عیسا

35.00

عنوان: عیسا

نویسنده: گنیبر شارل

مترجم: اصغر رستگار

ناشر: نگاه

موضوع: عیسی مسیح- سرگذشت نامه- تعالیم

رده ی سنی: بزرگسال

تعداد صفحات:1236 (2 جلدی)

Qty:
Comparison
Category:

Description

معرفی کتاب عیسا اثر شارل گنیبر

کتاب “عیسا” نوشته ی “شارل گنیبر” اثری است که از جهت روش تحقیق، گستره ی مباحث و زاویه ی دید و نحوه ی برخورد، با دیگر کتاب های موجود در این حوزه متفاوت است. طی سده های گذشته، اگر نگوییم هزاران جلد، تعداد زیادی کتاب، نزدیک به صدها جلد اثر به زبان های متنوعی نوشته و منتشر شده اند که همگی ظاهری پژوهش بنیان داشته و مدعی اند که در این زمینه تحقیق کرده اند؛ اکثریت قریب به اتفاق این آثار، از عناوینی همچون داستان زندگی یا سرگذشت عیسی (ع) برخوردار هستند. اما کتاب “عیسا” به قلم “شارل گنیبر”، برای نخستین بار عنوان را از همه ی الحاقیات آن نظیر داستان و سرگذشت و زندگینامه، پاکسازی نموده و تنها به آن چه اصل و شالوده ی کتاب را تشکیل می دهد بسنده می کند و آن نامی نیست جز “عیسا”.
“شارل گنیبر” این روایت متمایز را با خلاصه کردن نتیجه ی یک و نیم قرن تحقیق و کاملا خنثی و بدون جهت گیری به نگارش در آورده است. نثر کتاب “عیسا” روان و ساده است و بدون دخیل نمودن سلیقه ی شخصی نوشته شده است. “شارل گنیبر” تلاش نموده تا به خوانندگان غیر متعصب نشان بدهد که دستاوردهای ما از تحقیق در منابع در دسترس همچون خود انجیل، بسیار اندک خواهد بود؛ چرا که این منابع تنها نقطه ای کوچک در گستره ی عظیم شخصیتی هستند که در کنار تمام چیزهایی که به او نسبت داده شده، و در کنار در نظر گرفتن او به عنوان اسطوره ی ایثار و محبت، یک انسان بود همچون همه ی ما که از گوشت و خون و استخوان شکل یافته بود. با این حال این اثر یکی از جامع ترین آثار نوشته شده درباره ی مسیح بوده و اطلاعاتی همه جانبه را در اختیار خوانندگان قرار می دهد.

 

معرفی نویسنده شارل گنیبر

شارل گنیبر (1867 – 1839) استاد تاریخ کلیساها در سوربن بود. شارل گنیبر، متولد 18 ژوئن 1867 در ویلنوو-سن-ژرژ 1 (در حال حاضر وال-مارن، پس از آن در سیاین و اویس)، در 27 اوت سال 1939 در Clamecy (Nièvre) درگذشت، مورخ فرانسوی ادیان ، متخصص و تاریخ مسیحیت بود.او به همراه آلفرد لوزی، نخستین مورخ فرانسوی که به روشی علمی و غیرمذهبی به این موضوع نزدیک شد.

قسمت هایی از کتاب عیسا:

 مورخ، یعنی کسی که پیشاپیش از هیچ چیز خبر ندارد و به هیچ چیز معتقد نیست. قبل از شروع به کار، مورخ باید خود را از قید هر پیش فرضی خلاص کند. یعنی، باید به خود بقبولاند که به هیچ چیز ایمان یا عقیده، و از هیچ چیز دانش یا اطلاعی ندارد، و فقط یک جستجوگر است. او موظف است تمام اسناد و شواهد را مورد بررسی قرار دهد، و استنتاج های خود را بر اسناد و شواهد منطقی، قابل اعتماد، و قابل دفاع متکی سازد نه بر اعتقادات و باورهای پیشین خود. این کلیشه باید مدام در ذهن مورخ تکرار شود چون تجربه نشان داده است که در بسیاری از مسائل مورد بررسی، همین کلیشه است که مورد بی اعتنایی قرار می گیرد و از یاد می رود.

 

 پس، تنها نتیجه ی محتملی که از شواهد مستند در باب مسئله ی موضوع بحث می توان گرفت، به طور خلاصه این است : عیسا، در زمان امپراتور آگوستوس، در جایی از ایالت جلیل، در رسته یی از طبقات فرودست جامعه، در خانواده یی با نیم دو جین فرزند ( یا شاید بیشتر ) غیر از خوداش، ولادت یافته است.

 

 اگر اعتقاد به « رستاخیز» پایه گذاری نمی شد و نظام نمی یافت، مسیحیتی هم به وجود نمی آمد. پس، حق با ولهاوزن بوده است که گفت : اگر عیسا نمی مرد، هیچ نقشی از خود در تاریخ بر جا نمی نهاد : « تعالیم رسولان»، در واقع، چیزی جز مرگ و رستاخیز عیسا نبوده است.

 

 واقعیتی انکارناپذیر است که رویای عیسا در مورد آینده، تجسم آرزوی « فقرا» ی یهود بود و به شکست انجامید. این درست. اما این واقعیت را هم باید پذیرفت که خیزش این نبیّ جلیلی سرآغاز نهضتی بود که مسیحیت از دل آن رویید هرچند که این سرآغاز، تصادفی بود. جوی کوچکی که به صورت باریکه آبی روی سنگ ها روان است، وعده نمی دهد که رودی خواهد شد، اما رودْ سرچشمه ی خود را همان باریکه آب می داند. و این حقیقت همچنان به قوت خود باقی ست که دین مسیحی، آن دینی نیست که همه ی وجود عیسا را فروگرفته بود. چنین دینی را عیسا نه پیش بینی می کرد نه مطلوب او بود. حق با ولهاوزن بود که گفت مسیحیت را شور درون به وجود آورد، اما نه شور درون عیسا، که شور درون پیروان او.

چرا زندگی حضرت عیسی همواره آمیخته به افسانه بوده است؟

در اين کتاب نويسنده تحقيقي بي‌طرفانه درباره يکي از بزرگ‌ترين پيامبران الهي نوشته است. زندگي عيسي مسيح همواره آميخته به افسانه بوده و نويسنده در اين اثر کوشيده تا با اتکا به منابع تاريخي و متون ديني در يک بررسي بي‌طرفانه پرده از زندگي واقعي مسيح برگيرد و چهره او را به ما بنماياند. بي‌شک پژوهشگر براي تدوين اثري به اين حجم ساليان زيادي از عمر خود را صرف بررسي و تحقيق کرده و کتابي جامع در اختيار علاقه‌مندان نهاده است. کتاب «عيسا» تنها شرح زندگي عيسي نيست و تنها هدف نويسنده اين است که يک بررسي نقادانه از مسائلي به عمل آورد که تحقيقات تاريخي را در مورد موجوديت، فعاليت، تعاليم عيسي مطرح کند. اين کتاب پس از پيش‌گفتار مترجم و درآمد سه بخش و بيست و هفت فصل دارد. بخش اول زندگي عيسا نام دارد و دربرگيرنده موجوديت تاريخي عيسا، نام: عيساي ناصري، زادگاه و تاريخ تولد عيسا، خانواده عيسا و چگونگي ولادت او، کودکي و تحصيلات عيسا، بعثت عيسا، عيسا در دوران رسالت، رسالت عيسا، ‌مدت رسالت عيسا و موفقيت عيسا است. بخش دوم با نام تعاليم عيسا به اطلاعات ما، قالب تعاليم عيسا، دعوي مرجعيت، عيسا و يهوديت، مسئلۀ جهاني شدن ـ کليسا، مفهوم «ملکوت»، استقرار «ملکوت»، مهم‌ترين مفاهيم در تفکر عيسا: خدا، اصول اخلاقي عيسا، ‌آخرالزمان شناسي عيسا و نوآوري‌ها يا بدعت‌هاي عيسا مي‌پردازد. بخش سوم نيز با عنوان مرگ عيسا و دين عيد پاک دربرگيرنده عيسا در اورشليم، شام آخر، مصائب مسيح: خيانت، بازداشت، محاکمه،‌ مصائب مسيح: بر دار صليب، رستاخيز و دين عيد پاک است. سخن پاياني، ‌پيوست‌ها: مقالات مترجم، منابع و مآخذ مؤلف و تعليقه نيز پايان‌بخش کتاب است. اين کتاب از حيث روش تحقيق، گستره بحث و نگرش و چشم‌انداز کتابي کاملاً متفاوت است با کتاب‌هايي از نوع «زندگي عيسا». در واقع اين پژوهش نخستين و تنها کتابي است که واژه «سرگذشت» يا «زندگي» را از عنوان خود حذف و فقط به عنوان «عيسا» بسنده کرده است؛ دليل اين کار را مؤلف اين‌گونه بيان مي‌کند: «کتابي که در دست داريد، شرح زندگي عيسا نيست. تنها هدف کتاب اين است که يک بررسي نقادانه از مسائلي به عمل آورد که تحقيقات تاريخي در مورد موجوديت، فعاليت، و تعاليم عيسا پيش روي ما نهاده‌اند. اگر تصور کنيد نکات پراهميت با شرح و تفصيل مبسوط مورد بررسي قرار گرفته‌اند، به راه خطا رفته‌ايد. درک جامع و مانع از خصلت اين مطلب را، به طور کلي، تنها معاينه دقيق فراهم تواند کرد. اين کتاب يک بررسي علمي است بينابين عامه‌فهم و خاصه‌فهم. ارجاعات عديده‌اي در پانوشت‌ها آمده است تا خوانندگاني که به موضوع علاقه بيشتري دارند بتوانند غور و تعمقي بيش از آنچه در اين محدوده عرضه شده به عمل آورند.»

شارل گنيبر بيش از چهل سال از عمرش را صرف تحقيق و نگارش در جوانب مختلف تاريخ مسيحيت کرد. اين کتاب حاصل اين چهل سال تحقيق دور از تعصب بود که در سال 1933 انتشار يافت و ضمن دربرگرفتن دانش وسيع تاريخي، سادگي بيان را نيز به نقطۀ کمال رساند. تمام خصوصيات گنيبر ـ حفظ سادگي و رواني نثر، سرکشي وسواس‌آميز به هر گوشه و کنار مطلب و احتراز از هر گونه علقه و دلبستگي شخصي ـ در اين کتاب به بهترين و ساده‌ترين شکل و با بصيرتي تمام نمود يافته است: «ما در باب شخصيت عيسا هيچ نمي‌دانيم، از حقايق زندگي او تقريباً بي‌خبريم. از تعاليم او بسيار کم مي‌دانيم و در باب رسالت او فقط مي‌توانيم حدس بزنيم». اين جمله در واقع خلاصه اين کتاب است؛ روايتي کاملاً وارونه از سرگذشت شخصييتي شهر و نامي عالم‌گير، آن هم در زمانه‌اي که بسياري از مردمان که خود را از قيد اعتقادات ديرينه رها کرده‌اند، همچنان بر اين باورند که انجيل‌ها مجموعاً سندي است در شرح زندگي شخصيتي که حد اعلاي جذابيت و مهرباني و خوبي و کمال بود. از انجيل‌ها عموماً طوري حرف مي‌زنند که گويي مؤلفانش تا جايي که مقدور بوده کوشيده‌اند از عيسا تصويري در مقياس جهاني، کاملاً نامرتبط با سنت مسيحي ارائه کنند؛ و گويا به رغم تمام کاستي‌ها يا تناقضات موجود در «جزئيات» روايت، در انجيل‌ها چيزي هست که بنيادين است و خود به خود عيان مي شود. گنيبر با خلاصه کردن بي‌طرفانه چکيده يک قرن و نيم پژوهش فشرده، کوشيده بنيان اين تصور را براندازد. نويسنده کوشيده خواننده فارغ از تعصب را قانع کند که ما از منابع موجود نمي‌توانيم چيز چنداني دريابيم؛ چراکه اين منابع روزنه بسيار کوچکي به روي واقعيت شخصيتي ـ که مثل ما انساني ساخته از گوشت و خون بوده ـ گشوده‌اند. در سراسر تحليل گنيبر، قانون «خونسردي مطلق» حکم‌فرماست. او مباحث خود را پي هم، با آرامش و متانت دنبال مي‌کند و از اين مبحث به سراغ مبحث بعدي مي‌رود ـ از زايمان باکره به خانواده و تحصيلات عيسا؛ از رسالت او در مقام مسيح به پيام او براي يهود يا عالم، از نظر او درباره خودش به نظر او درباره رسالتش، از اين مسئله که آيا او خود را مسيح مي‌خواند به اين مسئله که آيا او خود را پسر خدا مي‌دانست، از مبحث خيانت يهودا به مبحث محاکمه و اعدام او توسط روميان. اما شگفت‌انگيزترين بخش کتاب او، بخش سوم آن است که به مرگ و رستاخيز عيسا مي‌پردازد. در پايان بررسي مفصل رستاخيز است که او چنين نتيجه‌گيري مي‌کند: «اگر اعتقاد به رستاخيز پايه‌گذاري نمي‌شد و نظام نمي‌يافت، مسيحيتي هم به وجود نمي‌آمد. پس حق با ولهاوزن بوده است که گفت: اگر عيسا نمي‌مرد، هيچ نقشي از خود در تاريخ بر جا نمي‌نهاد: «تعاليم رسولان»، در واقع چيزي جز مرگ و رستاخيز عيسا نبوده است.» در مبحث تعاليم عيسا اينگونه نتيجه‌گيري مي‌کند: «تعاليم عيسا بيش از خود او عمر نکرد؛ عيسا نه پيش‌بيني مي‌کرد و نه مي‌خواست که نظم جديد جانشين بلافصل رؤياهاي او شود. او را نمي‌توان سرچشمه يا باني مسيحيت دانست؛ چراکه دين جديد از دل مشتي حدسيات درباره شخصيت و رسالت او سر برکشيد. باري، مسيحيت را او حتي در عالم خيال نيز نمي‌توانست ديد.» گنيبر پس از چهار فصل سخن گفتن در باب نام، زادگاه، تاريخ و چگونگي ولادت، وضعيت خانوادگي و محيط رشد و پرورش عيسا، در پايان فصل چهارم کتاب، چنين نتيجه‌گيري مي‌کند: «پس تنها نتيجه محتملي که از شواهد مستند در باب مسئلۀ موضوع بحث مي‌توان گرفت، به طور خلاصه اين است: عيسا، در زمان امپراتور آگوستوس، در جايي از ايالت جليل، در رسته‌يي از طبقات فرودست جامعه، در خانواده‌يي با نيم دوجين فرزند (يا شايد بيشتر) غير از خودش، ولادت يافته است.»

کلیدواژه

معرفی کتاب عیسا اثر شارل گنیبر

معرفی نویسنده شارل گنیبر

قسمت هایی از کتاب عیسا (لذت متن)

چرا زندگی حضرت عیسی همواره آمیخته به افسانه بوده است؟

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب  در یوتیوب

2- معرفی کتاب  در آپارات

Reviews

There are no reviews yet.

Show only reviews in English (0)

Be the first to review “عیسا”

Your email address will not be published.