راهبی که فراری‌اش را فروخت

14.00

عنوان: راهبی که فراری اش را فروخت

نویسنده: رابین . اس. شارما

مترجم: پویا پوراحمد

ناشر: شیرمحمدی

موضوع: داستان، رمان

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 280 ص

تعداد:
مقایسه

توضیحات

معرفی کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت

راهبی که فراری‌اش را فروخت، سعی دارد دریچه‌ای از بعد برتر وجودمان را برایمان بشکافد، دریچه‌ای که در 24 ساعت شبانه روز یا حتی شاید در همه‌ی عمر، لحظه‌ای هم به آن توجه نداشته باشیم، غافل از اینکه فقط اوست که می‌ماند.

بیش از ده سال پیش، کتابی چاپ شد که از آن زمان تاکنون، زندگی میلیون‌ها نفر را دگرگون کرده است. داستان جولیان منتل، وکیل مشهوری که موفقیت مادی حیرت‌انگیزش نقابی بود بر خلا عمیق درونی‌اش. کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت (The Monk Who Sold His Ferrari)، ابتدا به تعدادی اندک چاپ شد اما به سرعت، هیاهویی بر پا کرد و دهان به دهان گشت.

این کتاب اکنون به هفتاد زبان منتشر شده و از پرفروش‌ترین کتاب‌های بین‌المللی است. پیام این کتاب در سراسر جهان پخش شد، پیامی ساده و در عین حال قدرتمند که حاوی امید، الهام و موفقیتی اصیل است. این داستان الهام‌بخش آرام آرام پاسخ بزرگ‌ترین سوالات زندگی را در اختیارتان قرار می‌دهد، درست مانند فرآیندی عملی که در ایجاد خوشبختی، سرزندگی، شادی و آرامش درونی به شما کمک می‌کند تا در انتهای عمر، به زندگی‌تان افتخار کنید.

رابین شارما (Robin Sharma)، پیامی مهم برای همه‌ی ما دارد، پیامی که می‌تواند زندگی‌مان را تغییر دهد. او نوعی کتاب راهنما درباره‌ی خشنودی فردی در این روزگار آشفته نوشته است.

رابین شرما، نویسنده‌ای شناخته شده در سطح بین‌المللی است که یازده کتاب درباره‌ی اصول مدیریت تألیف کرده است. کتاب‌هایش در بیش از شصت کشور دنیا و حدوداً به هفتاد زبان مختلف به چاپ رسیده‌اند. او شهرتش را مرهون کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت، است. این اثر در سطح بین‌المللی، در فهرست کتاب‌های پرفروش بوده و میلیون‌ها نسخه از آن به فروش رسیده است. رابین قبلاً وکیل مدافع بوده و بنیان‌گذار مؤسسه‌ی بین‌المللی مدیریت شارماست.

“راهبی که فراری اش را فروخت” از “رابین شارما” داستانی است الهام بخش که راهی آسان و در عین حال عمیق برای زندگی را در اختیار خوانندگان قرار می دهد. داستان پیرامون شخصیت “جولیان منتل” شکل می گیرد که یک وکیل ثروتمند و موفق است و نامی بزرگ در حرفه ی خود محسوب می شود. اما یک حمله ی قلبی غیرمنتظره، زندگی موفقیت آمیز او را ویران می کند. شروع ناگهانی بیماری”جولیان منتل” را تحت تاثیر قرار می دهد و عملکرد و فعالیت های او به بن بست می رسد. او می اندیشد که آیا موفقیت های مادی ارزشی داشته، و سپس همه چیز را رها می کند و به هندوستان می رود.

سفر به هند یک بیداری معنوی برای او به همراه دارد که باعث می شود پنجره های جدیدی به روی “جولیان منتل” گشوده شود و زندگی را از چشم اندازهای دیگری ببیند. او تصمیم می گیرد زندگی دوباره ی خود را به طریقی دیگر سپری کند؛ طریقی که خشنودکننده تر از قبل و با معناتر از قبل باشد.

“رابین شارما” در “راهبی که فراری اش را فروخت”، خواننده را به سفری روحانی درون فرهنگی کهن خواهد برد که عقل و خردی به گستردگی هزاره در بردارد. کتاب، حامی زندگی شاد، تفکر عمیق و صحیح، ارزش قائل شدن برای وقت و رابطه، نظم بیشتر، دنبال کردن ندای قلبی و زندگی کردن در تک تک لحظات است.
“راهبی که فراری اش را فروخت” به عنوان یکی از پرفروش ترین رمان ها، توجه خوانندگان را در سراسر جهان به خود جلب نموده و آنچه تحسین همه را برانگیخته هسته ی فلسفی کتاب است که وام دار هر دو فلسفه ی شرقی و غربی می باشد.

پی دی اف کتاب راهبی که فراری اش را فروخت

جملات برگزیده کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت:

– انسان‌های خوب دائم خود را قوی می‌کنند.
– زمانی که به درستی سازمان می‌یابد، نشانه‌ی قطعی ذهنی سازمان یافته است.
– مبارزه‌ی خود را در برابر افکار ضعیفی آغاز کن که مخفیانه، وارد قصر ذهنت شده‌اند.
– همه‌ی ما به علت خاصی اینجا هستیم. زندانی گذشته‌ات نباش. معمار آینده‌ات باش.
– ناب‌ترین کاری که می‌توانی انجام دهی، بخشش به دیگران است. روی هدف برترت تمرکز کن.
– راز شادی ساده است: کاری را که عاشق انجام دادنش هستی، پیدا کن و سپس همه‌ی انرژی‌ات را صرف آن کن.

در بخشی از کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت می‌خوانیم:

به گونه‌ای عمل کن که انگار شکست خوردن غیرممکن و موفقیت حتمی است. هر فکری درباره‌ی نرسیدن به اهدافت را، چه مادی و چه معنوی، پس بزن. شجاع باش و برای کار روی تخیلاتت مرزی قائل نشو. هرگز اسیر گذشته نباش. آینده‌ات را معماری کن. هرگز یک جور نخواهی بود.

همین طور که شهر بیدار و روز شکفته می‌شد، اولین نشانه‌های خستگی در چهره‌ی دوستم با عمر نامحدودش، بعد از گذراندن شبی که دانشش را در اختیار شاگرد مشتاقش گذاشته بود، نمایان شد. از توانایی جولیان متحیر شده بودم، از انرژی نامحدود و اشتیاق بی‌پایانش. پای حرفش ایستاده است.

رابین اس. شارما کتاب The Monk Who Sold His Ferrari را سال 1999 منتشر کرد که بسیار موفقیت‌آمیز بود. این اثر نام «رابین شارما» را به شهرت جهانی رساند و به بیش از پنجاه زبان دنیا ترجمه شد. این اثر بانام «راهبی که فراری‌اش را فروخت» به فارسی ترجمه شده است.

 

مروری بر فصل‌های کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت

کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت در دوازده فصل نوشته شده است.

فصل اول: بیداری از خواب غفلت

فصل دوم: ملاقات‌کننده‌های اسرار آمیز

فصل سوم: تغییر و تحول معجزه‌آسای جولین مَنتِل

فصل چهارم: ملاقاتی سحرآسا با فرزانگان سرزمین شیوانا

فصل پنجم: خردی ژرف که در تغییری درونی نهفته شده است

فصل ششم: باغی به راستی خارق العاده و شگفت‌انگیز

فصل هفتم: روشن ساختن آتش درونِتان

فصل هشتم: هنر باستانی راهبری خویش

فصل نهم: قدرت نظم و انضباط

فصل دهم: ارزشمندترین نیازمندی شما

فصل یازدهم: برترین هدف آدمی در زندگی…

فصل دوازدهم: راز ابدی سعادتی پایدار و جاودانه

‌درباره‌ی نویسنده

«رابین شارما» Robin Sharma نویسنده و سخنران انگیزشی اهل کانادا در 18 ماه مارس سال 1965 به دنیا آمد. او تحصیلاتش را درزمینه‌ی وکالت به سرانجام رساند ولی فعالیت در این حوزه را پس از مدتی رها کرد. «رابین شارما» پس از این اثر کتاب‌های زیاد دیگری درزمینه‌ی موفقیت و برنامه‌ریزی منتشر کرد، برخی از آن‌ها به فارسی ترجمه شده‌اند.

‌در بخشی از کتاب می‌خوانیم

او درست در وسطِ سالنِ دادگاه نقش بر زمین شد…

او یکی از بهترین وکلای مدافع در کلّ کشور به شمار می رفت و یکی از هوشمندترین و متشخص ترین وکلای این دوره و زمانه بود! او همچنین به این خاطر مشهور بود که همواره عادت داشت کت و شلوارهای ایتالیاییِ سه هزار دلاری بر تن کند. لباس هایی که اندام نسبتا پرِ او را به خوبی از دیده ها می پوشاند. و نیز سلسله پیروزی های حقوقی و قضایی اش که همواره یکی در پسِ دیگری، از راه می رسید…

من فقط همان جا ایستادم، در حالی که از شدّتِ حالت عصبی ای که به آن مبتلا شده، بر جایم میخکوب شده بودم. به ویژه از آن چه لحظاتی پیش، شاهد وقوع آن شده بودم…

جولین مَنتِلِ معروف و نامی، صرفا به قربانی ساده ای مبدّل شده بود و اینک نیز به مانند نوزادی ناتوان و ضعیف، بر روی زمین دست و پا می زد، در حالی که همچون فردی مجنون، به لرزش افتاده و قطرات عرق، به شدّت از سر و رویش جاری شده بود…

از آن لحظه به بعد، به نظر می رسید که همه چیز در نوعی حالت کند و آهسته به حرکت در آمده بود. دستیار حقوقیِ او فریادزنان و با حالتی پراحساس گفت: «آه، خدای من! جولیان دچار مشکل شده است! » و بدین ترتیب، تصویری کورکننده از آن چه بدیهی می نمود در پیش روی ما به نمایش گذاشت.

خانم قاضی دادگاه، ظاهری وحشتزده به خود گرفته بود. او به سرعت چیزی زیرلب در تلفن خصوصی اش بیان داشت. تلفنی که می بایست صرفا در مواقع اضطراری مورد استفاده قرار گیرد. و من، صرفا در همان نقطه ایستاده بودم و حالتی کاملاً گم گشته و بهت زده و سردرگم داشتم…

خواهش می کنم نَمیر…! ای دیوانه…! نَمیر! هنوز خیلی زود است که بخواهی از این عالم بروی و صحنه را ترک کنی! تو اصلاً مستحقّ این گونه مردن نیستی…!

نگهبان سالن دادگاه که گویی تا لحظاتی پیش، همچون فردی مومیایی شده، خشک و میخکوب بر جایش باقی مانده بود، ناگهان به جلو جهید و شروع به انجام دادن عملیات پزشکیِ سی.پی.آر بر روی اندام قهرمانِ حقوقیِ ما که بر زمین افتاده بود شد و کوشید که با فشردن قفسه سینه اش، او را دیگر بار به عالم زندگان بازگرداند.

 

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت در یوتیوب

2- معرفی کتاب راهبی که فراری‌اش را فروخت در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

رابین . اس. شارما

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “راهبی که فراری‌اش را فروخت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.