اتل لیلیان وینیچ
زندگینامه اتل لیلیان وینیچ
۱۱ مه ۱۸۶۴ تا ۲۷ ژوئیه ۱۹۶۰ – ایرلندی
اتل لیلیان وینیچ Ethel Lilian Voynichنویسنده و موسیقیدان ایرلندی بود. از آثار معروف او میتوان به کتاب خرمگس اشاره کرد.
زندگینامه اتل لیلیان وینیچ
اتل لیلیان وینیچ Ethel Lilian Voynich در خانوادهٔ جرج بول یکی از دانشمندان برجستهٔ انگلیسی در ۱۱ مه ۱۸۶۴ دیده به جهان گشود. پدر وی پروفسور ریاضیات بود، مادرش دربارهٔ مسائل اجتماعی مقالاتی مینوشت.
«جرجی اورست»، عموی مادر او، جغرافیدان مشهوری بود و مرتفعترین قلهٔ جهان نیز، به پاس تحقیقات وی، در سلسله جبال هیمالیا، اورست نام گرفته است.
اتل از کودکی با احتیاج آشنا شد. هنوز یک سال و نیم از عمرش نگذشته بود که پدرش جهان را وداع گفت. پس از پدر، پرورش او و چهار خواهر دیگرش به دوش مادر افتاد. مادر نیز با تدریس ریاضیات، به زحمت این خانوادهٔ بزرگ را اداره میکرد. استعدادهای درخشان نویسندهٔ آینده، زودرس بود. او به تحصیل فلسفه، ادبیات، زبانشناسی و موسیقی پرداخت. در این میان، موسیقی بیش از همه نظر او را جلب میکرد. ابتدا به آثار ویلیام بلیک شاعر انگلیسی علاقهمند شد، سپس آثار «شکسپیر» و «دیکنز» به زندگیاش راه یافتند.
در سال ۱۸۸۲، ارثیهٔ مختصری به او رسید و بیدرنگ عازم برلین شد و پس از سه سال تحصیل در آنجا، فارغالتحصیل رشتهٔ پیانو گردید. در همین سالها بود که توجهش به مسائل اجتماعی جلب شد و مبارزهٔ انسانها به خاطر آزادی، شوری عظیم در وی برانگیخت. از این پس، اشعار «والت ویتمن» شاعر آمریکایی ورد زبانش بود:
«ای آزادی! بگذار دیگران به تو ایمان نداشته باشند اما من تا واپسین دم به تو مومن خواهم ماند!»»
اتل در بهار ۱۸۸۷ به روسیه سفر کرد و در مراجعت به وطن، با میخائیل وینیچ، یک انقلابی لهستانی که به انگلستان گریخته بود، ازدواج کرد.
در سال ۱۸۹۳، ترجمهٔ آثار کاشین، گوگول، داستایفسکی، شچدرین، اوسپنسکی و گروهی دیگر از نویسندگان روس را آغاز کرد. پس از آن، نخستین رمان خود، خرمگس را به چاپ رساند. سه سال پس از انتشار خرمگس، رمان دیگر وی به نام جک دیموند چاپ شد. اتل در کتاب اخیر خود نیز ریاکاری و قساوت خادمان کلیسا را برملا و رسوا میسازد.
در سال ۱۹۰۴، سومین اثر او به نام الیویالتام انتشار یافت. در سال ۱۹۱۰، رمان دیگری به نام دوستی گسیخته شده نوشت. این رمان دربارهٔ زندگی خرمگس در آمریکای جنوبی است.
در ۱۹۱۱ و چند سال بعد از آن، چند اثر معروف از لرمانتوف، شاعر اوکراینی، را به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر کرد.
وینیچ از موسیقی نیز غافل نبود. چند سمفونی تصنیف کرد؛ اوراتوریوی او به نام بابیلون بخصوص جالب است. از کارهای دیگر او ترجمهٔ نامههای شوپن، موسیقیدان معروف لهستانی است.
نویسندهٔ ۸۰ ساله در ۱۹۴۴ رمان جدید خود را به نام کفشت را بکن به پایان برد. وی در این اثر نیز بار دیگر به چهرهٔ خرمگس متوسل میشود. این رمان دربارهٔ اجداد مادری خرمگس نوشته شده است. سیارک ۲۰۳۲ اتل به افتخار او نامگذاری شده است.
در غروب ۲۷ ژوئیه ۱۹۶۰، اتل لیلیان وینیچ در سن ۹۶ سالگی چشم از جهان فرو بست.
کتابهای اتل لیلیان وینیچ:
خرمگس
جک دیموند
الیویالتام
دوستی گسیخته شده
کفشت را بکن
معرفی کتاب خرمگس اثری از اتل لیلیان وینیچ
چکیده:
فقط برای پنج دقیقه، جدی باش! وانگهی، موضوع مرگ و زندگی در پیش است. -عزیزم! حتی برای دو دقیقه هم جدی نخواهم بود؛ مرگ و زندگی هیچکدام ارزش..
معرفی کتاب خرمگس اثری از اتل لیلیان وینیچ
مه آنکتاب خرمگس با عنوان اصلی The Gadfly اثری از اتل لیلیان وینیچ است که برای اولین بار در سال ۱۸۹۷ منتشر شد. پدر اتل لیلیان وینیچ پروفسور ریاضیات بود و مادرش درباره مسائل اجتماعی مقالاتی مینوشت. جرجی اورست، عموی مادر او، جغرافیدان مشهوری بود و مرتفعترین قله جهان نیز، به پاس تحقیقات وی، در سلسله جبال هیمالیا، «اورست» نام گذاری شده است.
کتاب خرمگس تاکنون به هلندی، آلمانی، لهستانی، عبری، روسی، فرانسوی، چینی، مجارستانی، ژاپنی و بیش از بیست زبان دیگر ترجمه شده است.
خسرو همایونپور – مترجم کتاب – مقدمه مهمی نوشته است که برای فهم هرچه بهتر کتاب لازم است. ما نیز برای اینکه خلاصه داستان کتاب خرمگس را بهتر بازگو کنیم، قسمتی از این مقدمه را در اینجا نقل میکنیم:
در کتاب خرمگس فعالیت سازمان «ایتالیای جوان» طی سالیان ۳۰ تا ۴۰ قرن نوزدهم ترسیم شده است. در آن عصر، پس از قلع و قمع ارتش ناپلئون، سراسر ایتالیا به هشت کشور جداگانه تقسیم شد و عملا در اشغال ارتش اتریش بود. رئیس کلیسای کاتولیک، پاپ رم، از اشغالگران اتریشی حمایت میکرد. ملت ایتالیا نیز در زیر این یوغ دوگانه رنج میبرد و ستم میدید.
مردم پیشرو ایتالیا، لزوم اتحاد این کشورها و ایجاد یک دولت واحد را احساس کرده بودند و به خاطر استقلال ملی بر ضد فرمانروایی اتریشیها به مبارزه میپرداختند.
در سال ۱۸۳۱، «ژوزف مازینی»، انقلابی مشهور ایتالیا که از میهن خود رانده شده بود، سازمان مخفی «ایتالیای جوان» را پایهگذاری کرد. «ایتالیای جوان» که هرگز از تعقیب پلیس در امان نبود نقش مهمی را در مبارزه ملت ایتالیا، که فقط در سال ۱۸۷۰ موفق به اتحاد کشور شد، ایفا مینمود.
آغاز وقایع رمان، مربوط به سال ۱۸۳۳ است. آن سال در نواحی مختلف ایتالیا مردم دست به قیامهای مسلحانه میزدند. اتریشیها با دستیاری حکومتهای محلی، قیامهای مردم را با قساوتی بیسابقه درهم میشکستند.
اما در این رمان، ما با تصویر شورشهای مردم و قیام مسلحانه، که از پدیدههای خاص آن مرحله از نهضت آزادیخواهی ملت ایتالیا بود، مواجه نمیگردیم.
ظاهرا همه توجه نویسنده به تصویر کاراکتر قهرمانی یک فرد انقلابی معطوف بوده است.
خلاصه کتاب خرمگس
شخصیت اصلی این رمان، آرتور است. پسر جوانی که گذشته مبهی دارد و شاگرد مونتانلی، پدر روحانی و مدیر آموزشگاه طلاب است. رابطه آرتور با مونتانلی چیزی بیش از یک رابطه شاگرد و استادی است و به نظر میرسد پیوند عمیقی میان آنها برقرار باشد. آرتور پدر و مادر خود را از دست داده است و چند برادر ناتنی دارد که با آنها رابطه خوبی ندارد. کودکی را در تنهایی سپری کرده و به همین خاطر تا این حد با پدر روحانی رابطه خوبی دارد.
آرتور در قسمتی از کتاب، در مورد پدر روحانی چنین میگوید:
پس از اولین جلسه اعتراف، تدریس مرا به عهده گرفت. از زمانی که وارد دانشگاه شدم تاکنون، در هرگونه مطالعه خارج از دروسم به من کمک کرده است. نسبت به من بیاندازه لطف داشته است؛ آن قدر که مشکل بتوانید مجسم کنید. (کتاب خرمگس – صفحه ۵۴)
آرتور عضو سازمان «ایتالیای جوان» نیز میباشد. جمعیتی که هدف آن بیرون راندن ارتش اتریش از کشور با کمک مردم است. اما از مسائل و کارهایی که در این سازمان انجام میدهد، کلمهای با پدر روحانی صحبت نمیکند و به شکلی سازمان «ایتالیای جوان» خط قرمز اوست. در همین حال او دلباخته دختری به نام جما هم هست اما جما عاشق یکی دیگر از افراد سازمان «ایتالیای جوان» یعنی بولا است.
در ادامه، با نقشه زیرکانه جاسوسان اتریش، آرتور ناخواسته و بدون اینکه بداند در دام افتاده است، حقایقی را در رابطه با سازمان فاش میکند که منجر به دستگیری بولا نیز میشود. طی یک سری از اتفاقات، آرتور مجبور به فرار از کشورش میشود. فراری که زندگیاش را به جهنم تبدیل میکند.
سیزده سال بعد، آرتور با نام مستعار خرمگس وارد داستان میشود. کسی که «ایتالیای جوان» او را به خاطر مهارتهایی که دارد استخدام میکند. اما اکنون کسی او را نمیشناسد. چهره و بدن او در اثر سختیها و زخمها به کلی عوض شده و او را به آدم دیگری تبدیل کرده است. ولی چیزی که همچنان در وجود آرتور شعلهور است، ایمان او به آزادی ایتالیا و عشقاش به جماست.
همهی آنچه که در اینجا به شکل خلاصه بیان شد، به نحوی مقدمه داستان است و داستان کتاب بسیار هیجانانگیزتر دنبال میشود.
چرا عنوان کتاب، خرمگس انتخاب شده است؟
خرمگس کسی است که نظریات و باورهای عموم جامعه و همچنین نحوه اداره امور را به چالش میکشد. اولین بار، افلاطون بود که سقراط را به خرمگسی تشبیه کرد که اسبِ بیحسِ سیاست آتن را آزار میداد و سعی در بیداری آن داشت.
در این رمان نیز، اتل لیلیان وینیچ توجه بسیار بسیار ویژهای به کاراکتر اصلی دارد و آرتور را خرمگسی میداند که تلنگری برای همگان است.