توضیحات
گزارش یک آدم ربایی اثر گابریل گارسیا مارکز فقط یک رمان نیست بلکه یک گزارش واقعی از ربوده شدن ده نفراز زن و مردهای کلمبیایی است بجز یک نفر ازآنها که خبرنگار بود توسط شبکه بزرگ قاچاق مواد مخدر در سال 1990 میپردازد.
این آدم ربایی به شدت برنامه ریزی شده بود و اگر خودشان را تسلیم میکردند دولت نباید آنها را تحویل ایالت متحده میداد.
کارتل مدلین یکی از کارتل های مواد مخدر بود که به وسیله اسکوبار ایجاد شده بود و مدیریت میشد.
در این کتاب گابرل به وضعیت بد زندانی شدگان اشاره میکند که حتی برای کارهای ابتدایی خود از جمله نشستن / صحبت کردن / خوابیدن و … باید حتما اجازه میگرفتند . پنجره های اتاقشان تخته بود و نوری به داخل نمی آمد .نگهبانان هم در آن اتاق حضور داشتند و گاهی وقتی گروگانی با آنها صحبت میکرد آنها را با گلوله نشانه میگرفتند. گروگانها افراد عادی و معمولی نبودند و جزو افراد سر شناس کلمبیا محسوب میشدند.
میرحسین موسوی که در وقایع 88 به حصر خانگی محکوم شد طی صحبت هایی که با فرزندانش داشت به آنها گفت که به مردم بگوید اگر میخواهند از حال و روز و وضعیت من با خبر شوند حتما کتاب گزارش یک آدم ربایی را بخوانند.
گابریل گارسیا مارکز رماننویس، نویسندهی داستان کوتاه، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار اهل کلمبیا بود. مارکز را در سرزمین مادریاش با نام «گابو» میشناسند و او را از مهمترین چهرههای ادبی قرن بیستم میدانند. گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۹۶ توانست جایزهی نوبل ادبیات را به خود اختصاص دهد.
او پیش از آنکه به داستاننویسی روی بیاورد و رئالیسم جادویی خود را به دنیای ادبیات بشناساند به شغل خبرنگاری مشغول بود. این اثر او متعلق به سال ۱۹۹۶، یعنی پس از انتشار بزرگترین آثار اوست. زمانی که این اثر او به چاپ رسید، تمام جنایتکارانی که او در کتابش از آنها نوشته بود آزاد بودند و توانایی اقدام علیه او را داشتند.
گرچه عنوان کتاب، عنوان سادهای است اما زیر آن روایتی جذاب، گیجکننده و کمنظیر انتظار مخاطب را میکشد. گرچه تمرکز اصلی نویسنده روی گروگانگیریها و آدمرباییهاست اما از پابلو اسکوبار و جریان مذاکرهاش با دولت کلمبیا بر سر تسلیم خود نیز سخن به میان آمده است؛ اسکوبار اعلام کرده بود تنها با این شرط خود را تسلیم میکند که بتواند زندانی با طراحی موردنظر خود و خدمهی انتخابی خود داشته باشد تا از دست دشمنانش در امان باشد. اسکوبار در همین مدت در تلاش بود تا نظام سیاسی و قانونی را وادار به وضع قانونی بکند که استرداد او به آمریکا از طریق آن امکانپذیر نباشد.
این اثر فوقالعاده ماجرای آدمربایی ده زن و مرد کلمبیایی را در سال ۱۹۹۰ و به دست پابلو اسکوبار شرح میدهد که همگی جز یکی از آنها خبرنگار بودند. اسکوبار این گروگانگیریها را بهدقت و درستی برنامهریزی کرد تا از آنها بهعنوان اهرم فشار استفاده کند و اطمینان حاصل کند که در صورت تسلیم، دولت او و دیگر قاچاقچیان مواد را به آمریکا بازنخواهد گرداند.
نویسنده داستان را لایهلایه باز میکند و حقایق را بهتدریج آشکار میکند؛ چه حقایقی که در راهروهای عالیترین ادارات دولتی نهفتهاند و چه حقایقی که پشت در شیرهکش خانههای پایینشهر انتظارمان را میکشند. داستان مملو است از شخصیتهای جذاب؛ گروگانهای نگونبختی که ماهها در اتاق کوچکی حبس بودند که چراغش دائماً روشن بود؛ سزار گاویریا، رئیسجمهور پنهانکار؛ دیانا توربی، خبرنگار مشهور تلویزیون و ویراستار مجله؛ پیرمردی هشتادودوساله که مأمور شده بود دولت و گروگان گیرها را به سر میز مذاکره بکشاند و خود اسکوبار، قاچاقچی افسانهای مواد مخدر که محافظانش را روزانه تعویض میکرد و آنقدر ثروتمند بود که یک باغوحش شخصی داشت و زرافه و اسب آبیاش را از آفریقا وارد کرده بود.
تمام اینها در کشوری اتفاق میافتد که در آن سوءقصد به جان نامزدهای انتخاباتی یا مأمورین کابینه خبر تازهای نیست؛ کشوری که در آن پلیس به زاغهها هجوم میبرد و هر پسربچهای را که احتمال همدست بودنش با پابلو اسکوبار را بدهد به گلوله میبندد؛ کشوری که مردمش با تمام وجودشان میجنگند تا دموکراسی را زنده نگهدارند.
«گزارش یک آدمربایی» در مقیاس جهانی در میان پرفروشترینهاست و نویسنده در آن سماجت خبرنگارانه را با زبان و مشاهدات نفسگیر ادغام میکند و همین ویژگی است که گابریل گارسیا مارکز را از دیگران متمایز میکند. نویسنده در این اثر خود خواننده را درون دنیایی میکشد که هرگز باور نمیکند واقعیت داشته باشد؛ همان فضای خیالانگیز رمانهای او را در این اثر نیز شاهد هستم تنها با این تفاوت که در اینجا داستان کاملاً برگرفته واقعیت است.
این داستان، داستان غمانگیزی است و نشان میدهد که توانایی گابریل گارسیا مارکز تا چه اندازه گسترده است. مارکز اثر ژورنالیستی دیگری نیز دارد اما در تألیف آن از سبک متفاوتی استفاده کرده است. او در کتاب «کلاندشتاین در شیلی: ماجراهای میگوئل لیتین» داستان لیتین و ورود غیرقانونیاش به شیلی برای فیلمبرداری مستند «شیلی پینوشه» را از زبان خود او نقل میکند.
این داستان شامل بخشهایی است که کنار گذاشتن آن را برای خواننده دشوار میکند. حتی افرادی که به کلمبیا و موضوع قاچاق مواد مخدر علاقه ندارند هم جذب این اثر میشوند. قبل از هر چیز باید دانست که نباید رئالیسم جادویی معروف گابریل گارسیا مارکز را در این اثر انتظار داشت؛ بسیاری آثار او را به خاطر همین ویژگی دوست دارند و تحسین میکنند اما در این اثر، او را باید به خاطر شرح کامل، دقیق و مستقیم احساسات تحسین کرد.
معرفی نویسنده کتاب گزارش یک آدم ربایی اثر گابریل گارسیا مارکز:
در 6 مارس 1927 به دنیا آمد و پدربزرگ و مادربزرگش او را در یکی از شهرهای فقیرنشین کلمبیا بزرگ کردند. او خیلی زود به مدرسه رفت و به تشویق خانواده به تحصیل حقوق پرداخت اما چندی بعد دریافت که روحش تنها با نوشتن است که آرام میگیرد. او به شدت تحت تاثیر ویلیام فالکنر بود. نخستین کتاب خود را در سن 23 سالگی نوشت. او به سبک رئالیسم جادویی علاقه زیادی داشت و در نهایت در سال 2012 اعلام کردند که دچار بیماری آلزایمر شده است. آخرین کتابی که از او چاپ شد به نام ” نیامده ام که سخنرانی کنم” نام گرفت.
بخشی از متن:
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.