهتاب»، به مثابهی یک آلبوم عکس
«رمان دختران مهتاب»، به دلیل پرشهای مداوم و بعضاً بیرحمانهای که بین زمانها، مکانها و شخصیتها انجام میگیرد، به مجموعهای از قطعات عکس کنار هم قرارگرفته شباهت دارد. گاه به فاصلهی یک صفحه، لحن آن از شادی به غم تغییر میکند و حتی به شخصیتها، قبل از کنار گذاشته شدن، فرصت زاری بر غم خودشان را نمیهد. افکار، اعمال و مواجهههای شخصیتها در یک هراس و چنان سریع رخ میدهد که واقعاً استرسزاست.
اگر قصد و غرض نویسنده چنین باشد که با این استرس، نوعی همدلی با شخصیتها و احساس کردن آنچه آنان احساس میکنند را به ما القا کند، مطمئناً موفق عمل کرده است؛ به همان شکلی که مرلین بوث در ترجمهی این اثرِ آشفته به انگلیسی موفق بوده و حس رها شدن کشتی زندگی در طوفانی شدید را به طور کامل منتقل کرده است.
این رمان، به مثابهی یک آلبوم عکس که در برابر ما گشوده شده باشد، فاقد همبستگی و روایت متصل است و نویسنده در مورد هر عکس، اطلاعات خردهریزی میدهد و در مورد آن داستانسرایی میکند. حال هر عکس میتواند با قبلی ها ارتباط موضوعی، لحنی یا روایی داشته و یا اصلاً نداشته باشد.
در جایی از داستان، عبدالله در حالی که از پنجرهی هواپیما به بیرون خیره است، با خود میگوید:«زمانی که از خانه دور هستیم و در جاهای جدید و عجیب به سر میبریم، خودمان را بهتر میشناسیم». این دیالوگ عبدالله زمانی قابل توجه است که بدانیم خودِ الحارثی، زمان نگارش این رمان، به سال 2010، دور از وطن، در دانشگاه ادینبرو کشور اسکاتلند در حال تحصیل بوده و شاید نگارش چنین کتابی فقط در شرایط دوری از وطن میسر بود.
قسمتی از متن کتاب:
من نجیه هستم .قمر . و تو را میخواهم.»
هنوز و بعد از گذشت سالها صدا و کلماتش در سر عزان طنینانداز است .
عزان زنان زیادی را در زندگیاش نمیشناخت و قطعا زنی به آن شجاعی را هرگز نمیشناخت. قمر؟ او باید لقبی فراتر از ماه داشته باشد .
او از هرچه که در زندگی دیده و هر چه که خواهد دید زیباتر بود.
در شبی مهتابی او را دید گویی حورالعینی بود که خداوند به بندگان با ایمانش بشارت داده است .
از او دور شد کفشهایش را زیر بغل زد و فرار کرد. به هیچ چیز نمیتوانست فکر کند و با تمام قدرت به سوی العوافی میدوید…
معرفی نویسنده کتاب دختران مهتاب اثر جوخه الحارثی:
این نویسنده و استاد دانشگاهِ متولد ۱۹۷۸ در عمان، نخستین نویسندهی زن عرب است که برندهی جایزهی ادبی معتبر \”منبوکر\” شده است.
الحارثی که دکترای خود در رشته ادبیات عرب را از دانشگاه ادینبورگ دریافت کرده است و در حال حاضر در کشور خودش، ادبیات عرب تدریس میکند، نخستین نویسندهی عمانی است که آثارش به انگلیسی ترجمه میشوند.
داستانهای او به آلمانی، ایتالیایی، کرهای و صربی نیز ترجمه شدهاند.
الحارثی جایزهی منبوکر را به خاطر رمان خارقالعاده خود به نام «دختران مهتاب» (سیدات القمر) به خود اختصاص داد.
این رمان، روایتی از زندگی سه خواهر به نامهای میا، اسما و خوله در روستای العوافیِ عمان است که در دورهی استعمار در جامعه عمان زندگی میکنند.
این سه خواهر شاهد تحولات اجتماعی عمان با پیچیدگیهای خاص خود در دوران پسااستعماری هستند؛ کشوری سنتی که داشتن برده تا ۵۰ سال پیش در آن رایج بود، ناگهان به کشوری امروزین، تغییر مییابد.اما این سه خواهر و جامعهیشان در پارادوکسی از جنس سنت و مدرنسیم قرار میگیرند.
کتاب دختران مهتاب اثری است از جوخه حارثی، به ترجمۀ نرگس بیگدلی و چاپ انتشارات افراز. رمان حاضر دربارۀ زندگی سه خواهر به نام های میا، خوله و اسما است و با رفت و آمدهای مداوم خود به گذشته، حال و آینده، جامعۀ عمان را در شرایط سنتی و امروزی به تصویر می کشد. «دختران مهتاب» موفق به دریافت جایزۀ جهانی بوکر در سال 2019 شده است.
بخشی دیگر از کتاب:
میا چشمانش را باز کرد و با دقت به نوزادش نگاه کرد. خیلی لاغر بود و جیغ های بلندی می کشید. دستش را به آرامی روی موهای کم پشت و سیاه کودک کشید و از شدت تعجب نتوانست خودش را کنترل کند. آیا این احساس مادری است؟ اسما هر روز از او می پرسید: «احساس مادری چگونه است؟ بزرگ ترین احساس دنیا؟» و میا سکوت می کرد. تمام آنچه احساس می کرد فقط خستگی شدید و درد پشت و شکم و نیاز خیلی شدید به حمام بود.
خارش های سرش غیر قابل تحمل شده بود و مادرش بالاخره اجازه داده بود سریع خودش را بشوید، بدون این که آب به موهایش بخورد زیرا سرما زنان زائو را از بین می برد و اگر سرما بخورند تب آن کشنده خواهد بود. اسما از احساس مادرانه سوال می کرد و از صمیمیت و مهری که بعد از شیر دادن میان مادر و بچه ایجاد می شد.
شیر دادن یعنی شب زنده داری و جدال با نوزاد برای باز کردن دهانش و تحمل کمر درد به خاطر نشستن های طولانی؛ اما میا این ها را نگفت و فقط به حرف های خواهرش گوش داد و سکوت کرد. میا احساس می کرد سکوت والاترین کاری است که انسان می تواند انجام دهد وقتی سکوت می کند، بهتر می تواند دیگران را بشنود و هنگامی که از سخنانشان خسته می شود در سکوت برای خودش لذت می برد.
1- معرفی کتاب دختران مهتاب در یوتیوب
2- معرفی کتاب دختران مهتاب در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.