توضیحات
سهل گرایی اثر گرگ مک کیون است.
همگی به این موضوع علاقه داریم که کارهای سخت را به آسان ترین شیوه ممکن انجام دهیم اما حقیقت ماجرا این است که این امر در بیشتر مواقع امکان پذیر نیست چرا کارهای بزرگ به نسبت اهمیتشان سختی بیشتری را نیز دارند.
به همین علت اصلا نباید به دنبال ساده کردن مسیر بعضی از موفقیتها باشیم و باید برای رسیدن به آن سخت تلاش کنیم. اما نکتهي مهم ن.ع واکنش ما با استرس و اضطراب و مسائل جانبیای است که در طول مسیر با آنها مواجه میشویم است.
میبایست یاد بگیریم که در برابر خیلی از موضوعات و پیشامدهای احتمالی سادهگرا باشیم و به آسانی از کنار آنها رد شویم تا از مسیر اصلی خارج و غافل نشویم.
در بخشی از کتاب سهل گرایی میخوانیم:
اگر میشد کار را آسانتر انجام داد چه؟
«ساعت چهار صبح است و من دارم عکس فتوشاپ میکنم؟ واقعا؟»
کیم جنکینز میخواست کاری انجام دهد که واقعاً اهمیت داشته باشد. اما داشت زیر فشار له میشد و کاری از دستش برنمیآمد. علت هم این بود که دانشگاه محل کارش داشت به شدت گسترش مییافت. مجموعة مشتریان درطول چند سال اخیر دوبرابر شده بود اما آنها عملا با همان تعداد کارکنان و منابع قبلی کار
میکردند. با گسترش سازمان، پیچیدگیها هم در همهجا گسترش یافته بود. سیاستهای داخلی جدیدی در سازمان برقرار شده بود که تفسیرشان مشکل بود. سیستم خسته کنندهی تازهای برای رسیدگی به پیروی از قوانین ایجاد شده بود.
فرایندها سنگین و پیچیده شده بودند و اخیرا تمام پروژهها و برنامههایشان نیازمند صرف انرژی و زمان بيشتری بودند. افراد خوش نیتی به سیستم اضافه شده بودند ولی هیچکس نرفته بود.
آنها کاری را که قبلاً ساده بود تبدیل به کاری با پیچیدگی دیوانهکننده و بیدلیل کرده بودند. در نتیجه، تلاشی که برای کار روزمرة او نیاز بوده تبدیل به هفت خوان رستم شده بود. کیم هم عادت داشت به خود سخت بگیرد.
او میگوید: «فکر میکردم اگر بیاندازه تلاش نکنم و زمانهای مخصوص خودم را فداکارانه خرج نکنم. بسیار خودخواه خواهم بود.» سپس ناگهان روزی کیم متوجه چیزی شد. همه چیز از آنچه باید سختتر بود و با
رسیدن به این درک» با خود گفت: «میتوانستم به راحتی مسائل را آنگونه که هست لایه لایه پیچیدگی بیدلیل. میتوانستم ببینم پیچیدگی هر روز بیشتر میشود و من دارم زیر آن همه فشار غرق میشوم.»
به این نتیجه رسید که زمان تغییر است؛ هرگاه به تکلیفی بسیار دشوار میرسید. از خود می پرسید: «آیا راه آسانتری وجود دارد؟» خیلی زود امکان امتحان روشش فراهم شد. یکی از اعضای هیثت علمی به او زنگ زد و پرسید تیم فیلم برداری او برای ضبط یک ترم کامل یکی از کلاسها در دسترس هستند یا نه.
اگرمدتی قبل بود، کیم بدون فکر وسط ماجرا میپرید و چهار ماه تمام تیم خود را به کار میگرفت و دنبال راههایی میگشت تا فراتر هم برود؛ موسیقی اضافه کند. مقدمه و پایان و کارهای گرافیکی.
این بار فکر کرد شاید راهی آسانتر برای رسیدن به نتایج مطلوب وجود داشته باشد. با گفت وگویی کوتاه مشخص شد ویدئوها برای تنها یک دانشجو بود که چون قرارداد ورزشی داشت نمیتوانست در کلاسها شرکت کند.
او نیاز به ویدئویی با فیلم برداری و تدوین عالی نداشت.همگی به این موضوع علاقه داریم که کارهای سخت را به آسان ترین شیوه ممکن انجام دهیم اما حقیقت ماجرا این است که این امر در بیشتر مواقع امکان پذیر نیست چرا کارهای بزرگ به نسبت اهمیتشان سختی بیشتری را نیز دارند.
به همین علت اصلا نباید به دنبال ساده کردن مسیر بعضی از موفقیتها باشیم و باید برای رسیدن به آن سخت تلاش کنیم.
اما نکتهي مهم ن.ع واکنش ما با استرس و اضطراب و مسائل جانبیای است که در طول مسیر با آنها مواجه میشویم است. میبایست یاد بگیریم که در برابر خیلی از موضوعات و پیشامدهای احتمالی سادهگرا باشیم و به آسانی از کنار آنها رد شویم تا از مسیر اصلی خارج و غافل نشویم.
1- معرفی کتاب سهل گرایی در یوتیوب
2- معرفی کتاب سهل گرایی در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.