توضیحات
حسن صباح خداوند الموت نوشته پل آمیر است که با ترجمه ذبیحالله منصوری منتشر شده است. این کتاب به تاریخ اوج شکوه و قدرت اسماعیلیه و شهرت حسن صباح میپردازد.
زمانی که هلاکو بر قلعههای اسماعیلیه پیروز شد، تمام آثار مکتوب که در آن قلعهها بود، از بین رفت و هر زمان که حکومتهای وقت بر یک قلعه اسماعیلی مستولی میشدند، هر کتاب و نوشتهای را که به مذهب اسماعیلی مربوط بود از بین میبردند.
درباره کتاب حسن صباح خداوند الموت
آنچه از مورخان شرق و غرب به جا مانده، نشان میدهد که مذهب اسماعیلیان در دورهٔ حسن صباح و جانشینهای او رواج داشته است.
برداشتی که در این کتاب از نهضت حسن صباح شده، غیر از آن است که تا امروز در کتب دیگر راجع به فرقهٔ اسماعیلیه نوشتهاند و از آنچه نویسنده این کتاب میگوید چنین استنباط میشود که نهضت حسن صباح، فقط یک نهضت مذهبی نبوده، بلکه آن مرد میخواسته ایران را از تحت سلطهٔ خلفای عباسی یا کسانی که از سلاطین و امرای محلی ایران بودند، اما از خلفای عباسی گوش شنوا داشتند، برهاند.
خواننده با این کتاب به قلب تاریخ سفر میکند و دنیای تازهای را میبیند که تصویری از آن ندارد، دنیای جنگهای داخلی ایران و تلاش مردم برای آزادی.
خواندن کتاب حسن صباح خداوند الموت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستانهای تاریخی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب حسن صباح خداوند الموت
صبح روز بعد تمام مردانی که جزء فداییان و یا در زمرهٔ رفقا بودند با لباس معمولی خود عبارت از کمرچین و شلوار در دامنهٔ وسیع الموت حضور به هم رسانیدند. علی کرمانی شب قبل شادان بود که روز دیگر روز ورزش و تمرین جنگی است. صبح زود از خواب برخاست و نماز صبح را طبق معمول فرادا خواند و لقمهالصباح خورد و راه دامنهٔ الموت را پیش گرفت. علی کرمانی نیزهای در دست و شمشیری بر کمر و کمانی بر دوش داشت و ترکش پر از تیر را به کمر خود نصب کرده بود. آن روز هرکس او و دیگران را میدید تصور میکرد که برای جنگ میروند در صورتی که آن جوان میرفت تا ورزش کند و به تمرینهای جنگی مبادرت کند.
علی کرمانی جزء فداییان بود و میدانست تا روزی که همسری نگرفته و دارای فرزند نشده، جزء فداییان است. ولی بعد از اینکه زن گرفت و دارای فرزند شد جزء طبقهٔ رفقا میشود؛ ولی رفقا هم مثل فداییان مکلف بودند که همواره ورزش و تمرین جنگی کنند. ما تصور میکنیم اروپاییان اولین فرقههای مذهبی که در عین حال دارای جنبهٔ نظامی بودند در اروپا به وجود آمدند، در صورتی که اولین فرقهٔ مذهبی و نظامی را ایرانیان به وجود آوردند و در فرقهٔ باطنیه ورزش و تمرینهای جنگی جزء تکالیف مذهبی به شمار میآمد و مثل نماز و روزه واجب بود.
علی کرمانی از روزی که به سن بلوغ رسید شروع به ورزش و تمرینهای جنگی کرد، زیرا ورزش و تمرینهای جنگی از زمانی برای مردها واجب میشود که نماز و روزه بر آنها واجب میشد. علی کرمانی میدانست ایام ورزش و تمرین جنگی را خداوند تعیین میکند و در مذهب باطنیه ایام ویژهای برای آن وضع نشده است.
در جاهایی که فرقهٔ باطنیه شعبه داشت، داعی بزرگ زمان ورزش و تمرین جنگی را تعیین میکرد. در هر نقطه که مردم میتوانستند بیشتر از فراغت استفاده کنند، مردها زیادتر ورزش و تمرین جنگی میکردند و در جاهایی که مردها فراغت کمتر داشتند، کمتر به ورزش و تمرین جنگی میپرداختند. وقتی علی کرمانی به دامنهٔ الموت رسید، ابتدا به سمت سرپوشیده رفت تا قبل از ورزش و تمرینهای جنگی با دیگران قدری صحبت کند. سرپوشیدهٔ دامنهٔ الموت، در دنیای آن روز منحصربهفرد بود و در هیچ نقطه از آسیا و اروپا چنان سرپوشیدهٔ بزرگی دیده نمیشد؛
زیرا دوازدههزاروپانصد مترمربع وسعت داشت و پانصد ستون، آن سرپوشیده را نگه میداشت. از آن سرپوشیده چند استفاده میشد، یکی اینکه فداییان و رفقا در روزهایی که ورزش و تمرین جنگی میکردند (داعیها و داعیهای بزرگ مجبور نبودند ورزش و تمرین جنگی کنند، ولی میتوانستند به اختیار خود ورزش تمرین جنگی کنند)، غذای نیمروز را در آن سرپوشیده صرف میکردند و بعد از غذا قدری استراحت میکردند. استفادهٔ دیگری که از آن سرپوشیده میشد این بود که در روزهایی که باران و برف میبارید، مردان الموت در آن سرپوشیده ورزش و تمرین جنگی میکردند.
سومین استفادهای که از آن میکردند این بود که وسایل ورزش را آنجا میگذاشتند تا مجبور نباشند هر روز که موقع ورزش و تمرین جنگی است وسایل ورزش را از شهر به آنجا بیاورند و بعد از خاتمهٔ ورزش آن وسایل را به شهر برگردانند. هنگامی که علی کرمانی در سرپوشیدهٔ وسیع که دویستوپنجاه گز طول و پنجاه گز عرض داشت با دیگران صحبت میکرد، صدای صفیر داعی بزرگ به گوش رسید. در فرقهٔ باطنیه، مربی ورزش و تمرینهای جنگی (البته در شهر الموت) یک داعی بزرگ بود و داعی بزرگ در فرقهٔ باطنیه از حیث مرتبه، بلافاصله بعد از خداوند الموت قرار میگرفت.
صدای صفیر داعی بزرگ به مردها اخطار میکرد که برای ورزش آماده شوند. علی کرمانی مثل مردهای دیگر نیزه و شمشیر و کمان و ترکش خود را در مکان بهخصوصی گذاشت و بعد کمربند را گشود و کمرچین را (که میتوان اسم کلیچه هم روی آن نهاد) از تن بیرون آورد و از سرپوشیده خارج شد و در پرتو آفتاب صبح در جایی که مخصوص او بود قرار گرفت. آن وقت پنج طبال مقابل ورزشکاران قرار گرفتند و با آهنگی مخصوص شروع به نواختن طبل کردند تا حرکات ورزشکاران را منظم کنند. بعد از اینکه چند دقیقه طبل نواخته شد، یک خوانندهٔ خوشآواز شروع به خواند کرد و در مقدمه اشعاری در مدح پیغمبر اسلام و علی بن ابیطالب (ع) و فرزندان او خواند و بعد به خواندن اشعار فردوسی شاعر معروف خراسانی که یک قرن قبل از آن تاریخ زندگی را بدرود گفته بود پرداخت.
حسن صباح در راس یک تشکیلات مذهبی و یک فرقه تمام عیار قرار داشت که قوانین خاص خود را در آن پیاده میکرد. آنچه که در این فرقه ساری و جاری میگشت تماما برداشت هایی بود که حسن صباح از قران و اسلام داشت و هر اجباری در درون تشکیلات به سنت و کتاب خدا نسبت داده میشد. با این عنوان که قرآن علاوه بر معنای ظاهری دارای معانی باطنی نیز هست و استخراج این معانی تنها در توان حسن صباح است،. بدین ترتیب انجام هر عملی را در درون فرقه توجیه میکرد.
سواستفاده از مذهب متاسفانه در تمامی تشکل هایی که انگیزه های مذهبی دارند اغلب مسیر مبارزه را به سمت فرقه گرایی با نقض فاحش حقوق بشر در مناسبات درون گروهی سوق داده است. هر چند چنین سازمان هایی در بدو تشکیل، بصورت یک فرقه مذهبی شناخته شده نبودند، ولی در روند مبارزه ، ماهیت فرقه ای در آنها بدلیل داشتن رهبران مذهبی و کاریزما و برداشت های شخصی از دین و مذهب، نهایتا ماهیت فرقه یی پیدا کرده و مناسبات فرقه ای در تمامی ساختار تشیکلاتی آن شکل میگرفت.
داستان حسن صباح درسهایی از تاریخ است و اینکه چگونه در هر عصر و دوره ای با برداشت های غلط از اسلام و مذهب ، باب فرقه گرایی در گروههايي که با هدف مبارزه شکل گرفته اند باز شده و مسیر آن عوض میشود و کار به زندان و شکنجه و کشتار اعضاء همان تشکیلاتی منجر میشود که روزی آنها با صداقت تمام و برای مبارزه ای تمام عیار قدم در این راه گذاشته اند.
بخشی از کتاب خدای الموت
«وقتی محمد طبسی به نهاوند رسید به او گفتند خواجه در شکارگاه است و او به قرق رفت و تقاضای ملاقات کرد. در محضر خواجه وی ناگهان دید که یکی از دو غلامبچه با خنجر به وی حمله کرد و او را به قتل رساند.»
1-معرفی کتاب خداوند الموت، حسن صباح در یوتیوب
2- معرفی کتاب خداوند الموت، حسن صباح در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.