تولستوی و مبل بنفش

14.50

عنوان: تولستوی و مبل بنفش

نویسنده: نینا سنکویچ

مترجم: زهره شیشه چی

ناشر: راز معاصر

موضوع: کتاب و مواد خواندنی- ایالات متحده

رده ی سنی: بزرگسال

تعداد صفحات: 160

تعداد:
مقایسه
دسته:

توضیحات

کتاب تولستوی و مبل بنفش داستانی زیبا و دلنشین از نینا سنکویچ با ترجمه لیلا کرد است. قهرمان داستان برای تسکین درد از دست دادن خواهرش به ادبیات و به دنیای کتاب‌ها پناه می‌برد و داستانی بی‌نظیری می‌سازد که عشق به کتاب مشخصه اصلی آن است.  این کتاب در سال ۲۰۱۱ از طرف سایت گودریدز نامزد بهترین کتاب خاطرات و اتوبیوگرافی شد.

درباره کتاب تولستوی و مبل بنفش

جک و نینا راهی سفری دو نفره به مناسبت تولد جک شده‌اند. نینا که بسیار به مطالعه علاقه‌مند‌ است، سرمیز شام به جک می‌گوید که قصد دارد به مدت یک سال هر روز یک کتاب بخواند. اما او دلیلی برای این کار دارد.

در حقیقت او در تلاش است تا با پناه بردن به دنیای داستان‌ها، با مطالعه کتاب‌ها و غرق شدن در ادبیات، درد از دست دادن ناگهانی خواهرش را تسکین دهد.

خواهرش که به سرطان کیسه صفرا دچار شده بود، به طرز ناگهانی و با سرعتی بسیار بالا از زمان تشخیص بیماری‌اش، از دست رفت. نینا برای تسکین خودش، از دردی که می‌کشید فرار نکرد. بلکه شجاعانه تصمیم گرفت تا با آن روبه‌رو شود؛ کتاب‌خوانی‌اش را شروع کرد.

نینا سنکویچ لابه لای کتاب‌خوانی‌ها در هر بخش کتاب تولستوی و مبل بنفش، قسمتی از زندگی خود را روایت می‌کند و این که چطور در هر برهه‌ای از زندگی‌اش کتاب‌ها درد او را تسکین داده و با خوشحالی و غمش همراه بوده‌اند.

فصل‌های این کتاب هم با جمله‌ای که نینا از هر کتاب انتخاب کرده آغاز می‌شوند. این داستان از دریافت‌های نویسنده از کتاب‌های مختلف می‌گوید. او مفاهیم مختلفی را در کتاب‌ها جستجو کرد؛ چرایی مرگ، معنای زندگی و …

سنکویچ درباره تجربه‌ای که منجر به نوشتن کتاب تولستوی و مبل بنفش شد، اینطور می‌گوید: «سالِ هر روز یک کتاب من، سال آسایشگاه من بود. سال من به‌دور از هوای ناسالم خشم و اندوهی که زندگی‌ام را از آن انباشته بودم.

گریزی بود به بادهای شفابخش ملایم تپه‌های کتاب. سال کتاب‌خوانی من وقفه من بود، تعلیق من در زمان بین اندوه جانکاه مرگ خواهرم و آینده‌ای که حالا در کنارم ایستاده بود. من در مدت یک سالِ تمام استراحت و فراغت با کتاب‌ها، شفا پیدا کردم. حتی از آن هم بیشتر، آموختم که چگونه از مرحله بهبودی فراتر بروم.»

 

کتاب تولستوی و مبل بنفش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن کتاب تولستوی و مبل بنفش را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و ادبیات جهان پیشنهاد می‌کنیم. این کتاب می‌تواند لذتی عمیق را به تمام عاشقان کتاب و کتابخوانی هدیه کند.

درباره نینا سنکویچ

نینا سنکویچ، نویسنده آمریکایی در ایالت ایلینوی در خانواده عاشق کتاب به دنیا آمد. او پس از سپری کردن دوران تحصیل به نویسندگی روی آورد و آثار معدودش به موفقیت های چشمگیری رسیدند.

بعد از مرگ خواهرش، آنماری در سن چهل و شش سالگی تصمیم گرفت تا هر روز یک کتاب بخواند و خاطرات و یادداشت‌های آن سال را در کتاب تولستوی و مبل بنفش منتشر کرد. کتابی که به انتخاب کاربران گودریدز، نامزد بهترین کتاب خاطرات و اتوبیوگرافی شناخته شد.

نینا سنکویچ در سال ۲۰۰۸ وب‌سایت «هر روز کتاب بخوان» را راه‌اندازی می‌کند که در آن نظرات و دریافت‌های خود را درباره کتاب‌هایی که خوانده با کتاب‌دوستان جهان به اشتراک می‌گذارد. از طریق این آدرس www.readallday.org می‌توانید کارهای او و همچنین کتاب‌هایی که خوانده است را دنبال کنید.

بخشی از کتاب تولستوی و مبل بنفش

سه دختر، متفاوت از هم، اما همگی عاشق کتاب. از زمانی که به تاتی‌تاتی‌کردن افتادیم، تاتی‌تاتی‌کنان به‌سمت کتاب‌ها رفتیم. فقط سه سال داشتم که همراه خواهرهایم، سه‌تایی به‌سمت کتابخانه  سیار می‌رفتیم. کتابخانه سیار چند خیابان دورتر از خانه ما در گوشه‌ای توقف می‌کرد.

ری بردبری، در کتاب فارنهایت ۴۵۱، بوی کتاب‌ها را این‌طور توصیف می‌کند: «مثل بوی جوز هندی یا یک‌جور ادویه خارجی.» از نظر من هم کتاب‌ها بوی ادویه می‌دهند، اما بوی یک ادویه بومی؛ آرامش‌بخش و آشنا. همان بوی کتابخانه سیار، ترکیبی از بوی صفحه‌های کهنه و بدن‌های گرم.

ما در ردیف قفسه‌ها با فشار جلو می‌رفتیم و در پایین‌ترین ردیف‌ها به‌دنبال آنچه می‌خواستیم می‌گشتیم. ردیف‌های بالاتر مخصوص کتاب‌های بزرگسالان بود.

قفسه‌های ثابتِ وسط وَن مخصوص کتاب‌هایی بود که تازه منتشر شده بودند و جایی هم مخصوص برگرداندن کتاب‌هایی بود که موعد برگشتشان فرارسیده بود. در خانه از ما انتظار می‌رفت حواسمان به تاریخ برگشت کتاب‌ها و به‌موقع برگرداندن آنها باشد. من و آن‌ماری همیشه کتاب‌ها را دیر تحویل می‌دادیم، اما ناتاشا همیشه سروقت پَسشان می‌داد.

کتاب‌های زیادی روی لبه پنجره اتاق بیمارستان آن‌ماری جمع شده بود؛ هدیه‌هایی از طرف خانواده و دوستان. من به همان اندازه که برایش کتاب می‌بردم، از او کتاب هم امانت می‌گرفتم. آن‌ماری به‌تازگی مرا با نویسنده‌ای به نام دبورا کرومبی و پلیس‌مخفی‌هایش، به نام‌های دانکن کینکید و جِما جیمز، آشنا کرده بود.

درحالی‌که من تازه شروع به خواندنش کرده و عاشقش شده بودم، او مشغول دوباره‌خوانی آن مجموعه بود. تازه اواسط داستانِ «همه‌چیز درست خواهد شد» بودم. عنوان کتاب امیددهنده بود و وقتی که کتاب را کنار پنجره بیمارستان دیدم، اجازه گرفتم تا آن را به امانت ببرم. آن‌ماری موافقت کرد، اما گفت که باید آن را برگردانم. همه ما هنوز برای زمان بیشتری برنامه می‌چیدیم.

من به او قول دادم که تشویقش کنم تا یک مجموعه‌داستان جنایی را که تازگی‌ها کشف کرده بودم شروع کند. کتابی نوشته ام. سی. بیتُن که شخصیت اصلی داستان‌هایش یک پلیس ساده و دوست‌داشتنی، به نام هَمیش مکبث، اهل هایلندز بود.

پیشنهاد کردم در ملاقات بعدی چند جلدش را با خودم بیاورم. آن‌ماری ناباورانه به من نگاه کرد – متعجب از اینکه فضای لندن را به حومه اسکاتلند ترجیح بدهد- اما من به او اطمینان دادم که شخصیت‌های غیرعادی و عجیب‌وغریب بیتُن حال‌وهوای دهاتی ندارند. همگی دوباره خندیدیم.

وقتی آن‌ماری خسته شد، چشمانش تقریباً نیمه‌بسته و کلماتش بریده‌بریده شدند. این برای من نشانه‌ای بود از اینکه باید ترکش کنم و بگذارم با کتاب‌ها و روزنامه‌هایش استراحت کند. بوسیدمش و گفتم که دوستش دارم و فردا دوباره می‌بینمش.

فهرست مطالب کتاب

سرآغاز: روی صخره
عبور از پُل
بازگشت به کتابخانۀ سیار
زیبایی‌های دنیا
در جست‌وجوی کتاب‌ها و زمان
تغییر برنامه
یگانه مرهم اندوه
جست‌وجوی ستاره
شانسی دیگر
خوشامد گویی به فضول معرکه
شنیدن کلماتی که قبلاً نشنیده بودم
جایی که گرما پیدا شد
کتاب‌ها تجربه‌اند
پیوند با دنیا
مرد خواب‌های من
چشم‌انداز بهتر
شب‌تاب‌ها روی چمن می‌رقصند
حکمت رمان‌های معمایی
هدف مهربانی
پیاده شدن از موتورسیکلتِ لولو
تولستوی روی مبل بنفش من

جملات برگزیده کتاب تولستوی و مبل بنفش:

– همه‌جا به جست‌و‌جوی آرامش برآمد‌م و آن را نیافتم، مگر نشسته در کنجی، تک‌ و تنها با کتابی کوچک.
– کلمه‌ها زنده‌اند و ادبیات یک گریز است؛ گریزی نه از زندگی‌، که به‌ سوی آن.
– دنیای عجیب به راه خود می‌رود.
– حال، با جای‌ گرفتن در جسم فردی زنده، توانستم هر ‌چیزی، هر‌ جایی و هر زمانی را به ‌خاطر آورم. انگار که داشتم باز‌ می‌گشتم؛ در سفر بازگشت.
– هنگامی که روی شانۀ کسی بنشیند، احساس گناه به راحتی قابل‌ چشم‌ پوشی نیست.
– زمانی که با ذهن و روح‌تان صاحب کتابی هستید، ثروتمندید. اما وقتی آن را به شخص دیگری بدهید، سه‌ برابر ثروتمندید.
– آیا تا به‌ حال قلبت به‌ خاطر تمام شدن کتابی به درد آمده است؟ آیا شده تا مدت‌ها بعد از تمام کردن کتابی نویسنده‌اش همچنان در گوشت نجوا کند؟

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب  در یوتیوب

2- معرفی کتاب  در آپارات

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تولستوی و مبل بنفش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.