توضیحات
معرفی کتاب دجال
دجال بدون شک همان گونه که او نیز می گوید کتابی است برای چشم باز کردن، دوباره دیدن، دوباره خواندن و به عبارتی بازسنجی تمامی ارزش هایی که سال های طولانی حقیقت می پنداشته ایم!
نیچه تهدیدی را از جانب مسیحیت در می یابد… تهدیدی که در مقابل ابر انسان نیچه قد علم می کند، رعب و وحشت می آفریند و تسلیم شدن در برابر آن، تباهی انسانیت را به همراه دارد! از دیدگاه او، این تباهی گرفتار نوع آدمی می شود؛
نظیر پاسکال – فیلسوف و ریاضی دان فرانسوی – که باور کرده بود خردش به دلیل گناه موروثی تباه شده است. در حالی که نیچه می پندارد که خود مسیحیت او را تباه کرده است!
نیچه می کوشد در کتاب دجال خود، مقدمات بیگانگی انسان با خواسته ها و حقایق زندگی اش را به روشنی نشان دهد. او انسان را ترغیب می کند به این که به انسانی آفرینشگر و به عبارتی به انسانی ایده آل یا «ابر انسان» تکامل یابد، خود را بسازد، ماهیت بخشد و از تباهی رها سازد.
آدمی نیاز به ژرف نگری و چشمانی بیناتر برای رسیدن به ارزش های والای انسانی دارد اما انسان امروزی تباهی را دریافته و با این حال تمام امور به همان روال گذشته است!
دجال را باید خواند… باید با نگرشی جدید زیست… زمان، زمانِ بازسنجی تمامی ارزش هاست
قسمت هایی از کتاب دجال
آنان اهرم قدرت هستند و از گناه، گذران زندگی می کنند و ارتکاب گناه امری لازم برای آنان است… والاترین اصل در این زمینه چنین است: خدا هرکس را که کفاره دهد، می بخشاید. به بیان ساده چنین می شود: آن کسی را می بخشد که تسلیم کشیشان باشد.
1- آن دروغ بزرگ در باب نامیرایی فرد، هر خرد، هر سرشت نهفته در غریزه را نابود می سازد و هر آنچه در غریزه ای نیک خواهانه، یاری رساندن به زندگی و تضمین گر آینده است، از آن زمان به بعد تنها تردید برمی انگیزد.
چنین شیوه ی زندگی که هیچ مفهومی ندارد، بدل به مفهوم زندگی می شود… دیگر حسن یاری رسانی، سپاس از نیاکان و اجداد، همکاری، اعتماد و یاری رساندن به رفاه همگانی و توجه به آنچه فایده ای دارد؟
2- بی شک اگر می توانستیم حتی گذرا، تمام این خشک اندیشان و قدیسان دروغی را بنگریم، سر آخر و دقیقا به این دلیل که من هیچ کتابی را بدون مشاهده ی آن اشاره ها نمی خوانم، دیگر کار آنان تمام بود… برای من تحمل آن حالت خاص باز بودن چشمان ناممکن است. خوشبختانه این کتاب ها برای بیشتر مردم صرفا ارزش ادبی دارد. اما نباید دستخوش خطا شد. آنان می گویند: «داوری نکنید!» ولی هر کسی را که با آنان مخالفت ورزد، به جهنم می فرستند.
.
بیوگرافی نیچه نویسنده کتاب دجال
فریدریش ویلهلم نیچه فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی بود که در ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ در شهر کوچک روکن واقع در لایپزیک پروس چشم به جهان گشود.
این روز مصادف با جشن تولد چهل و پنج سالگی پادشاه وقت پروس، فردریش ویلهم چهارم بود به همین دلیل پدرش نام فریدریش ویلهلم را برای نخستین فرزندش برگزید. گفتنی است نیچه بعدها بخش میانی نام خود ویلهلم را حذف کرد.
خانواده نیچه
والدین او کارل لودویگ نیچه و فرانسیسکا نیچه یک سال پیش از متولد شدن فریدریش در سال ۱۸۴۳ ازدواج کردند. آنها صاحب دو فرزند دیگر به نامهای الیزابت فورستر و لودویگ جوزف نیز شدند.
پدر و اجداد او کشیش بودند به همین خاطر در محیطی کاملاً دینی و اخلاقی تربیت شد و درحالی که چهار سال داشت، پدرش را به دلیل ضایعه مغزی از دست داد. دو سال بعد برادرش، لودویگ جوزف از دنیا رفت.
نیچه پس از آن همراه با خانواده به ناومبورگ نقل مکان کرد. به طوری که او از بچههای پر شر و شور همسایهها که لانه پرندهها را خالی و خراب میکردند، باغچهها را لگدمال میکردند، دروغهای کودکانه میگفتند و در بازیهایشان سرباز و سردار میشدند و میجنگیدند متنفر بود.
همکلاسیها کشیش کوچک و عیسای در محراب خطابش میکردند. او عاشق گوشهای نشستن و انجیل خواندن بود و گاهی آن قدر سوزناک میخواند که اشکهای خودش هم جاری میشد. همه این موارد را میتوان ناشی از تربیت خاص دوران کودکیش دانست.
تحصیلات نیچه
در ابتدا او در یک مدرسه خصوصی به تحصیل پرداخت. در سال ۱۸۵۴ به دبیرستان معروف دومگیمنازیوم در ناومبورگ وارد شد. در سالهای بعد به خاطر خدمتی که پدرش به عنوان کشیش به دولت کرده بود، بورسیه تحصیل در مدرسه پفورتا که از شهرتی جهانی برخوردار بود به او پیشنهاد شد.
نیچه در دانشگاه بازل
فریدریش در سال ۱۸۶۹ در حالی که ۲۴ سال داشت، به عنوان جوانترین فرد در تاریخ دانشگاه بازل وارد کرسی فیلولوژی کلاسیک شد. تا به امروز، هنوز هم میتوان نام نیچه را در فهرست جوانترین استادان ثابت علومِ کلاسیک ببینیم.
بیماری نیچه
وی در سال ۱۸۷۹ به دلیل تحمل بیماریهایی که در تمام طول زندگی با او همراه بود، از سمت خود در دانشگاه بازل کنارهگیری کرد و دهه بعدی زندگیش را اختصاص به تکمیل هسته اصلی آثار خود که تا قبل از آن به نگارش درآورده بود، داد. او بیماری خود را موهبتی میدانست که باعث زایش افکاری نو در وی شده بود.
ازدواج نیچه
نیچه علاقمند به دختر یک ژنرال روس به نام لو سالومه شده بود اما به ازدواج منتهی نشد.
درگذشت نیچه
این فیلسوف یونانی در سال ۱۸۸۹ در سن ۴۴ سالگی، قوای ذهنیش را بهطور کامل از دست داد و دچار فروپاشی کامل ذهنی شد و سالهای باقیمانده عمر خود را تحت مراقبت مادرش و سپس خواهرش، الیزابت فورستر نیچه گذراند و سرانجام در ۲۵ آگوست ۱۹۰۰ بر اثر بیماری سفلیس درگذشت.
پس از درگذشت نیچه، خواهر او الیزابت فورستر نیچه راه برادرش را ادامه داد و ویراستاری دست نوشتههای او را برعهده گرفت.
فلسفه نیچه
نیچه حقیقت گرایی مطلق افلاطون را زیر سؤال میبرد و جستجوی خیر و حقیقت مطلق را باطل میداند. وی میگوید که برای بشر بنیادیتر از بررسی حقیقت جستجوی ارزش آن بوده است و متافیزیسین ها همگی به دنبال ارزش گذاری مفاهیم متضاد بودهاند.
نیچه میگوید که باید در تضادهای دوگانه شک کرد. از نظر وی نادرستی یک حکم باعث نمیشود که آن حکم را رد کنیم. او احکام نادرست را برای زندگی بشری ضروری میانگارد و رد کردن آنها را به معنای رد کردن زندگی میداند. از نظر او فلسفه فراسوی نیک و بد ضروریست.
او همچنین بر این عقیده است که کسانی که به شهود دلایل منطقی را متصل میکنند راه را به اشتباه رفتهاند. نیچه از کانت و اسپینوزا که در پی یافتن مبانی اخلاقی برای فلسفه خود بودهاند انتقاد میکند و غایت انگاری اسپینوزا را باطل میداند.
وی میگوید که نمیتوان از همساز بودن با طبیعت یک اصل اخلاقی برای خود ساخت چرا که از نظر این فیلسوف طبیعت بی رحم است بنابراین اگر آدمی بخواهد مطابق با طبیعت زندگی کند باید بی رحم باشد. فریدریش به شدت منتقد رواقیونی است که در اخلاق سختگیر بودند.
از نظر نیچه فیلسوفی که درصدد آفرینش جهان بنا بر تصور خویش است، خواستار این است که همه به فلسفه اش ایمان بیاورند و این همان روا داشتن استبداد بر دیگران است.
پس از نظر وی فلسفه همان خواست قدرت است. نیچه در ابتدا بر دیدگاههای دکارت، شوپنهاور و کانت ایراد میگیرد و منتقد طراز اول اندیشههای آنها به حساب میآید.
نیچه جهان را بر اساس خواست قدرت میداند. او سختترین و خطرناکترین آزمون را دور کردن خود از همه وابستگیها میداند. از نظر او خیر نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند. قدرتی که سبب ضدیت آنها با طبیعت میشود تا طبیعت وجودشان را نادیده بگیرند.
وقتی نیچه گریست
وقتی نیچه گریست یکی از مشهورترین رمانهای روان شناختیِ است که توسط اروین یالوم و در سال ۱۹۹۲ به زبان انگلیسی نوشته شده است. یالوم روانپزشک استاد بازنشسته روانپزشکی در دانشگاه استنفورد و نویسنده تعدادی از نامدارترین رمانهای روانشناختی است.
این رمان روایتی از دیدار خیالی فریدریش نیچه و یوزف برویر، پزشک وینی میباشد. رویدادهای رمان وقتی نیچه گریست در سال ۱۸۸۲ در شهر وین اتریش رخ میدهند. اروین یالوم در این رمان آموزشی به توصیف درمانهای رایج برای وسواس فکری که در هر دو شخصیت اصلی رمان به نوعی گرفتار آن هستند میپردازد ولی سرانجام روش روان درمانی اگزیستانسیال و رابطه پزشک – بیمار است که نویسنده این کتاب بیش از هر چیز در پی معرفی آن است.
نیچه و زرتشت
کتاب چنین گفت زرتشت مهمترین اثر نیچه به شمار میرود. این کتاب، داستانی فلسفی و شاعرانه دارد که نیچه آن را طی سالهای ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵ نگاشته است. شخصیت اصلی این رمان فلسفی شخصی به نام زرتشت است که نامش از زرتشت پیامبر گرفته شدهاست. نیچه عقاید خود را در این کتاب از زبان این شخصیت بیان کرده است.
نیچه و اسلام
برخی مدعی هستند نیچه فیلسوفی ضد مذهب بوده است. کتاب نیچه و اسلام از «روی جکسون» پیشنهاد میکند که در این دیدگاه، جانب احتیاط را رعایت کنیم.
باید در نظر داشته باشیم که نیچه در بافت فرهنگی غرب و مذهب مسیحیت زندگی کرده و نمیتوانیم تاثیر زیادی که فرهنگ و بافت فکری جامعه هر اندیشمندی بر آرا و افکار وی میگذارد، نادیده بگیریم بنابراین بهتر است عقاید نیچه در باب مذهب را در این بافت مورد مطالعه قرار دهیم. دیدگاههایی که نیچه درباره دین دارد در درجه نخست به دین مسیحیت مربوط میشود. کتاب جکسون نیز با این برداشت، اسلام را از نظر نیچه مورد بررسی خود قرار داده است.
آثار نیچه
شاکله اصلی نوشتههای نیچه از جدل فلسفی، شاعری، نقد فرهنگی و قصه تشکیل شده و در کنار آن بهطور گستردهای نیز به هنر، لغتشناسی، تاریخ، دین و دانش پرداخته شده است. البته مباحث دیگری همچون اخلاق، زیبایی شناسی، تراژدی، معرفت شناسی و خودآگاهی را میتوان در آثارش دید.
غروب بتان (۱۸۴۴)
زایش تراژدی (۱۸۷۱)
اراده معطوف به قدرت (۱۸۷۲)
تاملات نابهنگام (۱۸۷۶)
انسانی، زیاده انسانی (۱۸۷۹)
سپیده دم (۱۸۸۱)
حکمت شادان (۱۸۸۱)
چنین گفت زرتشت (۱۸۸۴)
فراسوی نیک و بد (۱۸۸۵)
تبارشناسی اخلاق (۱۸۸۷)
اینک آن انسان (۱۸۸۸)
سرگذشت واگنر (۱۸۸۸)
دجال (۱۸۹۵)
1-معرفی کتاب دجال در یوتیوب
2- معرفی کتاب دجال در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.