توضیحات
گلنن دویل ملتن در کتاب جنگجوی عشق که از پرفروشترین کتابهای ایالات متحده به شمار میرود، به صادقانهترین شکل ممکن واقعیتهای دردناک زندگیاش را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه به کمک همسرش به زندگی بازمیگردد.
کتاب جنگجوی عشق (Love warrior) یک داستان و یا یک خاطره را روایت نمیکند بلکه زندگینامه فردی است که از سرخوردگی، خستگی، جامعه، فرار از واقعیت، روابط نوجوانی، ترک اعتیاد، مادر شدن، بخشیدن و عشق در زندگیاش برای سایر افراد سخن میگوید. او یقیناً برای دستیابی به خودشناسی بهای بسیاری پرداخت کرده است.
جسارت بزرگی است که دست روی حفرههای عمیق زندگیات بگذاری و بیهیچ واهمهای بگویی که بودهای و چه کردهای. گلنن دویل ملتن (Glennon Doyle Melton) در این کتاب با شجاعتی وصفناپذیر، داستان زندگیاش را به رشته تحریر درآورده است که خوانندهی سرگذشتش، ناخواسته در حفرههای عمیق زندگی او گیر میکند و از جایی به بعد این حس را دارد که شاید این حفرهی عمیق، حفرهی زندگی خودش هم بوده و یا است.
با خواندن کتاب جنگجوی عشق با واقعیتهای انکارناپذیری مواجه میشوید که همه میکوشند تا انکارشان کنند. آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که چقدر در زندگی، واقعی بودهام؟ چه مقدار از من، خودِ من است و چه مقدار سایهام؟
گلنن دویل ملتن با روایتی کم نظیر از سرگذشتش، شما را با درونتان پیوند میدهد و به شما قدرت میبخشد تا در مواجهه با مشکلات نترسید و سفر جنگجوییتان را شروع کنید. او این فرصت را به شما میدهد که گذشتهتان را واکاوی کنید و به کمک آن مسیری هموارتر و روشنتری برای آیندهی خود فراهم کنید؛ مسیری مشخص و بدون مانع و چاله.
ملتن با زبانی زیبا و دلنشین، برایتان از عشق و خاصیت بیمانندش سخن میگوید. او به شما میآموزد که اگر بلند شوید، نترسید و تلاش کنید تا خود واقعیتان را بشناسید، در آن هنگام، سفر جنگجوی عشق را آغاز نمودهاید.
ماجرای گلنن دویل ملتن نکتههای بسیاری را برای شما یادآور میشود و یاد میدهد که چگونه از خشمهای سرکوب شدهای که در وجودتان گیر کرده، عقدههای درمان نشده، دشمنی با جهان و دشمنی با خودتان رهایی یابید.
به روز بودن این کتاب از ویژگی مثبت آن محسوب میشود. زندگیای در همین نسلی که شما زندگی میکنید اتفاق افتاده و اتفاقاتش در همین زمانی که شما در مسیر زندگی ماشینی سیر میکنید، رقم خورده است. به همین دلیل احساسات و نوع زندگی نویسنده، کاملاً برای شما قابل لمس خواهد بود.
برخی نظرات درباره کتاب جنگجوی عشق:
– داستانی قدرتمند و تحسین برانگیز دربارهی خودشناسی؛ بیتزویر، شجاعانه و بخشنده. (بوستون گلوب)
– «جنگجوی عشق» با واقعیات دردناکی که در دلش نهفته، کتابیست که همه بیچون و چرا باید آن را بخوانند. (روزنامهی شیکاگو تریبون)
– داستانی نفسگیر که به زیبایی هر چه تمامتر روایت شده. «جنگجوی عشق» روایت پرکشش و جذابیست که به چیزی بزرگتر و خیالانگیزتر رمز و رازِ رهایی دست مییابد. (بوک پِیج)
– گلنن دویل ملتن استادِ در میان گذاشتنِ زندگیِ عاطفیاش با دنیاست. او خود را در «جنگجوی عشق» به تمامی نشان میدهد و شرح حال تقلا و کشمکشها و عمق انعطافپذیریاش را در تاریکترین زمانها بازگو میکند. (نشریهی فَمیلی سیرکل)
– این شرح حال واقعاً دربارهی این نیست که چطور ملتن رابطهاش را با همسرش از نو میسازد؛ این کتاب دربارهی این است که چطور ملتن رابطهاش را با خود از نو بنا میکند. در مورد زنیست که میگذارد پیامهای جنسیای که تمام زندگیاش را احاطه کردهاند، رهایش کنند تا بتواند با کاملترین و قابل اعتمادترین بخشِ خودش درد و دل کند. به شدت نیروبخش… به شدت گیرا. (بِسِل داتکام)
در بخشی از کتاب جنگجوی عشق میخوانیم:
اگر میتوانستم به صبح روز ترخیصام برگردم، به پدر و مادرم میگفتم “میدونم که باید از اینجا برم، اما نمیخوام! نمیخوام برگردم جاهایی که قبلاً بودهم. نمیخوام برگردم دبیرستان. اونجا بیش از حد سَمیه! من اونجا نمیتونم نفس بکشم.” اما چیزی نمیگویم. به همه اطمینان میدهم که حالم خوب است.
در مدرسه هفتهی بازگشت به خانه است. من کاندیدِ بازگشت به خانه شدهام و به “رهبر پیشرو” کلاسام لقب گرفتهام. بلافاصله بعد از ترخیصام از آسایشگاه روانی، در حالی که یک دگرگون شده به نظر میرسم و لباس آبی زیبایی به تن دارم، برای جمعیتی که پیادهرو را برای استقبال از ما پر کردهاند، دست تکان میدهم.
مادر و مادربزرگم مرا با ماشین از میان جمعیت رد میکنند. میتوانم امید آنها را احساس کنم. ما مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتهایم و حالا من اینجا هستم، در حال تحسین شدن. این برای آنها عین پیروزیست.
اما من حقیقت را میدانم. باید شناخته شوی تا دوست داشته شوی، و هیچ کدام از این آدمهایی که برایم دست تکان میدهند، مرا نمیشناسند. آنها فقط نمایندهی مرا میشناسند. این رژه برای پیروزی من نیست، اما برای نمایندهام چرا. او کسیست که دست تکان میدهد. من کسی هستم که دوباره نفساش را درونش حبس کرده. او ستاره است … و من، یک بیمار روانی.
همانطور که دست تکان میدهم، به عنوانِ ویژهام فکر میکنم: رهبر پیشرو! معقولانه است. من رهبر خوبی هستم، چون از قوانین به خوبی پیروی میکنم.
معرفی کتاب جنگجوی عشق
«جنگجوی عشق» اثر گِلَنِن دویل مِلتِن (-۱۹۷۶)، اثری شگفتانگیز و تحسینشده درباره زندگی یک زن است. زنی که میجنگد تا عشق و زندگی مشترک خود را دوباره زنده کند. به مردش اعتماد کند و به زندگی بازگردد؛ زندگی یک زن با تمام پرسشهایی که درباره ازدواج، خانواده و زندگی برایش پیش میآید.
پرسشهایی که شاید قدرت این را دارند که انسان را تسلیم شرایط کنند یا او را وادارند تنها آرزو کند جان سالم بهدر برد، اما این داستان ما را برآن میدارد که فراتر بیاندیشیم و چون ققنوسی با عشق و امیدی تازه و قدرتی دوچندان بازگردیم و از نو ساختهشویم و بسازیم، با ایمان به این که تنها سیرابکننده، عشق است، اگر پیوند یگانه بین ذهن و روح و راه محافظت از آن را چون جنگجوی عشق دریابیم.
گلنن دویل ملتن داستان زندگیاش را آنقدر جسورانه و واقعی نوشته که خواننده ناخواسته در حفرههای عمیقِ زندگیِ او گیر میکند و از جایی به بعد حس میکند که شاید این حفره عمیق، حفره زندگیِ خودش هم بوده… و یا هست. روبهروشدن با واقعیتهایی انکارنشدنی که همهمان سعی در انکارشان داریم، اتفاقی است که با خواندن جنگجوی عشق برایمان میافتد.
ما چقدر واقعی بودهایم؟ چه مقدار از ما خودِ ماست و چه مقدار سایههایمان؟ دویل ملتن چیزهای زیادی را برای مان تداعی میکند؛ خشمهای درونمان ـ خشمهای سرکوبشدهای که در وجودمان گیر کرده، تلاشهای نابهجا و احمقانه برای دوستداشتنیبودن، عقدههای درماننشده، ترسهای بیانکارِ انکارشده، دشمنی با جهان، دشمنی با خودمان و بالاخره… از خدا برایمان میگوید، از خدا و ایمانی که راه عشق را هموار میکند.
بریدهای از کتاب: پدرم دست من را توی دست کریگ میگذارد. الان زمانیست که دست من نباید در دست کس دیگری جز او باشد. ما وقت زیادی نداریم.
کریگ دست من را میگیرد و ناگهان روبهروی یکدیگر قرار میگیریم. این رودررویی آنقدر آنّی و سریع اتفاق میافتد که من نگاهم را از کریگ میگیرم و بهسمت کشیش میچرخم، اگرچه میدانم برای این کار خیلی زود است. کریگ نگاهم میکند و کمی بعد، او هم نگاهش را از من میدزدد. من از گوشهٔ چشم به صورتش نگاه میکنم و از این که چقدر جوان به نظر میرسد ـ درست مثل بچهای که لباسِ رسمیِ پدرش را پوشیده
ـنقد کتاب جنگجوی عشق
دویل ملتن در جنگجوی عشق چیزهای زیادی را برای مان تداعی میکند؛ خشمهای درونمان ـ خشمهای سرکوبشدهای که در وجودمان گیر کرده، تلاشهای نابهجا و احمقانه برای دوست داشتنی بودن، عقدههای درماننشده، ترسهای بیانکارِ انکارشده، دشمنی با جهان، دشمنی با خودمان و بالاخره… از خدا برایمان میگوید، از خدا و ایمانی که راه عشق را هموار میکند. این کتاب ، کتابی بسیار زیبا و جذاب است که خواننده نمی تواند تا پایان کتاب آن را زمین بگذارد.
دربارۀ رمان جنگجوی عشق
داستان جنگجوی عشق را میتوان یک گزارش شخصی صادقانه و شگفت انگیز دانست.گزارشی از «خود»ی بی اندازه شکننده و نحوه ی گذار آن از قوانین حاکم.در این داستان «گلنن دویل ملتن» با معرفی خود به عنوان جنگجوی عشق به شرح زندگی ،عواطف و افکار خود میپردازد.شیوه ی بیان صریح و بی پروای نویسنده از خود و احساساتش به راحتی مخاطب را از همان ابتدای داستان مجذوب خود می کند.
در ابتدای این شرح حال نویسنده به طور غیرمستقیم به جنگجوی عشق بودن خود اشاره کرده است؛به عبارتی او به کمک چند جمله در بخش های آغازین داستان به آشکارسازی دیدگاه خود درباره ی قوانین جهان پرداخته است.
«ما میدانیم جهان از ما چه میخواهد.ما میدانیم باید تصمیم بگیریم که آیا کوچک،آرام و ساده باقی بمانیم یا به خودمان اجازه دهیم به همان اندازه ای که برای آن ساخته شده ایم بزرگ،ناآرام و پیچیده باشیم.هر دختری باید تصمیم بگیرد که به انتظار ستایش بنشیند یا برای عشق مبارزه کند.»
در رمان جنگجوی عشق شاهد سه اتفاق مهم که برای نویسنده رخ میدهند هستیم.هرکدام از این اتفاقات به نحوی مسیر زندگی او را تغییر داده و دیدگاه هایش را دستخوش تغییراتی اساسی میکند.اتفاقاتی چون اطلاع یافتن از بارداری،رفتن به کلیسا و رو به رویی با نقاشی مریم مقدس و نیز خیانت همسرش به منزله ی چالشی در جهت آگاهی از نیرو و قدرت مواحهه با رنج برای او بوده اند.هریک از این رخداد ها به نوبه ی خود به گلنن کمک میکنند تا به تدریج از «نماینده»ای که به جای «خود» به نمایش میگداشته فاصله بگیرد و به کفایت آن برای ظاهر شدن در دنیا ایمان بیاورد.
«بدن من میخواد عشق بده و بگیره، منم حرفشو گوش میکنم. موضوع فقط اعتمادکردن به کریگ نیست، اعتماد به خودمم هست.»
در بخش اول داستان شخصیت اصلی موجودی شکننده اما متظاهر به قدرت است که همواره ترس عمیقی از ابراز خود واقعی اش دارد؛بنابراین با یادگرفتن «قوانین» خود را پشت نقابی که برای خود ساخته پنهان میکند.در این برحه از زندگی،گلنن برای دیده شدن در جمع دوستان و پنهان کردن آسیب پذیری اش خود را درگیر الکل،مواد مخدر و رابطه ی جنسی میکند.
این روند تا زمانی که گلنن متوجه بارداری اش میشود ادامه می یابد.اما اطلاع پیدا کردن از این موضوع در روز مادر، باعث می شود وی حاملگی اش را به منزله ی دعوتی برای کنار گذاشتن سبک زندگی مخرب پیشین خود بپندارد و خود را برای پذیرفتن نقش مادری آماده کند.شک و شبهه ی گلنن در پذیرش این دعوت هنگام رویارویی با تصویری از مریم مقدس به یقین و باوری تبدیل میشود که ترس او را از احتمال به تنهایی بزرگ کردن فرزندش از بین میبرد.
نویسنده در بخش دوم به شرح روند زندگی خود این بار در نقش مادری و همسری میپردازد.اتفاق مهم دیگری که بار دیگر گلنن را به چالش میکشد خیانت همسرش به اوست.گلنن بار دیگر متوجه می شود که هر یک از نقش هایی که تا کنون برای فراز از واقعیت ها برگزیده می شدند،اکنون به چالش کشیده شده اند.در اینجاست که شخصیت اصلی داستان تصمیم به کشف و التیام «خود» آسیب دیده اش فارغ از هر آنچه «قوانین» تا کنون از او انتظار داشته اند، میگیرد.این بخش به خوبی تغییرات به وجود آمده در دیدگاه های نویسنده و آمادگی او برای دیده شدن،پذیرش و ابراز خود به همان شکلی که هست،به نمایش میگذارد.
در بخش سوم با «گلنن»ی کاملا متفاوت رو به رو هستیم.اکنون گلنن بهبود یافته و رنج را به عنوان بخشی از وجود انسانی اش پذیرفته است.علاوه بر پذیرش خود و رنج هایش ،او موفق به کشف جنگجو و قهرمان درون خود نیز می شود و بنابراین خود را «جنگجوی عشق» می نامد.
آنچه مخاطب در سیر این داستان می آموزد آگاهی یافتن از این است که راه های میانبر و یا به گفته ی نویسنده«دکمه های راحتی» در طولانی مدت نمیتوانند پاسخگوی انسان در برابر پرسش های او در ارتباط با رنج باشند.رنج به طرز اجتناب ناپذیری با وجود و ذات انسان عجین شده است و حتی شاید لازم است بپذیریم ممکن است هیچگاه از بین نرود.اما از بین نرفتن رنج دلیل بر ناتوانی انسان در رو به رویی با آن نیست.چه بسا انسان در میان ناملایمات زندگیست که به زیبایی و قدرت خود پی میبرد.
1- معرفی کتاب جنگجوی عشق در یوتیوب
2- معرفی کتاب جنگجوی عشق در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.