توضیحات
معرفی کتاب جز از کل اثر استیو تولتز
جز از کل بانام انگلیسی A fraction of the whole اثر «استیو تولتز» در سال 2008 منتشر شد.
این کتاب یکی از موفقترین آثار ادبیات استرالیا است که در مدتزمان کمی توانست بهعنوان یکی از پرفروشترین آثار نیویورکتایمز و آمازون شناخته شود.
این کتاب روایت دو نسل از خانوادهی «دین» است که با کارهای عجیبوغریب و گاها جنایی و ترسناک در میان مردم کشور استرالیا شناخته شدهاند.
«مارتین دین»، «تری دین» و «جسپر دین» سه ضلع مثلث این کتاب محبوب و تأثیرگذار هستند که از زمان جنگ جهانی دوم تا اوایل قرن بیست و یکم در استرالیا، پاریس و تایلند زندگی میکنند.
کتاب جز از کل بزرگترین رمان تاریخ استرالیا است که در سال 2008 نامزد جایزهی من بوکر شد.
در این سال رمان «ببر سفید» نوشتهی «آراویند آدیگا»، نویسندهی هندی-استرالیایی برندهی این جایزه شد در حالی که برخی از منتقدان بر این باور بودند کتاب «استیو تولتز» هم شایستهی دریافت این جایزهی بود.
این کتاب تنها یک رمان جذاب نیست بلکه اظهارنظرهایی فلسفی دربارهی زندگی بشر است که با قلم جادویی به نگارش درآمده است.
نویسنده شخصیتهای این قصه را باکمی اغراق در میان داستانی پرفرازونشیب قرار داده و آنها را محکوم به زندگی و ادامهی حیات کرده است.
این رمان بلند دربارهی آزادی، روح، عشق، مرگ و معنای زندگی صحبت میکند و با چنین جملات میخکوب کنندهای شروع میشود: «هیچوقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع حس بویاییاش را از دست بدهد.
اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد،مه البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد ،مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد،فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درس من؟ من آزادیام را از دست دادم…»
خلاصه داستان جزء از کل
«مارتین» و «تری» دو برادر از یک خانوادهی معمولی استرالیایی هستند که در ابتدا شبیه به همهی مردم عادی زندگی میکنند ولی پس از مدتی «تری» به یکی از محبوبترین شخصیتهای ورزشی استرالیا تبدیل میشود و تمام مردم را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
او باوجود آنکه قهرمان مردمش میشود ولی زندگیاش با یکی از زندانیهای تبهکار استرالیایی گره میخورد و راهی زندان میشود.
«مارتین»، برادر او پس از سوزاندن کل شهر در حالی که در این فکر است برادرش در سلول انفرادی تاریک زندان شهر در حال سوختن است و او را برای همیشه ازدستداده است خانه خود را ترک میکند و با فصل جدیدی از زندگی در پاریس روبهرو میشود.
«مارتین دین» شخصیت متفکر و عجیب داستان «جزء از کل» در هرلحظه از این داستان در حال کنکاش و واکاوی شخصیت خود و دیگران است.
او ذهنی مملو از سؤال دارد و همواره با خود درگیر است و همیشه به دنبال این است که چرا انسان به وجود آمده است و درنهایت سرنوشت او چیست؟
او باوجود تمام این اندیشههای بیپاسخ، در جوانی در شهر پاریس با موجودی به نام «جاسپر دین»، پسرش روبهرو میشود و خود را در مقام تربیت و تعلیم یک بشر دیگر میبیند.
زندگی این پدر و پسر که شبیه به خطی موازی است داستان پرکشش «جزء از کل» را شکل میدهد.
درباره استیو تولتز
«استیو تولتز» Steve Toltz نویسندهی استرالیایی سال 1972 در سیدنی به دنیا آمد.
او در جوانی تحصیلاتش در دانشگاه نیوکاسل را به سرانجام رساند و در آن سالها چند شعر و داستان کوتاه نوشت که چندان موفق نبودند.
او پیش از آنکه بهعنوان نویسندهای برجسته شناخته شود به مونترال، ونکوور، نیویورک، بارسلونا و پاریس سفر و شغلهای مختلفی را تجربه کرد.
او مدتی به فیلمبرداری، بازاریابی و آموزش زبان انگلیسی مشغول بود و زمانی که برای شرکت در یک مسابقهی نویسندگی قلم را در دست گرفت شاهکار «جزء از کل» را خلق کرد.
در بخشی از کتاب جزء از کل میخوانیم
فکر وحشتناکی بود، این که بالاخره یک روز خواهد مرد، این که قولی داده بودم که دیگر داشت خفهام میکرد.
چه طور میتوانستم این مسیر را بروم بیآنکه این زشتترین فکر را از سرم دور کنم: «هی، مامان، زود باش بمیر!» تری گفت دیگر نروم خانهاش. بنا بر اصرار او، بسته به فصل، موقع کریکت یا راگبی همدیگر را میدیدیم.
در طول بازیها تری جزئیات گروتسک تعاونی دموکراتیک را برایم شرح میداد: این که چه طور هميشه شیوهشان را تغییر میدادند.
هرگز یک کار را دو بار نمیکردند، يا اگر میکردند از یک مسیر دیگر میرفتند.
مثلاً یکبار دو بانک را پشت سر هم زده بودند. اولی صبح بوده و همه کلاه دوچشمی سرشان گذاشتهاند و کارمندها و مشتریها را وادار کردهاند دمر بخوابند روی زمین.
دومی زمان ناهار بوده و ماسک گوریل گذاشتهاند و موقع دزدی فقط باهم روسی حرف زدهاند و کارمندها و مشتریها را وادار کردهاند دستبهدست هم بدهند و به شکل دایره بایستند. سریع بودند. موفق بودند. و از همه مهمتر، ناشناس بودند.
این ایدهی هری بود که تمام اعضای باند چند زبان باد بگیرند، حالا نه کامل، در حدی که برای دزدی لازم است: «پول رو بده.» «به شون بگو دستاشون رو بگیرن بالا.» «بریم.» از این جور چیزها
. هری نابغهی گمراه کردن ملت بود. مایهی تعجب بود که اینهمه حبس کشیده بود.
چند تا خبرچین پلیس هم پیدا کرده بود و به شان اطلاعات غلط میداد. برای یکی دو دشمن قسمخوردهی هری همفکری کرده بودند، در آسیبپذیرترین حالت به شان حمله میکردند، وقتی که بیشتر از دو غذا روی اجاق داشتند.
تنها مشکل تأسیس تعاونی دموکراتیک، آرزوی دیرینهی هری، تشدید پارانویای بیهمتایش بود.
کسی نمیتوانسته برود پشتش! تمام مدت جوری راه میرفته که پشتش به دیوار باشد و اگر مجبور میشده به فضای باز برود مثل فرفره دور خودش میچرخیده.
در جمعیت وحشت برش میداشته و وقتی میان آدمها گیر میافتاده دچار اسپاسمهای عضلانی شدید میشده. خندهدارترین صحنه وقتی بوده که مجبور میشده در فضای باز ادرار کند.
نمیرفته پشت درخت چون پشتش بیدفاع میشده؛ روبهجلو تکیه میداده به درخت، اسلحه به دست.
در خانه هم کلی طناب و زنگ بسته بوده به همهجا تا اگر کسی خواست وارد اتاقش شود آژیر دست سازش به صدا دربیاید.
هر روز روزنامهها را چک میکرده تا ببیند اسمی از او بردهاند يا نه. با چشمان از حدقه درآمده مثل دیوانهها ورقشان میزده.
هری یکبار به من گفت «ارزش اخبار روزانه رو دستکم نگیر، همین اخبار جون خیلی از آدمهای تحت تعقیب رو نجات داده.
پلیس هميشه میخواد به همه ثابت کنه داره پیشرفت میکنه: طرف فلان جا مشاهده شده. فلان نشانه رو فلان جا پیدا کردیم، اینها رو بگذار کنار گرسنگی سیریناپذیر مردم برای اخباری که هیچ ربطی به شون نداره و حالا بهترین چیز رو برای فراری یی که روی دور خلافه به دست آوردهی. تو فکر میکنی من پارانوییدم؟
بخشی از موفقیتهای کتاب
کتاب « جز از کل » شروعی فوقالعاده برای نویسندهاش بود. کتاب در سال ۲۰۰۸ جای خودش را در فهرست نهایی جایزه بوکر پیدا کرد و درعینحالی که همچنان با استقبال بسیار در سراسر جهان مواجه میشد، از نامزدهای جایزه کتاب اولیها در گاردین شد.
در مقدمه مترجم نقلقولهایی در توصیف کتاب آمده است.
در آن میان توصیف «لسآنجلستایمز» را میتوان مشوقی بینظیر برای خواندن آن دانست که گفته است: «یک داستان غنی پدر و پسری پر از ماجرا و طنز و شخصیتهایی که خواننده را یاد آدمهای چارلز دیکنز و جان ایروینگ میاندازد».
پیمان خاکسار مترجم کتاب، خود در وصف ماهیت متن آن گفته است: «جزء از کل کتابی است که هیچ وصفی، حتی حرفهای نویسندهاش، نمیتواند حق مطلب را ادا کند.
خواندن جزء از کل تجربهای غریب و منحصربهفرد است. در هر صفحهاش جملهای وجود دارد که میتوانید نقلش کنید». اینها همه پردازش مناسب و نکتهبینیهای ژرف نویسنده را میرساند.
منتقدان و کتاب جز از کل
به عقیده بزرگترین منتقدان ادبیات، پاراگراف اول این کتاب یک شروع طوفانی است و به پاراگراف اول رمان بیگانه نوشته آلبر کامو –که از بهترین شروعهای تاریخ ادبیات است- پهلو میزند:
«هیچوقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع حس بویاییاش را از دست بدهد.
اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درس من؟ من آزادیام را از دست دادم…»
شاید بتوان به جرأت گفت که مفهوم محورى کتاب، مرگ و به طور دقیقتر، ترس از مرگ است.
بزرگترین ترس مارتین دین در زندگیاش، مرگ است؛
مرگى که از همان ابتداى زندگى وى و در هنگام کودکىاش همراه وى بوده و در قالب متفاوتى برایش نمودار گشته و موجب خلق و خوى مالیخولیایى و نهیلیستى او شده است.
اما نکته تعجبآور این است که شما به تدریج عاشق همین منفىبافىهاى مارتین میشوید و هر از چند گاهى پس از پایان کتاب به آن برگشته و بسیارى از جملاتش را مرور میکنید و لبخند میزنید!
خلاصه رمان جزء از کل
«جزء از کل» نخستین رمان «استیو تولتز» نویسنده استرالیایی است که نوشتنش ۵ سال طول کشید و بعد از انتشار، نامزد دریافت جایزه بوکر شد.
این کتاب با ترجمه «پیمان خاکسار» در اسفند ماه سال ۱۳۹۳، در ۶۵۶صفحه و توسط نشر چشمه به چاپ رسیده و تاکنون چهل و یک نوبت تجدید چاپ شده است.
استیو تولتز نویسنده کتاب
همانطور که در بیوگرافی استیو تولتز گفتیم، استیو تولتز در مصاحبهای در مورد خودش و کتاب اینطور گفته که:
آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه مینوشتم. زمان بچگی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه می نوشتم و رمان هایی را آغاز می کردم که بعد از دو و نیم فصل، علاقه ام را برای به پایان رساندن شان از دست می دادم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم.
درآمدم خیلی کم بود و فقط می خواستم با شرکت در مسابقات داستان نویسی و فیلمنامه نویسی پولی دست و پا کنم تا بتوانم زندگی ام را بگذرانم که البته هیچ فایدهای نداشت.
زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا بهتر بگویم، از نردبان ترقی هر کدام از مشاغل پایینتر می رفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم.
نوشتن یک رمان تنها قدم منطقی ای بود که می توانستم بردارم. فکر میکردم یک سال طول میکشد ولی پنج سال طول کشید.
موضوع کتاب جز از کل
کتاب با دو شخصیت اصلی، پدر و پسری به نام مارتین و جسپر دین، قصه را روایت میکنند.
این دو نفر شخصیتهای اصلی این داستان هستند که اتفاقات حول محور آنها اتفاق میافتد. قصه از زبان جسپر دین روایت میشود که در حال روایت قصه زندگى خود در زندان است.
بخش اول کتاب تعریف تمام داستان زندگى مارتین، ازدواجش، به دنیا آمدن جسپر، خروج از استرالیا و بازگشت به آن از دریچه نگاه جسپر (بر طبق آنچه از پدرش و دیگران شنیده یا در دفتر خاطراتش خوانده) مىشود.
جسپر نهایتاً هویت خود را برای پلیس فاش میکند و آزاد میشود. پلیسها او را به انباری میبرند که اموال مارتین در آن نگهداری میشود.
جاسپر میداند اینها مشتی خرت و پرت بیشتر نیست ولی در آن میان به دفتر خاطرات پدر برمیخورد. او داستان کتاب جز از کل را بر اساس همین یادداشتها برای ما و پلیس تعریف کرده است.
برخی از نقاشیهای دورهی بارداری مادر نیز در میان آنهاست و احساس میکند چهرهی داخل نقاشیها را پیشتر جایی دیده است.
او قسم میخورد که هرگز پا جای پای پدرش نگذارد، زیرا مادرش نیز بخشی از وجود اوست.
با کمک آنوک که اکنون ثروتمندترین زن استرالیاست، راهی سفر اروپا میشود تا به گذشته مادرش پی ببرد.
در بخش دوم کتاب، خواننده همه چیز را از نگاه مارتین میبیند و پاسخ بسیارى از سوالات خود را پیدا میکند. هر دو بخش کتاب به یک میزان جذاب و شگفتانگیز است.
جملات فلسفى عمیق مارتین، وقایع نسبتا عجیب و باور نکردنى داستان و پایان غیر منتظره کتاب همگى کمک میکند تا چهارچوبى متفاوت از معناى مفاهیمى چون عشق، زندگى، خانواده، ملیت و مهمتر از همه مرگ در ذهنتان نقش ببندد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.