توضیحات
معرفی کتاب فصل نان اثر علی اکبر درویشیان
فصل نان مانند بسیاری دیگر از آثار درویشیان مجموعه داستان کوتاهی است که با رویکرد نکوهش فقر نوشته شده است. درویشیان در داستانهای این کتاب تلاش میکند با نگاهی به دنیای شخصیتهای متفاوت داستانها وجه اشتراک آنها یعنی فقر ناشی از جبر حاکم را روایت و سرزنش کند.
شخصیتهای کتاب فصل نان، مانند سایر آثار درویشیان در شرایطی گرفتار هستند که فرار و ترقی از آن ممکن نیست. اگرچه آدمهای این مجموعه داستان تلاش میکنند که از این حلقهی معیوب به نحوی بیرون بروند و دستاویزی برای زندگی راحتتر پیدا کنند اما فقر چنان در زندگی ایشان تنیده است که به راحتی امکان رهایی از آن را پیدا نمیکنند و سرانجام به جای اول خود بازمیگردند.
درویشیان که دیدگاه عمیق سوسیالیستی و چپ گرایانه در آثار و زندگی خود موج میزند بدون شک اعتقاد دارد برای برهم زدن این چرخهی معیوب و فراهم کردن شرایط زندگی بهتر نیاز به دخالت نیرویی از بیرون و به نوعی مساعدت و یاری دولتی وجود دارد. این کتاب در سال 1357 توسط انتشارات شباهنگ به چاپ رسید و پس از آن نشر چشمه کتاب فصل نان را مجددا منتشر نمود.
خلاصه داستان فصل نان
کتاب فصل نان از شش داستان کوتاه تشکیل شده است که به ترتیب عناوین زیر را دارند:
-
خر نفتی
-
دکان بابام
-
آبگوشت آلوچه
-
یک روز
-
عشق و کاهگل
-
بابای معصومه
در بخشی از کتاب فصل نان میخوانیم:
نشستیم پای سفره. ننه خیارها را پوست کند و چرخی چرخی برید و روی نان گذاشت. نان و خیار خوردیم. بعد پوست خیارها را نمک زدیم و خوردیم. بابام هم یواشکی طوری که ما نبینیم از پوستها خورد. بعد لقمهاش را توی نمک زد و گفت: “یا مولام علی”. روکرد به ننه و گفت:”حضرت علی علیه السلام همیشه نان و نمک میخورد.” ننه گفت: “قربانت بشم مولا جان”. “شکراً شکر ای کریم.” نان که تمام شد بابا دستش را رو به سقف گرفت و با هم دعا خواندیم.
“الهی شکر. ای خدا برامان بساز. روزیمان را بده. نانمان را بده. بابا را نکش. ننه را نکش. قرضمان را بده. ناخوشمان نکن ای خدا”
فاطی خواهر کوچکم با پوست خیاری که در دست لاغر و کوچکش بود به سقف اشاره کرد و در حالیکه توکِ زبان میگرفت، گفت:” ای خدا. آّب نبات هم بده. استخوان هم بده.” اصغر خندید و با چشم غرهی بابا ساکت شد. “آرامت بگیرد ساطور به شکم خورده.” بابا به سفره اشاره کرد و به ننه گفت “زیادش کن” و ننه سفره را جمع کرد. بابا که آروغش را زد رفتم و کارنامه را آوردم. دادم دستش.
با کوره سوادی که داشت به زحمت توانست اسم خودم و خودش را پیدا کند. “نام شریف علی، شهرت زحمتکش فرزند سیف علی” اسم خودش را که خواند لبهایش را جمع کرد و ابروهای پرپشتش را بالا برد.
مثل وقتی که کتاب دعا میخواند. خوشش آمده بود. دوباره خواند “فرزند سیف علی” و به ننه گفت “ماشالله شده کلاس چهار”. اصغر سرش را پایین انداخته بود و جعبهی کبریت خالی را در حاشیهی گلیم حرکت میداد و صدای اتوموبیل در میآورد. کلاس دوم بود. شاید رفوزه شده بود که حرف نمیزد. بابا به اصغر گفت:”تو چه کردی تنبل؟” اصغر دستش لرزید. ماشینش از جاده خارج شد و کبوتر روی گلیم را زیر گرفت. بابا رو کرد به من و گفت:” فردا باید بری کار. اصغر هم میره بلیط فروشی”
چرا باید کتاب فصل نان را خواند؟
درویشیان کتاب فصل نان را در زندان حکومت پهلوی نوشته است. یعنی زمانی که در سال 1353 به سپری کردن یازده سال زندان محکوم شد. احمد پوری مترجم خوب کشورمان روایت میکند که درویشیان تمام کتاب فصل نان را در زندان با حروف ریز نوشته است.
او در یکی از ملاقاتهایی که با همسرش شهناز دارابیان داشت به شکلی مخفیانه و بدون اینکه ماموران ساواک متوجه رد و بدل کردن کتاب شوند آن را در اختیار همسرش قرار داده بود و پس از تایپ کتاب از روی نوشتههای درویشیان، کتاب برای چاپ به انتشارات شباهنگ سپرده شده بود.
کتاب فصل نان بیشتر به این دلیل که شخصیت اصلی داستان فصل نان آن کودکی است که در کنار تمام مشکلات زندگی سعی میکند شرایط تحصیل خود را فراهم کند از سوی شواری کتاب کودک ایران و در سال 1357 به عنوان کتاب برگزیدهی سال معرفی شد.
کتاب فصل نان در دستهی کتابهای داستان کوتاه قرار دارد.
1- معرفی کتاب فصل نان در یوتیوب
2- معرفی کتاب فصل نان در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.