توضیحات
معرفی کتاب زنی پشت پنجره اثر ای جی فین
زنی پشت پنجره ( The woman in the window) رمانی جنایی و معمایی نوشته اِی. جی فین است که با فضای هیچکاکی و تاثیرگذارش شما را شگفتزده خواهد کرد.
خلاصه رمان زنی پشت پنجره
آنا زنی تنها است که علاقهای به برقراری ارتباط ندارد و بیشتر اوقات تلوزیون تماشا میکند یا از پشت پنجره کارهای همسایهاش را زیر نظر میگیرد. یک روز که آنا در حال نگاه کردن به خانه همسایه است اتفاقی میافتد که برایش باورپذیر نیست.
این رمان در سال ۲۰۱۷ در لیست پرفروشهای نیویورکتایمز قرار گرفتهاست.
خواندن رمان زنی پشت پنجره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
همانطور که گفتیم، این رمان، رمانی جنایی و معمایی است. برای همین همه کسانی که دوست دارند تعلیق و دلهره را با خواندن یک رمان تجربه کنند، خواندن این کتاب را از دست ندهند.
همچنین بر اساس این کتاب فیلمی سینمایی با همین نام ساخته شده است. پیشنهاد میکنیم در کنار خواندن این رمان، این فیلم را هم ببینید.
در بخشی از رمان زنی پشت پنجره میخوانیم:
«پدر خانواده را در آشپزخانهی خانهی ۲۰۷ میبینم. او هیکلی و کمی چاق است. تلویزیونِ پشت سرش روشن است. دوربین را به چشمانم فشار میدهم و زوم میکنم: برنامهی امروز. من هم ممکن است تلویزیون را روشن کنم و همراه همسایهام این برنامه را تماشا کنم. یا شاید از همینجا از تلویزیون او و از طریق لنزِ دوربینم این برنامه را تماشا کنم.
تصمیم دارم این کار را بکنم.
مدتهاست بیرون را تماشا نکردم، اما درعوض گوگل نقشهی خیابان را نشان میدهد: نمای سنگِ سفید. کمی هنرهای زیبا با بالکنی روی سقف. البته از اینجا میتوانم کنارِ خانه را ببینم؛ از پنجرههای شرقی دید واضحی به آشپزخانه، اتاق نشیمنِ طبقهی دوم و اتاقخواب بالای آن دارم.
دیروز گروهی از کارگران حملِ اثاثیه آمدند. مبلهای سهنفره، تلویزیون و گنجهی قدیمی را حمل کردند. شوهرِ خانه رفتوآمدهای آنها را مدیریت میکرد. از دیشب که نقل مکان کردند، خانمِ خانه را ندیدهام. فکر میکنم که چه شکلی است.»
درباره ی کتاب زنی پشت پنجره
کتاب زنی پشت پنجره اثری فاخر از ای. جی. فین، رمانی حیرتآور، شورانگیز و جنایی است که با سبکی هیچکاکی تاثیرگذارش شما را تا آخر داستان مجذوب خود خواهد کرد. در این تریلر استثنایی و میخکوب کننده هیچکس و هیچ چیز آنگونه نیست که به نظر میرسد.
تعداد زیادی از منتقدان از این اثر به عنوان بهترین داستان دلهرهآور در سال 2018 یاد میکنند. اِستیون کینگ در مورد زنی پشت پنجره میگوید: یکی از معدود کتابهایی که نمیتوان آن را زمین گذاشت.
همچنین استقبال از این کتاب، سبب شد که شرکت فیلمسازی فاکس 2000 امتیاز ساخت فیلمی بر اساس این رمان را خریداری کند. امتیاز انتشار این کتاب نیز در سیوپنج کشور جهان خریداری شده است. رمان زنی پشت پرده که در سال 2017 در لیست پرفروشهای نیویورکتایمز قرار گرفت، کتابی است که در چهل کشور بزرگ دنیا فروش شگفتانگیزی داشته و این نشانگر کار برجسته نویسنده کتاب است.
ای. جی. فین (A. j finn) در کتاب زن پشت پنجره (the woman in the window) با بیانی قدرتمند قصه زنی به نام آنا را روایت میکند که گمان میکند شاهد جنایتی در خانه همسایه خود بوده است.
آنا که منزلش در نیویورک است، علاقهای به ارتباط با دنیای بیرون و اطرافیان خود ندارد. او بیشتر وقت خود را به تماشای فیلم و به یاد خاطراتش میگذراند و هر از گاهی کارهای همسایههایش را زیر نظر میگیرد. یکی از همین روزها که در حال نگاه کردن به خانه همسایهاش است، اتفاقی رخ میدهد که برایش باورپذیر نیست…
ده ماه از سقوط وحشتناک خودروی آنا فاکس میگذشت که در آن حادثه شوهر و دخترش را از دست داد. او در این مدت هرگز مرگ عزیزانش را باور نکرد و با یاد آنها زندگی میکرد.
ده ماه بود که آنا از خانهاش بیرون نرفته بود. ده ماهی که مثل روح در اتاقهای خانه قدیمی خود روزگار میگذراند و در خاطرات گذشتهاش سیر میکرد و از اینکه بخواهد از خانه بیرون رود، بسیار هراسناک میشد.
شاهرگ حیاتی زندگی آنا به دنیای واقعی، در پنجرهاش خلاصه میشد، به اینکه روزها پشت پنجره به تماشای همسایگانش مینشست. یکی از همسایگانش تصویری کامل از خانوادهای سه نفره بود که بازتابی از زندگی گذشته آنا را به تصویر میکشید.
ناگهان یک شب، فریاد وحشتناکی سکوت خیابان را در هم شکست و آنا فاکس نظارهگر قتلی شد که به نظر میآمد کسی متوجه آن نشده است. حال او باید کاری میکرد تا پرده از حقیقت ماجرایی بردارد اتفاق افتاده بود؛ ولی حتی اگر هم این کار را میکرد، آیا کسی حرفش را باور میکرد؟
زنی پشت پرده در نگاه اول به زندگی زنی افسرده پرداخته اما در ادامه، داستانی معمایی و دلهرهآور است که یادآور فیلمهای آلفرد هیچکاک خواهد بود. در همه جای داستان همواره این سؤال برای شما پیش میآید که آیا در فضایی واقعی و جنایی قدم گذاشتهاید و یا همه ساخته و پرداختهی ذهن راوی است؟
شما با خواندن این رمان از نوعی عدم اطمینان و درگیریهای ذهنی که با واقعیت درآمیخته و ابهام مرز بین این دو لذت میبرید و مشتاقانه پا در مسیری میگذارید که ناگهان دچار تغییراتی بنیادین خواهد شد.
از بارزترین ویژگیهای رمان حاضر، تعلیق در تمام داستان، جریان سیال ذهن و عدم مرزبندی مشخص بین واقعیت و توهم است. انگار پا در فضایی مهآلود گذاشتهاید که هر از گاهی نشانهای کوچک از مسیر، شما را به ادامهی حرکت سوق میدهد. همچنین، استفادهی راوی از توصیفهای ناآشنا از محیط و نگاهی خاص به رفتارهای اطرافیان و خودش، در ابتدا ممکن است برای مخاطب کمی عجیب به نظر برسد اما با پیش رفتن داستان به تدریج با نوع زبان راوی آشنا میشود.
برخی نظرات دربارهی رمان هیجانانگیز زن پشت پنجره:
– داستانی بسیار پیچیده. «وال مکدرمید»
– یکی از آن رمانهای نادری که واقعاً مسحور کننده و خواندنی است. «استفن کینگ»
– سرشار از تردید، شگفتی، حیرت و دلدادگی. «جین هارپر»
در بخشی از کتاب زنی پشت پنجره میخوانیم:
یک نوجوان لاغراندام مانند اسبی که از دروازه شروع به حرکت کرده باشد، از در جلویی ساختمان شماره 207 بیرون آمد و به طرف شرق و پایین خیابان دوید، او از جلوی پنجرههای آپارتمان من گذشت و نتوانستم خوب او را ببینم. شب تلاش کردم کمتر نوشیدنی مرلو بخورم و صبح زود بیدار شدم. پسرک موی بلوند و کولهپشتی بر دوشش داشت.
از جلو پنجره کنار رفتم. رفتم طبقه بالا و روی میز تحریرم نشستم و دوربین نیکون را برداشتم.
در آشپزخانه ساختمان 207 پدر خانواده را دیدم که مردی تنومند و چهارشانه بود و قیافهاش با نور صفحه تلویزیون به خوبی دیده میشد. دوربین را به چشمم گذاشتم و روی آن زوم کردم: نمایش امروز. میتوانستم پایین بروم و تلویزیونم را روشن کنم، شاید هم با همسایهام تماشا کنم یا اینکه همینجا با دوربین از تلویزیون آنها نگاه کنم. درباره آن بعد تصمیم میگیرم.
خانه شماره 207 روکار سنگ سفید و یک بالکن دارد و میتوانم از اینجا به خوبی از پنجرههای شرقیاش آشپزخانه، اطاق پذیرایی طبقه دوم و اتاقخواب بالا را ببینم.
دیروز تعدادی کارگر اسبابکشی آمدند و مبلها و تلویزیون و کمدهای قدیمی را آوردند. شوهرش داشت حرکت خودروها در جلو ساختمان را هدایت میکرد. از دیشب که به اینجا آمدند، همسرش را ندیدم و نمیدانم چه شکلی است.
امروز بعدازظهر وقتی صدای زنگ را شنیدم تقریباً کیشمات شدم. فوری به طبقه پایین رفتم، در باز کن را زدم تا در باز شود و در سالن را باز کردم، مستأجرم بود.
او مردی با فک کشیده بود که چشمانی سیاه و عمیق داشت، شبیه گرگوری پک بود.
خلاصه داستان کتاب زنی پشت پنجره
اکنون بار دیگر در اتاق نشیمن هستم. در کنار آتش، سایهها به گوشهی اتاق امتداد پیدا کردهاند. اد شروع به حرف زدن میکند: «گوش گن…». «اونا یه پسر دارن». «چی؟». من، در حالی که پیشانیام را به شیشهی سرد پنجره میفشارم، تکرار میکنم، «یک پسره».
خیابانها در این محدودهی هارلم هنوز نیاز به لامپهای سدیمی دارند و فعلا با نور زرد رنگ هلال ماه روشن میشوند، اما باز هم میتوانم شبح چهرههایشان تشخیص دهم: یک مرد، یک زن و پسری بلند قد که جعبهها را به سمت در جلویی میآورد. من اضافه میکنم «یه نوجوونه».
پیش از آنکه بتوانم جلوی خودم را بگیرم، میگویم «ای کاش اینجا بودی». این صدا متعجبم میکند، همینطور هم اد را. هر دو درنگ میکنیم. سپس اد میگوید: «کمی بیشتر وقت لازم داری». من ساکت میمانم. «دکترها میگن ارتباطِ زیاد خوب نیست». «من همون دکتری هستم که اینو گفت».
«تو یکی از اونا هستی». صدای ترق ترق از پشت سرم میآید و آتش جرقهای میزند و به آرامی در آتشدان فرو مینشیند. اد میپرسد: «چرا این افراد جدید رو به خونه دعوت نمیکنی؟». لیوانم را خالی میکنم. «به گمانم برای امشب کافیه». «آنا». «اد». تقریبا میتوانم صدای نفس کشیدنش را بشنوم. «ما متاسفیم که پیش تو نیستیم». میتوانم صدای قلبم را تقریبا بشنوم. «منم همین طور». پانچ مرا تا پایین پلهها دنبال کرده است. او را با یک دست بغل می زنم و به سمت آشپزخانه عقب نشینی میکنم. تلفن را بر روی پیشخان میگذارم. یک لیوان دیگر پیش از آنکه به تختخواب بروم.
1- معرفی کتاب زنی پشت پنجره در یوتیوب
2- معرفی کتاب زنی پشت پنجره در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.