توضیحات
معرفی کتاب سه قطره خون اثر صادق هدایت
سه قطره خون (Three Drops of Blood) مجموعهای از یازده داستان کوتاه است که سال 1311 منتشر شد. داستان اول این کتاب سه قطره خون نام دارد و شناخته شدهترین داستان این مجموعه است.
معرفی کتاب سه قطره خون اثر صادق هدایت
پایههای ادبیات مدرن فارسی در صد سال اخیر در ایران شکل گرفت. آشنایی نویسندگان ایرانی با زبانهایی مثل فرانسه، انگلیسی و ترکی عثمانی و همچنین مطالعهی آثار مدرن ادبیات جهان باعث شد تحولی در ادبیات ایران نیز به وجود بیاید. صادق هدایت به عقیدهی بسیاری از منتقدان و متخصصان یکی از پیشگامان مدرنگرایی در ادبیات ایران است. سه قطره خون مجموعه داستانی از این نویسنده است که مانند خود هدایت، فضای داستاننویسی فارسی را تحت تاثیر قرار داده است.
سه قطره خون و ده داستان دیگر
سه قطره خون (Three Drops of Blood) مجموعهای از یازده داستان کوتاه است که سال 1311 منتشر شد. داستان اول این کتاب سه قطره خون نام دارد و شناخته شدهترین داستان این مجموعه است. دیگر داستانهای این مجموعه «گرداب»، «داش آکل»، «آیینهی شکسته»، «طلب آمرزش»، «لاله»، «صورتکها»، «چنگال»، «مردی که صورتش را کشت»، «محلل» و «گجستهدژ» نام دارند. از میان این داستانها «داش آکل» سوژهی فیلمی به همین نام، اثر مسعود کیمیایی شده است.
در تمام داستانهای این مجموعه، درونیات شخصیتها مورد توجه قرار گرفتهاند. فضای داستانهای هدایت در مجموع فضایی غمگین است که چندان رنگی از امید ندارد. عشق ردپای پررنگی در این مجموعه داستان ایفا میکند. هدایت حتی عشق میان حیوانات را هم مورد توجه قرار داده است. در این مجموعه داستان، شخصیتهای اصلی میان تضادهای درونیشان گیر افتادهاند و به نوعی در نبرد میان خیر و شر درگیرند.
سبک نگارشی صادق هدایت در سه قطره خون
مهمترین داستان این مجموعه، سه قطره خون؛ داستانی سوررئالیسیتی است. داستانی که میان آثار صادق هدایت بسیار مورد توجه قرار گرفته است. منتقدان معتقدند این داستان نمادین، سبک و زاویه دید هدایت در ادبیات داستانی را کاملا نشان میدهد. پژوهشگران و منتقدان زیادی تلاش کردهاند داستان سه قطره خون را رمزگشایی کنند. سه قطره خون به لحاظ روانشناختی هم اهمیت دارد. آشفتگی روانی راوی داستان، کابوسهای شبانهاش و تعلیقی که در داستان وجود دارد جنبههای روانشناختی قصه را پررنگ میکند. فضای داستان سه قطره خون را عذاب وجدانی فرا گرفته که به پریشان حالی ختم میشود.
راوی، داستان سه قطره خون را از داخل یک تیمارستان روایت میکند. او که معتقد است جایش میان دیوانهها نیست و او را به اشتباه در تیمارستان نگه داشتهاند، داستانش را تعریف شرایط روزی آغاز میکند که پس از یک سال حضور در تیمارستان بالاخره اتاقش را جدا کردهاند و قلم و کاغذ در اختیارش گذاشتهاند. هرچند نتیجه ناامید کننده است. اوکه این همه مدت طلب قلم و کاغذ میکرده، درمییابد چیزی برای نوشتن ندارد.
شخصیت اصلی دیگر داستان پسری به نام سیاوش است که دوست نزدیک راوی داستان است. سیاوش گربهی زیبایی دارد که هدایت برای آن خصوصیات انسانی زیادی قائل شده است. ماجرایی که برای گربه اتفاق میافتد، رابطهی سیاوش و راوی و ماجراهایی که بعد از آن رخ میدهند داستان سه قطره خون را شکل میدهد.
سه قطره خون و افسانهی مرغ حق
پرندهی «مرغ حق» گونهای جغد است که اندازهای کمی بزرگتر از یک کبوتر دارد. این پرنده شبها از لانهاش بیرون میآید و در طول شب صدایی تولید میکند که به صورت «حق…حق » شنیده میشود.
باورهای عامیانهی جالبی دربارهی مرغ حق وجود دارد. یکی از فراگیرترین این باورها که در داستان صادق هدایت هم به آن اشاره شده است این است که مرغ حق در آغاز یک انسان بوده است. سپس سه گندم از مال یتیمی را خورده است، این مال از گلوی او پایین نمیرود. پس مرغ حق هر شب بر شاخهای مینشیند و آنقدر حق حق میگوید تا سه قطره خون از گلویش میچکد. هدایت در داستانش این سه قطره خون را نه خون گلوی مرغ حق که خون گربهای میداند که شخصیت سیاوش با تفنگ کشته است.
درباره صادق هدایت؛ پیشرو در ادبیات مدرن فارسی
صادق هدایت (Sadegh Hedayat) نویسنده ، مترجم و روشنفکر ایرانی است که بین سالهای 1281 تا 1330 خورشیدی زندگی میکرد. او از اولین نویسندگان ادبیات مدرن در ایران است.
صادق هدایت در خانوادهای ثروتمند و سرشناس به دنیا آمد و در کودکی زندگی راحت و آرامی را گذراند. او در دارالفنون و مدرسهی سنت لویی که برای کاتولیکهای فرانسوی در ایران تاسیس شده بود درس خواند. سال 1305 هدایت همراه اولین گروه محصلان ایرانی که به اروپا اعزام شدند به بلژیک رفت و در آنجا به خواندن ریاضیات مشغول شد. هوز سال 1305 به پایان نرسیده بود که هدایت زندگیاش را به پاریس منتقل کرد. هدایت پاریس را بسیار دوست داشت و این شهر را مهد روشنفکری غرب میدانست.
دو سال بعد بود که هدایت خودش را به رودخانهی «مارن» فرانسه انداخت. این خودکشی نتیجهای در پی نداشت. هیچ کس به درستی نفهمید علت خودکشی او چه در آن زمان چه بوده است. صادق هدایت سال 1309 به ایران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد. واضح است که هدایت به این شغل هم علاقهای نداشت. او در تمام این سالها به نویسندگی و ترجمه مشغول بود.
تعداد آثار باقیمانده از هدایت نشاندهندهی پرکاری او در سالهای نویسندگی و ترجمهاش هستند. اولین کتاب هدایت با نام «رباعیات خیام» که تصحیحی بر اشعار خیام با مقدمهای مفصل است، سال 1302 منتشر شد. از مهمترین رمانهای هدایت میتوان «بوف کور»، «اصفهان، نصف جهان»، «سگ ولگرد»، «حاجی آقا»، «زنده بهگور» و«پروین دخترساسان» را نام برد. او همچنین به زبانهای فرانسه و پهلوی مسلط بود و کتابهای زیادی را از این زبانها به فارسی برگردانده است.
با اینکه صادق هدایت داستانهایش را به زبان ساده مینویسد، نوشتههایش اغلب چند لایهاند و برای دریافتن منظور نویسنده باید با دیدی عمیق کتابهایش را مطالعه کرد. هدایت علاقهی زیادی به استفاده از نمادها دارد و پشت هر حرف سادهای که میزند اشارهای اغلب دردناک وجود دارد که تنها خوانندهی دغدغهمند آن را درخواهد یافت.
اثر قابل توجه دیگر هدایت «فوائد گیاهخواری» است، صادق هدایت از زمان جوانی گیاهخوار بود و معتقد بود اگر انسان میخواهد به صلح برسد و جنگ در دنیا تمام شود ابتدا باید کشتن حیوانات را متوقف کند. علاقه به حیوانات در بسیاری از آثار هدایت دیده میشود. او در کتابهایش همواره برای حیوانات درک و شعور زیادی قایل بود و دردو رنجشان را مورد توجه قرار میداد.
صادق هدایت آذر 1329 به پاریس بازگشت و چندماه بعد در فرودین ماه 1330 در آپارتمانش با بازگذاشتن شیر گاز خودکشی کرد. او در گورستان پرلاشز پاریس به خاک سپرده شده است.
خسرو سینایی، کارگردان ایرانی سال 1384 مستندی به نام «گفتو گو با سایه» دربارهی زندگی و فعالیتهای صادق هدایت ساخت.
انتشار آثار هدایت در ایران
انتشار آثار صادق هدایت در ایران همیشه با حاشیههایی همراه بوده است. کتابهای هدایت مضامینی انتقادی دارند. او در اکثر نوشتههایش، گاهی به صورت مستقیم و گاهی سمبولیک، نسبت به شرایط جامعه تاخته است و باعث شده حساسیتهایی روی چاپ کتابهایش وجود داشته باشد. با این وجود آثار هدایت بارها و بارها در ایران تجدید چاپ شدهاند. انتشاراتهای «امیر کبیر»،« جامه دران» و «نگاه» بسیاری از آثار صادق هدایت را با تصحیح یا بدون تصحیح منتشر کردهاند.
در سالهای اخیر، طراحیهای صادق هدایت هم در مجموعهای به نام «آهوی تنها» که به کوشش جهانگیر هدایت، برادرزادهی صادق هدایت جمع آوری شدهاند، منتشر شده است. انتشارات نظر این اثر را روانهی بازار کتاب ایران کرده است.
بخشی از داستان «لاله» از کتاب سه قطره خون
چهارسال پیش، یک شب سرد از آن سرماها که با چنگال آهنین خودش صورت انسان را میخراشد، خدادا همین که چراغ را فوت کرد و در رخت خواب رفت، صدای غریبی شنید. نالههای بریده بریده که معلوم نبود صدای جانور است یا صدای آدمیزاد. صدا پیوسته نزدیک میشد تا اینکه در کلبه او را زدند. خداداد که نه از غول و نه گرگ میترسید، بلند شد، نشست و حس کرد که یک چکه عرق سردی روی تیرهی پشتش لغزید.
هرچه پرسید که چه هستی و چه کار داری، کسی جواب نمیداد و هنگامی که میخوابید، دوباره در میزدند. با دست لرزان چراغ را روشن کرد، کارد بزرگی که برای شکستن چوب و چلیکه به دیوار اویخته بود، برداشت و در را یک مرتبه باز کرد. تعجب او بیشتر شد که دخترکولی گوچکی را با لباس سرخ دید که دم در اشک روی گونههایش یخ زده و میلرزید. خداداد کارد را گوشهی اتاق پرت کرد. دست دختربچه را گرفت، داخل اتاق کرد. دم آتش او را گرم کرد و بعد با رختهای کهنهی خودش رختخواب برای او درست کرد.
فردا صبح هرچه از او پرسش کرد، بینتیجه بود. مثل اینکه بچه قسم خورده بود راجع به خودش هیچ نگوید. به همین مناسبت خداداد اسم او را لال یا لالو گذاشت و کم کم لاله شد. چیزی که غریب بود، حالا موسم ییلاق قشلاق کولیها نبود و خداداد نمیدانست در میان زمین و آسمان این دختر از کجا آمده بود. از آلونکش بیرون رفت و ردپای بچه را گرفت. ولی ردپای او روی برگهای نم کشیده گم میشد. ازآسیابان چشمه علا پرسید، او هم جواب منفی داد. بالاخره تصمیم گرفت بچه را نگه دارد تا صاحبش پیدا بشود…
1-معرفی کتاب سه قطره خون در یوتیوب
2- معرفی کتاب سه قطره خون در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.