توضیحات
1984 اثر جورج اورول
جامعهای را تصور کنید که در آن هیچ قانونی وجود نداشته باشد، آن جامعه از نگاه شما چه شکلی است؟ اکنون جامعهای را تصور کنید که در آن قوانین سخت و سنگینی وجود دارند، قوانینی که حتی فکر کردن شما را هم کنترل میکنند و شما را تبدیل به یک ماشین بیمغز میکنند، آن جامعه از نگاه شما چه شکلی است؟
جرج اورول معتقد است: «اگر روند تاریخ تغییر نکند، انسانها انسانیت خودشان را از دست میدهند.»
کتاب 1984با ظرافت خاصی مرز بین این دو جامعه را تصویر کرده است و دید شما را به یک جامعه پادآرمانشهر باز میکند.
موضوع این کتاب مثل رمان قلعه ی حیوانات از همین نویسنده، سیاسی هست و خیلیها اعتقاد دارند که این دو کتاب مکمل هم هستند.
در کتاب 1984 نوشته ی جورج اورول شخصیت اصلی وینستون اسمیت نام دارد. او سعی می کند با ظلم و ستم در سرزمینی به نام اوشنیا بجنگد، جایی که یک حزب دیکتاتور با عنوان “برادر بزرگ” تمام فعالیت های مردم را زیر نظر دارد.
در چنین فضایی وینستون جرات می کند با نوشتن افکار خود روی کاغذ و برقراری ارتباط با دختری به نام جولیا علیه ممنوعیت های فردی رایج اقداماتی انجام دهد.
این اقدامات اصطلاحا جنایی و غیر قانونی وینستون، از او یک متخلف ناسازگار ساخته بود و او مجبور بود علی رغم میل باطنی افکار متفاوت خود را اصلاح کنید و با حفظ پوشش یا حضور در فعالیت های عمومی شبیه بقیه به نظر برسد.
در واقع نوشتن و برقراری ارتباط با جنس مخالف به عنوان نقض قانون در جایی مطرح نشده اما اگر حکومت متوجه این فعالیت ها می شد 25 سال محکومیت و کار در اردوگاه در انتظار فرد متخلف بود.
جورج اورل در کتاب 1984زندگی بدون آزادی در اوشنیا را با این جمله توصیف می کند: برادر بزرگ مراقب توست.
در رمان ۱۹۸۴ دنیا شامل سه کشور بزرگ اقیانوسیه، اوراسیا و ایستاسیا است.
وینستون اسمیت شخصیت اصلی داستان است که در شهر لندن (در کشور اقیانوسیه) زندگی میکند.
نظام سیاسی این کشور بدین گونه است که در راس قدرت رهبر آن، یعنی «برادر بزرگ» قرار دارد، سایر تقسیمبندیهای جامعه شامل اعضای ردهبالای حزب، اعضای عادی حزب و طبقه کارگر میشود.
اقیانوسیه همیشه با یک از دو کشور موجود همپیمان و با کشور دیگر در حال جنگ است.
تما تشکیلات دولت در بین چهار وزارتخانه تقسیم میشود؛ «وزارت حقیقت» با اخبار، تفریحات، آموزش و هنر سروکار دارد، «وزارت صلح» به امور جنگ میپردازد، «وزارت عشق» مسئولیت برقراری نظم و قانون را برعهده دارد و «پلیس اندیشه» قویترین و خطرناکترین عامل وزارت عشق در تفتیش عقاید و شناسایی مجرمین است؛
چهارمین وزارتخانه هم «وزارت فراوانی» مسئول امور اقتصادی و جیرهبندی است.
در این ساختار مردم حق یادداشت و ثبت چیزی را ندارند و دولت به صورت پیوسته تمامی مطالب و نوشتههای گذشته را تغییر داده و با زمان حال منطبق میکند؛ گویی که هیچ پیشبینی و خبر اشتباهی وجود نداشته باشد.
همچنین دستگاهی به نام صفحهی سخنگو در خانهی تمامی اعضای حزب وجود دارد که به طور همزمان هم دستگاه فرستنده است و هم دستگاه گیرنده.
خیانتکار اصلی به کشور اقیانوسیه، فردی است به نام گلدستاین؛ که زمانی از اعضای رده بالای حزب و تقریبا همرده برادر بزرگ بوده است، اما به یکباره دست به فعالیتهای انقلابی زده به مرگ محکوم شده است، اما به طرز مرموزی گریخته و ناپدید شده است؛
همچنین مردم میگفتند که او تشکیلات مخفی به نام «انجمن اخوت» دارد.
وینستون (شخصیت اصلی داستان) یکی از اعضای عادی حزب است که کارش در وزارت حقیقت، اصلاح خبرها، روزنامهها و نامههای گذشته و انطباق آنها با وضعیت امروز است.
اما او در دل از «برادر بزرگ» متنفر است و بالاخره روزی (در اقدامی خلاف قانون) به صورت مخفی یک دفترچهی قدیمی میخرد و در آن شروع به نوشتن افکار و اندیشههای خود میکند.
به دلیل ممنوعیت نوشتن و ثبت خاطرات، وینستون گذشتهی خود و خانوادهاش را به صورت مبهم به یاد میآورد.
در ادامهی داستان وینستون با یکی از اعضای حزب به نام جولیا آشنا میشود و علیرغم ممنوع بودن روابط عاشقانه بین اعضای حزب، با هم وارد رابطه میشوند.
پس از مدتی آن دو تصمیم میگیرند که برعلیه حزب شروع به مبارزه کنند و با فردی به نام اُبراین (از اعضای رده بالای حزب) که وینستون گمان میکند که او عضو انجمن اخوت است، آشنا میشوند؛
آنها با اُبراین ملاقات میکنند و عضو انجمن اخوت میشوند و اُبراین کتاب مخفی گلدستاین را برای مطالعه به آنها میدهد.
اما اُبراین درحقیقت مامور حزب برای مقابله با جرایم فکری است و دیری نمیپاید که وینستون به همراه جولیا دستگیر میشوند.
وینستون انواع شکنجههای روحی و جسمی را تجربه میکند و در اتاق ۱۰۱ توسط اُبراین و تحت شکنجههای جسمی و روحی، درنهایت میپذیرد که حقیقتی به جز آنچه حزب میگوید وجود ندارد.
وینستون پس از آزادی، شغل پارهوقت در وزارتخانه بدست میآورد و روزی اتفاقی جولیا را در خیابان میبیند و متوجه میشود که دیگر علاقهای به او ندارد.
در پایان داستان وینستون با دیدن تصویر «برادر بزرگ» در اخبار، متوجه میشود که عاشق «برادر بزرگ» شده است.
براساس این کتاب، دو فیلم با همین نام ساخته شدهاست که نسخهی قدیمیتر به کارگردانی مایکل اندرسون در سال ۱۹۵۶ منتشر شد و پایانی متفاوت نسبت به کتاب داشت اما نسخهی موفقتر آن به کارگردانی مایکل رادفورد است.
این فیلم که با وفاداری کامل به اصل اثر ساخته شدهاست در ۱۴ دسامبر ۱۹۸۴ در سینماهای جهان به نمایش درآمد و توانست ۶ جایزه را در فستیوالهای جهانی سینما از آن خود کند.
کتاب ۱۹۸۴ یکی از ده رمان برتر قرن بیستم است و همواره جزو فهرست صد کتابی است که قبل از مرگ باید خوانده شوند.
این کتاب تا به حال به بیش از ۶۵ زبان مختلف برگردان شده و میلیونها نسخه از آن به فروش رسیده است و باعث شده تا جورج اوروِل به جایگاه ممتازی در ادبیات جهان برسد.
این کتاب به نظر من مثل یکجور پیشگویی هست و در حالی که حدود ۶۰ سال پیش نوشته شده خیلی به دنیای فعلی نزدیک و شبیه هست.
در واقع دوربینهایی که در گوشه و کنار شهر هستند من رو یاد تلهاسکرینها میندازن. همینطور موارد زیاد دیگهای هم امروز در جامعه هستن و میبینم که برای من آشناس و من رو یاد ۱۹۸۴ میندازن!
بیشتر از این نمینویسم که اگر کسی قصد مطالعه این کتاب رو داره، از جذابیتش چیزی کم نشه.
جرج اورول در کتاب 1984 تصویری از جامعهی پاد آرمانشهر ترسیم میکند. اریک فروم، جامعهشناس آلمانی درمقدمهی کتاب 1984 ترجمهی حمیدرضا بلوچ دو مفهوم آرمانشهر و پاد آرمانشهر را شرح میدهد.
تصویری که تا پیش از اورول جایگاهی در ادبیات نداشت.
اصطلاح اُتوپیا یا آرمانشهر را ارسطو برای اولین بار در «رسالهی جمهوری» مطرح میکند، او در کتاب «جمهوری» جامعهی آرمانی و دلخواه خودش را شرح میدهد و دستههای مختلف مانند معلمان و شاعران را در طبقات خاص خودشان قرار میدهد.
مفهوم آرمانشهر در قرن شانزده و هفده میلادی، بعد از رنسانس، بسیار محبوب شد. در آن سالها کتاب «اوتوپیا» توماس مور بسیار مشهور شده.
توماس مور در این کتاب دیدگاهی مثبت به آینده داشت و روحیهی امیدوارانه و متکی به نفسی برای انسانهای آینده تصور میکرد.
کتاب 1984 اورول مفهومی کاملا متضاد با آرمانشهر توماس مور تصویر میکند. گرچه در 1984 هم یک آرمانشهری وجود دارد اما خصوصیات آن نه تنها مثبت و امیدوارکننده نیست، بلکه تاریک، منفی و تمامیتخواه است.
اورول در این کتاب ناتوانی و ناامیدی انسان امروز را نشان میدهد. بنابراین جامعهی تصویر شدهی اورول را میتوان «پادآرمانشهر» نامید.
ژانر کتاب 1984 چیست؟
برای انتخاب ژانر مشهورترین نوشتهی جرج اورول، دو نظریه وجود دارد. نظریهی اول کسانی هستند که این کتاب را در دستهی علمی–تخیلی تقسیم میکنند و نظریهی دوم کسانی هستند که این کتاب را در دستهی داستان سیاسی قرار میدهند.
استفادهی نام نمادین برای وزارتخانهها، یکی از نکات ظریف نوشته اورول است. برای مثال وزارت حقیقت با تعریف اورول جایی است که در آن وقایع را تغییر میدهند و حقایق جدید میسازند. وزارت فراوانی هم جایی است که در آن غذاها و مواد مورد نیاز را جیرهبندی میکنند.
تمام شخصیتهای این کتاب علاوه بر نام نمادین، شخصیت نمادینی هم دارند. برای مثال «برادر بزرگ» نماد یک نظام دیکتاتوری است. حکومتی که بر زندگی مردم نظارت میکند و تمام کارهای آنها را کنترل میکند.
نمادهای این کتاب به نامها خلاصه نمیشوند، و جرج اورول نمادهای اصلیاش را در لابهلای متنش پنهان کرده است، نمادهایی مثل آزاداندیشی در برابر کنترل، دوستی در برابر خیانت و آزادی سیاسی در برابر سرکوب.
نکتهای که بعد از خواندن 1984 در ذهن خواننده پررنگ میشود این است که آیا ممکن است شرایط بهگونهای تغییر کند که انسان آرزوهایش برای آزادی، شرافت، کمال و عشق را فراموش کند؟
درباره ی نویسنده: جورج اورول
نام اصلی جرج اورول «اریک آرتور بلیر» است، او در هند متولد شد اما پیش از یکسالگی به همراه مادر و خواهرش به انگلستان مهاجرت کرد. او نام مستعار هنری جرج اورول (Henry George Orwell) را انتخاب کرد تا نامش انگلیسی باشد و به عنوان یک انگلیسی شناخته شود.
اورول زمانی در ظرفشورخانهای در هتل کار میکرد و در میان مردم سطح پایین جامعه زندگی میکرد که داستان کتاب «آس و پاسها در پاریس و لندن» نتیجهی زندگی در آن دوران است.
او در 27 سالگی در جنگ داخلی اسپانیا شرکت کرد، در این جنگ مجروح شد و به علت این جراحات در سال 1950 درگذشت.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.