توضیحات
کتاب گتسبی بزرگ یکی از شاخص ترین و ارزنده ترین کتاب های نوشته شده توسط اسکات فیتزجرالد است. این کتاب خواندنی در دسته صد کتاب برتر جهان قرار گرفته است. نسخه اصلی این کتاب در تاریخ ۱۰ آوریل ۱۹۲۵ در ۲۱۸ صفحه به چاپ رسید که پس از چاپ، زیاد مورد اقبال عمومی و منتقدان قرار نگرفت و فروش زیادی را شاهد نبود. نام انگلیسی این رمان خواندنی فیتزجرالد The Great Gatsby است.
نکته خیره کننده در رابطه با این کتاب آن است که تا کنون بیش از ۲۵ میلیون نسخه از این کتاب در سراسر دنیا به فروش رسیده است. یکی از تاثیر گذارترین جملات این کتاب در همان ابتدای کتاب نوشته شده است!
“در سال هایی که جوان تر و زودرنج تر بودم پدرم نصیحتی به من کرد که هنوز آن را در ذهنم مرور می کنم.
پدرم گفته بود: هر وقت دیدی که می خواهی از کسی ایراد بگیری فقط یادت باشه که آدم های دنیا همه این موقعیت هایی رو نداشتن که تو داری.”
روایت کننده داستان این کتاب همسایه گتسبی بزرگ یعنی کاروای است.
این کتاب در قرن بیستم منتشر شده است و در حال حاضر می توان به عنوان یکی از تاثیر گذارترین و فاخرترین آثار ادبیات کلاسیک آمریکا آن را خواند.
این کتاب یک روایت کننده دارد که آن هم همسایه گتسبی است. شاید بتوان جذاب ترین بخش کتاب را که خواننده هر لحظه انتظار خواندن آن را می کشد، روشن شدن ویژگی های شخصیتی گتسبی دانست. این کتاب خواندنی از فیتزجرالد در درون خود مواردی از قبیل میل و اشتیاق بیش از اندازه به کسب موفقیت، فساد، سرخوردگی ناشی از شکست و رویای آمریکایی صحبت به میان می آورد. شاید بتوان خواندن این کتاب را به تمام افراد توصیه کرد. چرا که این کتاب با مفاهیم مطرح شده در خود، زمان و مکان را کاملا از بین می برد و هر کسی در هر نقطه و هر زمانی می تواند درس های مختلفی از این کتاب بگیرد.
رمان گتسبی بزرگ روایت کننده هرزگی، هوس بازی و تباهی بی انتهای ناشی از ثروت را به گونه ای خواندنی روایت می کند. گتسبی در این کتاب به یک دلیل معروف و شناخته شده است و آن هم مهمانی های اشرافی و باشکوهی است که برگزار می کند. گفته گوهای مختلفی در میان مردم در رابطه با شیوه کسب ثروت گتسبی وجود دارد ولی کسی به صورت درست و مشخص نمی داند این ثروت هنگفت از چه طریقی و به چه شیوه ای به گتسبی رسیده است .
اگر شما هم مانند بسیاری از کتاب خوان ها دوست دارید پس از خواندن کتاب، فیلمی در رابطه با این کتاب بخوانید پیشنهاد می کنیم فیلمی به همین نام از باز لومن که در سال 2013 ساخته شده است تماشا کنید. این فیلم توانسته است اسکار بهترین طراحی صحنه و لباس را از آن خود کند. شخصیت گتسبی در این رمان بسیار متضاد و در گاهی اوقات مانند دو سر یک طیف رنگی است گاهی روایت کننده او را شخصی محترم و قابل احترام معرفی می کند و گاهی آدمی است که از وی متنفر است.
کتاب گتسبی بزرگ نوشته ی فیتز جرالد، بدون شک یکی از برترین رمانهای قرن بیستم است که در اوج ظرافت و هنر، پیامهای خود را در قالب هوس، هرزگی، تباهی و بیقیدی که همه در ثروت نهفته، به مخاطب عرضه میکند.
کتاب گتسبی بزرگ (The Great Gatsby)، یک رمان فاخر از ادبیات کلاسیک امریکایی است که ظاهرأ داستانی در مورد عشق بیثمر یک مرد به زن است. با این حال، زمینهی اصلی رمان دامنهای بزرگتر و کمتر رمانتیک دارد. این کتاب به سراغ نقدگونههای مختلفی از مضامین عدالت، قدرت، صلح، خیانت، رویای آمریکایی و از همه بیشتر تفاوت طبقات اجتماعی پرداخته است.
اف. اسکات. فیتس جرالد (Fitzgerald Francis Scott)، برخلاف باور مردم که ثروتمندان را همه از یک طبقه و قماش میدانند، آنها را به دو قشر تقسیم کرده است. گروه اول دارای ثروت قدیمی و گروه دوم، قشر گتسبی یا همان دارای ثروت جدید هستند. نکته بسیار بجا و ظریفی که فیتز جرالد در داستان خود آورده، مربوط به قشر سوم یا همان «بیپولها» ست. تنها نمایندهی این قشر در پایان داستان کنار گتسبی میماند.
این رمان آمریکای ثروتمند پس از جنگ جهانی اول را به تصویر میکشد. گتسبی قهرمان کتاب، مردی خودساخته و بزرگ است که مانند هر انسان دیگری مجموعهای از خوبیها و بدیها را دارد، اما خوبیهای او از بدیهایش بیشتر و بزرگترین اشتباه او لجاجت و پافشاری بر روی یک آرزوی محال به باد رفته است. گاه باید با دنیا و ناملایمات آن سازگار شد و دنیا را دور زد! کاری که گتسبی انجام نداد و چون خواست از نزدیکترین راه به مقصد برسد، نتوانست حریف دنیا شود و زمین خورد.
در بخشی از کتاب گتسبی بزرگ میخوانیم:
یک شب پاییزی -پنج سال پیش- وقتی برگهای پاییزی داشتند میریختند، آنها در خیابان قدم میزدند و بعد به جایی رسیدند که هیچ درختی نبود و پیادهرو از نور ماه سفید شده بود. آنها، رو در روی هم ایستادند. شب سردی بود با هیجانی اسرارآمیز که فقط دو بار در سال هنگام تغییر آب و هوا رخ میدهد.
نور چراغ خانهها در سکوت به تاریکی بیرون هجوم میآورد و در بین ستارگان غوغایی بود. گتسبی از گوشهی چشماش میدید که بلوکهای دیوار پیادهرو مثل نردبان هستند. از آنها بالا رفت و جایی مخفی را در بالای درختها دید، اگر تنها بود میتوانست بالاتر برود و اگر بالا میرفت، میتوانست بر بام جهان بایستد و طعم شیرین پیروزی را بچشد.
قلباش تند و تندتر میزد. صورت سفید دِیزی در مقابل صورتاش قرار گرفت. میدانست اگر این دختر را ببوسد و خیالات نگفتنیاش را برای همیشه به عقد نَفَس فانی او درآورد، افکارش دیگر هیچگاه مانند فکر خدا مغشوش نخواهد بود. پس منتظر ماند و برای چند لحظهی دیگر به نوای دیاپازونی که به ستارهای دیگر نواخته میشد، گوش سپرد. بعد، او را بوسید. وقتی لبهایش را بر لبان دِیزی گذاشت، لبهای او برایش مثل گل شکفت و روح در جسم او کاملاً دمیده شد.
در کتاب گتسبی بزرگ داستان زندگی مرسوم و جاری انسانی، روایت میشود؛ اما این کتاب درسهای انسانی عمیقی به همراه دارد که ربطی به زمان و مکان ندارد و هر کسی در هر شرایطی میتواند از آن عبرت بگیرد.
درباره فرانسیس اسکات کی فیتز جرالد
فرانسیس اسکات کی فیتز جرالد در سپتامبر ۱۸۹۶ و در منطقه سینتپال مینهسوتا در خانوادهای کاتولیک و ایرلندی از طبقه متوسط، متولد شد. او هنگامی که ۱۳ ساله بود نخستین رمان کارآگاهی خود را در روزنامه مدرسه به چاپ رساند. فیتز جرالد در سال ۱۹۱۳ میلادی وارد دانشگاه پرینستون شد.
اسکات فیتز جرالد بهعنوان یکی از نویسندگان بزرگ سده بیستم میلادی شناخته میشود. شناختهشدهترین اثر او رمان گتسبی بزرگ است که اولین بار در سال ۱۹۲۵ منتشر شد.
فیتزجرالد سال ۱۹۳۷ پس از بستن قراردادی با کمپانی رسانهای «امجیام» به لسآنجلس مهاجرت میکند. وقتی فیتزجرالد داستان کوتاه «دمای هوا» را در سال ۱۹۳۸ نوشت در مجله «اسکوایر» فیلمنامه و داستانکوتاه مینوشت و روی رمان تمامنشدهاش به نام «عشق آخرین تایکون» کار میکرد.
اسکات فیتزجرالد ۲۱ دسامبر ۱۹۴۰، زمانی که تنها ۴۴ سال سن داشت، درگذشت.
جملاتی از کتاب گتسبی بزرگ
یک شب پاییزی -پنج سال پیش- وقتی برگهای پاییزی داشتند میریختند، آنها در خیابان قدم میزدند و بعد به جایی رسیدند که هیچ درختی نبود و پیادهرو از نور ماه سفید شده بود. آنها، رو در روی هم ایستادند.
شب سردی بود با هیجانی اسرارآمیز که فقط دو بار در سال هنگام تغییر آب و هوا رخ میدهد. نور چراغ خانهها در سکوت به تاریکی بیرون هجوم میآورد و در بین ستارگان غوغایی بود. گتسبی از گوشهی چشماش میدید که بلوکهای دیوار پیادهرو مثل نردبان هستند. از آنها بالا رفت و جایی مخفی را در بالای درختها دید، اگر تنها بود میتوانست بالاتر برود و اگر بالا میرفت، میتوانست بر بام جهان بایستد و طعم شیرین پیروزی را بچشد.
قلباش تند و تندتر میزد. صورت سفید دِیزی در مقابل صورتاش قرار گرفت. میدانست اگر این دختر را ببوسد و خیالات نگفتنیاش را برای همیشه به عقد نَفَس فانی او درآورد، افکارش دیگر هیچگاه مانند فکر خدا مغشوش نخواهد بود.
پس منتظر ماند و برای چند لحظهی دیگر به نوای دیاپازونی که به ستارهای دیگر نواخته میشد، گوش سپرد. بعد، او را بوسید. وقتی لبهایش را بر لبان دِیزی گذاشت، لبهای او برایش مثل گل شکفت و روح در جسم او کاملاً دمیده شد.
داستان گتسبی بزرگ، شاهکار ادبیات قرن در آمریکا
کتاب گتسبی بزرگ نام یکی از جذاب ترین و فاخر ترین آثار ادبی دنیا به حساب می آید که داستانی از یک رویای آمریکایی را روایت می کند. این کتاب که توسط اسکات فیتزجرالد در سال 1925 میلادی منتشر شده است به عنوان کتابی ناموفق شناخته شد و تا پایان عمر نویسنده نتوانست به موفقیت برسد.
تا اینکه پس از سال ها و در نبود اسکات فیتزجرالد رمان گتسبی بزرگ در سال 1945 به تجدبد چاپ رسید و تولد دوباره این کتاب از این تاریخ مجددا اتفاق افتاد چرا که در کمال ناباوری و با استقبال شدید مخاطبان این کتاب به پر مخاطب ترین کتاب ایالات متحده معروف شد.
دیگر آثار اسکات فیتزجرالد
داستان های اسکات فیتزجرالد تا به حال در سراسر دنیا ترجمه شده و مخاطبان زیادی برای خواندن دیگرآثار این نویسنده مشتاق هستند در ادامه با برخی از مهم ترین کتاب های چاپ شده این نویسنده آشنا می شویم.
زیبا و ملعون
لطیف است شب
آخرین قانون
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.