توضیحات
تحصیل کرده به قلم تارا وستوور اقدامی شجاعانه و یکی از 10 کتاب برتر سال 2018 و از بهترین و پرفروشترین کتابهای اتوبیوگرافی است.
این کتاب سرگذشت دختری را روایت میکند که با وجود رفتارهای بیمارگونهی پدرش و مشقتهای بسیاری که در زندگی دارد، راه خود را به سوی آیندهای روشن باز میکند.
تارا وستوور (Tara Westover) تاریخ نگار و نویسنده آمریکایی در کتاب تحصیلکرده (Educated) زندگی خود را به زیبایی به رشته تحریر درآورده است و از سختیهایی که در زندگی گذرانده سخن میگوید.
کتابی که بلافاصله او را معروف کرد و به تشخیص بسیاری، از جمله ویراستاران آمازون، نیویورک تایمز، باراک اوباما، بیل گیتس و… در صف بهترین آثار سال 2018 قرار گرفت.
تارا سال 1986 در آیداهو و در یک خانواده متعصب پا به دنیا گذاشت. خانوادهای که باورهای مذهبی عجیب و غیر متعارف داشتند. پدر تارا به دلیل بیاعتمادیاش به حکومت، او را از رفتن به مدرسه منع کرد و به کار کردن وا داشت.
تارا تا سن نه سالگی شناسنامه نداشت و به اجبار پدرش از ده سالگی شروع به کار در انبار آهن قراضه کرد. با اینکه کودکی بیش نبود اما با رفتارهای پدرش از دنیای کودکی فاصله گرفت.
وقتی یکی از برادرهای تارا به کالج رفت او هم تصمیم گرفت تغییری در خود ایجاد کرده و سبک جدیدی از زندگی را امتحان کند.
تلاش تارا برای کسب دانش، او را دگرگون کرد و سبب شد که این دختر پس از طی مسافتهایی طولانی، حضور در دانشگاههای هاروارد و کمبریج را تجربه کند.
برخی نظرات درباره کتاب شگفتانگیز تحصیلکرده:
– شرح حالی فراموش نشدنی دربارهی دختری جوان. (Barnes & Noble)
– اثری گیرا، شخصی، شوکه کننده و الهام بخش. (School Library Journal)
– تا وقتی کتاب تارا وستور را نخوانده بودم فکر میکردم استاد خودآموزی هستم؛ ولی توانایی تارا در یکّه و تنها آموختن، مرا ضربه فنّی کرد. از اینکه تازگی در مورد کتابش با هم به گفتگو نشستهایم هیجان زدهام. (بیل گیتس)
– تحصیلکرده، سرگذشت فوقالعادهٔ دختر جوانی است که در خانوادهای در آیداهو زاده و بالنده میگردد که برای بقا در آخرالزمان میکوشند.
دختری که با چنگ و دندان برای تحصیلکردن مبارزه میکند و در همان حال نسبت به دنیایی که پشت سرش باقی گذاشته، درک و عطوفت عمیقی نشان میدهد. (باراک اوباما)
تارا وستور، دختری قهرمان
تارا وستور در سپتامبر 1986 به دنیا آمد. او در شهر آیداهو از ایالتهای غربی آمریکا زندگی میکرد. محل زندگی او سرزمین کوهها، جنگلها و درههای عمیق بود.
تارا وستور زندگیاش در سرزمین دوران کودکیاش را اینچنین توصیف میکند: «من با ضرباهنگ کوهستان بار آمدم، ریتمی که در آن دگرگونیها هیچگاه بنیادی نبود.
تغییرات کوهستان همیشه دورهای بود. هر صبحگاه، خورشید همیشگی طلوع میکرد، از این سوی دره به آن سو میغلتید و در پشت کوه پنهان میشد. برفهایی که در زمستان میبارید در بهاران آب میشد.»
خانوادهی تارا وستور جزء «مورمونها» هستند. «مورمونها» فرقهای مذهبی هستند که خود را مسیحی میدانند.
آنها آشکارا چند همسری میکنند و از نوشیدنیهای الکلی، قهوه و چای استفاده نمیکنند و زمان زیادی را وقف کلیسا میکنند. به آنها «مورونیسم» میگویند، مردمانی به شدت خرافاتی که به دور از هرگونه امکاناتی زندگی میکنند.
تارا وستور به تاثیر از این عقاید خرافی و متحجرانه در کودکیاش به تلویزیون و رادیو دسترسی نداشت.
جالب است که این سبک از زندگی مربوط به قرنها پیش نیست بلکه تارا و خواهر و برادرهایش آن را در اواخر قرن بیستم میلادی تجربه کردهاند.
زندگی وستور بسیار تحت تاثیر این شرایط خرافی بود و پدر او به عنوان یک مذهبی افراطی زندگی دختر خود را در تنگنا قرار داده بود.
پدر او از بیماری اختلال دو قطبی رنج میبرد و به نظامهای آموزشی و درمانی اعتقادی نداشت. تارا وستور و خواهر و برادرهایش تا مدتی به مدرسه نمیرفتند و شناسنامه نداشتند.
اگر آنها بیمار میشدند مادرشان با درمانهای خانگی سلامت آنها را بهبود میبخشید. تارا در خانه زیر نظر مادرش کودکی خود را گذراند و برادر بزرگترش به او خواندن کتاب مقدس را آموزش داد.
تارا وستور برخلاف عقیده پدرش به درس خواندن روی آورد و به دانشگاه بریگهام برای ادامه تحصیل رفت.
تارا وستور در سال 2008 فارغ التحصیل شد و برای مقطع کارشناسی ارشد بورس تحصیلی دانشگاه کمبریج را کسب کرد. پس از اتمام درسش در کمبریج تارا ادعا کرد از نوجوانی مورد آزار و اذیت روحی و جسمی از طرف برادر بزرگترش بوده است اما والدینش این موضوع را رد کردند و ادعا کردند وستور تحت تاثیر شیطان قرار گرفته است.
تارا وستور تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه داد و فارغ التحصیل رشتهی تاریخ اندیشه شد. او به فعالیتهای پژوهشی در زمینهی تاریخ مشغول شد و چندین مقاله چاپ کرد. تارا وستور به تاثیر از شرایط سخت زندگیاش در سال 2018 کتاب دختر تحصیلکرده را منتشر کرد که بازتاب جهانی به همراه داشت.
کتاب دختر تحصیلکرده، بهترین سرگذشتنامه 2018
کتاب دختر تحصیلکرده سرگذشتنامهی تارا وستوور است. او داستان زندگی پر رنجش را تا سی سالگی در کتاب بازگو میکند. خانواده وستور در کنار کوهی به نام باک زندگی میکردند. کودکی او تحتتاثیر اعتقادات مذهبی خانوادهاش به دور از هرگونه آموزش و بهداشت بوده است. وستور مینویسد :«پدر نگران است که مبادا دولت مجبورمان سازد تا به مدرسه برویم ولی در واقع خطری در کار نیست چون ما در آمار دولت نیستیم. از هفت فرزند پدر و مادرم، چهار نفر شناسنامه ندارند.» تارا در هفت سالگی زمانیکه کودکان برای رفتن به مدرسه آماده میشدند در خانهی پدری خود به پرکردن شیشههای مربا یا کار در حیاط ضایعات مشغول بود.
کتاب دختر تحصیل کرده بازتابی از ناملایمتیها و ظلمهایی است که به دلیل عقایدی بی پایه و اساس گریبانگیر کودکان میشوند. تارا کتاب را با قلمی روان و گیرا نوشته و خواننده را مجاب میکند که تا انتهای داستان پیش برود.
کتاب دختر تحصیل کرده علاوه بر اینکه توانست در مدت زمان کمی به آمار بالایی در فروش برسد مورد توجه شخصیتهای برجسته هم قرار گرفت.
«بیل گیتس» پس از خواندن این کتاب با تارا وستور دیداری داشت و در مورد این کتاب میگوید :«تا وقتی کتاب تارا وستور را نخوانده بودم فکر میکردم استاد خودآموزی هستم؛ ولی توانایی تارا در یکّه و تنها آموختن، مرا ضربه فنّی کرد. از این که تازگی در مورد کتابش با هم به گفتگو نشستهایم هیجان زدهام.»
همچنین «باراک اوباما» هم تحت تاثیر این سرگذشتنامه قرار گرفت و میگوید «تحصیلکرده، سرگذشت فوقالعادهی دخترجوانی است که در خانوادهای در آیداهو زاده و بالنده میگردد که برای بقا در آخرالزمان میکوشند.
دختری که با چنگ و دندان برای تحصیلکردن مبارزه میکند و در همان حال نسبت به دنیایی که پشتسرش باقی گذاشته، درک و عطوفت عمیقی نشان میدهد.»
افتخارات دختر تحصیل کرده
کتاب دختر تحصیل کرده، شرحی جذاب و هنرمندانه از تلاش یک انسان برای ساخت خویشتنی نو برای خود است. این اثر 57 هفتهی متوالی رتبه اول پرفروشترینهای نیویورک تایمز در سال 2018 را به خود اختصاص داده و به 30 زبان دنیا نیز ترجمه شده است، همچنین توانست مقام پرفروشترین کتاب در سایتهای آمازون و یواسای تودی و جایزه بهترین کتاب سرگذشتنامۀ سایت گودریدز را از آن خود کند.
در دسامبر همان سال ویراستاران شرکت آمازون کتاب دختر تحصیلکرده را بهترین کتاب سال انتخاب کردند و روزنامههای نیویورک تایمز، واشنگتن پست و گاردین دختر تحصیلکرده را جزء برترین کتابهای سال خود قرار دادند. همچنین کتاب، جایزهی کتاب برتر سال 2018 مجله لس آنجلس تایمز در دستهی بیوگرافی را نیز از آن خود کرد.
در بخشهایی از کتاب تحصیل کرده میخوانیم:
در روز سال نو، مادر مرا با اتومبیلش به سوی زندگی جدیدم برد. چیزهای زیادی با خودم نبرده بودم: دوازده تا شیشه از هلوهایی که کنسرو کرده بودیم، رختخواب و یک کیسه زبالۀ پُر از لباس.
همچنان که به سرعت در جادّه پیش میرفتیم به منظرههای اطرافم نگاه میکردم: از قلّههای سیاهِ کوههای بِرریور رَد میشدیم و به کوههای نوک تیز راکی میرسیدیم. دانشگاه در قلب کوهستان واساچ قرار داشت.
کوهستانی که کوههای سفیدش از دل خاک بیرون آمده بودند. همۀ این منظرهها زیبا بودند، امّا زیبایی آنها در ذهن من تهدیدآمیز بود و گویی همۀ آن زیباییها به من حملهور شده بودند.
آپارتمانی که اجاره کرده بودیم در یک مایلی جنوب دانشگاه واقع شده بود. آشپزخانه، یک اتاق نشیمن و سه اتاق خواب داشت.
اتاق خوابها کوچک بودند. دخترهایی که در آن آپارتمان زندگی میکردند-میدانستم همۀ آنها دخترند زیرا در بی وای یو خانههای دانشجویانِ پسر و دختر از هم جدا بودند-هنوز از تعطیلات برنگشته بودند.
چیزهایی که با خود آورده بودم را از داخل اتومبیل به داخل خانه آوردم. من و مادر چند لحظه با دستپاچگی در آشپزخانه ایستادیم سپس مادر مرا در آغوش گرفت و سوار اتومبیلش شد و به راه افتاد.
سه شب را به تنهایی در آن آپارتمانِ ساکت سَر کردم. گرچه کسی به غیر از من در آپارتمان نبود و سکوت بود، امّا صداهای شهر آرامشم را بَر هم میزد.
قبلاً بیشتر از چند ساعت در شهر نمانده بودم و تقریباً غیرممکن بود که از خودم در برابر صداهای عجیبی که دَم به دقیقه به من حملهور میشدند، دفاع کنم.
حساب بانکیام مدام آب میرفت. ترس برم داشته بود که مبادا نتوانم واحدهایم را پاس کنم ولی یک ماه مانده به پایان نیمسال، بعد از پرداخت شهریه، اجاره خانه و خرید خوراکی و کتاب، کم کم این فکر به سرم زد که حتی اگر واحدهایم را پاس کنم به خاطر یک دلیل مشخص به دانشگاه باز نخواهم گشت: نمیتوانستم از پس مخارجش بربیایم.
در اینترنت شرایط احراز بورس تحصیلی را پیدا کردم. معافیت از شهریه، مستلزم آوردن معدل تقریبا کامل بود. هنوز یک ماه تا پایان نیم سال فرصت داشتم با وجود این میدانستم بورسیه شدن، به طرز مضحکی، دور از دسترس است.
تاریخ آمریکا داشت برایم آسانتر میشد منتها فقط به این معنا که دیگر تمام امتحانات ماهانهام را خراب نمیکردم.
عملکردم در درس تئوری موسیقی خوب بود ولی در انگلیسی دست و پا میزدم. معلم زبانم گفت که در نوشتن استعداد دارم ولی زبان نگارشم به طرز نامانوسی رسمی و قلمبه سلمبه است.
به او نگفتم نوشتن و خواندن را از طریق خواندن کتاب مقدس مورمون و خطابههای جوزف اسمیت و بریگم یانگ آموختهام. گرچه مصیبت اصلیام درس تمدن غرب بود.
درس گفتارهایش برایم ثقیل بود، شاید بدین خاطر که تا اواخر ژانویه فکر میکردم اروپا یک کشور است و نه یک قاره، و در نتیجه بیشتر حرفهای استاد برایم نامفهوم بود.
تازه بعد از سوالی که در مورد هولوکاست پرسیده بودم، دیگر جرات نداشتم برای روشن شدن ذهنم سوال کنم.
با این وصف، به خاطر وجود ونسا، تمدن غرب، کلاس مورد علاقهام بود.
از او خوشم میآمد چون شیوه مورمون بودنش مثل خودم بود: لباس یقه اسکی و گشاد میپوشید، و به من گفته بود هیچوقت کوکاکولا نمینوشد و یکشنبهها تکالیفش را انجام نمیدهد. در دانشگاه ونسا تنها کسی بود که مثل کافرها به نظر نمیرسید!
نقد و بررسی کتاب دختر تحصیل کرده
زندگینامه یا سرگذشتنامهنویسی یکی از گونههای ادبی است که بازتابی از زندگی افراد موفق و تاثیرگذار در دنیا است. با خواندن این سبک از کتابها به دنیای پرفرازونشیب نویسنده سفر میکنیم و طعم پیروزیها و شکستهایش را میچشیم.
دختر تحصیلکرده تصویری از زندگی تارا وستور است که با قلم شیوایش توانسته تعداد زیادی مخاطب را در سراسر دنیا مجذوب کند.
کتاب روایت زندگی تارا است که تحت سلطهی پدری با عقاید خرافیاش روزگار میگذراند ولی ناگهان تصمیم میگیرد که متفاوت باشد و سرنوشت دیگری را برای خود رقم بزند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.