توضیحات
دختر بابا نوشتهی مورین مورداک نویسندهی موفق کتاب «ژرفای زن بودن» است. دختر بابا در دستهی کتابهای روانشناسی قرار میگیرد. این کتاب به زبان ساده و روشن روابط بین پدران و دختران را تشریح میکند.
البته این به آن معنا نیست که مادران نباید این کتاب را بخوانند بلکه به والدینی که فرزند دختر دارند و افرادی که قصد فرزنددار شدن هم دارند توصیه میشود به این کتاب مراجعه کنند.
کتاب دختربابا ضمن ارائهی مستندات و مصاحبههایی که نویسنده در طول زندگی کاری خود انجام داده است، ردپای نظریههای روانشناس معروف «کارل گوستاو یونگ» را در خود دارد. کتاب دختر بابا به والدین و دختران کمک میکند تا روابط خود را بر اساس اصول درست و صحیح شکل بدهند تا هم والدین و هم فرزندان بدانند که در عین محبت و توجه باید مانع وابستگیهای شدید تخریبکننده شد.
معرفی کتاب دختر بابا اثر مورین مورداک
قهرمان زندگی اغلب دختران در زندگی، پدرشان است. او مردی با قدرت و حامی برای دخترش است که با برطرف کردن نیازهای مادی و عاطفی او سعی میکند تا از او زنی مستقل و بااراده بسازد.
اما بعضی از پدرها در محبتکردن و به اصطلاح در شیوهی پدری خود دچار افراطی ناخواسته میشوند. این رابطهی پدر و دختر به عمقی میرسد که حالا دیگر دختر سوگلی پدر است و نامش «دختر بابا» است.
اما دختر بابا بودن تا چه اندازه خوب است؟ آیا وابستگی شدید پدر و دختر باعث از دست رفتن استقلال و هویت زنانهی دختر نمیشود؟ نقش پدر و مادر در این تربیت چیست؟ کتاب دختر بابا با عنوان «دختر بابا؛ موهبتها و مصیبتهای دختر بابا بودن» به همهی این سوالها پاسخ میدهد.
درباره کتاب دختر بابا؛ موهبتها و مصیبتهای دختر بابا بودن
کتاب دختر بابا نوشتهی مورین مورداک نویسندهی موفق کتاب «ژرفای زن بودن» است. دختر بابا در دستهی کتابهای روانشناسی قرار میگیرد.
این کتاب به زبان ساده و روشن روابط بین پدران و دختران را تشریح میکند. البته این به آن معنا نیست که مادران نباید این کتاب را بخوانند بلکه به والدینی که فرزند دختر دارند و افرادی که قصد فرزنددار شدن هم دارند توصیه میشود به این کتاب مراجعه کنند.
کتاب دختربابا ضمن ارائهی مستندات و مصاحبههایی که نویسنده در طول زندگی کاری خود انجام داده است، ردپای نظریههای روانشناس معروف «کارل گوستاو یونگ» را در خود دارد. کتاب دختر بابا به والدین و دختران کمک میکند تا روابط خود را بر اساس اصول درست و صحیح شکل بدهند تا هم والدین و هم فرزندان بدانند که در عین محبت و توجه باید مانع وابستگیهای شدید تخریبکننده شد.
خلاصه کتاب دختر بابا
کتاب دختر بابا در دو بخش به زبان ساده نوشته شده است. بخش اول کتاب با عنوان «دختر بابا چگونه فردی است» سه فصل دارد. نویسنده در بخش اول انواع مختلف شیوهی پدریکردن را بررسی میکند و بیان میکند که هر روش پیچیدگیها و مسائل خودش را دارد.
مورداک در این بخش میگوید که نوع و کیفیت روابط دختران با پدرانشان بر سبک روابط دختر در آینده و مهمتر از آن در شناخت خود و توانایی ابزار خویش تاثیرگذار است. او در شروع کتاب عنوان میکند که شناخت انواع شیوههای پدری بر ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی زن موثر است.
شیوه «پدر خوب» اولین شیوهای است که نویسنده از آن میگوید. این شیوه به نوعی ایدهآل ترین حالت ممکن از پدری کردن است. چنین پدری بدون هیچ چشمداشتی دختر خود را دوست دارد و او را به گونهای مستقل بار میآورد تا همیشه در زندگی خودکفا باشد.
«پدر غایب» پدری است که هیچگاه در زندگی دخترش حضور ندارد. گاه این عدم حضور با مرگ پدر اتفاق میافتد و گاه پدر فرزند را رها میکند. دختر چنین پدری همیشه تشنهی محبت از طرف دیگران است.
«پدر نازپرور» همیشه مثل یک کودک با دختر خود رفتار میکند. او همهچیز را در اختیار دخترش قرار میدهد. متاسفانه شخصیت چنین دخترانی همیشه وابسته به دیگران است.
«پدر منفعل» پدری است که نقش پدری خود را کنار گذاشته است. روابط دختران با چنین پدرانی معمولا از هم گسیخته است.
«پدر اغواگر» پدری است که از طرق نامناسب دخترش را به خود وابسته میکند. چنین پدرانی حتی ممکن است با سواستفاده جنسی از دخترشان بخواهند با او رابطه برقرار کنند.
«پدر سلطهگر» با زورگویی و فرمان دادن باعث ایجاد ناامنی و ترس در دختران خود میشوند.
«پدر اعتیادآور» به دستور دادن و امر و نهی کردن عادت دارد. دختران این مردان به شدت کمالگرا میشوند تا بتوانند از خود محافظت کنند.
اما «پدر آرمانیشده» به گفتهی مورداک پدری است که به دختر خود چنان محبت میکند که اعضای دیگر خانواده را در اولویتهای پایینتر قرار میدهد. به عبارتی امروزیتر این پدر دختر خود را لوس بارآورده است.
این دختر حالا دختر بابا شده است و احساس میکند که در همهی محیطها باید مرکز توجه افراد باشد. او خودش را دختر خاص و متفاوتی میداند.
اما همه چیز به این خوبی پیش نخواهد رفت، مشکلی که در آینده برای دختران بابا اتفاق میافتد این است که این دختران چون در کودکی رابطهی نزدیکی با پدر خود داشتهاند در دورهی بزرگسالی با پدر خود همانندسازی میکنند و کمکم طرفدار مردها و عقاید آنها میشوند. این زنان افکار و ارزشهای زنانه را در اولیتهای پایینتر زندگیشان قرار میدهند.
به نوعی این دختران از کودکی برای پدر خود و در بزرگسالی هم برای مردان دیگر که ممکن است، مدیر، همکار، همسر و یا افراد دیگر باشند نقش فرد محبوب و سوگلی را بازی میکنند.
اما برای خودشان جایگاه و قدرتی پایینتر قائلند. این زنان شبیه نردبانی میشوند برای پیشرفت و ترقی دیگر مردان. این دختران در واقع دیگر هویت مستقلی از خود ندارند و نمیتوانند از خود نظر بدهند. نویسنده در این بخش توضیح میدهد که دختر بابا به دلیل وابستگی شدید به پدر خود نمیتواند به هیچ مردی دلبسته شود.
در ادامهی بخش اول نویسنده با ارائهی راهکارها و تجربیات خود انواع شیوههای پدرانه را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
بخش دوم کتاب که «دختران بابا در دنیا» نام دارد مورداک از تجسم الگوی کهن پدر در جامعهی امروزی میگوید. نویسنده در این بخش توضیح میدهد که دختران بابا از پدر خود یک قهرمان میسازند که همیشه و همهجا این پدر از دخترش محافظت و او را تامین خواهد کرد. نویسنده طبق نظریه یونگ توضیح میدهد که همین الگوی کهن برای پدر هم نسبت به فرزند خود وجود دارد.
در ادامهی این بخش موردین موراک دربارهی رابطهی منفی دختر با مادرش میگوید، زمانی که دختر نسبت به شیوهی زندگی و رفتار مادر نسبت به خود انتقاد تندی دارد و او را ملامت میکند، کمکم رابطهی ناخوشایندی بین او و مادر شکل میگیرد.
همین موضوع باعث میشود تا دختر از عیبهای پدر چشمپوشی کند و پدر تبدیل به والد برتر و قهرمان دختر میشود. نویسنده در هر بخش داستانی کوتاه تعریف میکند. او در این کتاب سعی دارد تا به دختران بابا کمک کند تا یاد بگیرند که مستقل و با هویت زنانگیشان را در زندگی حفظ کنند.
مترجم کتاب مورین مورداک ساره سرگلزایی است. کتاب دختر بابا را انتشارات بنیاد فرهنگ منتشر کرده است.
درباره مورین مورداک
مورین مورداک متولد سال 1945 در آمریکاست. او روانکاو خانواده است و در کشورهای مختلف تدریس میکند. مورداک با آثار معروفش از جمله «کمال زن بودن»، دختر بابا و دیگر کتابهایش حالا نویسندهای بین المللی است.
اغلب کتابهایی که مورین مورداک نوشته است در حوزه زنان است.او بیشتر بر اساس تئوری روانشناسی تحلیلی پرفسور یونگ کتابهای خود را مینویسد که حالا با بازتاب مثبت جهانی رو به رو شده است.
مورداک عضو هیئت مدیرچند موسسهی روانشناسی است. از کتابهای او در سراسر جهان استقبال بسیار خوبی شده است و آثار او به چندین زبان ترجمه شدهاند. مورداک در کتابهایش به شکلی کاملا موثر و کاربردی مواردی را را برای برطرف کردن حس نارضایتی در زنان و حرکت به سمت زنانه زیستن و لذت بردن از زندگی زنانه را تصویر میکند.
در بخشی از کتاب دختر بابا میخوانیم:
رقابت با پدری قدرتمند: قدرت، مسئله ی پیچیده ای است. بسیاری از بانوان، به خاطر سوء استفاده ای که مردها از قدرت کرده اند، از قرار گرفتن در موضع قدرت اجتناب میورزند.
بانوان میگویند که نمیخواهند تداوم مدل مردانه قدرت باشند؛ مدلی که بر سلطه جویی و سلسله مراتب تکیه دارد و مستلزم دسته بندی و جداسازی افراد است.
با این وجود بسیاری از دختران بابا که پدرانی قدرتمند دارند به دنبال تقلید از پدرانشان هستند و میخواهند بر اساس توانایی های خود قدرت سلسله مراتبی را به دست آورند؛
آن ها این نکته را میپذیرند که استفاده از قدرت و مقام هم مثبت است و هم لازمه ایجاد تغییر و دستیابی به اهداف. برای آن ها، قدرت واژه ای کثیف نیست. دسته ای دیگر از دختران بابا که پدران قدرتمندی داشته اند، بنا به دلایل شخصی از همه انواع قدرت امتناع میکنند.
پدران آنها قدرت را به روابط ترجیح داده اند و بنابراین این دختران عواقب این مسئله را تجربه کرده اند، به همین دلیل نمیخواهند به همان انتخاب پدر دست بزنند.
پدر چنین دختری، او، مادر و خواهر و برادرهای او را قربانی ساخته است، بنابراین او با چنین وضعیتی آشنا است. حتی وقتی پدر شغلی تحسین برانگیز و قهرمانانه داشته باشد، دختر بابا – که دختر محبوب پدر است – به خاطر نبود زمانی که بتواند در کنار پدر بگذراند بسیار غمگین میشود؛ او احساس میکند گوشت قربانی است.
در بخشی از کتاب دختر بابا میخوانیم:
دختر بابا نمیخواهد رابطه خود با پدر را مورد بررسی قرار دهد، چون دوست ندارد فانتزی برخورداری از رابطهای عالی و بیعیب و نقص با پدر را رها کند. ویکتوریا سکاندا در کتاب “بانوان و پدرانشان” مینویسد: “اولین خطر مشاهده پدر به عنوان مردی واقعی با همه کاستیهایش، این است که تو را وادار میسازد به لحاظ عاطفی از او مستقل گردی و این خیال خوش را رها کنی که پدر میتواند همه چیز را درست کند، همه کار انجام دهد و قهرمانی قدرتمند و همهفنحریف است.
” اگر دختر بابا رابطه با پدرش را به دقت مورد بررسی قرار دهد، ممکن است وادار شود با آنچه از پدر دریافت نمیکند مواجه گردد و نیز با پوچی رابطه با مادرش روبرو شود. در صورتی که او دست از بزرگنمایی پدر بردارد، وادار خواهد شد خود واقعیاش را – بدون وابستگی به پدر – کشف کند.
در داستان جادوگر شهر اوز، دوروتی و سگش – توتو – در تلاشند که به خانه بازگردند. خانه، در اغلب سفرهای اسطورهشناختی نماد اشتیاق همه مردم برای بازگشت به سرمنشأ و خاستگاه است؛
سفری برای شناخت خویشتن، روح و مرکز وجود فرد است. دوروتی دختری است که پدر ندارد و بنابراین تمام آرزوها، اعتماد و انتظارات خود را بر “اوز بزرگ” فرافکنی میکند. هنگامی که او مترسک، آدمآهنی و شیر را ملاقات میکند که به ترتیب در جستجوی مغز، قلب و شهامت هستند آنها را متقاعد میکند که اوز بزرگ میتواند به آنها هم کمک کند.
هنگامی که دوروتی نقاب از چهره اوز برمیدارد و متوجه میشود که او هم صرفاً یک انسان است و نه جادوگری که قادر به انجام هر کاری باشد، از این که فریب خورده و – آن طور که فکر میکرده – اوز نمیتواند آنها را نجات دهد عصبانی میشود.
دوروتی به اوز میگوید: “اگر تو واقعاً بزرگ و قدرتمند بودی، به قولت عمل میکردی!” دوروتی به اوز میگوید که او مرد بدی است، اما اوز حرف دوروتی را چنین اصلاح میکند: “من مرد خیلی خوبی هستم – فقط جادوگر خیلی بدی هستم.
” اینجاست که اوز نقش پدر خردمند را بازی میکند و به دوروتی و همراهانش کمک میکند تا متوجه شوند آنچه را که به دنبالش بودهاند، تمام این مدت در وجود خودشان بوده است. اوز – علیرغم کاستیهایش – فردی است که رشد و دستیابی به تفرد را در دوروتی و همراهانش تسهیل میکند.
1- معرفی کتاب دختر بابا در یوتیوب
2- معرفی کتاب دختر بابا در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.