صداهایی از چرنوبیل

14.00

عنوان: صداهایی از چرنوبیل

نویسنده: سوتلانا الکسیویچ

مترجم: طیبه احمدی جاوید

ناشر: پوشینا

موضوع: حادثه ی هسته ای چرنوبیل، اوکراین، روسیه ی سفید، حادثه ی هسته ای-جنبه های اجتماعی، حادثه ی هسته ای – جنبه های زیست محیطی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 256

تعداد:
مقایسه

توضیحات

صداهایی از چرنوبیل (Voices from Chernobylتاریخ شفاهی یک فاجعه‌ی اتمی است. نویسنده ی کتاب با 500 نفر از حاضرین و شاهدان این اتفاق اتمی که به نحوی با فاجعه‌ی چرنوبیل در ارتباط بودند مصاحبه کرده و از زبان آن‌ها اتفاق را روایت کرده استدر بین افراد مصاحبه‌شونده افرادی از تمام طیف‌های جامعه مثل فیزیک‌دان‌ها، آتش‌نشان‌ها، سیاست‌مداران و مردم عادی دیده می‌شوندکتاب بیش از آ‌نکه به علت وقوع فاجعه‌ی بپردازد، مواجهه‌ی مردم با آن را مورد بررسی قرار می‌دهد و تاثیر این فاجعه‌ی‌ عظیم انسانی را بر زندگی و روان آسیب‌دیدگان به تصویر می‌کشد. 

فاجعه‌ی چرنوبیل، 26 اپریل 1986 

26 آپریل سال 1986 حادثه‌ای اتمی در نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل اتفاق افتادبر اساس آزمایشات صورت‌گرفته، میزان تشعشعات اتمی در بالاترین مقیاس و گروه‌شماره‌ی عدد 7 اندازه‌گیری شدمیزان تشعشات وقوع فاجعه‌‌ای انسانی را خبر می‌داددر راکتور نوع آربیامکی (RBMKطیِ اشتباهی بزرگ در آزمایش ایمنی و واکنش‌های زنجیره‌ای و کنترل نشده‌ای توسط مدیران عملیاتی رخ داد

پس از این اتفاق و انفجار راکتور، به مدت 9 روز آلاینده‌های رادیواکتیو در هوا رها شدندمیزان انتشار گازهای رادیواکتیو به حدی بود که خیلی سریع به غرب اروپا رسید و حتی در ایالات متحده آمریکا نیز مقداری آلاینده هسته‌ای ثبت شد. 

با وجود اینکه کل جامعه جهانی در خطر آسیب آلاینده‌های هسته‌ای بود، اما حکومت شوروی اجازه‌ی درز هیچ‌گونه اطلاعاتی را به بیرون نداد و در قدم نخست تا شعاع 30 کیلومتری نیروگاه، تمام شهر‌ها و روستاها را قرنطینه کرد.

 بر اثر فاجعه‌ی چرنوبیل دو نفر در همان لحظه‌ی انفجار جان خود را از دست دادند، بیش از 5 میلیون نفر آسیب دیدند و در حدود 5 هزار منطقه مسکونی آلوده شدندبا توجه به نوع حادثه و تاثیر بلند مدتی که پرتو‌های رادیواکتیو بر انسان دارد آمار دقیقی از جان باختگان حادثه در دست نیست

اما تخمین زده می‌شود که بیش از 4000 نفر در اثر وقوع این فاجعه‌ی کشته شدندهنوز هم در کشورهای درگیر با حادثه‌ی چرنوبیل پیامد‌های آن مشاهده می‌شودافزایش بیش از اندازه‌ی ابتلا به سرطان و به‌دنیا آمدن نوزادان ناقص‌الخلقه گواهی بر این موضوع است که چرنوبیل هم‌چنان هم قربانی می‌گیرد. 

سوتلانا آلکسویچ، راوی صدای مردم 

 

سوتلانا آلکسویچ (Svetlana Alexievichنویسنده و روزنامه‌نگار بلاروسی در سال 1948 متولد شداو، پس از پایان تحصیلاتش در روزنامه‌های محلی به گزارش‌نویسی مشغول شدسوتلانا انواع سبک‌های ادبی را امتحان کرد تا در نهایت به این نتیجه رسید که وقایع‌نگاری مستند شیوه‌ی‌ مورد علاقه‌ی او برای نوشتن است. 

نخستین اثر او «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد» کتابی چندصدا و حاصل مصاحبه‌ی سوتلانا با زنان مختلفی است که در جنگ جهانی دوم شرکت داشته‌اند.

 دیگر اثر مهم نویسنده کتاب «پسران زینکیصداهای شوروی از جنگی فراموش‌شده» نام داردکتاب روایت جنگ افغانستان و شوروی از زبان سربازان و افرادی است که در جنگ حضور داشتنداز دیگر آثار مهم او می‌توان به «پسرانی از جنس روی»، «زمان دست دوم» و «آخرین شاهدان» اشاره کردمنتقدان آثار او را نشان‌دهنده شرایط مردم روسیه بعد از فروپاشی شوروی می‌دانند. 

 مشخصات، قیمت و خرید کتاب صداهایی از چرنوبیل اثر سوتلانا

سبک نگارش سوتلانا آلکسویچ 

سوتلانا سبکی منحصر‌به‌فرد در خلق آثارش دارد که به روایت «چند صدایی» یا «رمان جمعی» مشهور استدر آثار او داستان به طور مستند از زبان شمار بسیاری زیادی از افراد بیان می‌شود و او پس از مصاحبه با افراد مختلف موضوع کتاب را به صورت مستندنگاری روایت می‌کند. 

 

او برای نگارش کتاب صداهایی از چرنوبيل تاريخ شفاهی تکان‌دهنده‌ی اتمی با افراد زیادی که در جریان حادثه حضور داشتند مصاحبه کرد و روایات آن‌ها از حادثه را به رشته‌ی تحریر درآورددر این سبک روایت داستان، واقعیت به خوبی به خواننده انتقال داده می‌شودسوتلانا آلکسیویچ درباره‌ی سبک نگارشش این‌گونه توضیح می‌دهد: «همیشه در جست‌وجوی سبکی ادبی بوده‌ام که بتوانم به کمک آن تا حد ممکن به زندگی واقعی نزدیک شوم

واقعیت همیشه مانند یک آهن‌ربا مرا جذب خودش کرده، آزارم داده و مسحورم کرده است و همیشه خواسته‌ام آن‌را همان‌گونه که هست روی کاغذ ثبت کنمو خیلی زود ژانر صداها و اعترافات واقعی انسان‌، شواهد و اسناد گواهان را برای منظورم مناسب یافتممن این‌گونه دنیا را می‌بینم و می‌شنوم – هم‌سرایی صداهایی فردی و مجموعه‌ای از جزئیات روزمره‌ی زندگیچشم و گوش من این طور عمل می‌کند و به این ترتیب تمام پتانسیل‌های روحی و عاطفی‌ام به طور کامل جامه‌ی عمل می‌پوشند و من می‌توانم همزمان یک نویسنده، خبرنگار، جامعه‌شناس، روان‌شناس و خطیب باشم 

جوایز و افتخارات آلکسویچ 

در سال 2015 آلکسویچ، به دلیل روایت‌های چندصدایی که نشان‌دهنده‌ی شجاعت و رنج مردم معاصر است از طرف آکادمی سوئد، موفق به دریافت جایزه‌ی نوبل شداز دیگر جوایز او می‌توان به جایزه‌ی «کورت توخولسکی» برای شجاعت و شرافت در نویسندگی‌اش و هم‌چنین جایزه‌ی «تریومف» اشاره کرد. 

اقتباسی از حادثه‌ چرنوبیل در کانال HBO 

در سال 2019 شبکه‌ی اچبیاو، یکی از پرمخاطب‌ترین شبکه‌های تلویزیونی در آمریکا و کمپانی «اسکای بریتانیا» اقدام به تولید سریال چرنوبیل مبتنی‌بر مستند چرنوبیل کردندسریال به کارگردانی «یوهان رنک» و نویسندگی «کریگ مازن» تولید شد.

 سازندگان سریال سعی کرده‌اند تا روایت‌های کم‌تر پرداخت‌شده‌ی چرنوبیل را مدنظر قرار دهند و براساس داستان آن‌ها سریال را تولید کننداز جمله روایت‌های کمتر شنیده شده می‌توان به داستان کمک‌های «آلکسی آناتنکو»، «والری بیسپالوف» و «بوریس بارانوف» اشاره کرد که از فجیع‌تر شدن واقعه جلوگیری کردند. 

از آن‌جایی‌که سریال را سازندگانی آمریکایی تولید کردند، حکومت روسیه آن را خلاف واقع دانست و اعلام کرد نسخه‌ی روسی آن را در آینده خواهد ساختبا توجه به پاک‌سازی گسترده‌ای که روس‌ها در زمان وقوع حادثه انجام دادند، نارضایتی آن‌ها از ساخت سریالی درباره‌ی بزرگ‌ترین فاجعه‌ی تکنولوژیکی قرن بیستم که به‌دست آن‌ها رقم خورد، چندان دور از ذهن نیست. 

سوتلانا آلکسویچ سریال را اثری براساس خاطرات مردم «پریپیات» توصیف کرده است. «چرنوبیل» در سراسر جهان طرفداران زیادی پیدا کرد؛ طوری‌که با انتشار قسمت سوم، توانست به صدر برترین سریال‌های تاریخ از نگاه مردم در سایت IMDB برسد. 

نشر «چشمه» در سال 1397 کتاب آلکسویچ را با عنوان «نیایش‌ چرنوبیل، رویدادنامه‌ی آینده» منتشر کرد. «الهام کامرانی» متن نسخه‌ی اصلی کتاب به زبان روسی را به فارسی ترجمه کرده است. «کامرانی» در مقدمه‌ی کتاب نوشته است: «الکسیویچ قصه‌نویس نیست، مستندنویس تاریخ شفاهی است، به‌همین خاطر اعطای جایزه نوبل به او نه‌تنها برای روس‌زبان‌ها که برای تاریخ ادبیات جهان حائز اهمیت استنوشته‌های الکسیویچ صدای مردم عادی است که از میان تاریخ‌های رسمی و خشک، حقایق و نام سیاستمداران بیرون افتاده است 

 

در بخش‌هایی از کتاب صداهایی از چرنوبیل می‌خوانیم 

نمی‌دانم از چه بگویم: از مرگ، یا از عشق؟ اصلا آیا این دو یکسانند؟ از کدام‌ یک بگویم؟ 

تازه ازدواج کرده بودیم. هنوز حتی تا مغازه هم دست در دست هم می‌رفتیم. به او می‌گفتم دوستت دارم؛ اما آن زمان نمی‌دانستم چقدر دوستش دارم، نمی‌دانستم … ما در خوابگاه ایستگاه آتش‌نشانی که او در آن مشغول به کار بود، زندگی می‌کردیم. در طبقه دوم. سه زوج جوان دیگر هم آنجا بودند. همه‌مان از یک آشپزخانه استفاده می‌کردیم. کامیون‌های قرمز آتش‌نشانی همیشه در طبقه اول بودند. شغلش این بود و این‌طوری، من همیشه از همه‌ چیز باخبر بودم؛ اینکه کجاست و در چه حالی‌ست. 

شبی صدایی شنیدم و از پنجره بیرون را نگاه کردم. مرا دید. «پنجره را ببند و برگرد به رخت‌خواب. در نیروگاه آتش‌سوزی شده. زود برمی‌گردم.» 

من خود انفجار را ندیدم، فقط شعله‌هایش را دیدم. همه چیز می‌درخشید. تمام آسمان روشن بود. شعله‌ای بلند همه‌جا را فرا گرفته بود و همه جا پر از دود بود. حرارت هوا وحشتناک بود و او هنوز بازنگشته بود. 

دود از قیر سوخته‌ای برمی‌خاست که سقف را پوشانده بود. او بعدها گفت: «مثل این بود که در قیر مذاب راه می‌رفتیم.» آن‌ها سعی کرده بودند شعله‌ها را سرکوب کنند و با پا گرافیت‌های مشتعل را می‌کوبیدند… لباس مخصوصی به تن نداشتند؛ همان یونیفرم همیشگی را پوشیده بودند. هیچ‌کس به آن‌ها چیز خاصی نگفته بود. یک آتش‌سوزی اتفاق افتاده بود؛ فقط همین. 

ساعت از چهار صبح گذشت و بعد، از پنج و شش. قرار بود ساعت شش به خانه‌ی پدر و مادرش برویم؛ برای کاشتن سیب‌‌زمینی. آن‌ها در زاپروژیا زندگی می‌کردند که با پریپیات چهل کیلومتر فاصله داشت. او کاشتن و شخم زدن را دوست داشت. مادرش همیشه به من می‌گفت که آن‌ها اصلا دل‌شان نمی‌خواسته که او به شهر بیاید؛ حتی برایش خانه‌ای پیش خودشان ساخته بودند. بعد به خدمت نظام فرا خوانده شد و در مسکو در بخش آتش‌نشانی خدمت کرده بود. وقتی برگشت گفت می‌خواهد آتش‌نشان بشود. فقط همین. (سکوت می‌کند) 

گاهی وقت‌ها، انگار صدایش را می‌شنوم؛ مثل آن وقت‌ها که زنده بود. حتی عکس‌ها هم به اندازه‌ی آن صدا رویم اثر می‌گذارند. اما او حتی در خواب هم مرا صدا نمی‌زند؛ فقط منم که صدایش می‌زنم. 

در بخش پایانی صداهایی از چرنوبیل می خوانید: 

در دفترش می‌نویسد: «وقتی مردم، منو بسوزون، دلم نمی‌خواد بترسی.» شایعاتی بود که چرنوبیلی‌ها حتی بعد از مرگ هم رادیواکتیوی بودند. در جایی خوانده بودم که قبرهای آتش‌نشان‌های چرنوبیل که در بیمارستان مسکو مُردند و در گورستانی به نام میتینو، نزدیک مسکو به خاک سپرده شدند، هنوز هم آلوده به رادیواکتیو است و مردم از نزدیکش رد نمی‌شوند و خویشاوندان‌شان را هم آنجا دفن نمی‌کنند. حتی مُرده‌ها هم از مُرده‌های چرنوبیلی می‌ترسند؛ چون هیچ‌کس نمی‌داند چرنوبیل چیست 

همچنین در پشت جلد این کتاب نیز می خوانید: جهان به دو بخش تقسیم شده است: یک طرف ماییم؛ چرنوبیلی‌ها و طرف دیگر شما ایستاده‌اید؛ دیگران. دقت کرده‌اید؟ اینجا هیچ‌کس نمی‌گوید روسی، بلاروسی یا اوکراینی‌ست. ما خودمان را چرنوبیلی می‌نامیم. «ما چرنوبیلی هستیم.» «من یک چرنوبیلی‌ام.» انگار مردمی دیگریم؛ ملتی نو. 

صداهایی از چرنوبیل (تاریخ شفاهی یک فاجعه اتمی)

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب صداهایی از چرنوبیل در یوتیوب

2- معرفی کتاب صداهایی از چرنوبیل در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

سوتلانا الکسیویچ

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “صداهایی از چرنوبیل”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.