توضیحات
معرفی کتاب شهر خرس اثر فردریک بکمن
کتاب شهر خرس جدیدترین اثر فردریک بکمن، رمانی خیره کننده و عمیق دربارهی رویاهای بزرگ آدمها، خاطرهها و عشقها است.
معرفی کتاب شهر خرس
شهر خرس (Beartown) به تازگی منتشر شده و مانند دیگر آثار بکمن با استقبالی بیسابقه نه تنها در کشور سوئد، که در سرتاسر دنیا مواجه شده است و میتوان گفت ایران نیز جزو اولین کشورهایی است که ترجمه این اثر جدید را عرضه میکند.
فردریک بکمن (Fredrik Backman) هر بار در رمانهای خود به موضوعی تازه میپردازد و داستانهایش برای مخاطب کهنه و تکراری نمیشوند. بکمن همیشه از زاویهای تازه به آدمها و اتفاقات اطرافش مینگرد و نمایی دیگر از زندگی را به مخاطب خود نشان میدهد.
در رمان شهر خرس با ماجراهایی مواجه میشویم که در هر شهری ممکن است اتفاق بیفتد. دغدغه ساکنین این شهر به دغدغه بقیه شهرهای جهان نزدیک است.
بکمن این بار از دل ورزش، قصه بیرون آورده و شهر خرس داستان امیدها و رویاهای بازیکنان تیم هاکی است. زبان بکمن ساده است و خوشخوان و دیالوگهای رمان حقیقیاند. رمان شروع جذابی دارد:
“دیروقت یک شب در اواخر مارس، نوجوانی با یک تفنگ دولول در دست مستقیم به جنگل رفت، اسلحه را روی پیشانی یک نفر دیگر گذاشت و ماشه را کشید.
و ماجرا از این قرار است.”
رمان با همین آغاز جذاب خواننده را پرتاب میکند به دل ماجرا و قلب شهری که قرار است داستان از آنجا روایت شود. شهر در این رمان به مثابه یک کاراکتر است و مانند شخصیتهای دیگر به اعمال او پرداخته میشود.
داستان بیرتاون، در شهری به همین نام یعنی «شهر خرس» اتفاق میافتد. شهری دور افتاده در دل جنگل در کشور سوئد که امکانات کمی دارد اما مردمش عاشق هاکی هستند و آن را یگانه راه نجات شهر میدانند. تمامی داستان حول محور تیم هاکی جوانان شهر بیرتاون میچرخد که قرار است در مسابقه هاکی جوانان کشور شرکت کرده و در صورت موفقیت سیل سرمایهگذاران و اسپانسرها را به سوی شهر روانه کند.
کمتر کسی در شهر بیرتاون پیدا میشود که به هاکی علاقمند نباشد و آرزوی پیروزی تیم جوانان شهر را در سر نپروراند. شخصیتهای فراوان داستان همگی با تیم هاکی ارتباط پیدا میکنند و دو زندگی دارند. یکی زندگی اعضای تیم و باشگاه در زمین هاکی که همگی عالی و درجه یک هستند و دیگری زندگی معمولی آنها که مانند زندگی عادی همه انسانها توام با غم، نگرانی، اشتباه و شادی است.
وقتی تیم هاکی جوانان در نیمهنهایی موفق میشود و بازی را میبرد، کوین اردال که هم کاپیتان تیم است و هم بهترین بازیکن آن و هم وضعیت مالی خیلی خوبی دارد، یک جشن مخفی در خانهشان ترتیب میدهد که همه اعضای تیم و برخی از همراهان منتخب در آن شرکت میکنند. همه این جشن به دور از چشم پدر و مادرها اتفاق میافتد و در همان جشن است که سرنوشت تیم و شهر تغییر میکند.
کوین به مایا تعرض میکند و مایا در ابتدا وحشت کرده و سکوت میکند. اما به اصرار دوست صمیمیاش آنا و ملاحظه دختربچههایی که مشغول بازی هستند، تحت تاثیر قرار گرفته و خودش را فدا میکند تا این دختربچههای معصوم به سرنوشت او دچار نشوند.
همه ماجرا را برای پدر و مادرش تعریف میکند و درست وقتی که اتوبوس تیم در حال حرکت به سمت شهر محل برگزاری مسابقه نهایی هاکی جوانان است و تمامی امیدهای چندساله این شهر به موفقیت در این بازی است، پلیس کوین اردال را از اتوبوس پیاده کرده و راهی زندان میکند.
از اینجا روابط آدمهای شهر تغییر کرده و دو دسته طرفدار کوین و طرفداران مایا به وجود میآید. همه آدمهای داستان دچار توحش، نگرانی، عصبانیت، تردید و اعصاب خردی شدید میشوند و گاه رفتارهای غیرمنطقی از خود بروز میدهند. اما در نهایت با صحبت و فکر میاندیشند که باید درست رفتار کرد.
تعداد شخصیتها و اسامی کتاب خیلی زیاد است. کوین اردال، بنجی، آمَت، زکریا، بوبو، ادری، رامونا، دیوید، سون، پیتر، مایا، آنا، لئو، کیرا، فاطمه، آن-کاترین و… بخشی از اسامی شخصیتهای کتاب است.
هر چند در مقایسه با برخی از آثار کلاسیک مانند «جنگ و صلح» تولستوی که حدود 600 شخصیت دارد، چندان زیاد هم به شمار نمیآید. شخصیتها یکباره فقط با اسم وارد داستان میشوند اما بعدا هویت آنها مشخص میشود و از ابتدا خواننده هیچ شناختی از آنها ندارد.
کتاب شهر خرس، کتابی است که وقتی شروعش کنی با همه قطور بودنش، امکان زمین گذاشتن آن از تو سلب میشود. چون هر صفحه را که میخوانی مشتاق میشوی که ببینی در صفحه بعد چه اتفاقی میافتد و این سلسله اتفاقات تا پایان کتاب تو را با خودش میبرد.
شخصیتها آنقدر صمیمی و دلنشین هستند که حتی شخصیتهای بد داستان هم نمیتوانند منفور باشند و آنها را مانند آدمهای معمولی زندگی روزمرهمان میپذیریم. این شخصیتها در عین سادگی و معمولی بودن، هر یک مظهری از یک اراده و خاص بودن به شمار میآیند. همه آنها در چیزی سرآمد هستند و آن کار را به خوبی به انجام میرسانند.
مسائل مختلف انسانی نظیر صداقت، رفاقت، پشتکار، تیم در مقابل فرد، تلاش و درست رفتار کردن، جزء موضوعات محوری کتاب هستند که به فراخور از زبان یا در رفتار شخصیتها ملاحظه میشود.
اگر چه نصیحت و شعارزدگی در کتاب دیده نمیشود، اما در تمامی بخشهای آن پیامی نرم و غیرمستقیم در باب یکی از صفات اخلاقی انسانی به مخاطب منتقل میشود که بدون هیچ دلخوری و دلزدگی جذب میشود و آدم دلش میخواهد همانطور درست رفتار کند و همه آدمهای اطرافش هم این رفتار درست را دریابند.
نمیشود آنچه آدم در هنگام خواندن این کتاب و غرق شدن در آن به دست میآورد را با هیچ زبان و کلمهای بیان کرد. فقط این کتاب را باید خواند و تا مدتها در رایحه خنک اثرگذاری آن بر جسم و روحت به خلسه رفت.
در بخشی از کتاب شهر خرس میخوانیم:
شهری در جنگل هست که عاشق یک بازی است. دختری هست نشسته روی یک تخت که دارد برای بهترین دوستش گیتار میزند. مرد جوانی هست نشسته در دفتر پلیس که سعی میکند چهرهاش علامتی از ترس بروز ندهد. در راهرویی در بیمارستان پرستاری از کنار وکیلی رد میشود که بلندبلند با موبایلش حرف میزند.
در جایگاه تماشاچیان رینگی در پایتخت، در کنار اسپانسرها و مجمع عمومی که ده سال پیش به مدیرعامل خندیدند که گفت روزی میرسد که بهترین تیم جوانان را خواهند داشت، مردان و زنانی به پا ایستادهاند و داد میزنند که خرسهای بیورن استادند. حالا هر کس که کوچکترین ارتباطی با باشگاه دارد اینجاست، به جز آقای مدیرعامل.
تیمی، چوب در دست، در رختکن ایستاده و منتظر شروع بازی است. برادری موبایل در دست روی نیمکت نشسته و منتظر است که دوستانش در اینترنت چیزی در مورد خواهر بزرگترش بنویسند.
یک دفتر وکالت تلفنی از یک مشتری ثروتمند دریافت میکند و در دفتر وکالت دیگری مادری جنگ را آغاز کرده است. دختر آنقدر گیتار میزند تا دوستش خواب برود. دم در پدری ایستاده و به این میاندیشد که این دختران تاب ماجرا را خواهند آورد، قادرند با آن کنار بیایند. و او دقیقاً از همین میترسد. چون آنوقت همهی دنیا فکر میکنند خب، اتفاقی نیفتاده که!
بازیکنی هست با شمارهی شانزده که درست از همان وقتی که اسکیت یاد گرفت میداند برای برد به چه چیز نیاز است. میداند که برد در ذهن آنهاست که اتفاق میافتد و مربیاش به او آموخته که هاکی چقدر موسیقایی است: هر تیمی ریتم و تمپوی خودش را دارد. اگر این ریتم را به هم بزنی، موسیقی آنها را به هم زدهای، چون حتی بهترین موسیقیدانان دنیا هم از اینکه مجبور باشند خارج بزنند متنفرند.
اما اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد، نمیتوان جلویش را گرفت. اجسام در حال حرکت مایلاند جهت و سرعت حرکتشان را حفظ کنند، و چقدر احمق است کسی که جلوی یک گلولهی برف در حال غلتیدن از ارتفاع بایستد.
و این همان چیزی است که اهالی ورزش نامش را گذاشتهاند «مومنتم یا تکانه»، گرچه در درسهای فیزیک خواندهایم که این «اینرسی» است. دیوید همیشه با بنی رک بوده: «وقتی یه چیز تو تیم درست باشه، همه چیز خیلی سادهتر میشه و اتوماتیک بهتر و بهتر هم میشه اوضاع. اما فقط اگه یه ذره بتونی دردسر براشون درست کنی، حتی یه ذره، اونوقت میبینی که خودشون شروع میکنن بیشتر واسه خودشون دردسر درست کنن.» قانون تعادل همین است؛ همه چیز به فوتی بند است.
هنوز در دل شهرهای کوچک نوجوانان و جوانانی هستند که رویای قهرمانی در سر دارند. شهرهای کوچکی که در هرجای دنیا ممکن است به علت نداشتن امکانات کافی از خیلی از آرزوها و هدفهای خود فاصله بگیرند اما یک انگیزهی درونی همیشه میتواند یک شهر را زنده کند شهری که بتواند مثل یک خرس قدرتمند و پر زور باشد و با همهی مشکلات به پیشرفتهای بزرگ اجتماعی دست پیدا کند و نوجوانان و جوانانی که جسورانه در پی رویاهای خود میروند و نقش قهرمانان را برای مردم خود بازی میکنند میتوانند برای شهر خود افتخارآفرینی کنند.
کتاب شهر خرس نوشتهی فردریک بکمن روایت قهرمانانی است که برای رونق شهر خود مبارزه میکنند.
خلاصه داستان شهر خرس
کنار جنگلی سرد و تاریک در کشور سوئد شهری دور افتاده به نام شهر خرس هست که با امکانات کم خود روز به روز در حال از دست دادن رونقش است. مردم این شهر به ورزش هاکی علاقه دارند و میدانند اگر تیم نوجوانان برنده مسابقات شود و به فینال راه پیدا کند سرمایهگذاران و اسپانسرها به این شهر میآیند و شهر رونق میگیرد.
شخصیتهای فراوانی در داستان هستند که با تیم هاکی ارتباط برقرار میکنند. شخصیتهایی که زندگی ورزشی و معمولی آنها همراه با غم و شادیها روایت میشوند.
سبک نوشتاری بکمن در شهر خرس
بکمن نویسندهی عجیبی است، او به خوبی میتواند احساسات مخاطب خود را درگیر عواطف و رفتارهای شخصیتهای داستانهایش کند و همانقدر خوب میداند چطور از زندگی آدمهای معمولی داستانیهای غیرمعمولی و زیبا خلق کند. به همین دلیل طنزی که در عمق کلمات او وجود دارد این امکان را به خواننده میدهد تا حوادث تلخ را هم بپذیرد و با آن همراه شود.
رمان شهر خرس داستانی است پر از تحلیلهای درونی انسانهای امروز که در شرایط مختلف نقشهای مختلفی مثل مادر، پدر، دوست، همگروهی و نوجوان در جامعه دارند.
شاید در ظاهر بعد از خواندن این رمان تصور کنیم که بکمن قصهای سفید و سیاه ساخته تا قهرمانپروری کند اما این تفکر ممکن است ناشی از این باشد که بکمن در داستانهایش از مفاهیم انساندوستانه استفاده میکند.
بکمن در داستانهای خود زندگی آدمها را، خاطرات، ارتباطات، عشق و نفرت و خندهها و گریهها را هر بار از دریچهی تازهای نگاه میکند. کتاب شهر خرس هم داستان تازهای است پر از اسامی و شخصیتهای مختلف که ابتدا یکباره وارد داستان میشوند اما رفته رفته در طول داستان خواننده با شخصیتهای آنان آشنا میشود.
بکمن همانطور که در کتاب «بریتماری اینجا بود» علاقهی خود به ورزش را نشان داده بود اینبار هم در داستان شهرخرس نشان داد که به ورزش علاقه دارد. او داستان خود را در دل امید و رویاهای بازیکنان تیم هاکی روایت میکند. او با زبان ساده و ضرباهنگ تند داستان خود را شروع میکند: «دیروقت یک شب در اواخر مارس، نوجوانی با یک تفنگ دولول در دست مستقیم به جنگل رفت، اسلحه را روی پیشانی یک نفر دیگر گذاشت و ماشه را کشید:».
از همین آغاز خواننده احساس میکند با جنایتی هولناکی مواجه است و قرار است یک شهر و همهی مردم آن با اتفاقی عجیب مواجه شوند. بکمن در بستر یک شهر کوچک خواننده را با شخصیتهای دلنشین و صمیمی آشنا میکند و در واقع این مسیر را برای او باز میگذارد تا این آدمها را به عنوان آدمهای جامعه و زندگی روزمره بپذیرد.
مضامین اصلی کتاب صداقت، همکاری، کارگروهی، تلاش و ارزشهای انسانی است که در قالب شخصیتها به مخاطب منتقل میشوند. این بار هم بکمن یک قصهی تلخ را در داستان خود دارد. او با روایت تجاوز قصهای هولناک را در پس قصهی شاد خود میسازد.
اما نکتهی تاملبرانگیز در این است که دختر داستان با اینکه به او تجاوز شده اما برای سرنوشت تیم و شهر خود موقتا سکوت میکند. بکمن با این رفتار نشان میدهد که او برای دستیابی به هدف بزرگتر فداکاری میکند و بعد درست سر بزنگاه کوین اردال شخصیت متجاوز را در داستان دستگیر میکند.
بکمن داستان شهر خرس را به شیوهی دانای کل روایت میکند و خواننده را با فضاهای مختلف این شهر کوچک و افراد آن آشنا میکند. در ضرب المثلهای کشور سوئد خرس قدرت فرد را نشان میدهد و به اصطلاح به فرد نیرومند و قوی میگویند که او درون خود یک خرس دارد. رمان شهر خرس هم روایتگر مردمی است که به دنبال قدرت و اوج هستند.
فردریک بکمن و داستانهای جدید و جذاب
نام فردریک بکمن Fredrick Backman را با «مردی به نام اوه» میشناسیم. بکمن از سال 2007 فعالیت حرفهای خود را با روزنامهنگاری و وبلاگنویسی شروع کرد. در سال ۲۰۱۲ اولین رمان بکمن «مردی به نام اوه» منتشر شد. این رمان با فروش بالای خود و ترجمه به 25 زبان دنیا نام بکمن را در سال 2013 به عنوان «موفقترین» نویسندهی سوئدی مطرح کرد.
بکمن بعد از شهرت کتاب «مردی به نام اوه» تقریبا هر دو سال یک بار با انتشار یک کتاب جدید طرفداران خود را خوشحال کرد.
دومین کتاب بکمن «مادربرگ سلام رساند و گفت متاسف است» بود که در سال 2015 منتشر شد. یک سال بعد بکمن کتاب «بریتماری اینجا بود» را منتشر کرد.
شهر خرس (Beartown) اثر جدید بکمن است که در سال 2016 منتشر شده است و مثل آثار دیگر او با استقبال خوب مخاطبان در کشور سوئد و جهان مواجه بوده است. شهر خرس هم تا مدتها در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز قرار داشت. بکمن، در نگارش این اثر هم از جزئیات و ظرافتهای داستاننویسی خود استفاده کرده و مثل رمانهای قبلیاش داستانی اخلاقی و سرگرمکننده نوشته است.
از جمله آثار بکمن که در ایران هم ترجمه و منتشر شدهاند میتوان به کتابهای «معامله زندگی با زنی خاکستریپوش»، «مادربرگ سلام رساند و گفت متاسف است»، «و هر روز راه صبح راه خانه دورتر میشود»، «ما در برابر شما»، « و من دوستت دارم» و «معامله زندگی» هستند.
1- معرفی کتاب شهر خرس در یوتیوب
2- معرفی کتاب شهر خرس در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.