کوکورو

15.80

تعداد:
مقایسه

توضیحات

معرفی کتاب کوکورو

کتاب کوکورو نوشتهٔ ناتسومه سوسه‌کی و ترجمهٔ قدرت‌اله ذاکری است و نشر برج آن را منتشر کرده است. سوسه‌کی در این رمان به تنهاییِ بشر در جهان مدرن پرداخته است.

درباره کتاب کوکورو

در عصر مِیجی (بین سال‌های ۱۸۶۸ تا ۱۹۱۶ میلادی) بود که ژاپن به کشوری مدرن بدل شد. داستان‌نویسی مدرن ژاپنی نیز در اواخر این دوران به عرصه رسید و بزرگان ادبیاتی که فرم آن نوعاً از غرب می‌آمد، بر صحنه ظاهر شدند. ناتسومه سوسه‌کی بزرگ‌ترین و درخشان‌ترین چهره در میان این نویسندگان است.

رمانِ کوکورو در سال ۱۹۱۴ نوشته شد؛ دو سال پس از درگذشت امپراتور مِیجی و دو سال پیش از مرگ نویسنده‌اش سوسه‌کی که در آن هنگام رمان‌نویسی شناخته‌شده بود و در اوج شکوفایی هنری به سر می‌برد. سوسه‌کی در کوکورو هم مانند دیگر رمان‌هایش به تنهاییِ بشر در جهان مدرن پرداخته است. در یکی دیگر از رمان‌های او، شخصیت اصلی فریاد سر می‌دهد: «چگونه می‌توانم بگریزم، مگر با ایمان، جنون یا مرگ؟» برای سنسی (شخصیت اصلیِ کوکورو) نیز تنها راه فرار از تنهایی‌اش مرگ است.

خودکشیِ ژنرال نوگی که در بخش‌های دوم و سوم کوکورو به آن اشاره شده‌ است، در فهم این رمان و نیز راه‌یافتن به جهانِ سوسه‌کی حائز اهمیت است. آن حادثه در زمان خود سروصدای زیادی به پا کرده بود. او و دریاسالار توگو دو تن از مشهورترین قهرمانان جنگ روسیه و ژاپن بودند. نوگی که وقتی افسری جوان بود، در جریان شورش ساتسوما پرچم امپراتوری را به دشمن باخته بود، سی‌وپنج سال بعد، بلافاصله پس از مرگ امپراتور میجی، خودکشی کرد. او تا روزی که میسر بود به امپراتور خدمت کرده و منتظر مانده بود تا آبرویش را با مرگ بازیابد. البته جهان‌بینی مدرن سوسه‌کی (همچون سنسی) مانعِ همدردیِ کامل با ژنرال می‌شد. با وجود این، نمی‌توانست از این احساس بگریزد که او نیز به همان جهانی تعلق دارد که ژنرال نوگی در آن بالیده بود. به همین علت است که در رمان کوکورو، سنسی داغ‌دار پایان عصر میجی است: «شب تدفین امپراتور، در کتابخانه‌ام نشسته بودم و گوشم به صدای توپ‌هایی بود که به این مناسبت شلیک می‌شد. به نظرم می‌آمد که توپ‌ها مرثیهٔ یک دوران سپری‌شده را سر داده‌اند.»

کوکورو سراسر به روایتِ اول‌شخص نوشته شده و به همین علت سبک کتاب تعمداً ساده است. اما در پشت سادگی ظاهریِ متن، زیبایی خاصی در متن اصلی، خصوصاً در بخش سوم نهفته است.

جامعهٔ ژاپن در دورهٔ تایشو تمایل به نقد و نکوهش روح ژاپنی دورهٔ میجی داشت و این بر کسانی چون سوسه‌کی که بالیدهٔ آن دوران بود، گران می‌آمد. در همین زمان بود که سه‌گانهٔ پسین، از جمله کوکورو را نوشت که در آن شخصیت‌هایی چون سِنسی خود را می‌کشند؛ این خودکشی می‌تواند نمادی باشد از جونشی برای زوال روح ژاپنی دورهٔ میجی و نشان وفاداری به آن.

سوسه‌کی تصمیم داشت مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه بنویسد و با عنوان کلی کوکورو منتشر کند، اما چون نخستین داستان که «وصیت سِنسِی» بود زیادی بلند شد، تصمیم گرفت با افزودن دو فصل دیگر، کار را به شکل رمان منتشر کند که حاصلش کوکورو شد؛ رمانی که با گذشت بیش از یک قرن از انتشارش، هنوز هم جزو پرطرف‌دارترین رمان‌های ژاپنی به حساب می‌آید. انتشارات شینچوشا تا سال ۲۰۱۶ نزدیک به هشت‌میلیون نسخه از این کتاب را به فروش رساند. اگر به این تعداد نسخه‌های دیگری را که سایر ناشران چاپ کردند اضافه کنیم، کوکورو پرفروش‌ترین اثر ادبی تاریخ ژاپن می‌شود. معروف است که هر ناشر ژاپنی که در مضیقهٔ مالی قرار می‌گیرد، یک سری از کتاب‌های سوسه‌کی را چاپ می‌کند تا اوضاع سخت را پشت سر بگذارد، پس به‌خوبی می‌توان حدس زد چه تعداد از این کتاب چاپ و فروخته شده‌است.

خواندن کتاب کوکورو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ژاپنی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ناتسومه سوسه‌کی

سوسه‌کی در سال ۱۸۶۷ در توکیو که هنوز «اِدو» نام داشت، به دنیا آمد. رشتهٔ ادبیات انگلیسی را در دانشگاه سلطنتی به پایان برد. از سال ۱۸۹۶ کار در دانشگاه «کوماموتو» را آغاز کرد و در سال ۱۹۰۰ با بورسیهٔ دولت به انگلستان اعزام شد. در سال ۱۹۰۳ به ژاپن برگشت و در آوریل همان سال، در مقام استاد ادبیات انگلیسی در دانشگاه سلطنتی جانشینِ لافکادیو هرن شد، اما روحیه‌اش با فعالیت دانشگاهی جور درنمی‌آمد و سرانجام نیز در سال ۱۹۰۷ دانشگاه را رها کرد تا تمام‌وقت به کارِ نوشتن بپردازد.

علاوه بر زخم معده، سوسه‌کی در طول زندگی کوتاهش گرفتار بیماری‌های دیگری هم شد، از جمله، دیابت، تراخم، سل. یک بار که بعد از بستری‌شدن در بیمارستان برای گذران دورهٔ نقاهت به معبد شوزِنجی در استان شیزوئوکا رفته بود، آن‌قدر خون استفراغ کرد که به کما رفت یا، آن‌طور که خودش بعداً گفت، لحظه‌ای مرگ را تجربه کرد. این اتفاق که مربوط به اواخر سال ۱۹۱۰ است، تأثیر زیادی بر آثار بعدی او داشت. این تأثیر را منتقدان ادبیات ژاپن با وام‌گیری از اصطلاح بودایی سوکوتِن‌کیوشی شرح می‌دهند.

سوکوتِن‌کیوشی، یعنی خود را رهاکردن و از آسمان تبعیت‌کردن؛ برخی می‌گویند مراد از آسمان در اینجا طبیعت است. برخی هم آن را رهاکردن منِ انسان که حقیر است و نظارهٔ خود و جهان از دیدگاهی کلی و متعالی می‌دانند. این اصطلاح امروزه به دیدگاه ادبی سوسه‌کی در آخرین آثارش اشاره می‌کند و حتی در لغت‌نامه‌های ژاپنی همراه نام او ثبت شده‌است.

نهم دسامبر ۱۹۱۶ در مراسم ازدواج یکی از دوستانش بادام‌زمینی خورد که باعث شد زخم معده‌اش عود کند. همان شب خون‌ریزی داخلی کرد و از دنیا رفت. هنگام خون‌ریزی لباس‌خواب پوشیده بود. درحالی‌که قسمت سینهٔ لباس‌خوابش را کنار می‌زد فریاد می‌کشید: «آب بپاشید اینجا، مرگ گرفتاری است. [رهایی نیست.]» گفته شده این آخرین سخنش بود.

می‌شود گفت، سوسه‌کی زیاد زندگی نکرد. دو ماه مانده بود تا پنجاه‌سالگی‌اش پر شود که در اثر خون‌ریزی داخلی درگذشت. تازه از سال ۱۹۱۰ به بعد، یعنی شش سال آخر عمرش هم، به علت زخم معده بارها در بیمارستان بستری شد. در ژوئن سال ۱۹۱۰ نخستین بار در بیمارستان بستری شد و این زمانی بود که در حال نوشتن دروازه، آخرین رمان بلند از سه‌گانهٔ پیشین بود. دو داستان سانشیرو و بعد آن، دو رمان نخست این سه‌گانه بودند.

سال ۱۹۱۲ نخستین رمان از سه‌گانهٔ پسین، یعنی تا هیگان بگذرد را چاپ کرد؛ در ژوئیهٔ همین سال بود که امپراتور میجی چشم از جهان فروبست و دورهٔ میجی (۱۸۶۸ تا ۱۹۱۲) به پایان رسید. در دسامبر، سوسه‌کی نوشتن دومین رمان سه‌گانهٔ پسین، رهگذر، را برای روزنامهٔ آساهی شروع کرد که یک سال طول کشید و سرانجام در سال ۱۹۱۴ کتابش را منتشر کرد. کوکورو، آخرین داستان از سه‌گانهٔ پسین هم در همین سال چاپ شد.

هرچند از بعد آن است که شاهد سایهٔ سیاه در زندگی شخصیت‌های اصلی داستان‌های سوسه‌کی هستیم، اما موضوعاتی چون به‌دوش‌کشیدن گذشته، وجود خودپرستی در کنه انسان و تناقض دیدگاه‌های اخلاقی در سه‌گانهٔ پسین او به‌شکل قابل‌توجهی بازتاب داده می‌شود.

بخشی از کتاب کوکورو

«همیشه سِنسِی خطابش می‌کردم، پس اینجا هم او را فقط به همان نام می‌خوانم، نه به نامِ اصلی‌اش. ربطی به رودربایستی و ملاحظه‌کاری هم ندارد؛ خودم راحت‌ترم. هر بار یادش می‌افتم، بی‌درنگ دلم می‌خواهد بگویم سنسی و هرگاه قلم به دست می‌گیرم نیز همین را می‌خواهم. وقت نوشتن، ابداً علاقه‌ای به نوشتن حرف اول اسمش با حروف بزرگ ندارم، کاری که در زبان‌های فرنگی متداول است و نشانهٔ صمیمی‌نبودن است.

با سنسی در «کاماکورا» آشنا شدم، در تعطیلات تابستانی. آن موقع دانشجوی جوانی بودم. یکی از دوستانم که برای شنا و خوش‌گذرانی رفته بود لب دریا، کارت‌پستالی فرستاد که تو هم حتماً بیا. هر طور شده کمی پول جور کردم و راهی کاماکورا شدم، اما مدت زیادی با هم نبودیم: تا پولی دست‌وپا کنم و بروم دو سه روز طول کشید و هنوز سه روز از رسیدنم نگذشته بود که ناگهان تلگرافی از زادگاه دوستم به دستش رسید که گفته بودند هرچه زودتر برگردد چون مادرش مریض است. البته او مریضی مادرش را باور نکرد. مدت‌ها بود که والدینش به او فشار می‌آوردند تا تن به ازدواج با دختری بدهد که آنجا برایش نشان کرده بودند، اما دوستم علاقه‌ای به او نداشت. در واقع، مخصوصاً با معیارهای امروزی ما، هنوز به سن ازدواج نرسیده بود. علاوه بر این کمترین اشتیاقی هم به آن دختر نداشت. اصلاً برای شانه‌خالی‌کردن از همین موقعیتِ ناخوشایند بود که به جای رفتن به خانهٔ پدری، جایی که قاعدتاً باید تعطیلات تابستانی آنجا می‌رفت، برای خوش‌گذرانی به این ساحل نزدیک توکیو آمده بود.»

 

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب  در یوتیوب

2- معرفی کتاب  در آپارات

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کوکورو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.