توضیحات
تیمور لنگ اثر هارولد لمب(۱۸۹۲-۱۹۶۲) تاریخدان و نویسنده است. این کتاب درباره «تیمور لنگ» یکی از شخصیتهای تاثیرگذار بر تاریخ ایران و قاره آسیا است. دربخشی از پیشگفتار کتاب آمده است:
« پانصد و پنجاه سال پیش مردی کوشید که خود را فرمانروای جهان بسازد. هر اقدامی که کرد موفق شد. ما او را تیمور لنگ میخوانیم. در آغاز وی چندان مهم نبود – فقط بر قطعهای از اراضی و عدهای گلهدار آسیای مرکزی، فرمانروایی داشت. تیمور مثل اسکندر مقدونی پسر پادشاه نبود و مانند چنگیز ریاست قبیله را از پدر ارث نمیبرد. اسکندر و چنگیز هر دو هنگامی که به جهانگیری برخاستند با خود همراهانی داشتند، مردم مقدونیه با اسکندر و مغولها با چنگیز، ولی تیمور لنگ عدهای را دور خود جمع کرد. تیمور سپاهیان نیمی از جهان آن روز را یکی پس از دیگری شکست داد. او شهرها را در هم کوبید و…..»
در برشی از این کتاب می خوانیم:
همین که جنگ پایان یافت تیمور دنبال آق بوغا فرستاد و او را به حضور خواست. به وی پول نقره، پارچه های قلاب دوزی ابریشمی چادر و کنیزان ماهروی و چند اسب و شتر داده شد.
آق بوغا که از خدمت تیمور با آن همه هدایا باز می گشت سراز پا نمی شناخت و نظری به جایزه های خود افکنده مست نشاط بود و همین که همکاران به وی مبارکباد گفتند در پاسخ آن ها گفت: خدا گواه است که دیروز فقط یک اسب داشتم و امروز این همه دنبال من است.
تیمور به آق بوغا ارتقاء رتبه هم داد و او را فرمانده قسمت موخر هنگ سلطان محمود تعیین کرد. آق بوغا بقیه عمر را با جلال و عظمت برگزار کرد.
از آن روز به بعد آق بوغا هیچ گاه به محلی که تیمور در آن جا بود پشت نمی کرد. هنگام خواب پاهای خود را به طرف چادر امیر دراز می نمود.
موقع مرگ وصیت کرد او را طوری خاک کنند که پاهایش به طرف جایگاه خداوندش (تیمور) باشد. موقعی که تیمور در تعقیب آل مظفر بود به وی گفتند که شاه منصور گریخته است …
تیمور گورکان معروف به تیمور لنگ، نخستین پادشاه گورکانی (تیموری) و پایهگذار این دودمان شاهی است که در بیشتر سرزمینهای آسیای مرکزی و غربی حکمرانی کرد. تیمور در زبان جغتایی به معنای آهن است و از او با القاب «امیر تیمور»، «تیمور لنگ»، «تیمور گورکان» و «صاحبقران» یاد شدهاست.
تیمور پسر تراغای، از ملاکین شهر کَش ترکستان بود. وی در ۲۵ شعبان ۷۳۶ ه.ق (۷۱۴ ه.خ) در شهر کش به دنیا آمد. طایفهاش از شاخهٔ «برلاس» ترکستان بود، تیمور ادعا میکرد که نسبش به چنگیز خان میرسد. به گفتهٔ ابن عربشاه تاریخنگار آن زمان، تیمور در زمان جنگ زخم برداشت و لنگ شد. بنابر روایات دیگر وی در سال ۷۶۴ ه.ق (۷۴۱ ه.خ) بنا به استمداد «امیر سیستان» به کمک او شتافت و در جنگ با مخالفانش زخمی شد، ولی پایش بعد از بهبود زخم هم همیشه میلنگید.
شهرت تیمور از فتح خوارزم در سال ۷۸۱ ه.ق (۷۵۸ ه.خ) آغاز شد در سال ۸۰۰ تیمور سرزمین فارس، بخشی از عراق، لرستان و آذربایجان را گرفت و سلسلهٔ جلایریان را نیز منقرض کرد. آنگاه رو به خزر نهاد و اهالی برخی از شهرهای آن را به قتل رساند.
در سال ۷۹۵ ه.ق بعد از انقراض مظفریان متوجه آسیای کوچک شد. در سال ۸۰۰ (۷۷۶ ه.خ) هند را فتح کرد و دهلی را به تصرف درآورد. با عثمانیان نیز جنگها کرد و در سال ۸۰۴ (۷۸۰ ه.خ) بایزید عثمانی را به اسارت بگرفت. تیمور در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) به سمرقند پایتخت خویش برگشت، عزم تسخیر چین را نمود ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ) در ۶۹ سالگی در قزاقستان درگذشت. پس از مرگ تیمور فرزندان او به وصیتی که کرده بود مبنی بر اینکه پیرمحمد جهانگیرجانشینش شود، عمل نکردند و بین فرزندان و نوادگان اختلاف افتاد. این اختلافات باعث این شد روز به روز قدرت تیموریان کمتر شود و زمینه انحطاط آنان را فراهم آورد. در نهایت حکومت تیموریان توسط شیبانیان از میان رفت.
بریده هایی از متن کتاب تیمور لنگ:
«این مردمان در بزمها با جام شراب میگریستند و در رزمها شمشیر به دست میخندیدند. کمتر کسی از آنها جای زخم بر تنش نبود و عده بسیار قلیلی از آنها در بستر بیماری جان میسپردند. معمولا با اسلحه سبک این طرف و آن طرف میرفتند، زره حلقه حلقه فولادی و زیر آن پیراهن یا نیم تنه ابریشمی راه راه میپوشیدند، خوی جنگجویی و غریزه سلحشوری از آنها دور نشده بود. شکار را دوست داشتند و همین که از کار فارغ میشدند تفریحشان شکار بود و با قوشهای آموخته از گله و رمه جدا میگشتند و رو به شکار میگذاردند.
این قوشها را مردم کوهستانی به آنان میفروختند. کسی که یک باز داشت خیلی محترم میگشت و کسی که دارای عقابی بود و میتوانست آن را به شکار آهوی نر بپراند خودش و خوانوادهاش با احترام میشدند. بعضی از آنان ببر نگاه میداشتند و آن را چشم بسته به تنگ اسب میبستند و سپس به میدان شکار برده رها میساختند تا آهو شکار کند. کمانهای بلند و سنگین با خود میبردند و با تیرهای دو پیکان پرنده را میانداختند و پیاده پلنگ را دنبال مینمودند و در این دو کار مهارت داشتند.
داستانهای تاریخی مربوط به ورود تیمور به شیراز و ملاقاتش با حافظ وجود دارد که یکی هم این است که وی آن شاعر نامی را احضار کرد و شاعر با خرقه درویشی نزد امیر آمد.
امیر تیمور با خشونت به حافظ گفت: شنیدهام این شعر را تو سرودهای اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش ببخشم سمرقند و بخارا را حافظ گفت: «آری این شعر از من است.» تیمور به وی بانگ زد که من با شمشیر سمرقند را تصرف کردهام و سالها برای تصرف آن شهر جنگیدهام و اکنون از هر شهری تحفهای برای سمرقند میبرم. چطور تو این شهر را به خال یک ترک شیرازی میفروشی. شاعر بعد از لحظهای تأمل تبسم کرده و گفت: «ای امیر بر اثر همان اسراف کاریها به چنین روزی افتادهام که میبینی.» جواب حاضر و آماده شاعر تیمور را خشنود ساخت و انعامی به حافظ داده شد.
مردم اصفهان بسیار خوش اندام میباشند. پوست آنان سفید مایل به قرمزی میباشد. فوق العاده مهربان و مهمان نواز میباشند و در مهمانی دادن با هم رقابت میکنند. آنها شما را به نان و پنیر دعوت میکنند ولی زیر روپوشهای ابریشمی ظرفها پر از شیرینیها و غذاهای بسیار مطبوع و قیمتی میباشد.
ما نمیدانیم اکنون هول و هراس آن روز مردم را از نزدیک شدن مغولها درک کنیم. میگویند در یک شهری یک فرد مغول بیست اسیر را برای کشتن آماده ساخت سپس یادش آمد که شمشیر خود را نیاورده است لذا به اسیران فرمان داد همان جا بمانند تا او برود و شمشیر خود را بیاورد همه آن اسیران به جز یک نفر سر جای خود ماندند و این روایت از قول همان یک نقر نقل میشود.
در یکی از آن روزها به بازار سمرقند آمد و آن را برای انجام معاملات روز افزون کوچک و نامناسب دید لذا دستور داد فوری از ریگستان تا رودخانه خیابانی مخصوص معاملات بازرگانی بسازند. تیمور گفت باید در بیست روز این عمل تمام شود. وی این کار را به اشراف واگذارده و گفت اگر در ظرف بیست روز آن کار پایان نگیرد سرشان بر باد میرود. طبعآ دو نفر از اشراف به نظارت تعیین گشتند.
سربازان خانههای سر راه را خراب میکردند. اعتراض سودی نمیداد. صاحبان خانهها پیش از آن که سقف بر سرشان خراب شود آنچه میتوانستند از لباس و اثاث برمیداشتند و میگریختند. کارگران را از خارج شهر به بیگاری میآوردند و بارهای سنگ و آهک را مصادره میکردند. خاکروبهها را با ارابه بیرون میریختند. سرانجام زمین خیابان مسطح و سنگ فرش و جدول کشی شد. کارگران در دو نوبت کار میکردند یک دسته در روز و دسته دیگر شبانگاهان با مشعل مشغول میشدند. مورخان میگویند منظره آن شب کاران و غوغای آنان چنان بود که تصور میرفت دیوان را به کار واداشتهاند.
لشکرکشیهای تیمور اوضاع سیاسی را تغییر داد و در سرنوشت اروپا مؤثر واقع گشت. تیمور راههای تجارتی قاره را که برای صد سال بسته مانده بود مجددآ گشود و آسیا و اروپا را از نظر بازرگانی متصل ساخت شهر تبریز را که از بغداد به اروپا نزدیکتر بود مرکز بازرگانی قرار داد و اروپاییان با کمک تیمور توانستند به آن شهر آمد و شد کنند. مرگ تیمور سبب شد که تجارت آسیا تا مقدار زیادی شکست بخورد و به همان جهت واسکوداگاما و کریستف کلمب درصدد برآمدند از دریا راه تازهای به آسیا بیابند.
قزل اردو درهم شکست و روسها توانستند آزاد و مستقل شوند. آل مظفر در ایران منقرض گشتند و دو قرن بعد در تحت حمایت شاه عباس ایران امپراتوری مشهوری گشت. ترکان عثمانی گرچه شکست خوردند و متفرق شدند ولی به قدری اوضاع اروپا آشفته بود که نتوانست متحد شود و خود را آزاد سازد از آن رو ترکان عثمانی مجددآ نیرو پیدا کردند و در سال ۱۴۵۳ قسطنطنیه را گشودند.
یک داستان تأثیرآوری راجع به یکی از حصارهای صلیبیان و نفتاندازی مسلمانان نقل شده است به این قسم که صلیبیان در جلوی دیوار حصار مسلمانان برجهای چوبی ساخته عربها به وسیله منجنیق گلوله هایی به برجهای مسیحیان میانداختند. این گلولهها در برج میترکید و مایعی از آن بیرون میریخت که هیچگونه صدمهای نداشت. مسیحیان به این بیعقلی مسلمانان محاصره شده میخندیدند که بدون فایده برجهای مسیحیان را با آن مایع خیس میکنند ولی همین که برجها از مایع خیس شد مسلمانان مشعلهای افروخته به برجها میانداختند و مردمی که در برجها بودند با خود برجها آتش گرفتند آن مایع نفت بود.
تاتارها قبایل یا ملتی بودند که در همسایگی چین میزیستند و چینیان آنها را تاتاره میخواندند. این نام به قبایل اطلاق شد چنان که امروز هم چینیها آنان را تاتار میگویند و چنان این اسم شایع شد که اروپاییان تمام مردم صحراگرد را تاتار میخواندند.
اروپاییان از روسها کلمه تاتار را آموختند و همین قسم چین را ختا یا ختای دانستند کلمه ختا بعدآ فراموش شد اما هنوز هم مردمان صحراگردی که با مغولان برای جهانگشایی حرکت میکنند بنام تاتار خوانده میشوند.
پیش از تیمور گنبدهای ایران بیشتر به شکل مخروطی بود و شبیه به انار نبود و در عمارات ساخته شده اوایل حکومت تیمور شکل گنبدی مخروطی بود ولی گور بیبیخانم و گور خود تیمور گور امیر دارای گنبدی انار مانند میباشد این شکل گنبد سپس توسط احفاد تیمور در هند معمول گشت و روسها نیز از آن تقلید کردند و در آن تغییراتی دادند.
کراسول کتابی راجع به تغییرات شکل گنبد در ایران نگاشته است طی آن میگوید که این نوع گنبد را تیمور از جامع اموی دمشق اقتباس کرد و موقع حمله تیمور به هند حتی یک چنین گنبدی در آن مملکت دیده نمیشد گنبد جامع اموی دمشق چوبی بود و در آتشسوزی آن شهر به کلی سوخت. گنبد دمشق بسیار با عظمت و بزرگ بود و از صحرا مانند برج بزرگی به نظر میآمد تیمور یک ماه تمام از اردوگاه خارج شهر دمشق مشغول تماشای این گنبد شد.
شهر کارشی یا قرشی از شهرهای نامی خراسان در چند میلی جنوب غربی کش و از آن شهر تا سمرقند سه روز راه بوده است چون در زبان مغولی قرش یا کارش به معنی کاخ است و یکی از پادشاهان مغول در این شهر قصر مجللی بنا کرده بود لذا آن شهر را قرش یا کارش میخواندند. اما نام فارسی صحیح این شهر نخشب است و عربها آن را نسف میگویند.
چنان به نظر میرسد که هیچگاه ملت ترک و امپراتوری ترک وجود نداشته است. عثمانیان هم ترک نبودند بلکه اصلشان از قبایل صحراگرد ترکمن میباشد. از قبایل حکمفرما پدید نیامدند. اینها اروپا را فتح کردند و با اروپاییان مواصلت نمودند و هم چنین با مردم شرق نزدیک و خویشاوند شدند زبان آنها بیشتر از کلمات عربی و فارسی تشکیل مییابد. عثمانیان هرگز ترک نبودند.
تیمور شصت و دو روز با زن عزیزش در آنجای کثیف رنج کشید بخصوص ایامی که هوا گرم شده بود خیلی بر آنان سخت میگذشت و در نتیجه این پیشآمد تیمور سوگند یاد کرد که هیچ کس را چه بیگناه چه گناهکار در زندان نگاه ندارد.
تیمور با سپاهیان خود به اطراف شهر آمد. سپس آنها را به گوشه و کنار روانه کرد. این سواران درختان چنار کنار شهر را میانداختند و هر کدام با تمام قوا گرد و غبار انبوهی برپا میکردند. ساخلوی مغول که در شهر بودند تصور کردند سپاهیان زیادی برای حمله به شهر میآیند و از ترس شهر را تخلیه کرده گریختند و بدین طریق شهر سبز بدون محاصره و خونریزی تسخیر شد.
پس از فتح هند تیمور به فکر ساختمان جامع افتاد. شاید دویست هزار نفر در زمستان آن جنگ از پا درآمدند اما تیمور اهمیتی به آن نمیداد و فکر اتمام جامع بود. سرداران فاتح هند مأمور نظارت ساختمان منارهها و ستونهای جامع گشتند. در شبستان جامع صد و هشتاد ستون سنگی برپا شد. سقف جامع مرمر صیقلی شده و درها از برنج کنده کاری بود. طلا و آهن و نقره برای منبر و محل خطبه به کار میرفت و در هر گوشه و کنار آیات قرآنی با خطوط زیبا نگاشته شد. خلاصه این که در مدتی کمتر از سه ماه مؤذنها از بالای منارههای جامع اذان گفتند و خطیبان از فراز منبر جامع امپراتور را دعا نمودند. تیمور هیچ گاه خود را رسمآ امپراتور نمیخواند.
در همان موقع که دمشق میان آتش و خون غوطه میخورد شکل یکی از گنبدهای شهر توجه تیمور را جلب کرد و دستور داد نقشه آن را آماده سازند. این گنبد که بر روی گوری بود به خوبی از صحرا دیده میشد و به صورت جسم پهن گرد نوک تیزی بودکه تاتار با آن شکل آشنایی داشتند.
این گنبد از قاعده بزرگ میشد و بالا میرفت و ناگهان نوک تیزی پیدا میکرد. در واقع گنبد به شکل انار بود. ظاهراً این گنبد به هیچ یک از کارهای معماری سابق شباهت نداشت و برجستگی و عظمت آن فاتح تاتار را مجذوب ساخت. این گنبد گرد پهن تو پر دمشق که در آتش سوخت و نابود گردید درآیند نمونه گنبدهای عمارات تیمور و اخلاف او شد. یک قرن بعد به هند منتقل شد کنبد تاج محل و کاخهای مغول مطابق آن تهیه گشت. گنبدهای تمام کلیساهای روسیه به آن شکل است.
آتش انداری در جنگ از زمان هخامنشیان معمول بود و هومر در طی تاریخ جنگ ایران و یونان و مخصوصآ در مورد محاصره آتن این موضوع را تصریح کرده که ایرانیان تیرهای آتشین و کوزههای پر از مواد محترقه را برلشکر یونان پرتاب میکردند و از قراین به دست میآید منظور از آتش اندازی جنگی آن ایام تیرهای آلوده به نفت و کوزههای پر از مواد قابل احتراق بوده که پس از اشتعال به طرف دشمن پرتاب میشد و چون ایرانیان زودتر از ممالک دیگر به کشف و استعمال نفت بعنوان آتش جاویدان پی بردند، آتش اندازی در جنگ هم قبل از همه جا در ایران شیوع یافت.
مرگ تیمور سبب شد که سلحشوران و کلاه خودداران توران (قسمت شمالی) از مردم متمدن عمامه به سر ایران (قسمت جنوبی) از حیث شکل و قیافه از هم جدا شوند. اما اتحاد اسلام هیچگاه عملی نشد. با مرگ تیمور خواب و خیال خلافت عمومی مسلمانان از سرها به در رفت. پیشوایان اسلام میخواستند عظمت دیرین خویش را به وسیله آن فاتح تاتار تجدید کنند ولی بعدآ دانستند که جنگهای تیمور اسلام را به صورت پریشانتری درآورد و اساس آن را متزلزل ساخت.
تیمور هیچگاه با نظر پیشوایان مذهبی به جنگ نمیرفت و در پایان معلوم شد که توجهی به حرفهای آنان ندارد. امپراتوری تازه ایران مذهب دیگری داشت و پیوسته در کشمکش بود احفاد تیمور که در هند سلطنت داشتند مانند خود او اسمآ مسلمان بودند ولی نسبت به سایر مذاهب هم رویه تسامح پیش گرفتند خلیفه مقیم قاهره که قبلا در بغداد جلال و عظمتی داشت، به صورت شبحی در آمد و به احتمال قوی هیچ قوه بشری نمیتواند از مسلمانان ملل مختلف یک واحد سیاسی بسازد. هیچ کس پس از تیمور برای تصرف جهان به میدان نیامد».
1-معرفی کتاب تیمور لنگ در یوتیوب
2- معرفی کتاب تیمور لنگ در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.