آخرین انار دنیا

18.00

عنوان: آخرین انار دنیا

نویسنده: بختیار علی

مترجم: مریوان حلبچه ای

ناشر: ثالث

موضوع:

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 392 ص

تعداد:
مقایسه

توضیحات

آخرین انار دنیا با عنوان اصلی «دواهه‌مین هه‌ناری دونیا» اثر نویسنده کُرد، بختیار علی است که برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ در کشور سوئد چاپ شد.

بختیار علی که پرکارترین و پرتیراژترین نویسنده کرد لقب گرفته است در سال ۱۹۶۱ در سلیمانیه کردستان عراق به دنیا آمد.

 

بختیار علی در مصاحبه‌ای درمورد آخرین انار دنیا گفته است: اگر بمیرم و به من اجازه دهند که تنها یک کتاب با خودم به آن دنیا ببرم، از میان تمام کتاب‌هایی که نوشته‌ام، آخرین انار دنیا را با خود می‌برم.

 

شیر کو بی کس، شاعر بزرگ کُرد که او را امپراتور شعر می‌نامند، در مورد بختیار علی چنین می‌گوید:

 

صد سال یکبار کسی چون او به دنیا می‌آید. بختیار علی دنیای تازه‌ای وارد ادبیات کردی کرد. او به تنهایی کار چندین نویسنده را انجام می‌دهد.

 

شیرزاد حسن، نویسنده، شاعر و مترجم کُرد نیز درباره بختیار علی می‌گوید:

 

بختیار علی ابراهیمی بود که آمد و بت‌ها را شکست و یک‌تنه کار بسیار عظیمی را به انجام رسانده است. به نظر من او شایسته نوبل ادبیات است.

 

مترجم کتاب، مریوان حلبچه‌ای، درباره کارهای بختیار علی در مقدمه کتاب می‌نویسد:

 

مضمون بیش‌تر آثار بختیار علی به ویژه در زمینه ادبیات جنگ، سانسور، قربانی، عشق‌های شکست‌خورده، نقد حکومت و احزاب سیاسی است.

 

خلاصه داستان آخرین انار دنیا

در رمان آخرین انار دنیا  که به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است در ابتدای کتاب با دو داستان به ظاهر متفاوت روبه‌رو هستیم. هر دو داستان از زبان مظفر صبحدم روایت می‌شود.

 

مظفر صبحدم کسی است که در هنگام جنگ‌های داخلی با فرمانده خود در خانه کوچکی محاصره می‌شوند و امکان فرار هردو نفر آن‌ها وجود ندارد بنابراین مظفر صبحدم تصمیم می‌گیرد بماند و در برابر نیروهای دشمن مقاومت کند تا یعقوب صنوبر بتواند فرار کند.

بعد از این اتفاق، مظفر صبحدم اسیر می‌شود و به زندانی در صحرا فرستاده می‌شود. او را ۲۱ سال در سلول انفرادی زندانی می‌کنند.

 

بیست و یک سال به صدای شن گوش فرا دادم، زندانم اتاقی بود دور از جهان، اتاقی کوچک در میان دریایی از شن… اتاقی کوچک در محاصره آسمان و بیابان.

 

مظفر صبحدم در ۲۲ سالگی اسیر شد و وقتی که در زندان بود فقط فرمانده‌اش، یعنی یعقوب صنوبر به او نامه می‌نوشت و او را از یاد نبرده بود.

نامه‌های امیدبخشی که در آن به او وعده زندگی در زیباترین قصر جهان را می‌داد اما تنها چیزی که مظفر صبحدم به آن اهمیت می‌داد، پسرش بود.

در واقع تنها دلیل زنده ماندن او و تحمل ۲۱ سال زندان دیدن دوباره پسرش بود. در ادامه یعقوب صنوبر، مظفر را از زندان آزاد می‌کند اما به هنگام آزادی به او می‌گوید که دنیای بیرون همه تو را از یاد برده‌اند، که دنیای بیرون فاسد شده است و بیماری همه را گرفته، که تو نباید روح پاک خودت را دوباره به دست دنیای خارج بدهی و آن را آلوده کنی.

ولی مظفر صبحدم شوق دیدار پسرش را دارد و بنابراین از دست فرمانده خود فرار می‌کند و…

 

در کنار داستان مظفر صبحدم، خواننده با داستان محمد دل‌شیشه و خواهران سپید روبه‌رو است.

 

محمد دل‌شیشه، فردی است که آرزوی یافتن رازها را دارد. او یک انار شیشه‌ای دارد که به هر قیمتی شده می‌خواهد راز آن را کشف کند.

در پی یافتن این راز، تصمیم می‌گیرد به دیدار عتیقه‌فروشی برود تا او را راهنمایی کند. اما در مسیر خود می‌بیند که طوفان وحشتناکی شروع شده است.

طوفانی که هر لحظه شدیدتر می‌شود و سیلاب عظیمی به راه می‌اندازد، طوفانی که اثری متفاوت روی محمد دل‌شیشه دارد:

 

او بدون آن‌که غرق شود مانند آن‌که روی قایق نامرئی کوچکی نشسته باشد، روی آب می‌ماند، چهار زانو روی سیلاب می‌نشیند و با لبخند به دنیا نگاه می‌کند، سیلاب، ماشین، خرده‌ریز، صندلی و انسان‌های غرق شده را از این طرف و آن طرف محمد دل‌شیشه می‌غلتاند، و او به آن‌ها نگاه می‌کند، سیلاب پر می‌شود از اشیای عتیقه شهر، از لاستیک ماشین‌ها، مجموعه کتاب‌هایی که هرگز خوانده نشده‌اند، سینی و سفره‌های رنگین و حاضر و آماده از وسایل خانه، زن‌های مغروق با چادرهای سیاهشان و مردانی مرده که هنوز دستشان را روی پول‌هایشان گذاشته‌اند تا خیس نشود. آب محمد دل‌شیشه را همراه آن چیزها می‌برد.

 

این طوفان و سیل، محمد دل‌شیشه را به خانه خواهران سپید می‌برد، خواهرانی که قسم خورده‌اند تا ابد نه ازدواج کنند، بدون همدیگر آواز نخوانند، موهایشان را کوتاه نکنند و غیر از لباس سفید چیز دیگری نپوشند.

همین پیمان خواهران سپید باعث می‌شود که خواهر کوچک‌تر عشق محمد دل‌شیشه را رد کند و…

 

در ادامه کتاب آخرین انار دنیا وقتی مظفر صبحدم فرار می‌کند با خواهران سپید آشنا می‌شود و کم‌کم درباره پسرش اطلاعاتی به دست می‌آورد اما با حقایق و اتفاقات عجیب دیگری روبه‌رو می‌شود و می‌فهمد که…

 

درباره کتاب آخرین انار دنیا

این رمان یک اثر جذاب و خواندنی است که تاریخ و فرهنگ مردم کُرد را نیز به خوبی نشان می‌دهد و بدون شک برای کسی که بخواهد از ادبیات کُرد کتابی بخواند، اگر بهترین گزینه نباشد، قطعا یکی از بهترین گزینه‌ها خواهد بود.

کتابی که جنبه ضدجنگ بودن آن بسیار به چشم می‌خورد و نویسنده از هرچیزی برای نفی جنگ استفاده کرده است.

 

جنگ از همه ما جانور و هیولا ساخته است.

جنگ دردهای جهان را بزرگ‌تر می‌کند. جنگ هر چند هم بر ضد خرابی‌ها باشد در آخر جور دیگری زمین را آکنده از درد می‌کند.

اگر جنگ نهایت عدالت هم باشد همیشه زمین را لبریز غم می‌کند.

 

هریک از شخصیت‌های اصلی کتاب، نمادی از اتفاقات و سختی‌هایی است که بر سر ملت کُرد آمده است. از فقر و تنگدستی گرفته تا آواره شدن، اسیر بودن در چنگ دشمن، تا وضعیت وخیم بازمانده‌های بمباران‌های مختلف.

در قسمتی از کتاب، هنگامی که مظفر صبحدم به دنبال یافتن حقیقت به سرپناهی که سازمان‌های خارجی برای جوانان معلول درست کرده‌اند سر می‌زند، با عمق فاجعه‌ای روبه‌رو می‌شود که آن را چنین توصیف می‌کند:

 

از دنیا به خشم آمده بودم، از آسمان، از جهان، از هر کس دور و نزدیک که روی این سیاره در امور زندگی دخالت داشت.

از هرکس که روی زمین خودش را نماینده ملکوت می‌دانست، هرکس که سریاس‌ها را به آن مصیبت‌ها دچار کرده بود.

اما نمی‌دانستم خشم خودم را متوجه چه کسی کنم. سرم را زیر آب شیر دستشویی گرفتم.

سعی کردم خودم را آرام کنم. دیدن آن همه زخم بر تن یک انسان هرکسی را وادار می‌کرد در بی‌گناهی خود تردید کند.

دیدن آن سالن و راهرو‌ها و بخش‌هایی پر از انسان‌های زخمی، به اندازه‌ای دردناک بود که تمام موجودات جهان احساس گناه کنند.

 

رمان آخرین انار دنیا علاوه بر جنبه ضدجنگ بودن، مفاهیم زیاد دیگری را هم در خود جای داده است که از جمله آن می‌توان به مسائل ‌بنیادی ‌زندگی ‌بشر، ‌مرگ ‌و ‌تنهایی، ‌خدا ‌و ‌زیبایی، خیانت و عشق اشاره کرد.

 

هیچ‌کس به ما نیاموخته سوال کنیم که ما چه کسی هستیم! روزی هم که با این پرسش روبرو می‌شویم تمام زندگی ما از هم پاشیده می‌شود… اما بعد هر کدام باید معنی زندگی خود را دریابد.

 

آخرین انار دنیا یک اثر خوش‌خوان و عمیق است که نویسنده در آن مفاهیم و اتفاقات را به زیبایی به هم ربط داده است.

هر جمله از این کتاب به مرور معنی خاصی پیدا می‌کند و خواننده در آخر کتاب شگفت‌زده می‌شود.

 

ترجمه این کتاب توسط مریوان حلبچه‌ای انجام شده است که ترجمه‌ای بسیار روان و خوب است و پیشنهاد ما این است که حتما آخرین انار دنیا را با این ترجمه مطالعه کنید.

با این حال، در کتاب چندین ایراد نگارشی وجود دارد که امیدواریم در چاپ‌های بعد برطرف شود.

 

دو کتاب دیگر از بختیار علی که توسط مریوان حلبچه‌ای ترجمه شده‌اند:

 

آخرین انار دنیا اثر بختیار علی

 

جملاتی از متن کتاب آخرین انار دنیا

این خیال که مرده‌ای و دیگران بی‌تو زندگی می‌کنند و زندگی آن‌ها روال طبیعی خود را در پیش گرفته، آسودگی بزرگی به انسان می‌بخشد.

 

عشق شایستگی آن را ندارد تا کسی در راهش بمیرد.

 

انسان در دو وضعیت نیازمند هیچ نگهبانی نیست، وقتی آزادی در بیرون از خودش بی‌معنا می‌شود و آن دم که در زندان احساس آزادی می‌کند.

 

او می‌خواست به اصلی برگردد که احساس می‌کرد از او سلب شده است.

اما تنها مشکلش این بود که نمی‌دانست چگونه شروع کند. او می‌توانست همه‌چیز داشته باشد، همه‌چیز.

اما نمی‌دانست چگونه آن چیزهایی را که در درون خود از دست داده بود دوباره به دست بیاورد.

 

هیچ هنری از این سخت‌تر نیست که به خودت بیاموزی انتظار نکشی.

 

انسان‌ها همه کور زاده می‌شوند. در بین تمام انسان‌های روی این سیاره کسی نیست که از ابتدای تولدش قادر به دیدن باشد.

مپندار آن‌هایی که چشم دارند می‌توانند ببینند. هیچ چیزی در دنیا مشکل‌تر از دیدن نیست، احتمال دارد که انسان دو چشم زلال و روشن داشته باشد، با این حال هیچ نبیند.

 

من از آن می‌ترسم که سایه کس دیگری باشم.

 

تا زمانی که انسان اسیر است زندگی برایش معنای عمیقی دارد. هیچ چیز همچون بردگی و اسارت به زندگی معنا نمی‌دهد. چون در آن هنگام انسان برای آزادی در پیکار بزرگی است.

اما هیچ چیز هم مانند آزادی معنای زندگی را به مخاطره نمی‌اندازد. در آزادی است که انسان شیدایی و سرگشتگی و آروزی خودش را به خاطر معنی از دست می‌دهد.

 

گویا انسان آزاد باید انسانی تهی از معنی باشد. اما عظمت انسانی آن نیست که در بردگی معنا را جستجو کند. بلکه باید در آزادی دنبالش را بگیرد.

 

به عزاداری و این‌جور چیزها اعتقادی نداشتم. به کار آن‌هایی که دو روز روی صندلی زمختی می‌نشینند و آب و چیزهای دیگری می‌خورند و بعدش می‌روند خانه‌ای برای میوه‌خوری و اسمش را مجلس عزا می‌گذارند اعتقادی ندارم… همه آن چیزها برای من چرند محض بود.

 

من به تو می‌گویم که نبرد مردان عاقل صد هزار بار از جنگ مردان وحشی و رام‌نشده‌ای مثل ما پلیدتر است.

یک به یک داستان کسانی را تعریف می‌کرد که در جنگ‌های گوناگون و اتفاقات جور واجور، سوخته بودند.

درباره یکی از رفقایش حرف می‌زد که با آتشی ازلی، از کوه‌ها پایین آمده بود، آتشی که هرگز خاموش نشده بود. با همان آتش وارد شهر شده بود و با همان آتش او را به بیمارستان آورده بودند؛

شعله‌ای که هیچ آبی خاموشش نمی‌کرد. آتشی بود که نه خاموش می‌شد و نه تنش را می‌سوزاند. گفت: «رویش هر چقدر آب می‌ریختند خاموش نمی‌شد. پتو رویش می‌انداختند خاموش نمی‌شد، او را داخل استخر انداختند، وقتی بیرون آوردند همان بود.

وقتی در بخش‌ها راه می‌رفت همه می‌ترسیدیم زبانه آتش به پرده‌ها و ملافه‌ها و لباس‌هایمان بگیرد.

روی تختخوابی آهنین می‌خوابید و چیزی رویش نمی‌انداخت، در خواب هم گُر می‌گرفت، یک روز او را به تلویزیون بردند و از او فیلمبرداری کردند و دوباره برگشت. یک بار دیگر هم او را بردند.

می‌گفتند از جهنمی است و به همین خاطر است که می‌سوزد. او معجزه خداست تا جهنم واقعی را به چشم ببینیم.

خیلی درد می‌کشید، شبی از دست نگهبان‌ها فرار کرد گم شد. کسی نمی‌دانست کجا رفته، به می‌گفتند، گل آتش.»

 

آدمی نباید آخر سر به جواب پرسش‌هایی فکر کند که در طول زندگی نتوانسته برای آن‌ها جوابی پیدا کند.

آن‌هایی که به مرگ اعتنایی ندارند، محکومند با زندگی بازی سنگینی را شروع کنند.

کتاب های مرتبط

1-معرفی کتاب آخرین انار دنیا در یوتیوب

2- معرفی کتاب آخرین انار دنیا در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

بختیار علی

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آخرین انار دنیا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.