توضیحات
معرفی کتاب به سوی فانوس دریایی معروفترین اثر ویرجینیا وولف
به سوی فانوس دریایی معروفترین اثر ویرجینیا وولف است؛ رمانی که به نوعی تاریخچة زندگی خود نویسنده است؛ و ویرجیینا وولف خود این موضوع را در نامهها و خاطراتش یادآور شده است. بیشتر شخصیتهای این رمان، یک همتا، و یا به عبارت دیگر، یک المثنی از خود در زندگی واقعی دارند.
در ۲۷ ژوئن ۱۹۲۵ زمانی که ویرجینیا وولف تصمیم به نوشتن این رمان گرفته بود، در دفتر خاطراتش نوشت: «من نام جدیدی برای کتابهایم اختراع کردهام، که جایگزین واژه «رمان» خواهد شد.
یک نام جدید توسط ویرجینیا وولف.اما چه نام جدیدی؟ مرثیه؟» به سوی فانوس دریایی در واقع مرثیهای است برای پدرش، سوگنامهای برای برادر مردهاش، توبی، و خواهر نیمه جانش، استلا، و برای دوران کودکیاش.
یادداشت مترجم
من به زندگی شاعران و نویسندگان علاقه چندانی ندارم. سال تولد و وفات آن ها را هم در تذکره ها و دایره المعارف ها می توان یافت.
مهم این است که در فاصله میلاد و مرگ چه کرده اند. پس معذورم بدارید اگر شرح حال ویرجینیا وولف را در اینجا نمی آورم. به جای آن به ذکر چند نکته پراکنده درباره به سوی فانوس دریایی می پردازم، باشد که سودمند افتد.
۱. به سوی فانوس دریایی در سال ۱۹۲۶ انتشار یافته است.
در همان سال هم دبلیو. بی. ییتس، شاعر نامور ایرلندی، شعر « سفر به بیزانطه » را سروده است. در این شعر نخست از کشوری سخن می رود که در آن دختران و پسران جوان در آغوش یکدیگرند و پرندگان بر شاخسار درختان به نغمه سرایی مشغولند.
« من شعری » که پیر است و از فرط زارونزاربودن به مترسک شبیه است، خود را بیرون از این دنیا حس می کند و برآن می شود که از دریاها بگذرد و به بیزانطه برسد. به وقت رسیدن به آنجا از حکیمان منقوش بر دیوار که شعله های مقدس خداوندی در میانشان گرفته است به عجز و لابه می خواهد او را بسوزانند و از ذلت تن حیوانی رهایش سازند و سپس وی را به صورت پرنده ای زرین بال دربیاورند که روی شاخه های زرین نشسته باشد و از آنچه گذشته یا در حال گذشتن است یا می آید بسراید.
در به سوی فانوس دریایی هم آقای رمزی، پیرمردی هفتادساله، همراه دو تن از فرزندانش سوار قایق می شود، از دریا می گذرد و در فانوس دریایی فرود می آید.
هنگام فرودآمدن آنها در فانوس دریایی، لی لی بریسکو هم در لحظه ای از شهود نقاشی اش را به اتمام می رساند و آن لحظه را جاودانه می کند. به این ترتیب در هر دو اثر لحظه های گذران زندگی ثابت می ماند و از سپنجی بودن می رهد.
۲. چارچوب طرح داستانی به سوی فانوس دریایی ساده است.
این رمان سه قسمت دارد. بخش نخست ــ « پنجره » ــ درباره آقا و خانم رمزی و فرزندان و میهمانان آنها در یک روز تعطیلی است، یعنی روزی از روزهای پایانی ماه سپتامبر و چند سالی پیش از وقوع جنگ جهانی اول. بخش دوم ــ « زمان می گذرد » ــ شرح دگرگونی و خرابی خانه رمزی است.
وقوع جنگ مانعِ آمدن خانواده می شود. خانم رمزی می میرد، اندرو رمزی در جنگ کشته می شود و پرو رمزی هنگام زایمان می میرد. در بخش سوم ــ « فانوس دریایی » ــ ده سال پس از وقایع بخش نخست بازماندگان خانواده رمزی و بعضی از میهمانان برمی گردند.
لی لی بریسکو نقاشی اش را که ده سال پیش آغاز کرده بود در حالتی از کشف و شهود تمام می کند. وی به سبب این حالت موفق می شود دلالت حقیقی خانم رمزی متوفی، کل خانواده رمزی و صحنه فراروی خود را در پیوند درستی ببیند.
۳. در داستانی که در آن به سفر دریایی پرداخته می شود،
خواننده معمولاً انتظار توفان و کشتی شکستگی و نظایر آن را دارد. ولی این رمان رمان ماجراجویانه ای نیست و از توفان و کشتی شکستگی هم خبری نیست. فانوس دریایی رمز است و اشخاص داستان هم به یک معنی رمزی اند، همان گونه که زمینه داستان و اعمال آدم ها هم صورت رمزی دارد.
در حقیقت رمز فانوس دریایی در تاروپود کل رمان بافته شده است. ساختار سه بخشی کتاب فرانمود پرتوافکنی فانوس دریایی است. به این معنی که بخش یا حرکت نخست با پرتوافکنی یا سوت نخست فانوس دریایی منطبق است؛ بخش یا حرکت دوم فاصله تاریکی فانوس دریایی و بخش یا حرکت سوم پرتوافکنی یا سوت سوم فانوس دریایی را مثّل می سازد.
۴. موضوع رمان به سوی فانوس دریایی، مثل دیگر رمان های سیال ذهن، شناخت است.
وسیله شناخت فانوس دریایی است که در وجود خانم رمزی تجلی یافته است. وی سبب می شود که اشخاص داستان یکدیگر را بشناسند و با خود و دیگران به یگانگی برسند. پس از مرگ خانم رمزی کسانی که هنوز به شناخت نرسیده اند با رفتن به فانوس دریایی به این مهم نایل می شوند. لی لی بریسکو هم در همان لحظه است که به اشراق می رسد و نقاشی اش را تمام می کند.
خانم رمزی نه تنها با فانوس دریایی احساس این همانی می کند بلکه به تعبیری خود فانوس دریایی می شود. وی به اطراف خود نور می پراکند و ذهن و دل آدم ها را روشن می سازد. در حضورش دوگانگی ها و تضادها از میانه برمی خیزد و تاریکی محو می شود. اشخاصِ داستان از من بودن بیرون می آیند و ما می شوند.
هنگامی که خانم رمزی می میرد، خانه رو به ویرانی می گذارد و تاریکی همه جا را می گیرد. با بازشدن هر تای شال او در آن خانه رو به ویرانی مرگی رخ می دهد و آتش جنگ درمی گیرد.
پس از آن هنگامی که دیگر اشخاص داستان به فانوس دریایی می روند، با نور خانم رمزی هدایت می می شوند ولی لی لی بریسکو هم با هدایت نور وِی به شهود می رسد. به این ترتیب وجود خانم رمزی در سه بخش رمان همچون سه ضربه فانوس دریایی است. زیرا در بخش نخست حضور دایمی دارد، در بخش دوم با مرگ وی تاریکی می آید و در بخش سوم با یاد و خاطره اوست که سفر انجام می گیرد و لی لی نقاشی اش را تمام می کند.
۵. خانم رمزی علاوه بر رمز پیوند و یگانگی، رمز الهه گل ها هم هست.
تنسلی درباره وی چنین می اندیشد: « با ستارگان در چشمهایش و تور بر گیسوانش، با پنجه مریم و بنفشه وحشی… در گلزاران گام می نهاد و غنچه هایی را که شکسته و بره هایی را که افتاده بودند به سینه می فشرد… » خانم مکناب او را با جبه ای خاکستری در حال خم شدن روی گل ها به یاد می آورد.
لی لی بریسکو وی را در حال گام نهادن به میان مزارع مجسم می کند: مزارعی که خانم رمزی در میان چین وشکن های ارغوانی و نرم گلهای یاس و سوسن آن ناپدید می شود. جیمز مادرش را به یاد که می آورد، در ذهنش می گذرد که: « در کدام باغ بود که چنین شد… » و این تصویر تصویری روشن از باغ بهشت پیش از هبوط است و خانم رمزی صورت مثالی مادر می شود. علاوه بر این خانم رمزی متصف به اوصاف الهه باروری و الهه کشت هم است.
۶. بخش نخست رمان به سوی فانوس دریایی تصویری است از دنیای سبز عشق و زیبایی در زمینه ای طبیعی و فراخور حال.
در بخش دوم نیروهای ویرانگر بر این قلمرو حاصلخیز یورش می آورند. زمینه این بخش، فصل و تاریخ و ماورای طبیعت است. فضای حاکم فضای شب و زمستان است و ظهور خصم های جهانی در وجود اژدها تجسّد می یابد. بخش سوم حکایت بازگشت اشخاص داستان به دنیای سبز است.
آنها تلاش می کنند سعادت پیش از جنگ را برقرار سازند. آنچه به تلاششان نظم می دهد سفر به قصد طلب است که اشخاص داستان برای رسیدن به مقصود ناگزیرند از آب بگذرند. هدف سفر هم عبارت است از رسیدن به برج باروواری که روی صخره سنگی قرار گرفته است و در هنگامه شب و توفان منبع نورافشانی به دنیای اطراف است.
در پایان ذکر این نکته لازم است که مترجم در ترجمه این اثر بزرگ با دشواریهای فراوان روبه رو بوده است. دوستان عزیز، دکتر ابراهیم قیصری و منوچهر بدیعی و علی بهروزی، با پیشنهادها و اظهارنظرهای خود مترجم را رهین منت خویش ساخته اند. همچنین بهزاد زرین پور ترجمه را از آغاز تا پایان به دقت خواند. مترجم بر خود فرض می داند که از این یاران عزیز صمیمانه سپاسگزاری کند و از زبان سهراب سپهری برایشان آرزو کند که: روزهاشان پرتقالی باد!
داستان به سوی فانوس دریایی از سه بخش تشکیل شدهاست؛
بخش اول که بیشترین حجم کتاب را هم در بر میگیرد، پنجره نام دارد. پنجره معانی مختلفی میتواند داشته باشد. شاید پنجرهای برای ما برای شناخت قهرمانان داستان، شاید پنجرهای برای قهرمانان داستان تا از آن به فانوس دریایی برسند و شاید خود داستان که با راویهای مختلفی و به عبارتی دیگر از پنجرههای مختلفی روایت میشود، در این بخش، نویسنده داستان، یک روز خانواده رمزی را همراه با مهمانان آنان، از زبان خودشان روایت میکند. این روایت راویان مختلفی دارد و این یکی از برجستهترین نکات رمان است که از زبان راویهای مختلف روایت میشود. زندگی تک تک شخصیتهای داستان با تفصیلی باورنکردنی از زبان خودشان بیان میشود. زندگی و بیان همهٔ آنها در خانم رمزی به اشتراک میرسد که حلقهٔ پیوند تمامی قهرمانان داستان است.
قسمت دوم کتاب به سوی فانوس دریایی: زمان میگذرد، روایتی سریع از سرنوشت قهرمانان داستان طی ده سال آینده است و اینکه خانم رمزی میمیرد، خانوادهٔ رمزی از هم میپاشد و دیگر اتفاقات کوچک و بزرگی که میافتد.
بخش سوم و پایانی داستان تحت عنوان فانوس دریایی، برمی گردد به اینکه در غیاب خانم رمزی قهرمانان داستان دوباره به خانهٔ قدیمی برمی گردند، آقای رمزی و پسرهایش به فانوس دریایی میروند، لی لی بریسکو نقاشیاش را در حالتی که به شهود رسیدهاست کامل میکند و کارمایکل به شهرت زیادی در شعر دست مییابد. همهٔ آنها راه خویش را پیدا میکنند و به شناخت میرسند در واقع خانم رمزی که واسطهٔ شناخت آنها از زندگی بود به آرزویش میرسد.
1-معرفی کتاب به سوی فانوس دریایی در یوتیوب
2- معرفی کتاب به سوی فانوس دریایی در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.