توضیحات
رمان آئورا (Aura) نوشتهی کارلوس فوئنتس، از زبان دوم شخص روایت میشود، نویسنده با استفاده از این لحن سعی در نزدیک کردن مخاطب به شخصیتهای داستان دارد. خواننده در همان ابتدای داستان با لفظ «تو» خطاب میشود و خیلی زود خود را در کنار شخصیتهای داستان حس میکند.
کتاب آئورا
برخی از شاهکارهای ادبی در عین کمحجم بودن، مملو از زیباییهای ادبی و پیچیدگی هستند. داستانهایی که باید چندین و چند بار خوانده شوند تا به درستی فهمیده شوند. کارلوس فوئنتس نویسندهی توانای مکزیکی در رمان آئورا با بهرهگیری از فضای سورئالیستی (فراواقعگرایانه) داستان وهمآلود و پیچیدهای را خلق کرده است که به راحتی خواننده را با خود همراه میکند و در دل داستان قرار میدهد.
آئورا؛ مُردن به سوی جوانی
ویژگی برجستهی دیگر کتاب شخصیتپردازی بینظیر آن است. مخاطب در سراسر داستان در تلاش است تا بتواند به عمق شخصیتها پی ببرد. حتی تعداد شخصیتهای اصلی داستان نیز مشخص نیست و با توجه به عنوان رمان، تداخل شخصیتها ذهن خواننده را بسیار درگیر میکند.
فوئنتس بر خلاف دیگر نویسندگان آمریکای لاتین که برای فهم راحتترِ رئالیسم جادویی سعی در سادهنویسی دارند، با زبانی شاعرانه داستان را روایت میکند. لحن شاعرانهی نویسنده با وجود اینکه اثر را تا حدی پیچیده میکند اما بههیچوجه از جذابیت آن نمیکاهد.
درهمتنیدگی شخصیت پیرزن و خاطراتش با آئورای جوان از دیگر بخشهای تاملبرانگیز کتاب است. نویسنده تمام مفاهیم پیری و جوانی، مرگ و زندگی را در فضایی وهمآلود درهمآمیخته است؛ طوری که رمزگشایی مضامین و پی بردن به اصل داستان بسیار پرکشش و لذتبخش است.
خلاصه داستان کتاب آئورا
داستان کتاب آئورا اثر فوئنتس در خانهای بسیار قدیمی متعلق به یک پیرزن و حول چهار شخصیت اصلی اتفاق میافتد. فلیپ مونترو زمانیکه در کافهای نشسته است، با آگهی جالب توجهی روبرو میشود؛ پیرزنی درخواست کرده است که به ویراستاری نیاز دارد تا خاطرات شوهرش را جمعوجور کند و آنها را دوباره بنویسد. مبلغ دستمزد پیشنهادی چندین برابر حالت عادی در نظر گرفته شده است. اما شرط انجام کار این است که نویسنده باید در خانهی پیرزن کار کند. زمانیکه مونترو به خانه پیرزن میرود متوجه میشود که برادرزادهی او که دختری جوان و زیبا به نام آئورا است نیز در خانه حضور دارد. آئورا انگیزهی مونترو برای ماندن در خانهی پیرزن میشود.
منظور از کلمه آئورا چیست؟
در نظریات علمی انرژی منعکس شده در بدن را آئورا مینامند. در این انعکاس، گذشته، حال و آیندهی هر شخص ثبت میشود. روانشناسان با استفاده از آئورا شیوهی زندگی و احساسات هر فرد را مطالعه میکنند. فوئنتس در کتابش با هنرمندی تمام از این نظریهی علمی استفاده کرده و طی شرح داستان، شخصیتهای کتاب را بهشکلی قابلتوجه و چندبعدی ترسیم میکند.
مخاطبان کتاب آئورا چه کسانی هستند؟
با توجه به فضای وهمآلود و پیچیدهی رمان، خواندن آئورا به تمرکز و دقت بالایی نیاز دارد. علاوهبراین، با توجه به درونمایهی رمان، خواندن آن به نوجوانان نیز توصیه نمیشود. اما رمان قطعا برای کسانیکه به دنبال یک اثر برجسته برای رمزگشایی و تفکر هستند، بسیار لذتبخش خواهد بود.
کارلوس فوئنتس؛ پدر ادبیات لاتین
کارلوس فوئنتس (Carlos Fuentes) در سال 1928 در مکزیک متولد شد. فوئنتس به همراه «ماریو وارگاس یوسا» و «گابریل گارسیا مارکز» به عنوان پدران سبک رئالیسم جادویی و ادبیات آمریکای لاتین شناخته میشوند.
او به دلیل شغل پدرش که از سیاستمداران مکزیک بود، زندگی کردن در کشورهای مختلف را تجربه کرد. اقامت در آمریکا و شهر واشنتگتن باعث آشنایی او با ادبیات و زبان انگلیسی شد. فوئنتس پس از پایان تحصیلاتش، مانند پدر خود به دنیای سیاست قدم گذاشت و بهعنوان سفیر در کشورهای مختلف فعالیت کرد. او مدتی سفیر مکزیک در کشورهای فرانسه، هلند، ایتالیا و پرتغال بود. اما بعد از درگیریهای سیاسی که در سال 1968 بین دانشجویان و ارتش اتفاق افتاد، از سمت خود در سفارت استعفا کرد.
فوئنتس یکی از بزرگترین نویسندگان اسپانیاییزبان است و همواره احترام بسیار زیادی بین سیاستمداران و اهالی ادبیات داشته است. او مانند «یوسا» و «مارکز» نتواست جایزهی نوبل را بهدست آورد. «فلیپ کالدرون» رییس جمهور وقت مکزیک، در مراسم ترحیم او در سخنرانیاش، فوئنتس را افتخار مکزیک و نویسندهای جهانی نامید.
با توجه به زمینههای سیاسی فوئنتس و خانوادهاش، بیشتر داستانهای او درونمایهی سیاسی دارند. او با بهرهگیری از وقایع سیاسی بهخصوص جریانات سیاسی کشورش مکزیک، قصههای خود را روایت کرده است. آثار فوئنتس به صورت لایهبهلایه روایت میشوند و در همهی آنها وقایع تاریخی و اسطورهها نقش ویژهای دارند. سبک نویسندگی منحصربهفردش او جان تازهای به ادبیات مکزیک داد و بهعنوان نویسندهای جهانی خود را مطرح کرد.
فوئنتس شیوهی نگارش کتابهایش را اینگونه توصیف میکند: «من نویسندهی صبحگاهی هستم. از ساعت هشت و نیم شروع میکنم و به نوشتن با قلم تا ساعت دوازده و نیم ادامه میدهم و بعد میروم شنا. سپس برمیگردم و ناهار میخورم و بعدازظهر کتاب میخوانم. بعد هم میروم پیادهروی تا برای نوشتن روز بعد آماده شوم. قبل از اینکه مشغول نوشتن شوم باید تمام کتاب را در ذهن داشته باشم… دقیقا میدانم قرار است چه اتفاقی رخ بدهد، کموبیش همهچیز ثابت میماند. در این مواقع عنصر غافلگیری را درون خودم قربانی میکنم.»
چاپ آثار فوئنتس در ایران
«عبدالله کوثری» مترجم توانمند کشور در شناساندن ادبیات فوئنتس به مخاطبان ایرانی سهم بهسزایی داشته است و مهمترین آثار این نویسندهی برجسته آمریکای لاتین را به فارسی برگردانده است.
«جایی که هوا صاف است» اولین رمان فوئنتس نام گرفت. یکی از حجیمترین و برجستهترین کارهای او رمان «پوست انداختن» نام دارد که در آن تغییر و دگرگون شدن شخصیتهای اصلی داستان بررسی شده است. نشر «آگه» کتاب پوست انداختن را با ترجمه «عبدالله کوثری» چاپ کرده است.
«سر هیدرا» از دیگر آثار فوئنتس است که دارای درونمایهای اسطورهای با شخصیتهایی چندگانه است. این اثر نیز توسط «کاوه میرعباسی» از زبان اسپانیایی به فارسی برگردانده شده و نشر «آگه» آنرا منتشر کرده است. «درخت پرتقال»، «آب سوخته» و «گرینکوی پیر» از دیگر آثار مهم نویسنده هستند که همگی به فارسی ترجمه شدهاند.
آئورا از مشهورترین کتابهایی است که در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است و شاهکار فوئنتس قلمداد میشود. «عبدالله کوثری» این اثر کارلوس فوئنتس را نیز به فارسی برگردانده است ونشر نی آنرا روانهی بازار کرده است. در سال 1386 کتاب تجدید چاپ شد که نشان از استقبال مخاطبان ایرانی از رمان دارد.
در بخشهایی از کتاب آئورا میخوانیم
آگهی را در روزنامه میخوانی. چنین فرصتی هر روز پیش نمیآید. میخوانی و باز میخوانی. گویی خطاب به هیچکس نیست مگر تو. حتی متوجه نیستی خاکستر سیگارت در فنجان چایی که در این کافه ارزان کثیف سفارش دادهای، میریزد. بار دیگر میخوانیاش، «آگهی استخدام: تاریخدان جوان، جدی، با انضباط. تسلط کامل بر زبان فرانسه محاورهای.» جوان، تسلط بر زبان فرانسه، کسیکه مدتی در فرانسه زندگی کرده باشد، مقدم است … «چهار هزار پسو در ماه، خوراک کامل، اتاق راحت برای کار و خواب.» تنها جای نام تو خالی است.
این آگهی میبایست دو کلمه دیگر هم میداشت، دو کلمه با حروف سیاه بزرگ: فلیپه مونترو. مورد نیاز است، فلیپه مونترو، بورسیه سابق در سوربون، تاریخدانی انباشته از اطلاعات بیثمر، خوکرده به کندوکاو در لابلای اسناد زرد شده، آموزگار نیمه وقت مدارس خصوصی، نهصد پسو در ماه. اما اگر چنین آگهی میدیدی بدگمان میشدی و آنرا شوخی میگرفتی. «نشانی، دونسلس 815». شماره تلفنی در کار نیست، شخصا مراجعه کنید...
انعامی روی میز میگذار، کیفت را برمیداری، برمیخیزی. در این فکری که شاید تاریخدان جوان دیگری، درست با موقعیت تو، همین آکهی را دیده، بر تو پیشی جسته و هماکنون این شغل را بهدست آورده است. به سمت چهارراه میروی و میکوشی این فکر را فراموش کنی. ایستاده به انتظار اتوبوس، تاریخهایی را مرور میکنی که باید حاضر و آماده بر نوک زبانت باشد تا شاگردان خوابآلود احترامت را نگه دارند. اتوبوس نزدیک میشود و تو به نوک کفشهای سیاهت خیره شدهای. باید آماده باشی.
دست در جیب کنی، میان سکهها میگردی و سرانجام سی سنتاوو بیرون میآری. باید آماده باشی. به دستگیره چنگ میزنی-اتوبوس از سرعتش میکاهد اما نمیایستد- و بالا میجهی. با فشار راهی باز میکنی، سی سنتاوو را به راننده میدهی، خود را میان مسافرانی که وسط اتوبوس ایستادهاند جا میکنی، دستگیره بالای سرت را میگیری، کیفت را تنگتر زیر بازوی چپت میفشاری و بیاختیار دست چپت را بر جیب پشت که دسته اسکناسهایت در آن است میگذاری.
2- معرفی کتاب آئورا در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.