روی ماه خداوند را ببوس

9.00

عنوان: روی ماه خداوند را ببوس

نویسنده: مصطفی مستور

ناشر: مرکز

موضوع: داستان فارسی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 132ص

تعداد:
مقایسه

توضیحات

روی ماه خداوند را ببوس نام اولین و محبوب‌ترین رمان مصطفی مستور است.

رمان با موضوعی فلسفی و هستی شناسانه و در پی پاسخ دادن به پرسش‌هایی است که همیشه در جدال بین عقل و احساس مطرح می‌شوند.

نویسنده در این رمان افکار، دینی، معرفت‌شناسی، جامعه‌شناسی و… خود را با زبان شخصیت‌های داستان بیان می‌کند که بر پایه سه محور اساسی: شک، عدم قطعیت، تنهایی، بنیان نهاده‌است. شک مثل آنچه را که نباید نادیده گرفت،

دغدغه اصلی نویسنده، یعنی خدامحوری و تفکر و اندیشه ایمان و تقدس و تلاش انسان برای کشف خود و کشف معنا و خدا، در داستان است که حتماً دارای ارزش فوق‌العاده است. این رمان در حقیقت جزء آن دسته از داستانهایی است که روح دردمند یک انسان از خودبیگانه را به خویشتن خویش بازمی‌گرداند و انتظام می‌بخشد.

این کتاب اولین بار در سال۱۳۷۹ توسط نشر مرکز به چاپ رسید. توسط مصطفی مستور روی ماه خداوند را ببوس، بارها تجدید چاپ شده‌است.

 

داستان این کتاب که بر پایه اصولی فلسفی تعریف شده و نویسنده سعی کرده تا افکار دینی، معرفت شناسی، جامعه شناسی و… اندیشه های خود را از زبان شخصیت های داستان بیان کند.

در روی ماه خداوند را ببوس نویسنده سوالات زیادی را مطرح می کند که ممکن است برای خیلی از افراد پیش آمده باشد. در اصل درونمایه رمان روی ماه خداوند را ببوس از نوع اعتقادی و مبتنی بر شک وجدل آن هم شكی که یكی از دغدغه های فكری انسان مدرن امروزه و جدال با غیبت خداوند است.

مصطفی مستور نویسنده محبوبی است و در میان کتابخوانان طرفداران زیادی دارد. کتاب روی ماه خداوند را ببوس از پرفروش ترین رمان های معاصر است. بیشتر کتاب های وی مجموعه داستان کوتاه هستند. مستور نمایشنامه نیز نوشته است.

مصطفی مستور به زبان انگلیسی هم مسلط است و چند ترجمه هم در کارنامه خود دارد. چند مجموعه داستان کوتاه و یک کتاب در مورد کارگردان محبوبش کیشلوفسکی از عناوینی هستند که ترجمه کرده است. مستور گاهی هم شعر می گوید و از وی یک مجموعه شعر نیز به چاپ رسیده است.

پی دی اف کتاب روی ماه خداوند را ببوس

جوایزی که به مصطفی مستور اهدا شده اند:

برگزیده بهترین رمان سال‌های 79 و 80 جشنواره قلم زرین برای رمان روی ماه خداوند را ببوس
برگزیده بهترین رمان سال 1382 جایزه ادبی اصفهان برای رمان استخوان خوک و دست‌های جذامی
برنده? لوح تقدیر از نخستین مسابقه داستان‌نویسی صادق هدایت

مصطفی مستور در داستان بلند روی ماه خداوند را ببوس بر آن است تا با دستمایه قرار دادن بعضی از مناسبات اجتماعی، به روانکاوی افرادی بپردازد که عنصر اخلاق را به کلی فراموش کرده اند. نگاه دردمندانه نویسنده که در قالب شخصیتی فعال در امور پژوهشهای اجتماعی متجلی شده است، تا حد زیادی نتیجه بخش است؛ زیرا مستور انگیزه روایتش را به زیبایی کشف کرده و با خواننده اش به یک آشتی نسبی رسیده است.

روی ماه خداوند را ببوس به زعم بسیاری از فعالان حوزه ادبیات داستانی، تاکنون موفقترین کار مستور است. کاری که هم توانست مخاطب عام را جذب کند و هم مخاطبان خاص را با خود همراه سازد.

دغدغه های اجتماعی و آنچه که در ساختار کلی زندگی مردم شهرنشین می گذرد عمده ذهنیت این نویسنده را تشکیل می دهد، ذهنیتی که در اغلب آثار او مشهود است.

گرچه مستور هنوز نتوانسته است خود را از سیطره ابعاد و موفقیتهای اثر مورد بحث برهاند و رگه هایی از ساختار کلی آن در دیگر آثارش هم به چشم می خورد، اما پافشاری او در برون افکنی یک موضوع انسانی قابل ستایش است.
آثار مستور در تقسیم بندی های مربوط به حوزه ادبیات داستانی به داستانهای شهری پهلو می زنند و عمده اتفاقاتی که در دنیای نویسندگی او می گذرد، مربوط به عناصر شهری است.

گونه ادبیات شهری که حاصل زندگی پرملال انسان دوران مدرن است، امروزه در دنیا رواج قابل توجهی دارد و ظهور نویسندگان در این گونه ادبی، امروزه به عنوان یکی از بحث های متداول در محافل آکادمیک و آزاد مطرح است.
مصطفی مستور که می توان از او به عنوان یکی از نویسندگان فعال‌گونه ادبیات شهری نام برد، در چندین اثر از زوایای گوناگون به ذکر مصائب انسان گرفتار در چمبره آهن و بتون پرداخته و این نگاه در داستان بلند روی ماه خداوند را ببوس به اوج خود رسیده است.

روی ماه خداوند را ببوس از آن جهت کار قابل اعتنایی است که مستور توانسته است در آن بدون هیچگونه شعارپردازی و داوری های یکطرفه، به خلق شخصیت هایی نایل آید که کاملا مستقل عمل می کنند و هیچ ردپایی از حلول ذهن نویسنده در آنها یافت نمی شود؛ مساله ای که در اثری چون استخوان خوک و دستهای جذامی رعایت نشده است.

نکته قابل توجه در اثری چون روی ماه خداوند را ببوس این است که نویسنده خود را از قید تعلقات دست و پاگیر رها کرده و نوع نگاه و زندگی دیگری را تجربه کرده است. می توان گفت که شخصیتهای این اثر به طور کامل در وجود نویسنده ته نشین شده اند و نفس در نفس او زندگی می کنند و به بیان فنی تر، همدیگر را پذیرفته اند و بر همین اساس، حسی از باور را در خواننده نیز ایجاد می کنند.

یکی از نکات بسیار اساسی در حوزه داستان نویسی کشف نگاه است، یعنی این که نگاه نویسنده در مواجهه با موضوعی که ممکن است دیگران از دیدنش عاجز باشند، او را از افراد معمولی متمایز می کند و به تعبیر دیگر می توان گفت که او چگونه دیدن را هم یاد می دهد و این چگونه دیدن در لا به لای اثر به کرات موجود است.

مستور در ساخت و ساز کلی اثرش راه دوری نرفته است، بلکه شعاع دیدش ر ا گسترش داده و تلاش کرده که بازآفرینی مجددی از محیط پیرامونش داشه باشد. آنچه که در روند کلی این کار اتفاق می افتد، از جنس همان اتفاقات و رویدادهایی است که هر آدم گرفتار در زندگی شهری به طور حتم با آنها دست و پنجه نرم می کند، بدون آن که بتواند تحلیلی از وقایع داشته باشد.

به نظر می رسد که دلیل عمده اقبال مثال زدنی روی ماه خداوند را ببوس در میان عامه مردم، ریشه در همین ارائه تحلیل بی طرفانه مسایل ریز و درشت اجتماعی داشته باشد؛ نکته ای که گویی همه وقایع را با خطی درشت نوشته و به چشمان مخاطب نزدیک کرده است. ساخت و ساز روایتی در روی ماه خداوند را ببوس، ساخت و سازی است که خواننده احساس می کند یک نفر دیگر دارد به جایش حرف می زند. یعنی این که مستور یک دغدغه عمومی را مطرح می کند، دغدغه ای که هر کسی دوست دارد از آن بگوید و اگر توانایی اش را داشته باشد بنویسد.

راوی و پیش برنده اصلی داستان یعنی یونس به عنوان دانشجوی مقطع دکترای جامعه شناسی و یک پژوهشگر امور اجتماعی قبل از هر چیز دیگر یک شهروند است. شهروندی که تنها تفاوتش با دیگران همان نوع نگاهی است که پیشتر به آن اشاره شد.

یونس به هیچ عنوان شخصیتی دست نیافتنی نیست. او انتظار ندارد که سطح زیرین اجتماع را با خود همراه سازد، بلکه تلاش می کند خودش را به اشکال مختلف به این سطح نزدیک کند و از فاصله ای کمتر از عمق فجایع سر دربیاورد.

ذهنیت مستور و شخصیت داستانیاش در جای جای اثر آنقدر به هم نزدیک می شوند که خواننده احساس می کند یونس خود مستور و مستور خود یونس است. ساده نویسی نویسنده و ساده نگری شخصیت اصلی داستان در سراسر کار پیوندی مثال زدنی یافته اند، به گونه ای که مخاطب احساس می کند قصه گویی مهربان در حال قصه گفتن برای اوست.

نکته دیگری که مستور در این کار به خوبی از پساش برآمده، احترام به شعور خواننده گریزان از کتاب است. او با دست مایه قرار دادن مسایل ریز و درشت اجتماعی نه تنها همراه با شخصیت اش به لایه های زیرین سرک کشیده بلکه به دنبال اثبات این ادعای راستین است که مشکل کتاب نخوانی هم ریشه در همین مشکلات ریز و درشت دارد.

روی ماه خداوند را ببوس از آن جمله آثاری است که در ابتدا با سکوت محافل مطبوعاتی و ادبی مواجه شد، اما این بی مهری هرگز نتوانست ابعاد گسترده و ارزشهای انسانی اش را از بین ببرد و چاپ های متعدد این اثر نشان داد که نویسنده علاوه بر نشانه گرفتن یک موضوع همه گیر، بسیاری از بیگانگان با کتاب را حداقل در حد خواندن همین یک اثر با کتاب آشتی داده است.

همان گونه که یونس در روند پژوهشهای اجتماعی دردمندانه اش به دنبال فلسفه بافی نیست، مستور هم برای ایجاد تفاهم میان خواننده و کتاب به همان اندازه گفته است که باید بگوید؛ نه بیشتر و نه کمتر.

ایجاد فضایی پاکیزه در پیشرفت کلی داستان و نشان دادن زشتی های جامعه در قالبی قابل باور و به دور از هرگونه بدآموزیهای اخلاقی، یکی دیگر از نکاتی است که باید به آن اشاره کرد. ایجاد فضاهایی که اگر با کمی کاهلی در امر نویسندگی همراه شوند، چیزی به جز نتیجه عکس در بر نخواهند داشت، در این کار به زیبایی خلق شده اند که نشان از تسلط نویسنده بر عناصر به کار رفته در اثر دارد.

به هر شکل مصطفی مستور توانست با داستان بلند روی ماه خداوند را ببوس، خودش را در میان عامه مردم به عنوان نویسنده ای حساس به اثبات برساند و ای کاش بتواند قدرت و تسلطش را از زاویه ای دیگر هم آزمایش کند.

موفقیت یک اثر همواره همراه با این خطر است که ممکن است بر همه آثار آن نویسنده تاثیر بگذارد و مابقی نوشته های او هم، رنگ و بویی از آن کار داشته باشند؛ نکته ای که متاسفانه در کارهای بعدی مستور هم مشهود است.
به هر شکل این نویسنده هم اکنون یکی از نویسندگان با انگیزه و سختکوش ماست. نویسندهای که هر عاشق ادبیات سرنوشتش را سرنوشت خود می داند و بدون شک از موفقیتهایش خرسند خواهد شد.

 

شك به وجود خدا در دل هر انساني مي‌نشيند. خيلي از عارفان معتقدند كه اين شك است كه باعث طي كردن مراحل رشد عرفاني و معنوي در زندگي انسان مي‌شود، رشدی که نمی‌توان نقطه‌ی توقفی برای آن قائل شد. مصطفي مستور این دغدغه را در داستان روي ماه خداوند را ببوس با توصیف لایه‌های شخصیت اصلی داستانش به خوبی به تصویر می‌کشد.

روی ماه خداوند را ببوس؛ نقطه عطف زندگی حرفه‌ای مستور

كتاب روي ماه خداوند را ببوس تاکنون پرافتخار‌ترین اثر مصطفي مستور و نقطه‌ي عطفی در طول زندگی حرفه‌ای او است. استفاده از زبانی لطیف و روان در بیان مفاهیم عمیقی چون شک در وجود خدا و شخصیت‌پردازی‌های دقیق باعث شد تا اين كتاب در بين مخاطبان خاص و عام طرفداران بسياري داشته باشد و به سرعت به چاپ‌های دوم و سوم برسد. روی ماه خداوند را ببوس جایزه‌ي بهترین رمان سال‌های 1379 و 1380 جشنواره‌ي «قلم زرین» را به دست آورد و انتظار منتقدان را از آثار بعدی مستور بالا برد.

در بین نويسندگان ايرانی، كم‌تر كسي را سراغ داريم كه داستان‌هايش را در بستر‌هاي فلسفي بنويسد و روي ماه خداوند را ببوس از اين حيث كتابي قابل بررسی و البته قابل ستایش است. زاویه دید مستور در این رمان درونی است و به اصطلاح داستان‌نويسي راوی همان قهرمان داستان است.

خلاصه داستان روی ماه خداوند را ببوس

یونس فردوس دانشجوی مقطع دکتری جامعه‌شناسی است و موضوع پایان نامه‌اش را بررسی دلیل خودکشی دکتر محسن پارسا، فیزیک‌دان برجسته‌ي معاصر، انتخاب کرده است. نامزد يونس، سایه نامی دانشجوی کارشناسی ارشد الهیات است و او هم در تکاپوی تنظیم پایان‌نامه خود با موضوع مکالمه‌ي خداوند با حضرت موسی است. یونس چند سال پیش وقتی در رشته‌ي فلسفه درس می‌خواند هم‌کلاسی به نام مهرداد داشت که به واسطه‌ي نامه‌نگاری‌اش با یک دختر آمریکایی به نام جولیا عاشق می‌شود و مدتی بعد به اين كشور مي‌رود.

داستان از آمدن مهرداد بعد از سال‌ها دوری به ایران شروع می‌شود و یونس با خریدن چند گل ارکیده براي استقبال از او به فرودگاه می‌رود. مستور در اين داستان نشان مي‌دهد كه شک در همه‌ي امور انسان را به جهنمی می‌برد که هر فرد با دست‌هاي خود آن را براي خود و اطرافيانش مي‌سازد. شكي كه مي‌تواند به همه‌ي ابعاد زندگي روزمره‌ي آدم رسوخ كند و او را از مسير اصلي زندگي‌اش منحرف و به سوي تنهايي و عزلت بكشاند.

ترجمه روی ماه خداوند را ببوس؛ از عربستان تا آلبانی

کتاب روی ماه خداوند را ببوس در سال 1394 با نام «وجه‌الله» توسط نشر «تنویر» و با ترجمه «غسان حمدان» در جهان عرب منتشر شد. علاوه بر اين كتاب در سال 1391 به‌وسيله‌ي «آسیه عیسی بایوا» به روسي ترجمه شد. تاكنون روي ماه خداوند را ببوس در كشورهاي اندونزی، روسیه، ترکیه و کردستان عراق، مصر و آلباني ترجمه و منتشر شده است.

درباره نویسنده:

مصطفی مستور داستان نویس معاصر در سال 1343 به دنیا آمد. او علاوه بر داستان‌نويسي، در حوزه‌هاي پژوهش و ترجمه فعاليت دارد و كتاب‌هايي در اين حوزه‌ها منتشر كرده است. مستور در مقطع کارشناسی، در رشته‌ي عمران دانشگاه شهيد چمران اهواز درس خواند. اما علاقه‌ي او به ادبیات باعث شد تا رشته‌ي ادبیات و زبان فارسی را برای ادامه‌ي تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد انتخاب کند.

اولين داستاني كه از مصطفی مستور چاپ شد «دو چشمخانه‌ي خيس» بود كه در سال 1369 در مجله‌ي «كيان» منتشر شد. مستور هشت سال بعد اولین کتاب‌اش به نام «عشق روی پیاده‌رو» را نوشت؛ مجموعه‌ای از دوازده داستان کوتاه که در سال 1377 به‌وسيله‌ي «نشر رسش» چاپ شد. دو سال بعد اولین رمان بلند خود به نام روی ماه خداوند را ببوس را منتشر کرد.

مستور از معدود نويسندگان ادبيات ايران است كه به فلسفه‌ي دین مسلط است، سینما را به خوبی می‌شناسد و از آن‌ها برای تاثیرگزاری بر مخاطب آثارش استفاده می‌کند. نگاه فلسفي، مذهبی و جامعه‌شناختی به مفاهیمی مانند مرگ، عشق، اندوه، زن و فرزند جان‌مایه‌ی تمامی آثار مصطفي مستور است.

ادبیات داستانی تنها حوزه‌ی مورد علاقه‌ی مستور نیست؛ او در نمایش‌نامه نویسی، ترجمه و پژوهش نیز دستی بر آتش دارد. کتاب پژوهشی او به نام «مبانی داستان کوتاه» در سال 1379 به‌وسيله‌ي «نشر مرکز» چاپ شد. آثار ترجمه‌ي مستور «فاصله و داستان‌های دیگر»، «سرشت و سرنوشت سینمای کیشلوفسکی»، «پاکت‌ها و چند داستان دیگر» نام دارند. او دو نمایش‌نامه نیز با عناوین «دویدن در میدان تاریک مین» و «پیاده‌روی در ماه» در «نشر چشمه» منتشر کرده است.

مستور تا به امروز ده كتاب داستان چاپ كرده است كه از میان آن‌ها می‌توان به «چند روایت معتبر»، «استخوان خوک و دست‌های جذامی»‌، «حکایت عشقی بی‌شین بی‌قاف بی‌نقطه»، «عشق روی پیاده‌رو»، «من دانای کل هستم»، «تهران در بعدازظهر» و «سه گزارش کوتاه درباره‌ی نوید و نگار» اشاره کرد.

سبک نوشتاری مصطفی مستور

یکی از ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد نویسندگی مستور در این است که شخصیت‌ها در کتاب‌های مختلف او تکرار می‌شوند و در موقعیت‌های مختلف قرار می‌گیرند. این امر باعث می‌شود تا مخاطب‌هاي كتاب‌هاي او پیگیر و وفادار به این شخصیت‌ها باقي بمانند و سرنوشت‌شان را در داستان‌هاي ديگر اين نويسنده دنبال كنند، با آن‌ها احساس قرابت و نزدیکی کنند و از مطالعه‌ي آثار جدید لذت بیشتری ببرند. این ویژگی از این جهت تحسین‌برانگیز است که در صورتی که خواننده برای اولین بار یکی از کتاب‌های مستور را بخواند، به هيچ وجه سردرگم نمی‌شود و خط اصلی داستان را پیدا می‌کند.

ناشر کتاب روی ماه خداوند را ببوس بیشتر بشناسیم

«نشر مرکز» یک موسسه‌ی انتشاراتی‌ خصوصی است كه در سال ۱۳۶۹ تاسیس شد. مدیر این انتشارات «علیرضا رمضانی» از خانواده‌ی معروف و شناخته‌شده‌ي «رمضانی»‌ها است که از دوره‌ی قاجار در زمینه‌ی نشر کتاب در ایران فعاليت دارند.

«نشر مرکز» پس از پایان جنگ عراق و ایران فعالیت خود را در زمینه‌ی انتشار کتاب‌هایی در حوزه‌ی ادبیات ایران، ادبیات جهان و نظریه‌های ادبی آغاز كرد. اما در دهه‌ی ۱۳۷۰ بود که نامش با انتشار داستان‌های ایرانی سر زبان‌ها افتاد و به یکی از تاثیرگذارترین ناشران ایرانی تبدیل شد.

در آن دوران بسیاری از کتاب‌های «نشر مركز» توانستند نظر منتقدان و خوانندگان را به خود جلب کنند. اين نشر در تمام طول فعاليتش تا به امروز تلاش كرده كه فقط آثاري با كيفيت قابل قبول و البته قابل دفاع چاپ كند. احتمالا به همين دليل است كه نويسنده‌ي سخت‌گيري مانند «جعفر مدرس‌صادقي» اين نشر را به‌عنوان ناشر اختصاصي خود انتخاب كرده است و تا به حال همه‌ي كتاب‌هايش را براي چاپ به اين انتشارات سپرده است.

علاوه بر اين نويسنده «نشر مركز» آثار بيش‌تر نويسندگان تاريخ ادبيات معاصر ايران مانند «زویا پیرزاد»، «فریبا وفی»، «شهریار مندنی‌پور»، «بابک احمدی»، «بیژن نجدی»، «ابوتراب خسروی»، «منیرو روانی‌پور»، «امیرحسین خورشیدفر»، «فریبا کلهر» و «داریوش آشوری» را منتشر كرده است.

در بخشی از کتاب روی ماه خداوند را ببوس می‌خوانیم

به آپارتمانم که می‌رسم شب از نیمه گذشته است. مهرداد را با همان حال به‌هم‌ریخته‌اش پیش مادرش گذاشته‌ام. هنوز در فکر جولیا و حرف‌هاش هستم. در فکر مهرداد. در فکر دختر چهار ساله‌ی مهرداد که حتی یادم رفت اسم‌اش را بپرسم. احساس می‌کنم بدن‌ام دارد داغ می‌شود.

پنجره‌ها را باز می‌کنم و روی تخت‌خواب ولو می‌شوم. بعد آن‌قدر به دکتر محسن پارسا فکر می‌کنم تا خواب می‌روم. نمی‌دانم چه ساعتی‌ است که مثل دیوانه‌ها از خواب می‌پرم و می‌نشینم. گرما از چشم‌ها و دست‌ها و پیشانی‌ام بیرون می‌ریزد و تمامی‌ ندارد. چیزی، انگار تکه ذغالی یا خرمنی یا جنگلی از درون گر می‌گیرد. و پایانی ندارد.

کله‌ام تا مرز ترکیدن باد می‌کند و باد می‌کند و ناگهان می‌پژمرد. عرق می‌کنم، عطش دارم و دوباره درد. انگار کله‌ام آماس می‌کند و فرو می‌نشیند. دست‌ام را به سمت لیئان دراز می‌کنم و لیوان دور می‌شود و دور می‌شود تا دل‌آشوبه‌ای غریب مرا از درون چنگ می‌زند. به پشت روی تخت‌خواب می‌افتم و فنرهای تخت‌خواب مرا پایین می‌برد و بالا می‌آوردو پایین می‌آورد تا می‌ایستاند.

چه شب نحسی! چرا صبح نمی‌شود؟ دستمال خیسی روی پیشانی‌ام می‌چلانم. قطره‌ها سرازیر نشده، تبخیر می‌شوند و تب از پیشانی می‌گریزد. لبه‌ی تخت‌خواب می‌نشینم: پاها در آب. انگار چیزی مثل نسیم از کف پاها تا پشت ابروها می‌دود. بعد خنک می‌شوم. بعد داغ می‌شوم: تب و لرز. نکند می‌خواهم بمیرم؟ من که هنوز خودم را به جایی آویزان نکرده‌ام. باید قبل از مرگ در چیزی چنگ بیندازم. باید قبل از مردن ناخن‌هام را در خاک فرو ببرم تا وقتی مرا به زور روی زمین می‌کشند به یادگار، شیارهایی بر زمین حفر کرده باشم. باید قبل از رفتن، خودم را جا بگذارم. اگر امروز چیزی از خودم باقی نگذارم چه کسی در آینده از وجود من در گذشته باخبر خواهد شد؟

کتاب های مرتبط

1-معرفی کتاب روی ماه خداوند را ببوس در یوتیوب

2- معرفی کتاب روی ماه خداوند را ببوس در آپارات

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “روی ماه خداوند را ببوس”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.