توضیحات
چنین گفت زرتشت، مهمترین و مشهورترین اثر فریدریش ویلهلم نیچه است. شخصیت اصلی این رمان فلسفی شخصی به نام «زرتشت» است که نامش از زرتشت پیامبر گرفته شده است. نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشته است.
کتاب چنین گفت زرتشت (Also Speach Zarathustra)، که مهمترین اثر نیچه است حاوی نظریاتی چون «ابرانسان»، «مرگ خدا» و «بازگشت جاودانه» به کاملترین صورت و مثبتترین معنی خود است.
زرتشت پس از ده سال عزلت در کوههای آلپ احساس میکند که میخواهد شهد خرد خویش را به انسانها بچشاند، پس به شهر فرود میآید؛ اما مردم به صدای برخاسته از الهام گوش نمیدهند، زیرا جز به کف زدن برای بندبازیهای یک بندباز توجه ندارند و به سخنان او که آنها را نمیفهمند میخندند.
پس زردشت باید حواریونی برای خود برگزیند که بتواند «گفتارهای» خویش را که تحقیر آرمانهای کهن است و به سبک کتابهای مقدس کهن چون اوستا و انجیل میباشد، خطاب به آنها بیان کند.
نخستین گفتار تمثیلی است با عنوان «سه دگردیسی» که در آن میتوان چگونگی تحول روح انسانی را درک کرد، از اطاعت که با نماد شتر نشان داده میشود گرفته تا نفی شدید که با نماد شیر مجسم میشود، و تصدیق محض که کودک تجسم آن است.
در گفتارهای بعدی به موضوعات بسیار متنوعی پرداخته میشود: فریدریش ویلهلم نیچه (Friedrich Wilhelm Nietzsche) با ضعف نفس آدمهای کممایهای که به رخوت آرام اخلاق پناه میبرند؛ با متافیزیک، که جهان را با موعظه تجرید بیاعتبار میکند؛ با جمود کتابی فرهنگی که بیش از حد در خود فرورفته است؛ با ریاضتکشی که انسان را به فکر مرگ میاندازد؛
با کیش دولتپرستی که انسانها را با تبدیل آنها به بردگان دستگاهی غیرشخصی خفه میکند؛ و سرانجام با ابتذال اندیشه به مبارزه برمیخیزد. گفتارهای دیگر برعکس حاوی تصدیقاتی تهییج کننده است: یکی جنگ را به مثابه محرک انرژی انسانها میستاید؛
دیگری در دوگانگی شخصیت که ثمره عزلت و تأمل است زیباترین صورت دوستی را مشاهده میکند؛ دیگری در مقابل ارزشهای مجرد، ارزش زندگی را مینشاند که غایت خود را در خود دارد؛ و سرانجام در آخرین گفتار، آن سخاوتمندی وافر فضیلت سالم را که دوست دارد به خود ببخشد تعلیم میدهد.
با توجه به تألیفات بسیاری که نوابغِ عالم درباره نیچه نوشتهاند، معلوم میشود که برخی از آنان او را شخصیتی سرگشته و حیران میدانند و برخی دیگر باور دارند که آن سوی هر جمله از سخنانِ او معانیای ژرف نهفته است که جز خردهای نافذ و اذهانِ تیزبین به عمق آن راه نمیبرند، امّا همگی در یک موضوع هم داستانند که او اندیشمندی توانمند است که در پیِ همهچیز حتی مبادیای که خود به آن قایل است، حقیقت را میجوید.
در بخشی از کتاب چنین گفت زرتشت میخوانیم:
چون به دروازه شهر رسید. گورکنان را دید که چراغى فرا راهش داشتند چون زرتشت را باز شناختند تا مىتوانستند او را به ریشخند گرفتند و گفتند: اى زرتشت، دل خوش دار. اینکه خود گورکن شدهاى. چرا که سگى مرده بر دوش دارى. کار شایستهاى کردى؛ زیرا دستهاى ما پاکتر از آن است که به نعش او آلوده گردد.
اى زرتشت، گویا مىخواهى از شیطان لقمهاش را بربایى، نوشت باد! و پیروز باشى! امّا شیطان از تو تردستتر است. چه بسا هر دوى شما را برباید و یک لقمه خود سازد و آنگاه سرهاشان درهم کرده و [هاهاها] خندیدند.
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
«آنگاه که زرتشت به سی سالگی رسید، زادگاه و دریاچهاش را رها کرد و روی به کوه نهاد، و ده سالِ تمام در آنجا اقامت گزید و از خلوت ره توشه میاندوخت و به اندیشه میپرداخت. امّا سرانجام اندرونش دگرگون گشت. روزی صبحدم، برخاست و در برابر خورشید ایستاد و با او چنین راز گفت:
ای اخترِ بزرگ! اگر نبودند کسانی که[ پرتو زرّین ]روشناییات را بر آنان فروریزی، به چه خشنود بودی؟ ده سالِ تمام است که تو اینجا، بر غارم نور میپاشی، امّا اگر من و عقاب و مارم نبودیم، شکوه انوارت رو به کاستی مینهاد و این گردش و حرکت به سستی میگرایید.
ولی بامدادان چشم به راه برآمدنت بودیم تا مگر از فیض فروغت بهره جوییم و به جبرانِ آن تو را سپاس گوییم
ریدریش ویلهلم نیچه فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی بود که در ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ در شهر روکن واقع در لایپزیک پروس متولد شد. کتاب وقتی که نیچه گریست درباره او نوشته شده است.
، نیچه آثاری مثل غروب بتها، چنین گفت زرتشت و فراسوی نیک و بد را به نگارش خود درآورده و تأثیر عمیقی بر فلسفه غرب و تاریخ اندیشه مدرن بر جای گذاشته است.
بیوگرافی نیچه
فریدریش ویلهلم نیچه فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی بود که در ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ در شهر کوچک روکن واقع در لایپزیک پروس چشم به جهان گشود. این روز مصادف با جشن تولد چهل و پنج سالگی پادشاه وقت پروس، فردریش ویلهم چهارم بود به همین دلیل پدرش نام فریدریش ویلهلم را برای نخستین فرزندش برگزید. گفتنی است نیچه بعدها بخش میانی نام خود ویلهلم را حذف کرد.
خانواده نیچه
والدین او کارل لودویگ نیچه و فرانسیسکا نیچه یک سال پیش از متولد شدن فریدریش در سال ۱۸۴۳ ازدواج کردند. آنها صاحب دو فرزند دیگر به نامهای الیزابت فورستر و لودویگ جوزف نیز شدند. پدر و اجداد او کشیش بودند به همین خاطر در محیطی کاملاً دینی و اخلاقی تربیت شد و درحالی که چهار سال داشت، پدرش را به دلیل ضایعه مغزی از دست داد. دو سال بعد برادرش، لودویگ جوزف از دنیا رفت.
نیچه پس از آن همراه با خانواده به ناومبورگ نقل مکان کرد. به طوری که او از بچههای پر شر و شور همسایهها که لانه پرندهها را خالی و خراب میکردند، باغچهها را لگدمال میکردند، دروغهای کودکانه میگفتند و در بازیهایشان سرباز و سردار میشدند و میجنگیدند متنفر بود. همکلاسیها کشیش کوچک و عیسای در محراب خطابش میکردند. او عاشق گوشهای نشستن و انجیل خواندن بود و گاهی آن قدر سوزناک میخواند که اشکهای خودش هم جاری میشد. همه این موارد را میتوان ناشی از تربیت خاص دوران کودکیش دانست.
تحصیلات نیچه
در ابتدا او در یک مدرسه خصوصی به تحصیل پرداخت. در سال ۱۸۵۴ به دبیرستان معروف دومگیمنازیوم در ناومبورگ وارد شد. در سالهای بعد به خاطر خدمتی که پدرش به عنوان کشیش به دولت کرده بود، بورسیه تحصیل در مدرسه پفورتا که از شهرتی جهانی برخوردار بود به او پیشنهاد شد.
نیچه در دانشگاه بازل
فریدریش در سال ۱۸۶۹ در حالی که ۲۴ سال داشت، به عنوان جوانترین فرد در تاریخ دانشگاه بازل وارد کرسی فیلولوژی کلاسیک شد. تا به امروز، هنوز هم میتوان نام نیچه را در فهرست جوانترین استادان ثابت علومِ کلاسیک ببینیم.
بیماری نیچه
وی در سال ۱۸۷۹ به دلیل تحمل بیماریهایی که در تمام طول زندگی با او همراه بود، از سمت خود در دانشگاه بازل کنارهگیری کرد و دهه بعدی زندگیش را اختصاص به تکمیل هسته اصلی آثار خود که تا قبل از آن به نگارش درآورده بود، داد. او بیماری خود را موهبتی میدانست که باعث زایش افکاری نو در وی شده بود.
ازدواج نیچه
نیچه علاقمند به دختر یک ژنرال روس به نام لو سالومه شده بود اما به ازدواج منتهی نشد.
درگذشت نیچه
این فیلسوف یونانی در سال ۱۸۸۹ در سن ۴۴ سالگی، قوای ذهنیش را بهطور کامل از دست داد و دچار فروپاشی کامل ذهنی شد و سالهای باقیمانده عمر خود را تحت مراقبت مادرش و سپس خواهرش، الیزابت فورستر نیچه گذراند و سرانجام در ۲۵ آگوست ۱۹۰۰ بر اثر بیماری سفلیس درگذشت. پس از درگذشت نیچه، خواهر او الیزابت فورستر نیچه راه برادرش را ادامه داد و ویراستاری دست نوشتههای او را برعهده گرفت.
فلسفه نیچه
نیچه حقیقت گرایی مطلق افلاطون را زیر سؤال میبرد و جستجوی خیر و حقیقت مطلق را باطل میداند. وی میگوید که برای بشر بنیادیتر از بررسی حقیقت جستجوی ارزش آن بوده است و متافیزیسین ها همگی به دنبال ارزش گذاری مفاهیم متضاد بودهاند. نیچه میگوید که باید در تضادهای دوگانه شک کرد. از نظر وی نادرستی یک حکم باعث نمیشود که آن حکم را رد کنیم. او احکام نادرست را برای زندگی بشری ضروری میانگارد و رد کردن آنها را به معنای رد کردن زندگی میداند. از نظر او فلسفه فراسوی نیک و بد ضروریست.
او همچنین بر این عقیده است که کسانی که به شهود دلایل منطقی را متصل میکنند راه را به اشتباه رفتهاند. نیچه از کانت و اسپینوزا که در پی یافتن مبانی اخلاقی برای فلسفه خود بودهاند انتقاد میکند و غایت انگاری اسپینوزا را باطل میداند.
وی میگوید که نمیتوان از همساز بودن با طبیعت یک اصل اخلاقی برای خود ساخت چرا که از نظر این فیلسوف طبیعت بی رحم است بنابراین اگر آدمی بخواهد مطابق با طبیعت زندگی کند باید بی رحم باشد. فریدریش به شدت منتقد رواقیونی است که در اخلاق سختگیر بودند.
از نظر نیچه فیلسوفی که درصدد آفرینش جهان بنا بر تصور خویش است، خواستار این است که همه به فلسفه اش ایمان بیاورند و این همان روا داشتن استبداد بر دیگران است. پس از نظر وی فلسفه همان خواست قدرت است. نیچه در ابتدا بر دیدگاههای دکارت، شوپنهاور و کانت ایراد میگیرد و منتقد طراز اول اندیشههای آنها به حساب میآید.
نیچه جهان را بر اساس خواست قدرت میداند. او سختترین و خطرناکترین آزمون را دور کردن خود از همه وابستگیها میداند. از نظر او خیر نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند. قدرتی که سبب ضدیت آنها با طبیعت میشود تا طبیعت وجودشان را نادیده بگیرند.
وقتی نیچه گریست
وقتی نیچه گریست یکی از مشهورترین رمانهای روان شناختیِ است که توسط اروین یالوم و در سال ۱۹۹۲ به زبان انگلیسی نوشته شده است. یالوم روانپزشک استاد بازنشسته روانپزشکی در دانشگاه استنفورد و نویسنده تعدادی از نامدارترین رمانهای روانشناختی است.
این رمان روایتی از دیدار خیالی فریدریش نیچه و یوزف برویر، پزشک وینی میباشد. رویدادهای رمان وقتی نیچه گریست در سال ۱۸۸۲ در شهر وین اتریش رخ میدهند. اروین یالوم در این رمان آموزشی به توصیف درمانهای رایج برای وسواس فکری که در هر دو شخصیت اصلی رمان به نوعی گرفتار آن هستند میپردازد ولی سرانجام روش روان درمانی اگزیستانسیال و رابطه پزشک – بیمار است که نویسنده این کتاب بیش از هر چیز در پی معرفی آن است.
نیچه و زرتشت
کتاب چنین گفت زرتشت مهمترین اثر نیچه به شمار میرود. این کتاب، داستانی فلسفی و شاعرانه دارد که نیچه آن را طی سالهای ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵ نگاشته است. شخصیت اصلی این رمان فلسفی شخصی به نام زرتشت است که نامش از زرتشت پیامبر گرفته شدهاست. نیچه عقاید خود را در این کتاب از زبان این شخصیت بیان کرده است.
نیچه و اسلام
برخی مدعی هستند نیچه فیلسوفی ضد مذهب بوده است. کتاب نیچه و اسلام از «روی جکسون» پیشنهاد میکند که در این دیدگاه، جانب احتیاط را رعایت کنیم.
باید در نظر داشته باشیم که نیچه در بافت فرهنگی غرب و مذهب مسیحیت زندگی کرده و نمیتوانیم تاثیر زیادی که فرهنگ و بافت فکری جامعه هر اندیشمندی بر آرا و افکار وی میگذارد، نادیده بگیریم بنابراین بهتر است عقاید نیچه در باب مذهب را در این بافت مورد مطالعه قرار دهیم. دیدگاههایی که نیچه درباره دین دارد در درجه نخست به دین مسیحیت مربوط میشود. کتاب جکسون نیز با این برداشت، اسلام را از نظر نیچه مورد بررسی خود قرار داده است.
آثار نیچه
شاکله اصلی نوشتههای نیچه از جدل فلسفی، شاعری، نقد فرهنگی و قصه تشکیل شده و در کنار آن بهطور گستردهای نیز به هنر، لغتشناسی، تاریخ، دین و دانش پرداخته شده است. البته مباحث دیگری همچون اخلاق، زیبایی شناسی، تراژدی، معرفت شناسی و خودآگاهی را میتوان در آثارش دید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.