توضیحات
داشتن یا بودن بارها این کلمات را شنیدهام ولی امروز میخواهم صفحهای در موردش بنویسیم گاهی با خود فکر میکنم آیا واقعاً لازمه بودن داشتن است. مگر میشود بودن را بدون داشتن تجربه کرد؟
چه فرقی است بین این دو؟ و چه مرزی است بین این دو؟!
به زمان قدیم فکر میکنم؟ چطور همه چیز را در صندوقچهای نگه میداشتند انگار نگهداری و مراقبت از چیزها لازمه خوب زندگی کردن بود اگر در گذشته شخصی چیزی داشت آن را خوب نگه میداشت چون میگفتند کهنه و قدیمی، زیباست.
ولی چرا امروز به راحتی از دست میدهیم؟
آیا این یک مدل از داشتن است؟ سعی میکنیم همه چیز را مدرن و جدید داشته باشیم کاش موضوع به همین مدرن بودن فیصله پیدا میکرد ولی اوضاع زمانی بدتر میشود که فقط صرف خریداری کردن و به روز بودن نیست، بحث مالکیت است.
دندانپزشک من، وکیل من، آرایشگر من، کارگر من، که اینها نشان از تملک دارد. اریک فروم در کتاب ارزنده «داشتن یا بودن» ماهیت داشتن را اینطور بیان میکند:
«داشتن، هر شخصی و هر چیزی را مُرده و بیروح و تابع قدرت دیگران میکند» با خواندن این جمله ترکیب «شئ سروری» در جامعه شناسی برایم تداعی میشود.
انسانی که دچار شئ سروری شده است، اسباب و وسایلش است که برایش تصمیم میگیرند. انسان مصرفگرا و انحصار طلب.
مصرف نیز نوعی از داشتن است و افزایش مصرف زمانی بالا میرود که مصرف قبلی دیگر خاصیت رضایت بخش خود را از دست میدهد.
پس برای این است که فروید گفته: فردی که منحصراً به داشتن و مالکیت فکر میکند شخصی عصبی و روانی است.
متأسفانه دنیای امروز به طرز عجیبی دچار داشتن شده است و لذت در داشتن وسایل است و برای همین است که احساس لذت و رضایت پایدار نیست و انسانها زود خسته میشوند و به دنبال تغییر وسایل و اسباب خود هستند.
اما بودن، بودن به درون و ذات شخص میپردازد. بودن یعنی وسعت بخشیدن به تواناییها، بودن یعنی من را بدون ماشینم، موبایلم، ساعتم، قضاوت کنید.
بودن یعنی مهر، عشقورزی، ایثار، گذشت، دوستی و حال خوب و گویی سخت است انتخاب میان این دو واژه!
اریک فروم کیست؟
اریک فروم روانکاو، جامعهشناس و نویسندهی آمریکایی- آلمانی است. شهرت اریک فروم در ایران به دلیل کتابهای روانکاوانه و روانشناسی او است.
کتابهای او به دلیل پیروی از یک سیر منطقی و کامل نهتنها در ایران بلکه در تمام جهان پرفروش هستند. عقیدهی اصلی این نویسنده این بود که با به کار بستن اصول روانکاوی میتوان بسیاری از بیماریهای فرهنگی بشر را درمان کرد.
زندگینامه اریک فروم
اریک فروم (Erich Fromm) نویسنده، روانکاو، جامعهشناس آمریکایی-آلمانی در 23 مارس سال 1900 در آلمان به دنیا آمد. نام او به آلمانی اریش تلفظ میشود و به همین دلیل است که این نام در برخی از پایگاهها و کتابها دیده میشود.
اریک فروم تحصیلات خودش را در دانشگاههای هیدِلبرگ و مونیخ تکمیل کرد و دورهی تخصص خود را در موسسه روانکاوی برلین ادامه داد. او در سال 1934 به آمریکا مهاجرت کرد و در دانشگاه کلمبیای نیویورک مشغول به تدریس شد.
فروم دورانی را هم در دانشگاه مستقل ملی مکزیک خدمت کرد. اریک فروم در اواخر عمرش به سوئیس رفت و در سال 1980 در سوئیس درگذشت.
نظریه اریک فروم
اریک فروم یکی از مهمترین نظریهپردازان آلمانی محسوب میشود. نظریههای روانکاوی او مانند آلفرد آدلِر و کارن هورنای نزدیک به نظریات زیگموند فروید فیلسوف مشهور است.
فروید معتقد بود که انسانها بهصورت انعطافپذیر توسط نیروهای غریزی زیستی شکل نمیگیرند.
اریک فروم بخشی به این نظریه اضافه کرد. او معتقد بود که عناصر اجتماعی و فرهنگی بر شخصیت انسان تأثیر میگذارند و به همین شکل بوده است که انسانها در طول تاریخ تکاملیافتهاند.
او معتقد بود تعارضهای شخصی ما از انواع جوامعی که میسازیم ناشی میشوند. بااینحال، محکوم به رنج کشیدن نیستیم بلکه میتوانیم با کمی آگاهی و تلاش این مشکلات را حل کنیم.
نگاهی به اندیشههای اریک فروم
یکی از مهمترین اندیشههای اریک فروم دربارهی عشق و چیستی آن بوده است.
اریک فروم اندیشههایش در باب عشق را در کتاب هنر عشق ورزیدن جمعآوری کرده است. شما میتوانید بامطالعهی این کتاب علم جامعی به این موضوع پیدا کنید.
اریک فروم در کتاب هنر عشق ورزیدن میگوید: «نظریهی عشق، باید با نظریهای در مورد انسان و وجود انسان آغاز شود.
عشق یا اموری مشابه عشق را میتوان در میان حیوانات پیدا کرد اما وابستگیهای آنها در اصل بخشی از تجهیزات غریزی آنان است و فقط بقایایی از این تجهیزات غریزی را میتوان در انسان دید که نقشآفرین باشند.
امر حتمی دربارهی وجود انسان، این واقعیت است که او از قلمرو پادشاهی حیوانی و انطباق غریزی سر برآورد اما از طبیعت پیشی گرفت (هرچند هرگز طبیعت را ترک نمیکند و بخشی از آن است) زیرا درجایی، پیوند خود را با طبیعت قطع کرد و از بهشت (حالت وحدت و یگانگی با طبیعت) اخراج شد و حتی اگر قصد بازگشت داشته باشد.
فرشتگانی با شمشیرهای آتشین راه را بر او بستهاند و دیگر نمیتواند به آن بازگردد. انسان فقط با پروردن خرد خود میتواند پیش برود؛ با یافتن یک هماهنگی جدید از نوع انسانی نه هماهنگی ماقبل انسانی که بهطور برگشتناپذیری ازدسترفته است.»
آثار اریک فروم
اریک فروم در کارنامهی ادبی خودش بیش از بیست عنوان کتاب دارد. کتابهای این نویسنده مشهور ابتدا به زبان انگلیسی و در آمریکا منتشر میشدند و بعدا به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه میشدند.
هنر عشق ورزیدن
گریز از آزادی
انسان برای خویشتن، پژوهشی در روانشناسی اخلاق
روانکاوی و دین
زبان از یاد رفته؛ درک و تعبیر رویا، داستانهای کودکان و اساطیر
جامعه سالم
رسالت زیگموند فروید
سرشت راستین انسان
آیا انسان پیروز خواهد شد؟ حقیقت و افسانه در سیاست جهانی
فراسوی زنجیرهای پندار
جزم اندیشی مسیحی و جستارهایی در مذهب، روانشناسی و فرهنگ
دل آدمی و گرایشش به خیر و شر
شما باید به خدایان مانید
انقلاب امید
بحران روانکاوی
آناتومی ویرانسازی انسان
داشتن یا بودن؟
به نام زندگی
هنر بودن
جملاتی از اریک فروم
اگر آدم واقعاً و صمیمانه کسی را دوست داشته باشد، حتماً همهی مردم، دنیا و زندگی را دوست میدارد. اگر من بتوانم به کسی بگویم «تو را دوست دارم» باید توانایی این را هم داشته باشم که بگویم «من در وجود تو همهکس را دوست دارم، با تو همهی دنیا را دوست دارم، در تو حتی خودم را دوست دارم.»
اگر کسی به ما بگوید که عاشق گل است، اما ببینیم که اغلب فراموش میکند به گلهایش آب بدهد، عشق او را به گل باور نمیکنیم.
عشق عبارت است از رغبت جدی به زندگی و پرورش آنچه بدان مهر میورزیم. زمانی که رغبت جدی وجود نداشته باشد، عشقی هم در کار نیست.
عشق، تنها پاسخ عاقلانه و ارضاکننده به مشکلات وجود بشر است.
عشق غیر عقلایی عشقی است که وابستگی انسان را افزایش میدهد و اضطراب و دشمنی به بار میآورد. درحالیکه عشق عقلایی عشقی است که صمیمانه کسی را به دیگری مربوط میسازد و درعینحال استقلال و یگانگی او را هم محفوظ نگه میدارد.
جوهر عشق رنج بردن برای چیزی و پروردن آن است؛ یعنی عشق و رنج جداییناپذیرند. آدمی چیزی را دوست میدارد که برای آن رنجبرده باشد و رنج چیزی را بر خویشتن هموار میکند که عاشقش باشد.
قسمت هایی از کتاب داشتن یا بودن (لذت متن)
این خواسته و تمایل به «دین داری» بی خدا و بدون موسسات مذهبی حمله به مذاهب موجود نیست.
بلکه بدین معناست که کلیسای کاتولیک باید روح و جوهر انجیل را به کار بندد، و آغاز این تحول تغییر در دیوان سالاری آن است.
همچنین منظور این نیست که کشورهای سوسیالیستی باید غیرسوسیالیستی شوند، بلکه سوسیالیسم بدلی آنان باید به سوسیالیسم اصیل و انسانی مبدل شود.
راز شکوفایی فرهنگ قرون وسطی در ایمان و بصیرت مردم به «بهشت آسمانی» بود. جامعه مدرن پیشرفت کرد زیرا بصیرت به گسترش «بهشت خاکی پیشرفت» به مردم نیرو داد.
اما در قرن ما این بصیرت مانند برج بابل روبه فرو ریختن و ویرانی گذاشته و در شرف نابودی است تا همه را زیر ویرانه های خود مدفون سازد.
اگر بهشت آسمانی و بهشت خاکی تز و آنتی تز بودند، تنها یک سنتز جدید جایگزین هرج و مرج و آشفتگی می شود: سنتز بین معنویت جهان اواخر قرون وسطی و تکامل و گسترش تفکر و علم از رونسانس تاکنون. این سنتز بهشت «بودن» است.
اگر جرأت داشته باشیم این قانون را بپذیریم که دنیا بی ثبات است و هیچ چیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی می رسیم.
ویژگی های کتاب داشتن یا بودن
اریک فروم از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز
در فهرست کتاب هایی که زندگیتان را دگرگون می کنند
1-معرفی کتاب کتاب داشتن یا بودن در یوتیوب
2- معرفی کتاب کتاب داشتن یا بودن در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.