کتاب فیه مافیه اولین بار با تصحیح انتقادی بدیعالزمان فروزانفر در سال ۱۳۳۵ شمسی در تهران منتشر شد. در زبان انگلیسی چند بار ترجمهٔ آن منتشر شده و آرتور آربری آن را با عنوان Discourses of Rumi ترجمه کردهاست.
تاکستون نیز آن را به نام Sign of The Unseen به انگلیسی برگردانده است. حتی برای فارسیزبانان هم معنای فیه مافیه روشن نیست. ترجمهٔ تحتاللفظی آن باید «در آن است آنچه در آن است»، یا با تصرف در مصراعی از شعر هاتف اصفهانی «در او هست آنچه هست در او» باشد. شاید مناسبتر باشد که به پیروی از آربری فیه مافیه را سخنرانیهای مولوی بنامیم. ترجمهٔ فیه مافیه به آلمانی توسط آنهماری شیمل در سال ۱۹۸۸ میلادی به چاپ رسید. همچنین فیه مافیه توسط علی نانوازاده، سال ۲۰۰۶، به زبان کُردی ترجمه شده و در اقلیم کردستان عراق توسط مرکز نشر موکریانی به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب
این کتاب تقریبا در هفتاد فصل تنظیم شده است که در این جا به 10 مورد از آنها اشاره میشود:
فصل اول
خیالات انسان همانند چادرند و در چادر کسی پنهان است. هر گاه که خیالات از میان برخیزند و حقایق روی نماید قیامت انسان ظهور میکند، آدمی اسطرلاب حق است، چون او را حق تعالی به خود عالم و دانا کرده است.
فصل دوم
نماز تنها صورت ظاهری نیست، این صورت ظاهری قالب نماز است و باطن نماز استغراق و بیهوشی است که همه صورت از آن بیرون میمانند، حتی جبرئیل که معنی محض است، هم در حقیقت و باطن نماز نمیگنجد.
فصل سوم
در عالم یک چیز است که فراموش کردنی نیست و آن اینست که آدمی در این عالم برای کاری آمده است و از آدمی آن کار میآید که نه از آسمانها بر میآید و نه از زمین و چون آدمی آن کار را بکند، ظلومی و جهولی از وی نفی میشود.
فصل چهارم
براساس آیه شریفه «اینما تولوا فثم وجه الله»، عاشقان خود را فدای این وجه کردهاند و عوض نمیطلبند و باقی هم چون انعامند، مریم درد را به درخت میآورد و درخت خشک میوه دار شد، تن هم چون مریم است و هر یکی عیسی داریم، اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید.
فصل پنجم
عارفان میخواهند تا به دام دنیا اهل دنیا را صید کنند تا به آن بلندی دیگر راه یابند و در دام آخرت افتند، چنانکه پیامبر اکرم مکه و بلاد را برای آن فتح کرد تا به همه زندگی بخشد و روشنایی کرامت نماید، پیش حضرت حق دو من نمیگنجد.
فصل ششم
حق تعالی را بندگانی است که پیش از قیامت آخر را میبینند، چنانچه علی بن ابیطالب علیهالسّلام میفرماید: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا»؛ یعنی چون قالب را بگیرند و قیامت ظاهر شود، یقین من زیادتر نمیشود، پس در حق ایشان قیامت ظاهر است و حاضر.
فصل هفتم
اگر شخصی سؤال کند که از نماز فاضل تر کدام است؟ در جواب گفته میشود که جان نماز بهتر از نماز است و جواب دوم اینکه ایمان بهتر از نمازست و نماز بی ایمان منفعت نکند و همچون نماز منافقان باشد.
فصل هشتم
حق تعالی نقابها را برای مصلحت آفریده است که اگر جمال حق بی نقاب ظهور نماید، هیچ کس طاقت بهره مندی از آن را ندارد. حق تعالی چون بر کوه به حجاب تجلی کرد، او نیز پر درخت و پر گل و سبز آراسته میگردد.
فصل نهم
برای خداوند متعال مردان و اولیایی هستند که از غایت عظمت و غیرت حق هیچ وقت آشکار نمیگردند؛ ولی طالبان را به مقصودهای خطیر برسانند و موهبت کنند. مولانا در این باره به داستان چله نشینی شخصی اشاره کرد و نتائج جالبی از آن میگیرد.
فصل ده
مردم گمان میکنند که انا الحق گفتن دعوی بزرگی است؛ در حالی که انا الحق گفتن تواضع بزرگی است، چون خود را عدم کرده و به باد میدهد. «انا العبد» گفتن مشکل است، چون در انا العبد دو هستی اثبات میکند، یکی هستی خود و دیگری هستی خداوند؛ در حالی که در انا الحق چنین نیست.
Reviews
There are no reviews yet.