توضیحات
معرفی کتاب جنایت و مکافات اثر داستایفسکی
جنایت و مکافات اثر فئودور داستایوفسکی در سال ۱۸۴۹ به جرم شرکت در توطئهای علیه حکومت دستگیر شد و به همراه دیگر دوستانش به مجازات اعدام محکوم شدند.
البته پیشنهاد مجازات اعدام که از سوی دادگاه نظامی بود تایید نشد ولی با این حال، تصمیم بر آن شد که برای درس عبرت یک مراسم اعدام نمایشی برگزار کنند که در آخرین لحظه خبر عفو را به محکومان بدهند. پس از این اتفاق داستایفسکی را به زندانی در سیبری منتقل کردند.
جملهای از جملات کتاب جنایت و مکافات:
میدانید من شما را چگونه آدمی میشناسم؟ یکی از آنهایی میدانم که اگر به خدا یا چیزی ایمان یابید حتی اگر جگرتان را درآورند، بازخواهید ایستاد و با تبسم به زجردهندگان خود نگاه خواهید کرد. خوب پس آن ایمان را بیابید تا زندگی کنید.
کتاب جنایات و مکافات مانند دیگر آثار داستایفسکی سناریویی حیرتانگیز بر اساس سرگذشت انسانهای ستمدیده و بیمار دارد که در آن به ستایش رنج میپردازد. از محتوای نامهای که او در سال ۱۸۵۹ برای برادر خود میفرستد، برمیآید که طرح این داستان زمانی به فکر فیودور خطور میکند که او مشغول سپراندن روزهای تلخ در زندان بوده و دردمندی خود را به قلم سپرده است.
این کتاب داستان فردی بهنام رادیون رومانویچ راسکلنیکف را روایت میکند که تنفر شدیدی از آلیونا ایوانونا دارد. آلیونا نام پیرزنی در همسایگیِ راسک است که البته اگر بهتر بگوییم بود؛ چون طی جنایتی وحشتناک به قتل رسید و مسبب آن کسی جز رادیون نبود. نقشه مرگ پیرزن و دستیابی به پولهای او، مدتها در ذهن وی ریشه دوانده و سرانجام به خود جامه عمل پوشاند. از جایی که هیچگاه ماه پشت ابر نمیماند پلیس پس از کنکاشها و جستجوهای مداوم برای پیداکردن راز قتل آلیونا، به همسایه مشکوکِ وی برخورد و او را برای بازجویی به دفتر پلیس فراخواند.
در بین جملات زیبا از کتاب های مشهور، اثر داستایفسکی دارای جایگاه ویژهای است. در زیر به جملات کتاب جنایت و مکافات اشاره میکنیم:
هرچه شب تاریکتر، ستارهها روشنتر و غم و اندوه عمیقتر باشد، خدا نزدیکتر است!
درد و رنج همیشه برای یک هوش بزرگ و یک قلب عمیق اجتنابناپذیر است. فکر میکنم مردان بزرگ باید اندوه بزرگی بر روی زمین داشته باشند.
انجام عمل هوشمندانه به چیزی بیش از هوش نیاز دارد.
برداشتن یک گام و بیانکردن یک کلمه جدید، همان چیزی است که مردم بیش از همه از آن میترسند.
وقتی عقل شکست بخورد، شیطان کمک میکند!
هرچه بیشتر بنوشم بیشتر احساس میکنم؛ این دلیل من است! سعی میکنم در نوشیدن همدلی و احساس پیدا کنم. من مینوشم تا شاید دوبرابر بیشتر رنج ببرم!
چه فکر میکنید، آیا یک جرم کوچک توسط هزاران عمل خوب از بین نمیرود؟
نمیدانید که خشم ممکن است انسان را به چه حدی از نفهمی برساند!
هر دوی آنان را عشق احیا کرده بود. قلب هر یک برای دیگری سرچشمه ای لایزال از زندگی بود.
هرگز نه از صد خرگوش اسبی درست میشود و نه از صد سوءظن شاهدی واقعی.
قدرت فقط نصیب کسانی میشود که همت کنند آن را بگیرند. تنها چیزی که در این میان اهمیت دارد، داشتن جرئت و شهامت است!
هر امری حدی دارد که گذشتن از آن خطرناک است زیرا یک بار که قدم از آن فراتر نهاده شد، بازگشت غیرممکن میشود.
سرِ مطالب کوچک اشخاص زیرک زودتر اشتباه میکنند. هر قدر انسان زیرکتر باشد؛ همانقدر کمتر فکر میکند که او را سر هیچ گیر میاندازند و اتفاقا زیرکترین اشخاص را باید سر آسانترین چیزها گیر انداخت.
از جملات ماندگار کتاب جنایت و مکافات:
مهمتر از همه، به خودتان دروغ نگویید. فردی که به خود دروغ میگوید و دروغ خودش را میشنود به حدی میرسد که نمیتواند حقیقت را در درون خود یا اطرافش تشخیص دهد، بنابراین کل توجه و احترام را نسبت به خود و دیگران از دست میدهد و بدون احترام، او از عشق متوقف میشود.
آن کسی که وجدان دارد اگر به اشتباه خود پی ببرد رنج میکشد و این خود بیش از اعمال شاقه برایش مجازات است.
قابل توجه است که بیشتر اشخاص نیکوکار و بنیانگذارِ اصول انسانیت، مردمانی بینهایت خونریز بودند! منظورم همه افراد است و نه فقط اشخاص بزرگ؛ حتی آنهایی که فقط کمی بیرون از چهارچوبهی معمول هستند یا آنهایی که اندکی توانایی گفتن سخن نو را دارند. قاعدتا باید بنا بر طبیعت خود کم و بیش متجاوز باشند. اگر جز این باشد مشکل است آنها از چهار دیوار خود بدر آیند و از ماندن در آن چارچوب به خاطر طبع خود. نمی توانند راضی باشند.
دروغ را به سبک خودگفتن بهتر از حقیقتی به تقلید دیگری است! در مورد اول تو انسانی و در مورد دوم تو تنها به طوطی شباهت داری.
فقر که گناه نیست رفیق. ول کن. واضح است که ترقه تحمل فشار را ندارد. شما لابد به دلیلی از ایشان آزرده خاطر شدید و جلو خودتان را نتوانستید بگیرید!
برای شناسایی هر کس باید با او برخورد تدریجی و با احتیاط داشت تا دچار اشتباه و لغزش نشود که رفع آن بعدا کاری دشوار است.
هر کس باید بتواند به جایی پناه آورَد چون مواردی پیش میآید که حتما لازم است انسان بتواند به یک جا یا هر کجا که باشد برود.
شاهد یک متن زیبا از کتاب جنایت و مکافات هستیم:
هیچ چیز در دنیا دشوارتر از صمیمیت و صراحت واقعی نیست و هیچ چیز هم آسان تر از تملق بیجا وجود ندارد. اگر در صراحت و صمیمیت فقط صدمین جزو آن نادرست باشد. فورا ناموزونی مخصوصی به گوش می خورد و غوغایی به پا می شود؛ اما اگر تمام اجزای تملق نادرست باشد باز هم مطبوع است و نسبتا با لذت شنیده می شود گرچه که لذتی خشن ایجاد میکند اما به هر حال با لذت شنیده میشود و هر قدر که تملق نتراشیده و نخراشیده باشد لااقل نیمی از آن درست به نظر می آید. این در مورد تمام اشخاص از هر طبقه و در هر سطح از تمدن که میخواهند باشند فرقی نمیکند، در مورد اشخاص معمولی که جای خود را دارد.
درباره فئودور داستايفسكی
«فئودور داستایِفسکی» Fyodor Dostoyevsky نویسنده و مترجم مطرح روس در 11 نوامبر سال 1821 در مسکو پایتخت روسیه به دنیا آمد. او در خانوادهای معمولی کودکیاش را گذراند و مادرش را در سن کم از دست داد.
او در نوجوانی در امتحانات ورودی دانشکدهی مهندسی نظامی سنپترزبورگ قبول شد و چند سال بعد با درجهی افسری فارغالتحصیل شد.
او مدتی را در وزارت جنگ فعالیت کرد ولی پس از مدتی به ترجمه و نوشتن داستان روی آورد. او داستانهای «نیکلای گوگول»، از نویسندگان برجستهی قرن نوزده روسیه را مطالعه میکرد و تحت تأثیرش اولین داستانهای خودش را منتشر کرد. او سال 1845 داستان «بیچارگان» را به نگارش درآورد و نویسندگی را بهطورجدی دنبال کرد.
کتابهای «همزاد»، «آقای پروخارچین»، «زنِ صاحبخانه»، «شبهای روشن» از آثار دیگر این نویسنده در این دوران هستند.
«فیودور داستایِفسکی» نویسندهی پرآوازهی روسیه مدتی به فعالیتهای روشنفکرانه مشغول بود و به همین دلیل به جرم براندازی نظام دستگیر شد و به زندان افتاد. او در این دوران بسیار تغییر کرد و داستانهای مهم و ماندگاری نوشت.
او پس از آزادیاش مدتی را به اروپا سفر کرد و به قماربازی مشغول شد.
او در فوریه سال 1881 براثر خونریزی ریه درگذشت و در گورستان «تیخوین» در سنپترزبورگ روسیه به خاک سپرده شد.
آثار فاخر «فیودور داستایِفسکی» تحسین افراد زیادی را به دنبال داشت و همچنان باگذشت بیش از صدسال جزو لیست پرفروشهای دنیا قرار دارند.
نیچه دراینباره گفته است: «داستایوفسکی یگانه روانشناسى است که از او چیزى فراگرفتم. او یکى از بهترین ثروت بادآورده زندگى من بوده است. آشناییم با او حتى بهتر از کشف استاندال بود».
از دوران حبس داستایوفسکی به عنوان نقطه عطف زندگی اش یاد می شود. جایی که باعث شد تمامی ارزش های اخلاقی داستایوفسکی به ناگاه رنگ ببازد. قبل از این دوران او آثاری داشته است اما ۵ اثری که بعد از این دوران گذرانده نوشته شده است
به عنوان آثاری شاخص و مطرح شناخته شده است. این آثارها به این عناوین هستند:
- جنایت و مکافات
- ابله
- جنزدگان
- جوان خام
- برادران کارامازوف
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.