توضیحات
کتاب این است انسان، آخرین اثر فریدریش ویلهلم نیچه به شمار میآید. در این کتاب نیچه به بازگویی شرح زندگی و دلیل نگارش آثار قبلی خود میپردازد.
نیچه در سال ۱۸۸۸، یعنی یک سال پیش از روانپریشی نهایی، به نگارش آثار و طرحهای فراوانی پرداخت. کتاب این است انسان (Behold The Man) نیز در همان سال نگاشته شد و بعدها پتر گاست، شاگرد و دوست صمیمی نیچه، این اثر را برای چاپ و انتشار آماده ساخت.
این کتاب به نوعی کارنامه فریدریش ویلهلم نیچه (Friedrich Wilhelm Nietzsche) از زبان و قلم خودش است. او در این کتاب به تشریح نگاه خود به آثارش پرداخته است.
در بخشی از کتاب این است انسان میخوانیم:
هرگز هنر آزردن دیگران را درنیافتم (این نکته مرهون پدر بىهمتاى من است)، حتى زمانى که این کار به نظرم بسیار ارزشمند بود. هرچند به نظر بسیار غیر مسیحى مىرسد، من حتى خود را یک بار نیز نیازردهام.
اگر زندگى مرا زیر و زبر کنند تا فقط همین یک بار را بیابند، هیچ ردّى از آن نخواهند یافت که حتى کسى بدخواه من بوده باشد و اما شاید بسیار ردّى از نیکخواهى دیگران بیابند… حتى تجربههاى من با افرادى که هرکس از آنان تجربهى بدى دارد، بىهیچ استثنایى، همه نشانههایى از نیکخواهى است. من هر خرسى را رام مىکنم، حتى دلقکها را هم وادار به رعایت ادب مىکنم.
فهرست مطالب کتاب
یادداشت مترجم
پیشگفتار
متن کتاب
چرا چنین فرزانهام
چرا چنین هوشمندم
چرا کتابهایى چنین خوب مىنگارم
زایش تراژدى
رسالههاى نابههنگام
انسانى، بسیار انسانى
سپیده دم
حکمت شادان
چنین گفت زرتشت
فراسوى نیک و بد
تبارشناسى اخلاق
غروب بتان
قضیهى واگنر
چرا من تقدیر هستم
پىگفتار: زرتشت، نیچه و لو سالومه
منابع
این است انسان به این پرسش بنیادین پاسخ میدهد که « چگونه آن میشویم که هستیم.»
در سال ۱۸۸۸، یعنی یک سال پیش از روانپریشی نهایی، به نگارش آثار و طرحهای فراوانی پرداخت. این است انسان نیز در همان سال نگاشته شد و بعدها پتر گاست، شاگرد و دوست صمیمی نیچه، این اثر را برای چاپ و انتشار آماده ساخت.
این کتاب به نوعی کارنامه نیچه از زبان و قلم خودش است. او در این کتاب به تشریح نگاه خود به آثارش پرداخته است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
بین نوشتههای من زرتشت اثری خاص است. با این اثر بزرگترین هدیهای را به بشریت اعطا کردم که تاکنون وجود داشته است. این کتاب با آوازهای هزاران ساله تنها والاترین کتابی نیست که وجود دارد، بلکه کتاب آن هوای بلندیهاست و تمامی واقعیت انسان در فاصلهای بس سترگ زیرپای آن است، ژرفترین کتابی است که از درونیترین غنای حقیقت زاده شده و چاهی خشکناشدنی است که هر دلوی پس از رسیدن به ژرفای آن لبریز از زر و نیکی خواهد شد.
انجیرها از درختان فرو میریزد، پوست سرخ انجیرهای خوب و شیرین هنگام فرو افتادن کنده میشود. برای انجیرهای رسیده من باد شمالی هستم.
از این رو ای دوستان، چون انجیرها این آموزهها نصیب شما میشود، شهد آن را بچشید و گوشت شیرین آن را بخورید! همه جا پاییز است و آسمان صاف و بعد ازظهر.
این جا هیچ خشکاندیشی سخن نمیگوید، این جا «وعظ» نمیکنند، این جا ایمان نمیطلبند، بلکه از دریای بیکران نور و ژرفای نیکبختی قطره قطره، جمله جمله و با آرامشی لطیف این سخنان را فرو میریزند. چنین کاری تنها از عهدهی بزرگان برمیآید و گوش سپردن امتیازی بیهمانند است، هیچکس نیست که آزادانه گوش به زرتشت بسپارد…
قسمت هایی دیگر از کتاب این است انسان :
آدمی به کمترین میزان با پدر و مادرش خویشاوند است. آنانی که سکوت می گزینند، پیوسته فاقد لطافت و نزاکت قلبی هستند. سکوت نوعی مخالفت و فرو بلعیدن است و الزاما شخصیت را خراب می کند. چگونه می توان زنی را درمان کرد و به او رستگاری بخشید؟ باید کودکی را برایش فراهم آورد. زن به کودک نیاز دارد و مرد، تنها وسیله ای برای این کار است.
هرگز هنر آزردن دیگران را درنیافتم (این نکته مرهون پدر بی همتای من است)، حتی زمانی که این کار به نظرم بسیار ارزشمند بود. هرچند به نظر بسیار غیرمسیحی می رسد، من حتی خود را یک بار نیز نیازرده ام.
اگر زندگی مرا زیر و زبر کنند تا فقط همین یک بار را بیابند، هیچ ردی از آن نخواهند یافت که حتی کسی بدخواه من بوده باشد و اما شاید بسیار ردی از نیکخواهی دیگران بیابند… حتی تجربه های من با افرادی که هر کس از آنان تجربه ی بدی دارد، بی هیچ استثنایی، همه نشانه هایی از نیکخواهی است. من هر خرسی را رام می کنم، حتی دلقک ها را هم وادار به رعایت ادب می کنم.
یخ نزدیک است، تنهایی دهشتناک است، اما با چه صلح و آرامشی همه چیز در زیر نور آرمیده! انسان چه آزادانه نفس می کشد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.