در انتظار گودو

18.00

عنوان: در انتظار گودو و چند نمایشنامه دیگر

نویسنده: سیموئل بکت

مترجم: نجف دریابندری

ناشر: کارنامه

رده سنی: بزرگسال

 

در انبار موجود نمی باشد

مقایسه

توضیحات

معرفی کتاب در انتظار گودو اثر ساموئل بکت

در انتظار گودو، اثر معروف ساموئل بکت، نمایشنامه‌نویس، رمان نویس و شاعر ایرلندی است. بکت در کتاب در انتظار گودو، داستان دو مرد فقیر را نوشته است که در انتظار فردی به نام گودو نشسته‌اند و با هم حرف می‌زنند.

ساموئل بکت در کتاب در انتظار گودو پوچی و بیهودگی زندگی را نشان داده است. این اثر را می‌توانید با ترجمه‌ی مرادحسین عباسپور بخوانید.

درباره‌ی کتاب در انتظار گودو

در انتظار گودو اثری عجیب از ساموئل بکت، درباره‌ی پوچی زندگی است. بکت در کتاب در انتظار گودو داستان دو دوست به نام‌های استراگون و ولادیمیر را نوشته است. آن‌ها در جایی که مانند بیابانی برهوتی است نشسته‌اند و انتظار فردی به نام گودو را می‌کشند.

هرچند که نمی‌دانند که او کیست؟ چرا قرار است بیاید؟ و آن‌ها از او چه می‌خواهند؟ انتظارشان را می‌توان به انتظاری برای زیستن تعبیر کرد. استراگون شب را در یک گودال گذرانده است.

او از آدم‌های ناشناسی کتک خورده و حالا با روایت کردن خاطرات دیشب، به یاد خشونت مردم می‌افتد… بهرحال زمان می‌گذرد و آن دو همچنان در انتظار گودو نشسته‌اند تا اینکه پیکی می‌رسد و خبر می‌دهد: گودو امشب نمی‌آید اما فردا حتما می‌آید…

 کتاب در انتظار گودو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

در انتظار گودو را نمونه‌ای از ادبیات پوچی می‌دانند اما این کتاب برای دوست‌داران فلسفه می‌تواند جذاب و خواندنی باشد.

درباره‌ی ساموئل بکت

ساموئل بارکلی بکت ۱۳ آوریل ۱۹۰۶ در ایرلند به دنیا آمد. بکت در خانواده‌ی مذهبی پروتستان متولد شد. در دورانی که تحصیل می‌کرد و تا زمانی که به عنوان استاد مشغول به کار شد، همچنان اعتقادات مذهبی داشت.

اما بعد از اینکه محیط آکادمیک را ترک کرد و به پاریس مهاجرت کرد، کم کم اعتقادات مذهبی را کنار گذاشت. ساموئل بکت در سال ۱۹۶۹ جایزه نوبل ادبیات را نیز دریافت کرد. در انتظار گودو، مالون می‌میرد، فاجعه، آخر بازی و مالوی از آثار مشهور بکت هستند.

ساموئل بکت در ۲۲ دسامبر ۱۹۸۹ در سن ۸۳ سالگی درگذشت و مقبره وی در گورستان مون‌پارناس، پاریس است.

 

در انتظار گودو

جملاتی از  کتاب در انتظار گودو

جاده‌ی روستایی. یک درخت.

غروب

استراگون روی تپه ی کوچکی نشسته است، تلاش می‌کند پوتین‌اش را در بیاورد. با هر دو دست پوتین را می‌کشد، به هن و هن می‌افتد. منصرف می‌شود، خسته است، کمی استراحت می‌کند و دوباره مانند قبل دست به کار می‌شود. ولادیمیر وارد می‌شود.

استراگون: (دوباره دست از کار می‌کشد.) کاری نمی‌شه کرد.

ولادیمیر: (با گام‌های کوتاه و سنگین و پاهای باز پیش می‌آید.) من هم

دارم به این باور می‌رسم. تو تمام زندگیم سعی کردم اونو از خودم دور کنم، گفتم ولادیمیر عاقل باش، تو که هنوز همه چیز رو امتحان نکرده ای. و به مبارزه ام ادامه دادم. (به فکر فرو می‌رود، غرق در اندیشه ی مبارزه. رو می‌کند به استراگون.) تو که دوباره اونجایی.

استراگون: من؟

ولادیمیر: خوشحالم از این که برگشتی. فکر نمی‌کردم دوباره برگردی.

استراگون: منم همینطور.

ولادیمیر: دوباره به هم رسیدیم! باید اینو جشن بگیریم. اما چطور؟ (به فکر فرو می‌رود.) پاشو می‌خوام بغلت کنم.

کتاب در انتظار گودو، یکی از آثار مشهور ادبی جهان نوشته‌ی ساموئل بکت است. در این نمایشنامه به وضوح می‌توان آوارگی نسل بشر امروز را دید. یک تراژدی کمدی بی‌نظیر که در دو پرده نوشته شده است.

ما منتظریم. کلافه‌ایم. نه اعتراض نکن، ما تا سر حد مرگ کلافه‌ایم. نمی‌شه اینو انکارکرد. خُب یه تنوعی هم که پیدا می‌شه ما چکار می‌کنیم؟ می‌ذاریم از دست بره. بیا، بیا مشغول شیم! (با گام‌های بلند به سمت تپه‌ی کوچک پیش می‌رود، می‌ایستد.) تو یه لحظه همه چیز ناپدید می‌شه و ما یه بار دیگه تنها می‌شیم، میان هیچ و پوچ!

داستان از این قرار است که ولادیمیر و استراگون، هر دو آخرین روزهای زندگی خود را طی می‌کنند و انتظار فردی به‌نام گودو را می‌کشند. آنها برای گذراندن این زمان، یک سفر عمیق به درون خود می‌روند تا هرچه دل تنگشان دارد را رو کنند، حتی در این بین دست به دامن ناسزا و فحش هم می‌شوند، که اتفاقا کار به دعوا و جرو بحث هم می‌کشد.

در نمایش‌نامه در انتظار گودو (Waiting for Godot tragicomedy in 2 acts)، مکالمات زیادی بین این دو شخصیت (ولادیمیر و استراگون) رد و بدل می‌شود که در این بین ما حتی روحمان هم خبردار نمی‌شود که این‌ها انتظار کسی را می‌کشند. هیچ شناختی از او و زمان رسیدنش ندارند یا او دستاویزی است برای تداوم هستی پوچ و بی‌معنای زندگی آنها.

«هام» در «بازی آخر» به نقاشی اشاره می‌کند که «همه چیز را خاکستر می‌دید، چمنزارها و بادبان‌های قایق‌ها را. نقاش دیوانه‌ای ‌که به تنهایی از مهلکه جسته و فکر می‌کند آخرالزمان شده است.» بکت بیش از هرکسی و بیش از همه‌ی برساخته‌های خود به این نقاش/ حکاک دیوانه‌ی «بازی آخر» نزدیک است.

اما آنچه بیش از همه بکت را به سمت بکت بودن سوق داد نمایشنامه‌ی «درانتظارگودو» بود. عنوان نمایشنامه در ابتدا قرار بود «انتظار» باشد. بعد شد «درانتظارگودو» و نویسنده در ذیل عنوان – در چاپ انگلیسی کتاب –  ترکیب «تراژدی کمدی» را اضافه کرد که دلالتگر نکات زیادی است.

مثل عبارت «کتابی برای همه کس و هیچ کس» که نیچه با زیرکی در کنار «چنین گفت زرتشت» آورد. طبیعتاً بکت اولین کسی نبود که حس کرد به دنیایی یکسر تراژیک پا نهاده و باز این که اولین کسی هم نبود که حس کرد بر این دنیای یکسر تراژیک باید خندید.

(هیچ چیز مضحک‌تر از فلاکت نیست.) این تلفیق ناسازگار تراژدی کمدی را بیش از بکت می‌توان در آثار پاره‌ای ‌از نویسندگان قرن بیست و مشخصاً در نوشته‌های فرانتس کافکا مشاهده کرد. خواننده نمی‌داند بر سرنوشت عجیب «گرگوار سامسا» بخندد یا گریه کند. همینطور «ژوزف ک» در رمان محاکمه و قهرمان «در برابر قانون» و … .بر این دست آثار و به این قسم قهرمانان، نه می‌شود خندید و نه می‌شود گریه کرد.

آنها را تنها باید خواند و اگر بشود به قول هیدگر فیلسوف آلمانی در آن‌ها سکنی گزید. همانطور که بر سرنوشت دو بی‌خانمان آسمان جل به نام‌های ولادیمیر و استراگون. آنها سیزیف‌های روزگار ما هستند و راویان شکل‌های تازه‌ی رنج بشر. سیزیف‌هایی که محکوم اند با سرگرمی‌های کوچک و امکانات کم و تنها با تعدادی هویج و تربچه‌ی گندیده روز را در انتظار شخصی وهم آلود به نام «گودو» به شب بیاورند و دوباره و دوباره و… .

کسی که چیز زیادی درباره‌اش نمی‌دانیم، تنها می‌دانیم که قرار است بیاید (با توجه به متن) و فراتر از متن – چون ما آدم‌های کتابخوان و باهوشی هستیم –  می‌دانیم که احتمالاً هیچ‌وقت نمی‌آید. اما مشکل این جاست: نخست این که ما هم مطمئن نیستیم که نمی‌آید و بعد این که ما بیرون از صحنه‌ایم و نمی‌توانیم به آن دو فلک زده‌ی سرگردان بگوییم که گودو احتمالاً فردا هم نمی‌آید.

می‌شود حدس زد که اگر نمایش‌نامه در سه پرده نوشته می‌شد (تصمیم اول نویسنده) باز «گودو» نمی‌آمد و هیچ اتفاقی نمی‌افتاد.

اگرچه به اذعان برخی منتقدین نمایش می‌توانست بی‌هیچ نقصی در همان پرده‌ی اول پایان یابد، اما باید پذیرفت که پرده‌ی دوم دست کم برای کسی که کار بکت را با دقت بیشتری می‌خواند عیناً شبیه پرده‌ی اول نیست.

از طرفی کل نمایش‌نامه و حکایت «گوگو» و «دی دی» بسط شعری است که ولادیمیر از سر بی‌حوصلگی و شاید شادمانی در ابتدای پرده‌ی دوم می‌خواند که: یه سگ آمد تو آشپزخونه …. و دزدیدن یک تکه نان و مرگ توسط آشپز و آمدن دیگر سگ‌ها و کندن گوری برای او و نوشتن همان حکایت روی سنگ قبرش که درس عبرتی برای سگ‌های دیگر باشد.

در ابتدای پرده‌ی دوم اگرچه مساله استراگون همچنان پوتین‌های اوست و ولادیمیر با پرسش‌هایی از جنم پرسش‌های پرده‌ی اول درگیر است اما پاره‌ای ‌تغییرات جزیی رخ داده که خود، کار را برای خواننده دشوارتر می‌کند.

مهم‌تر از همه این که درخت (با فرض این که همان درخت پرده‌ی اول باشد) چهار یا پنج برگ داده است. اتفاق کوچک دیگر این که پوتزو کور شده و لاکی لال. (با فرض این که آن‌ها هم همان پوتزو و لاکی پرده‌ی اول باشند) – یادمان باشد که تنها چیزی که قطعی است این است که هیچ چیز در این نمایش نامه قطعی نیست و این عدم قطعیت ویژگی اصلی «در انتظار گودو» است که زمان، مکان، شخصیت‌ها، رخدادها، و همه چیز را به شکل بی‌رحمانه‌ای ‌در می‌نوردد.

ولادیمیر: زمان گذشت.
استراگون: به هرحال می‌گذشت.
ولادیمیر: درسته اما نه به این سرعت.

ساموئل بارکلی بکت (Samuel Beckett)، نویسنده، شاعر و نمایشنامه‌نویس ایرلندی و برنده جایزه نوبل ادبیات، در ۱۳ آوریل ۱۹۰۶ میلادی متولد شد. این نمایشنامه‌نویس ده‌ها سال در پاریس به صورت مهاجر زیست و بسیاری از آثار خود را به زبان فرانسه نوشت. از او به همراه اوژن یونسکو به عنوان یکی از پایه‌گذاران و نظریه‌پردازان تئاتر «ابزورد» نام ‌می‌برند.

قسمت هایی از کتاب در انتظار گودو

استراگون: «مطمئنی که قراره امروز بیاد؟» ولادیمیر: «گفت شنبه میاد… فکر کنم…» استراگون: «ولی کدوم شنبه؟ تازه، از کجا معلوم امروز شنبه است؟ ممکن نیست یکشنبه باشه؟ یا دوشنبه؟ یا جمعه؟» ولادیمیر: «ممکن نیست!» استراگون: «یا سه شنبه؟»

استراگون: «بیا کاری نکنیم. مطمئن تره.» ولادیمیر: «بیا صبر کنیم و ببینیم چی می گه.» استراگون: «کی؟» ولادیمیر: «گودو.» استراگون: «خوب فکریه.»

استراگون: «همیشه چیزی رو پیدا می کنیم که به ما این حس رو منتقل کنه که وجود داریم؟» ولادیمیر: «بله بله، ما جادوگریم.»

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب در انتظار گودو در یوتیوب

2- معرفی کتاب در انتظار گودو در آپارات


اطلاعات بیشتر

نویسنده

سیموئل بکت

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “در انتظار گودو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.