درک یک پایان

12.50

عنوان: درک یک پایان

نویسنده: جولین بارنز

مترجم: زهره قلی پور

ناشر: آتیسا

موضوع: داستان های انگلیسی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 168

 

تعداد:
مقایسه

توضیحات

درک یک پایان اثر «جولین بارنز» است. بارنز، به عنوان یکی از نویسندگان مشهور معاصر شناخته می‌شود. او به خاطر این کتاب برنده‌ی جایزه‌ی بوکر سال 2011 شد. این کتاب به همراه یک گفتگو از او به چاپ رسیده است. کتاب مذکور تاکنون به چاپ چهارم رسیده است. 

 در توضیحات پشت جلد آمده است: «تونی وبستر، عادی بودن زندگی‌اش را پذیرفته؛ کار و بازنشستگی، ازدواج و طلاقی دوستانه. اما او هم مثل ما جوانی‌اش را در درون خود نگه داشته و به سالمندی رسیده استمهم‌ترین واقعه عمرش دوستی با ایدرئین تیزهوش و مستعد فاجعه است؛ مرید آلبر کامو، چهل سال بعد دفتر خاطرات همین دوست که طبق وصیت‌نامه به او واگذار شده، او را بر می‌انگیزد تا زندگی خود را بازخوانی کند.  

درک یک پایان برنده‌ی مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی بریتانیا در ۲۰۱۱ شد. رییس هیئت داوران بوکر در توصیف آن گفت کتاب مایه‌های یک اثر کلاسیک انگلیسی را دارداین داستانی است که با انسان قرن بیست و یکم سخن می‌گوید. 

در بخشی از داستان می‌خوانیم: «پا که به سن می‌گذارید، انتظار کمی آسایش دارید، نه؟ فکر می‌کنید استحقاقش را دارید. به هر حال، من این جور فکر می‌کردم.

 ولی بعد می‌فهمید که زندگی پاداش شایستگی سرش نمی‌شود. همچنین جوان که هستید، فکر می‌کنید می‌توانید درد و رنج پیری را پیش‌بینی کنیدخود را در عالم خیال تنها می‌بینید – طلاق گرفته‌اید، شوهر از دست داده‌اید، بچه‌ها بزرگ شده‌اند و به راه خود رفته‌اند، دوستان یکی یکی می‌میرند.» 

 درک یک پایان کتابی ا‌ست برای پایان‌هایی که شاید سال‌ها بگذرد تا آدم‌ها درست متوجه‌شان شوند، کتابی است برای حق‌به‌جانبان تاریخ، فاتحان تاریخ و آن‌ها که آن‌قدر از تلقی‌هایشان مطمئنند که حتی حدس‌هایشان به حقیقت نزدیک نیست، کتابی است برای آن‌ها که درگیر ایده‌ی زمان و مرگ و فراموشی (و ترکیب سه‌تایی عجیبشان هستدو در آخر کتابی است برای دوست‌داران قصه و شگفتی و هیجان. 

«ادبیات بهترین راه گفتن حقیقت است؛ فرایندِ تولید دروغ‌های بزرگ، زیبا، و به‌سامان است که از هر مجموعه واقعیتی بیشتر حقیقت می‌گوید.» 

دانلود کتاب درک یک پایان | جولیان بارنز

این جمله را جولین بارنز در مصاحبه‌ای که در سال ۲۰۰۱ با شمسی عصار انجام داده و در پاسخ به پرسش «ادبیات چیست؟» می‌گوید، دقیقاً ۱۰ سال پیش از آن‌که درک یک پایان را منتشر کند. این رمان نسبتاً کوتاه (نوولای) ۱۶۹ صفحه‌ای بیش از هرچیزی درباره‌ی حقیقت است.

 شخصیت اول کتاب، مردی به نام تونی وبستر، در سال‌های پایانی میانسالی و در دهه‌ی هفتم عمرش، ناگهان به‌واسطه‌ی دریافت نامه‌ای عجیب از مادر معشوقه‌ی سابقش، مجبور به بازخوانی روزهای جوانی می‌شود و در این میان آن‌چه بیش از همه برایش زیر سؤال می‌رود حقایقی درباره‌ی خودش و دیگران است که تا به‌حال بدیهی می‌انگاشته. 

تونی، یک مرد معمولیست (هرچند بخش اول کتاب خواننده را به اشتباه می‌اندازد که با چند کاراکتر به شدت مستعد روبروست، کاراکترهایی که بعدها جز سه‌تایشان، نویسنده بقیه را رها می‌کند.

ما البته کنجکاو هم نمی‌شویم که بدانیم بر آن‌ها چه گذشته، لابد آن‌ها هم زندگی معمولی‌شان را ادامه داده‌اند، اگر بخت‌یار بوده باشند)، که در میانسالی با حافظه و گذر عمر دست به گریبان است.  

جولین بارنز نویسنده‌ی بی‌رحمیست، او دروغ‌های بزرگ، زیبا و به‌سامانی را از زبان تونی وبستر به ما می‌گوید تا بعد حقیقت را توی چشم ما فرو کند حقیقت در این کتاب، نه دشواری‌های اجتماعی و مصیبت‌های سیاسی، که میانمایگی است. «میان‌مایه، این چیزی‌ست که من از پایان مدرسه تا به امروز بوده‌ام. میان‌مایه در دانشگاه و کار؛ میان‌مایه در دوستی، در وفاداری، در عشق؛ و بی‌شک، میان‌مایه در سکس.  

چند سال پیش یک همه‌پرسی از رانندگان انگلیسی به‌عمل آمد، نود و پنج درصد پرسش‌شوندگان رانندگی خود را «بهتر از متوسط» اعلام کردند. اما بنا به قانون احتمالات اکثر ما الزاماً در حد متوسطیم. این هم تسلای خاطری نیاورد. طنین این کلمه در گوشم بود. میان‌مایه در زندگی؛ میان‌مایه در راستگویی، میان‌مایه در اصول اخلاقی.

 نخستین واکنش ورونیکا در تجدید دیدارمان تذکر این بود که موهایم کم شده. این حداقلش بود، خیلی چیزهایم کم شده.» این میانمایگی مختص تونی نیست، ایدرین، دوست دوران مدرسه‌ی تونی، کسی که از دید همگان نابغه به حساب می‌آمد و بعدتر هم دانشجوی کمبریج شد، ورای همه‌ی پیچیدگی‌هایی که دارد، ساده است. تونی در تمام سال‌ها باور به پیچیدگی کاراکتر ایدرین را با خودش حمل می‌کند تا در میانسالی با حقیقتی روبرو شود که همه‌چیز را به هم می‌ریزد. 

البته در صفحات ابتدایی کتاب ما هیچ اثری از این سادگی نمی‌بینیم. یک مشت بچه‌ی دبیرستانی نظریات فیلسوف‌های نامی را پشت‌سر هم بلغور می‌کنند، با معلم‌هایشان درباره‌ی حقیقت تاریخ (تاریخ دروغ فاتحان است یا یقینی در نقطه‌ی تلاقی نارسایی حافظه و نابسندگی مدارک؟) مجادله می‌کنند و از نظام خانواده متنفرند. این بازی نویسنده است 

بارنز این بازی را از عنوان کتاب شروع کرده. «درک یک پایان» عنوان دقیق یک کتاب دیگر هم هست، کتابی درباره‌ی پیچیدگی‌های ادبیات مدرن، تألیف فرانک کرمود، منتقد مشهور انگلیسی. کتابی که احتمالاً یکی از این کاراکترهای اسنوب اگر جایی می‌دیده، حتماً فوراً می‌خریده تا فردا در مدرسه با دوستانش درباره‌ی آن صحبت کند و بر وزن سبد پرستیژش بیفزاید. 

موقعیتی در بخش ابتدایی کتاب است که همین کاراکترها بی‌رحمانه خودکشی حاصل از رسوایی اخلاقی همکلاسی‌شان را قضاوت (این روزها جاج رایج‌تر از قضاوت شده استمی‌کنند. این موقعیت را به‌خاطر بسپارید. 

اما مهم‌ترین رخداد، رخدادی به‌ظاهر بی‌اهمیت که همه‌چیز را بعدتر کن‌فیکون می‌کند، آخر هفته‌ای‌ست که تونی با خانواده‌ی دوست‌دخترش، ورونیکا می‌گذراند. 

جایی که حقیقت خانواده، حقیقت عشق، حقیقت اختلاف طبقاتی و حقیقت تحقیر برایش رو می‌شود. با این حال سال‌ها می‌گذارد تا تونی متوجه شود در تمام اوقاتی که ورونیکا به او می‌گوید «تو هرگز حالیت نبوده.» چه منظوری داشته است.

او که حافظه‌اش در گذر سال‌ها و به شیوه‌ی فاتحان، تنها بخش‌هایی از این خاطره را برایش حفظ کرده، بعد به بازخوانی این دیدار می‌پردازد و جایی حتی به شوخی می‌گوید که باید روی سنگ قبرش بنویسند، «تونی وبستر  او هیچ‌وقت حالی‌اش نبود» (هیچ بعید نیست که جورج آرآرمارتین همه جمله‌ی معروف You know nothing Jon Snow را از بارنز گرفته باشد، من دوست دارم این‌طور فکر کنم). 

بارنز، به تأیید منتقدان و خوانندگان بسیار، زنان را به خوبی می‌شناسد. او از آن دست نویسندگانی نیست، که حتی اگر زنان شخصیت محوری قصه‌هایشان باشند هم، جای خالی جنس مؤنث را در کتاب‌هایشان حس می‌کنی. «درک یک پایان» روایت آدم‌هایی‌ است که همه‌ سر جای خودشان ایستاده‌اند و از کادر بیرون نمی‌زنند. خود بارنز در مصاحبه‌اش با عصار می‌گوید: «من نمی‌دانم، در موضع یک نویسنده، شما چگونه جنس مخالف را درمی‌یابید جز به همان طریقی که درصدد شناخت سایر کسان برمی‌آیید، که از حیث سن، نژاد، کیش، رنگ پوست احیاناً با شما تفاوت دارند.

به سخن دیگر، هرچه بتوانید دقت می‌کنید، می‌نگرید، گوش می‌دهید، می‌پرسید، به تصور درمی‌آورید. این طبیعی است  کاری است که هر عضو عادی جامعه در هر حال باید بکند.» (جالب است بدانید که کاراکتر اصلی رمان‌های پلیسی‌ای که بارنز با نام مستعار دن کاوانا می‌نوشت، یک کارآگاه همجنس‌‌گرای انگلیسی بود) بارنز، که شیفته و مرید فلوبر بزرگ است، در همین مصاحبه می‌گوید که یک کارتون از هندلزمن (کاریکاتوریست آمریکایی) روی دیوار اتاقش دارد که مادری در حال کتاب خواندن را کنار تخت دخترش نشان می‌دهدکتاب در دست زن، مادام بوواری است و زن در حال ادای این جمله است: «تعجب‌آور است که فلوبر، که مرد بود، در واقع فهمید». خب همه‌چیز گویاست. 

سوزان دین، طراح جلد کتاب، که یکی از طراحان معروف انگلیسی است، در توضیح تصویری که برای جلد انتخاب کرده (و متأسفانه با تصویر روی جلد نسخه‌ی فارسی چاپ شده توسط نشر نو متفاوت است، که البته قابل درک است چرا که باید عنوان انگلیسی را حذف می‌کرده‌اند) می‌گوید که مد‌ت‌ها روی انتخاب طرح کار می‌کرده تا چیزی پیدا کند که مفهوم خاطره، گذر زمان و پایان را برساند.

او و بارنز حتی بر سر تصویری از خط‌کش و ساعت به توافق می‌رسند، اما بعدتر دین، از بارنز فرصت بیشتری می‌خواهد و پس از هفته‌ها، به طرح آغشته به جوهر گل‌های قاصدکی در باد می‌رسد. او انتهای جلد و صفحه‌ها را سیاه کرده تا احساسی از پایان، درکی از پایان به خواننده بدهند. البته ناشر ایرانی هم طرحی از گل قاصدک (بی نام طراح) روی جلد کار کرده است 

مشخصات، قیمت و خرید کتاب درک یک پایان اثر جولین بارنز

درک یک پایان چند ماه پس از انتشارش، موفق به کسب جایزه‌ی من‌بوکر شد و این اتفاق خرسندکننده‌ای بود زیرا باعث شد مترجمان زیادی به سراغ بارنز و به‌خصوص این کتاب بروند. از درک یک پایان دو ترجمه در بازار موجود است که اغلب صاحب‌نظران ترجمه‌ی حسن کامشاد را توصیه می‌کنند (که خالی از اشکال نیست، به‌خصوص آوردن شکل ادای اسامی با توجه به لهجه اندکی عجیب است: کیمبریج، به‌جای کمبریج یا ایدرین به‌جای آدرین.) 

درک یک پایان کتابی‌ست برای پایان‌هایی که شاید سال‌ها بگذرد تا آدم‌ها درست متوجه‌شان شوند، کتابی است برای حق‌به‌جانبان تاریخ، فاتحان تاریخ و آن‌ها که آن‌قدر از تلقی‌هایشان مطمئنند که حتی حدس‌هایشان به حقیقت نزدیک نیست، کتابی است برای آن‌ها که درگیر ایده‌ی زمان و مرگ و فراموشی (و ترکیب سه‌تایی عجیبشان هستد) و در آخر کتابی است برای دوست‌داران قصه و شگفتی و هیجان 

تونی وبستر عادی بودن زندگی‌اش را پذيرفته: كار و بازنشستگی، ازدواج و طلاقی دوستانه. اما او هم مثل ما جوانی‌اش را درون خود نگه داشته و به سالمندی رسيده است. مهمترين واقعۀ عمرش دوستی با ايدريئن تيزهوش و مستعد فاجعه است؛ مريد آلبر كامو. چهل سال بعد دفتر خاطرات همين دوست كه 

 

«درک یک پایان» را بخوانید چون تصور تازه‌ای از گذشته، تاریخ، انباشتگی، و خاطره به شما می‌بخشد. و درک تازه‌ای از «نوشتن» و «داستان نویسی» اگر نویسنده باشید یا به هر دلیلی برای‌تان اهمیت داشته باشد. 

این رمان کوتاه روایتگر زندگی شخصیتی است به نام تونی وبستر از زبان خودش… تونی وبستر یک پیرمرد است، از همسرش به دوستی جدا شده، دختری دارد به نام سوزی و اکنون خاطرات و گذشته‌اش را مرور می‌کند تا بلکه به درک قابل اتکایی از زندگی‌اش برسد… قصه از دوران نوجوانی او در مدرسه و سه دوست دیگرش آغاز می‌شود… در میان دوستان او کاراکتری به نام ایدرئین از همه جالب‌تر است…

 پسر با استعداد و با پشتکاری که عاشق علوم انسانی است، ایده‌های نویی دارد و قوه‌ی تحلیلش از رویدادهای اطرافش و همین طور رخدادهای تاریخی برای دوستان و اساتیدش به شدت قابل اعتناست 

این آدم خیلی زود خودکشی می‌کند… شاید تحت تاثیر افکار آلبرکامو، اما از آنجا که همیشه آدمی با اندیشه‌هایی قابل اعتنا بوده فکر آدم‌های دور و برش از جمله تونی وبستر را مشغول می‌کند… ارتباط او با تونی نسبت به دیگر دوستان هم سن‌ و سالش کمی پیچیده‌تر است… 

زمانی که تونی دوست دخترش، ورونیکا را به جمع دوستانه‌اش معرفی می‌کند، طولی نمی‌کشد که می‌فهمد ایدرئین و ورونیکا… اما انگار دارم همه‌ی قصه را لو می‌دهم… به هر روی باید طرحی هر چند کمرنگ از پلات این نوولا(رمان کوتاه) هم برای شما بازگو می‌کردم تا ذهنیت اجمالی‌ای از «درک یک پایان» داشته باشید 

تونی وبستر راوی متفاوتی است… شاید برای اینکه آدم آرامی است، کمی متین و البته از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، آدمی با درکی پایین درست مثل 99 درصد آدم‌ها… یا شاید بهتر است بگوییم همه‌ی آدم‌ها… درک او از اتفاق‌های زندگی‌اش آن‌قدر نابسنده است که جز سردرگمی احساس خاصی نسبت به مسائل زندگی‌اش ندارد… 

ورونیکا به او می‌گوید نه تنها او قبلا درک درستی نداشته بلکه الان هم  یعنی حالا که قریب به شش دهه از عمرش می‌گذرد- هم درک پایینی دارد و همین طور هم خواهد ماند. تونی فکر می‌کند بد نیست حتی بعد از مرگش هم روی سنگ قبرش خطاب به مخاطب یا مخاطبانش بنویسد که این آدم مدفون هیچ وقت نفهمید 

تونی می‌گوید: « ظاهرا یکی از تفاوت های جوانی و سالمندی این است که وقتی جوانیم آینده‌های مختلفی را برای خود اختراع می‌کنیم، و وقتی پیر می‌شویم گذشته‌های مختلفی برای دیگران.» این دست‌کم اتفاقی است که برای خودش افتاده، و البته چندان در برابر این شرایط مقاومت نمی‌کند…

او فقط انتظار دارد به درک معقولی از زندگی‌اش و پایان زندگی برسد… خودکشی رفیق صمیمی او ایدرئین شاید تلنگری است برای طرح این مسئله: درک یک پایان. 

در ابتدای این یادداشت نوشتم نه تنها این رمان به مخاطبش تصور تازه‌ای از گذشته، تاریخ، انباشتگی، و خاطره می‌بخشد، که برای مخاطب احتمالیِ داستان‌نویسش هم ایده‌های نویی برای اجرای روایت پیش می‌کشد. «درک یک پایان» را با پیشنهادِ یک دوست نویسنده در دست گرفتم

دوستم توضیح داد که جولین بارنز چطور در این رمانش فلسفه‌بافی‌ می‌کند، و اینکه وقتی خودش دست به قلم برده تا به این طرز بنویسد چطور شکست خورده است 

معمولا این جمله را، خصوصا در کارگاه‌های داستان نویسی، خیلی می‌شنویم که در اثر داستانی‌تان کمتر بگویید و بیشتر نشان بدهید… در کتاب‌های داستان نویسی هم گزاره‌های مبنی بر این مضمون می‌بینید: کمتر از ترفند «گفتن» (telling) استفاده کنید و بیشتر نشان (showing) دهید. 

جولین بارنز تقریبا در سراسر رمانش دارد از زبان تونی حرف می‌زند و حتی می‌توان گفت اصلا مجالی برای «نشان دادن» ندارد… البته این به این معنا نیست که «درک یک پایان» قصه گو نیست… اتفاقا برعکس؛

در این رمان تا دل‌تان بخواهد قصه و خرده قصه هست… جولین بارنز در این رمان حسابی قصه پردازی کرده، و شیرین زبانی‌هاش دست‌کمی از شیرین‌ترین قصه‌گوها ندارد… او بنا به هر دلیلی این طرز و فرم از روایت را برگزیده است، که اتفاقا مهم‌ترین خصیصه‌ی اثرش هم شده 

درست است که بارنز در «درک یک پایان» به کثرت فلسفه‌بافی کرده و جملات قصار نوشته است اما هیچ کدام از آن‌ها از متنِ داستان بیرون نزده است… ما مخاطب این حرف‌ها خواهیم بود و اتفاقا خیلی از این جملات، حسابی تکان‌مان می‌دهند 

تونی وبستر آدم مناسبی است برای ادای این جملات قصار… نوعِ زندگی او، دوستان او و شخصیت خودش جان می‌دهد برای روایتگری به شیوه‌ای که جولین بارنز برای اثر انتخاب کرده است… وقتی تونی وبستر می‌اندیشد«ازدواج یک وعده‌ی طولانی و ملال آور است که دسر آن را اول می‌خورند.» یا می‌نویسد«تاریخ، دروغ فاتحان نیست. 

تاریخ، بیشتر خاطره‌های بازماندگان است که اغلب‌شان نه فاتح‌اند، نه مغلوب.» یا در این فکر است که «بعضی زن‌ها اصلا مرموز نیستند ولی ناتوانی مردها برای درک آنها مرموزشان می‌کند.»

 جولین بارنز پیش از آن شرایط مطلوب برای طرح چنین ایده‌هایی را مهیا کرده است… انگار همه‌ی عناصر داستان و وجوه تماتیک اثر ایجاب می‌کند که ما مخاطب چنین گزاره‌هایی باشیم. 

جولین بارنز با خلق شخصیتی اندوهگین و آرام اما بانمک و طناز، کاراکتری جذاب خلق کرده است… تونی وبستر زندگی پیچیده یا منحصر به فردی نداشته و ندارد اما نگرش ویژه‌اش به زندگی‌ای که سپری کرده، حواس ما را تمام و کمال به او معطوف می‌کند… تونی با اینکه درک درستی از انباشتگی خاطراتش ندارد اما روایت مجذوب‌کننده‌ای تحویل ما می‌دهد 

 

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب درک یک پایان  در یوتیوب

2- معرفی کتاب  درک یک پایان در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

جولین بارنز

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “درک یک پایان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.