باباطاهر عریان
بیوگرافی باباطاهر عریان
باباطاهر همدانی معروف به بابا طاهر عریان، عارف، شاعر و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری (سده ۱۱م) بوده است. باباطاهر زاده روستای ایرانه ملایر بوده و نام وی در اصل باباطاهر ایرانه بوده در یکی از دوبیتی های مشهورش سال تولدش را به حروف ابجد گنجانیده که پس از محاسبه توسط میرزا مهدی خان کوکب به سال ۳۲۶ هجری رسیده است.
بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته می داده اند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده است. گفته شده كه او معاصر با پادشاهي طغرل بيك سلجوقی بوده است.
درباره زندگانی اين شاعر عارف اطلاعات دقيقی در دست نيست. با دقت كردن در رباعيات او می توان به برخی از احوال او پی برد.
به عنوان مثال او در اين رباعي فرموده است: “نصيحت بشنو از پور فريدون كه شعله از تنور سرد نايو”، متوجه مي شويم كه نام پدر او فريدون بوده است و همچنين گفته شده كه بابا طاهر فرزندی به نام فريدون داشته كه در زمان حيات او فوت شده است.
نكته ديگر از زندگانی بابا طاهر اين است كه او روزها را بيشتر در كوه و بيابان می گذرانده و شب ها را به عبادت و رياضت مشغول بوده است.
ويژگي سخن بابا طاهر عریان
اشعاری که از بابا طاهر باقی است رباعیاتی است که به لهجه لری (برخی معتقدند ترانه ها یا دو بیتی های باباطاهر در بحر هزج مسدس محذوف و به لری سروده شده است و برخی از محققان زبان وی را راژی و یا راجی و رازی دانسته اند که از گویش های قدیمی اهالی ری هستند) سروده شده است.
با خواندن اشعار بابا طاهر متوجه می شویم که او با سخن بسیار روان و ساده و بی پیرایه خود نیکوکاری، خیر خواهی و احسان و ترک ظلم و ستم به خلق را به خوبی بیان کرده، او عشق و ایمان و دلباختگی خود به مذهب شیعه و توسل به ائمه اطهار و تضرع به درگاه خدا را چنان با جاذبه بیان می کند که خواننده از خواندن رباعیات خسته نمی شود و ناله جانسوز طاهر یکی از انوار عشق الهی است که در کلمه به کلمه اشعار او این انوار را می بینیم و سوزش و آتش آن را حس نمی کنیم.
معرفي آثار بابا طاهر
از بابا طاهر مجموعه اي از سخنان او به زبان عربي باقي مانده است كه در آن عقايد عرفانی را در علم و معرفت و عبادت بيان كرده است و همچنين مجموعه ای كه شامل سروده های او به زبان لری است از او به يادگار مانده است.
آرامگاه باباطاهر عریان در همدان
آرامگاه باباطاهر در شمال شهر همدان و در میدانی به نام وی قرار دارد. حمدالله مستوفی به سال ۷۴۰ ه.ق در نام بردن از همدان این شهر را به نام همدان باباطاهر اسم میبرد که نشان از مشهور بودن همدان به نام باباطاهر است. این آرامگاه در سال ۱۳۴۴ ساخته شده و در سال ۱۳۸۳ بازسازی شدهاست. بنای مقبره باباطاهر در گذشته چندین بار بازسازی شدهاست. در قرن ششم هجری برجی آجری و هشت ضلعی بودهاست. در دوران حکومت رضاشاه پهلوی نیز بنای آجری دیگری به جای آن ساخته شده بود. درجریان این بازسازی لوح کاشی فیروزهای رنگی مربوط به سده هفتم هجری به دست آمد که دارای کتیبهای به خط کوفی برجسته و آیاتی از قرآن است و هماکنون در موزه ایران باستان نگهداری میشود. احداث بنای جدید در سال ۱۳۴۴ خورشیدی به همت انجمن آثار ملی و شهرداری وقت همدان و توسط مهندس محسن فروغی انجام شدهاست. این بنای تاریخی طی شماره ۱۷۸۰ در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۷۶ به ثبت آثار تاریخی و ملی ایران رسیدهاست. در اطراف بنای جدید فضای سبز وسیعی احداث شدهاست.
برخی از بزرگانی که درجوار مزار باباطاهر آرمیدهاند:
محمد ابن عبدالعزیز از ادیبان سده ۳ هجری
ابوالفتح اسعد از فقیهان سده ۶
میرزا علی نقی کوثر از دانشمندان سده ۱۳
مفتون همدانی از شاعران سده ۱۴
آرامگاه منسوب به باباطاهر در خرمآباد
آرامگاهی نیز به نام آرامگاه باباطاهر در خرمآباد منسوب به این شاعر است که با شماره ۱۴۴۷۳ در اسفند ۱۳۸۴ ثبت ملی شدهاست.
آثار باباطاهر
برخی معتقدند ترانهها یا دو بیتیهای باباطاهر در بحر هزج مسدس محذوف سروده شدهاست.البته اطلاق عنوان فهلویات بر این نوع دوبیتیها احتمالاً نشان میدهد که آنها در زبان پهلوی و مربوط به گویش ایران میانه آن باشد. با این حال روبن آبراهامیان خاورشناس ارمنستانی به این نتیجه رسید که گویش بکار رفته در دوبیتیهای باباطاهر گرایش نزدیکی با گویش مورد استفاده توسط یهودیان معاصر همدان دارد. گویش یهودیان همدان در شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی طبقهبندی شدهاست. دو قطعه و چند غزل و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی از آثار دیگر اوست. کتاب سرانجام شامل دو بخش عقاید عرفاً و صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی است. تعداد دوبیتیهای وی تا ۳۵۴ دوبیتی برشمردهاند. چند نمونه از دوبیتیهای باباطاهر
خدایا دل ز مو بستان بزاری
نمیآید ز مو بیمار داری
نمیدونم لب لعلش به خونم
چرا تشنه است با این آبداری
دلم از دست تو دایم غمینه
ببالین خشتی و بستر زمینه
همین جرمم که مو ته دوست دیرم
که هر کت دوست دیره حالش اینه
بروی ماهت ای ماه ده و چار
به سرو قدت ای زیبنده رخسار
که جز عشقت خیالی در دلم نی
بدیاری ندارم مو سر و کار
عزیزا ما گرفتار دو دردیم
یکی عشق و دگر در دهر فردیم
نصیب کس مباد این غم که ما راست
جمالت یک نظر نادیده مردیم
شب تاریک و سنگستان و مو مست
قدح از دست مو افتاد و نشکست
نگهدارندهاش نیکو نگهداشت
وگرنه صد قدح نفتاده بشکست
اگر شیری اگر ببری اگر کور
سرانجامت بود جا در ته گور
تنت در خاک باشد سفره گستر
بگردش موش و مار و عقرب و مور
دیم یک عندلیب خوشنوایی
که مینالید وقت صبحگاهی
بشاخ گلبنی با گل همی گفت
که یارا بی وفایی بی وفایی
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشانم پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند
به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کلهای با خاک میگفت
که این دنیا نمی آرزد بکاهی
پریشان سنبلان پرتاب مکه
خمارین نرگسان پرخواب مکه
براینی ته که دل از مابرینی
برنیه روزگار اشتاب مکه