توضیحات
خداحافظ گاری کوپر از آن دست کتابهای جذاب است که هرکسی باید حداقل یک بار لذت خواندن آن را تجربه کند. خداحافظ گاری کوپر یکی از مشهورترین کتابهای رومن گاری، نویسندهي فرانسوی است که «نشر نیلوفر» آن را در ایران منتشر کرده است. این رمان با جملات زیبا و هنرمندانهی فراوان و با طنز ظریفی که دارد خوانندگان خود را چنان به وجد آورده که عدهای رومن گاری را با «سلین» نویسندهی بزرگ فرانسوی مقایسه میکنند.
درباره کتاب خداحافظ گاری کوپر
لنی، جوان آمریکایی بيستويك سالهای است که از ترس فراخوانده شدن براي خدمت در ارتش آمریکا در جنگ با ویتنام، کشورش آمریکا را ترک ميكند و به خانهی دوست روشنفکرش باگ مورن، در سويیس ميرود. به غیر از لنی جوانان دیگری هم به خانهي باگ آمدند که در داستان دربارهی آنها مختصر توضیحي داده شده است. آنها هم درست مانند لني از يك واقعیت در زندگي خود فرار ميكنند.
کتاب خداحافظ گاری کوپر دو راوی دارد. در بخشهایی از داستان راوی یکی از ساکنان خانهي باگ است. نکتهی جالب اين شخصيت، هویت پنهان آن است. او به غیر از لنی، تنها كسي كه در طول داستان دربارهی افراد دیگر خانه صحبت میکند. بخشهای دیگر داستان هم به شکل روایت سوم شخص و از زبان نویسنده تعریف میشوند. لنی به دنبال رهایی و آزادی است و بیشترین چیزی که در این جهان باعث آرامش و رهایی او میشود اسكي روی ارتفاعات آلپ است. او از هر وابستگی بیزار است و میخواهد تعلقی به هيچ چیز نداشته باشد، حتی به وطنش که حالا از آن فرار کرده است. اما لني او در اين فرار چندان هم موفق نيست.
او عکسی از گاری کوپر دارد که سالها پیش آن را باهم انداختهاند. دیدن این عکس لني را به یاد وطنش آمریکا میاندازد. گاری کوپر برای او سمبل انسانی آزاد و رها است. او این عکس را پيش خود نگه داشته، اما دوستانش به لني میگویند: «میدونی چیه لني؟ بگذار برایت بگویم.
از گاری کوپر دیگه خبری نیست. هیچوقت هم دیگه پیداش نمیشه. آمریکایی خونسردی که محکم روی پاهاش وایساده بود و با ناکسا میجنگید و از حق دفاع میکرد و آخر سر هم پوزهی اشرار رو توی خاک میمالید. آمریکای حق و درستی، خداحافظ! حالا دورهی ویتنامه. دورهی شورش دانشگاهها است، دورهی دیوار کشیدن دور سیاه محلهها است. چاو، خداحافظ گری کوپر!» ولی او با وجود اینکه از تاریکی دنیا خسته و آزرده است، درونش هنوز امیدی وجود دارد که با دیدن عکس گاری کوپر روشن میشود. آنچه در نهایت باعث نقطهی عطف داستان خداحافظ گاری کوپر ميشود، آمدن عشقی است که ناگهان به زندگی لنی وارد میشود و در عین امیدبخشی میتواند تهدیدی برای آزادی او باشد.
خداحافظ گاری کوپر؛ کتابی از سمبلها و نمادها
در داستان خداحافظ گاری کوپر دلیل سفر لنی به ارتفاعات آلپ و فرار از شرکت در جنگ با ویتنام است. اما آنچه رومن گاری در این قصه برای خواننده ترسیم میکند، فرار لنی از تعلقات زمینی و جامعهی پرتناقض آن زمان است. همهی لذت لنی در زندگی اسکی بازی کردن است. ارتفاعات و بلندیها برای لنی مفهومی از پاکی و روشنایی دارد. همانطور که جلد کتاب تصویر مردی را نشان میدهد که میخواهد از بند زندگی مدرن و عصر چرخدندههای تمدن امروزی فرار کند. لنی با تفکر رهایی و آزادی به روی قلههای آزادی، عشق و رهایی پناه میبرد و در نهایت آن چیزی که رومن گاری آن را در کتاب، وابستگی درست و گوهر اصلی وجود هستی معرفی میکند «عشق» است.
تاثیر رومن گاری از دو نویسندهی مشهور
کتاب خداحافظ گاری کوپر با عنوان انگلیسی The Ski Bum سيزده فصل دارد. فصل اول كه جزو طولانيترين فصلهاي اين كتاب به حساب ميآيد را ميتوان در دستهي يكي از زيباترين فصلهاي رمان در ادبیات داستانی برشمرد. اگر کتاب «کوه جادو» شاهكار نویسندهی انگلیسی «توماس مان» را خوانده باشید، متوجهي تاثیر رومن گاری از فلسفهی این کتاب در نوشتن کتاب خداحافظ گاری کوپر میشوید. در کتاب «کوه جادو» شخصیت اصلی داستان «هانس کاستروپ» برای دیدن پسرخالهی خود که در آسایشگاه کوهستاني زندگي ميكند، به «یواخیم» میرود و از آنجا ماجراهایی برای او شروع میشوند.
دههی شصت؛ دورهي رسوایی آمریکا
در دههی شصت میلادی آمریکا در جنگ با ویتنام بود. دورهای که به رسوایی آمریکا در جهان معروف شد و سر و صدای زیادی را از طرف گروههای مختلف اجتماعی، جوانان و روشنفکران در داخل آمریکا به راه انداخت. به همین دلیل این دوره از نظر سیاسی و اجتماعی دورهی حساسی در جامعهي آن زمان است. در گفتوگوهای شخصیتهای کتاب هم میتوان اشارههايي دید که دیدگاههای افراد روشنفکری مثل باگ دوست لنی را بیان میکند. براي مثلال باگ در جایی میگوید: «مردم عموما آمریکاییها را دوست ندارند» و اين جمله نشاندهندهی تاثیر این نابهسامانی نسبت به رویدادهای آن دوره از تاریخ آمریکا است.
رومن گاری؛ سلين قرن بيستم فرانسه
رومن گاری در ۸ مه ۱۹۱۴ میلادی در شهر «ویلنا» در «لیتوانی» به دنیا آمد. او در فرانسه بزرگ شد، در دانشگاه حقوق خواند و دست آخر در نیروی هوایی فرانسه دورهي آموزش خلبانی گذراند. گاری در جنگ جهانی دوم به «نیروهای آزاد فرانسه» پیوست. حاشیهها، فراز و نشیبها و اتفاقات عجیب زندگی شخصی رومن گاری همیشه برای دوستداران ادبیات موضوع جالب و عجیبی بوده است.
او بیشتر از بیست رمان را با چهار نام مختلف بهعنوان نویسنده منتشر کرد و در دو فيلم هم بهعنوان کارگردانی پشت دوربين ايستاد. نام اصلی او رومن کاتسف بود كه او این نام را به رومن گاری تغییر داد. رومن اعتقاد داشت که کاتسف یک اسم روسی است و یک نویسندهي بزرگ فرانسوی نمیتواند یک نام روسی داشته باشد، اما برای یک ویولونیست چنین اسمی عالی خواهد بود. او به غیر از نامهای کاتسف و گاری، با اسمهاي «فوسکو سینی بالدی» و «شاتان بوگات» هم آثاری منتشر کرد و موفق شد با دو اسم مستعار خود دو مرتبه جایزهی ادبی گنکور كه به هر نویسنده فقط یک بار در طول عمرش تعلق میگیرد، دریافت کند.
رومن گاري بعد از مرگ همسرش در سن شصتوسه سالگی، در سال ۱۹۸۰ با شلیک گلوله برای همیشه به زندگی خود پایان داد. گاری قبل از مرگش یادداشتی از خود به جای گذاشت و در آن نوشت: «به خاطر همسرم نبود. دیگر کاری نداشتم… واقعا به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ!»
آثار رومن گاری
رومن گاری (Romain Gary) در طول زندگیاش نویسندهی پرکاری بود و آثار زیادی از او با ترجمههای خوب در دسترس است. از کتابهای او میتوان به «اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو رو به راه است»، «زندگی در پیش رو»، «ریشههای آسمان»، «مردی با کبوتر»، «مرگ و چند داستان دیگر»، «پرندگان میروند در پرو بمیرند»، «میعاد در سپیده دم»، «لیدی ال» و «قلابی» اشاره کرد.
خداحافظ گاری کوپر اولین بار با ترجمهی سروش حبیبی
«سروش حبیبی» مترجم پرکار ایرانی است که نام او بیش از چهل سال است که با ترجمهی آثار برجستهی ادبیات جهان در ایران شناخته میشود. خيليها «حبيبي» را با «جنگ و صلح» از «لئون تولستوى» مىشناسند. «سروش حبیبی» در سال 1312 در تهران متولد شد. اولين كتابى كه او ترجمه كرد «بيابان تاتارها» بود و با آن «دينو بوتزاتى» را به فارسىزبانان معرفى كرد. «حبیبی» یکی از مترجمهاي مطرح کشور است که آثار برجستهی زیادی را مستقیما از زبان های مختلف روسی، آلمانی و فرانسوی ترجمه کرده است.
آثارى چون «طبل حلبى» نوشتهی «گونتر گراس»، «ابله» و «شياطين» و «قمارباز» از «داستايفسكى»، «ژرمينال» اثر «اميل زولا» و «آنا كارنينا» نوشتهی ديگر «تولستوى» از جمله آثار بزرگ ادبی هستند که اعتبار خود را در ایران از نام حبیبی گرفتهاند. «سروش حبیبی» اولین بار با کتاب خداحافظ گارى كوپر، رومن گاری را به ایرانیها معرفی کرد. این کتاب بهوسيلهي «نشر نیلوفر» منتشر شده و ترجمهی دیگری از این کتاب هم به وسيلهي «بهمن بهفروزی» به فارسي برگردانده شده است. «حبیبی» در سال ۱۳۵۶ به آمریکا رفت و از سال ۱۳۵۸ تا به امروز ساکن فرانسه است.
قسمتهایی از کتاب خداحافظ گاری کوپر میخوانیم
پدر و مادرش این خانهي کوهستانی را در ارتفاع دو هزاروسیصد متری برایش ساخته بودند، زیرا در این ارتفاع از تنگ نفس اثری نبود. اما باگ در این ارتفاع هم نفس راحت نمیکشید. روانپزشکش در «زوریخ» میگفت: «این از ایدهآلیسم او است» او حاضر نبود خود را بپذیرد. ضد طبیعت بود. اما یک ضد طبیعت نخبه. خلاصه بدشانسی از این بدتر چه میخواهید؟ این خانه خیلی گران تمام شده بود. سنگهایش را یکییکی با سورتمه تا نوک کوه بالا کشیده بودند. به یک قلعه جنگی میمانست که روی یک صخره برپا شده باشد. دهکده ولن (Wellen) هفتصد متر پایینتر از آن بود. ابیگ (Ebbig) از آنجا پیدا بود. آنجا ابرها را زیر پای خود میدیدی. دور و بر آن از هر جای دیگری، شاید به جز هیمالیا، برف بیشتر بود. همه چیز در این خانه زیبا بود و شکوهمند.
1-معرفی کتاب خدا حافظ گاری کوپر در یوتیوب
2- معرفی کتاب خدا حافظ گاری کوپر در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.