توضیحات
زندگی، عشق و دیگر هیچ آن میوه ای است که از کلاس عشق روییده؛ و به هیچ وجه قصد ندارد یک کتاب علمی، فلسفی یا یک کار قطعی بر موضوع عشق باشد. به جای آن این کتاب مجموعه ای است مشتمل بر نظریات، احساسات و مشاهدات نشأت گرفته از گروهی از انسانها که به اعتقاد نویسنده با شرایط انسانی مطابقت می کند.
نقد و بررسی کتاب
کتاب زندگی عشق و دیگر هیچ نوشته لئو بوسکالیا با ترجمه سروناز صادقی به چاپ رسیده است.
اگر کسی را دوست داری به او با دقت نگاه می کنی. او هر روز دارد با فرایندی زیبا و تدریجی تغییر می کند و اگر یاد نگیری او را درست نگاه کنی، این تغییر زیبا را از دست می دهی. آخرین باری که به صورت همسرت نگاه کردی کی بود؟ به صورت کودکت؟ مادرت؟ آخرین بار کی بود که به صورت مادرت نگاه کردی؟ راستی آخرین باری که عمیقا به چهره خودت نگاه کردی کی بود؟ نه آن وقت که ریش می تراشیدی یا صورتت را می شستی، یا سایه چشم می مالیدی، وقتی در یک لحظه پر از آرامش فقط به خودت نگاه کردی کی بود؟
پرسید یکی که عاشقی چیست ؟
گفتم که مپرس از این معانی
آنگه که چو من شوی ببینی
آنگه که بخواندت بخوانی ، ( حضرت مولانا)
اگر می خواهی در سفرعشق شریک باشی باید عشق را بیاموزی عشق پدیده ای آموختنی است در این آموزش باید ساده ترین کار جهان را انجام دهی. ساده ترین کار جهان اینست که خود باشی و دشوارترین کار جهان اینست کسی باشی که دیگران میخواهند پس خود را پیدا کن و همان باش که هستی .
بنابراین همیشه بگو من وجود دارم ، من هستم، من اینجا هستم ، من در حال رشد هستم ، تنها من هستم که زندگی ام را می سازم ، تنها من و نه هیچکس دیگر! من باید با کمبودها و خطا ها و گناهان و اشتباهات خود رو در رو قرار گیرم . از نبودن من هیچکس به قدر من رنج نخواهد برد اما فردا روز دیگریست و من باید تصمیم بگیرم دوباره زندگی کنم و اگر شکست بخورم نه تو را سرزنش کنم نه زندگی را و نه خدا را.
گزیده کتاب زندگی عشق و دیگر هیچ نوشته لئو بوسکالیا
من وجود دارم، من هستم، من اینجا هستم، من در حال شدن هستم، تنها من هستم که زندگیم را می سازم. تنها من و نه هیچ کس دیگر؛
من باید با کمبودها، خطاها و گناهان و اشتباهات خود رو در رو قرار گیرم. از نبودن من هیچکس به قدر من رنج نخواهد برد، اما فردا روز دیگری ست و من باید تصمیم بگیرم که رختخواب را ترک کرده، دوباره زندگی کنم و اگر شکست بخورم، نه تو را سرزنش می کنم، نه زندگی را و نه خدا را..
……………………………..
ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺷﻤﺎ میتوﺍﻧﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺭﺳﯿﺪﻩ، ﺁﺑﺪﺍﺭ، ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ … ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻔﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﻏﻮﺑﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺯ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭﻡ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﯿﺪ !
خلاصهای از کتاب
نکتۀ قابل توجه در این کتاب این است که هر انسانی تعبیر خاصی از عشق دارد به طوریکه نویسندۀ کتاب می گوید:
بنابر اعتقادات و تجربیات ما معانی ما از عشق متفاوت می باشد مثلاً عشق از نظر یک مادر ، عابد و عاشق می تواند عشق به فرزند ، عشق به خدا و عشق به معشوق معنی شود ولی عشق فراتر از آن است که محدود شدنی باشد.
ما در این کتاب می آموزیم که باید به همۀ انسانها از هر نژاد ، قشر و رنگی که هستیند عشق بورزیم ، چون یکی هستیم همانطور که نویسنده می گوید ما بیش از آنچه متفاوت باشیم شباهت داریم و وقتی به خود عشق بورزیم دیگران هم دوست خواهیم داشت و اینکه در مقابل دیگران خود را مسئول بدانیم به طوریکه ( کی برکگارد ) می گوید: تنها آنگاه که مسئولانه عشق می ورزی ، عشق جاودانه ، دلشاد و در مقابل یاس ایمن می ماند.
و می آموزیم که دیگران را همانطور که هستند بپذیریم و دوست داشته باشیم نه آنطور که ما می خواهیم باشند.
لئوبوسکالیا در سراسر کتابش از ما می خواهد که در عشق رشد کنیم و او ریشۀ تمام بیماری های روانی را در عدم ابراز عشق می داند.
مباحث کتاب عشق پدیده ای آموختنی است
-
انسان نیاز دارد که دوست داشته باشد
-
عشق چیست
-
عشق جوانی و پیری نمی شناسد
-
بر سر راه عشق موانع زیادی وجود دارند
-
برای دوست داشتن دیگران باید خود را دوست بدارید
-
برای دوست داشتن، خود را از یوغ برچسب ها آزاد کنید
-
عشق مستلزم مسئولیت است
-
عشق نیازها و خواسته ها را تشخیص می دهد
-
لازمه عشق قوی بودن است
-
در راه عشق عذری نیست
-
زندگی عشق و دیگر هیچ –
-
من انسانی را دیدهام که اشک میریزد و دیگران با ناراحتی به او نگاه میکنند، ممکن است کسی دستمال آورد، اما هرگز کسی آغوشش را نمیگشاید! میتوانید عشق خود را آنطور که میخواهید و احساس میکنید ابراز نمایید. مسئله احساس کردن عشق در خود و در دیگران است. در حقیقت همهی زیبایی ماجرا در کشف همین عشق است.
-
در خیلی از کشورها به بچهها میآموزند که احساساتشان را بروز ندهند! و آن را در دل نگه دارند، گفتهاند یک خانم جوان درست و حسابی به صدای بلند نمیخندد! مردها گریه نمیکنند! و زنهایی هم که گریه میکنند بسیار عاطفی و ضعیف هستند! چه کسی چنین حرفهایی زده؟! چرا باید دستور زندگی کردن را از دیگران بگیریم؟! من همیشه گریه میکنم. در خوشحالی اشک شوق میریزم، در غم گریه میکنم. وقتی جمله زیبایی را از زبان دانشجویی میشنوم اشک در چشمانم حقله میزند.
-
اگر احساسی دارید بگذارید دیگران هم بدانند که چنین احساسی در شما موج میزند. اگر احساس میکنید که میخواهید بخندید، بسیار خوب بخندید. اگر از گفتهی کسی خوشتان آمد به سویش بروید و با حرکتی محبتآمیز این را به او نشان دهید. برای انسان پنهان کردن احساساتش غیرطبیعی است اما اگر اینگونه از کودکی بیاموزد چنین خواهد کرد. هر بار که به ایتالیا، به دیدار اقوامم میروم، آنگونه شیرین و گرم احساساتشان را ابراز میدارند که جای هیچ تردیدی برای عشق نمیگذارند. میفهمم و احساس میکنم که از دیدار و حضور من شادند.
-
باورتان نمیشود! من در میان فریادهای خوشحالی آنها، در میان ابراز محبت آنها، بغل کردنها و بوسهها و نوازشهایشان که همگی آری گفتن به احساسات آنهاست، گیر میافتم! نمیدانید چه شور و شعف زیبایی است. من در چنین محیطی بزرگ شدهام، خانوادهی من همیشه احساساتشان را نشان میدادند و آشکارا ابراز میکردند. اما قابل درک است برای آنهایی که به این رگبار احساسی عادت ندارند، این تجربهها میتواند بیش از اندازه ترسناک باشد و حتی افسردگی بیافریند. به لحاظ جسمانی، جدایی و فاصله ما به عنوان انسان از این هم بیشتر است.
-
انگار مسئله دانستن این است که چقدر میتوانیم از دیگران فاصله بگیریم، نه اینکه چقدر به آنها نزدیک شویم. همین لمس کردن ساده میتواند ارتباطی به مراتب بیشتر از هر کلام و هر ابراز محبتی فراهم آورد. کسی را بغل کردن یا دست گذاشتن بر شانهی کسی یعنی من تو را میبینم، من با تو احساس میکنم، برای من مهمی.
-
زن جوانی میگفت: راستی خندهدار است، هیچ کس برای نوازش کردن یک بچه کوچک، یا دستی بر سر یک سگ غریبه کشیدن تردید نمیکند، اما گاه همینجا تک و تنها مینشینم، و در حالیکه برای نوازش میمیرم کسی مرا نوازش نمیکند! هیچ یک از ما اعتماد نمیکنیم تا آدمهای دیگر بدانند که دوست داریم دست محبتی بر سر ما بکشند یا دستی بر شانهی ما بگذارند. چرا که میترسیم همه چیز تحریف شود، بنابراین در تنهایی و انزوای جسمانی مینشینیم و بیمونس میمانیم. راحتترین کار دنیا این است که آنچه هستیم باشیم و آنچه را که احساس میکنیم نشان دهیم. دشوارترین کار دنیا این است که آنچه باشیم که دیگران میخواهند باشیم.
-
لئوبوسکالیا
آخرین تصوری که میتوان برای چنین کتابی داشت این است که مردی جوان آن را نوشته باشد. توصیف جزییات و بیان حالات روحی و عاطفی شخصیت قهرمان داستان آنقدر دقیق و باظرافت نوشته شده که به نظر میرسد فقط زنی که چنین حوادثی را تجربه کرده میتواند چنین داستانی بنویسد.
«دن مالوری» با نام ادبی «ای. جی. فین» در سال 2018 با نوشتن این کتاب، دنیای ادبیات را شگفتزده کرد. این کتاب پس از انتشار به سرعت به چندین زبان ترجمه و در کشورهای مختلف منتشر شد. این نویسندهی آمریکایی که پیش از این در واشنگتن پست و لسآنجلس تایمز به نقدنویسی مشغول بوده، با انتشار اولین کتابش توانست یکی از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز شود.
1- معرفی کتاب زندگی، عشق و دیگر هیچ در یوتیوب
2- معرفی کتاب زندگی، عشق و دیگر هیچ در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.