آخرین دختر، داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش

16.00

عنوان: آخرین دختر: داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش

نویسندگان: نادیا مراد؛ جنا کراجسکی

مترجمان: سید محمد طهماسبی؛ حمید غلامی

ناشر: آتیسا

موضوع: زنان و جنگ- سرگذشت نامه- جنگ عراق- جرایم علیه زنان

رده ی سنی: بزرگسالان؛ تمامی سنین

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 304

تعداد:
مقایسه

توضیحات

آخرین دختر، داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش  از اسارت و مبارزه با خلافت اسلامی به قلم نادیا مراد و جنا کراجسکی، روایت فراز و نشیب زندگی دختری است که توانسته از چنگ داعش جان سالم به در برد. 

نادیا مراد (Nadia Murad) در کتاب آخرین دختر (The last girl) سرگذشت خود را از قبل از دوران اسارت، سختی‌ها و رنج‌هایی که در زمان اسارت متحمل شده و چگونگی رهایی‌اش از داعش را روایت می‌کند. 

جنا کراجسکی (Jenna Krajeski) روزنامه‌نگار نیویورکی، که بیش‌از یک دهه تجربۀ زندگی و گزارش در خاورمیانه را دارد نیز همراه نادیا به روایت سرگذشت او می‌پردازد.

موضوعات داستان‌های او شامل استخدام زنان در نیروهای مسلح چریکی کردها، احتمال استقلال کردها از عراق و اعتراضات ضد دولتی در ترکیه می‌شود. 

نادیا در یک روستای کوچک در شمال عراق متولد و بزرگ شده است.

زمانی که او، فقط بیست و یک سال داشت در حالیکه رویای معلم تاریخ شدن و یا باز کردن یک سالن آرایشی را در سر می‌پروراند، شبه نظامیان خلافت اسلامی مردم روستای او را قتل عام کردند؛

مردانی را که اسلام را نمی‌پذیرفتند و زنان مسن را که نمی‌توانستند از آن‌ها به عنوان برده جنسی استفاده کنند، تیر باران کردند.

شش تن از برادران نادیا و کمی بعد، مادرش را کشتند و جسدهای آن‌ها را در گورهای دسته جمعی انداختند. 

همراه با هزاران دختر ایزدی دیگر در بازار برده فروشی داعش خرید و فروش شد. چندین شبه نظامی نادیا را به اسارت گرفتند و بارها مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار گرفت.

او در نهایت موفق شد از طریق خیابان‌های موصل فرار کند و در خانه یک خانواده مسلمان اهل تسنن پناه بگیرد. 

نادیا اکنون فعال حقوق بشر و برندۀ جایزۀ نوبل صلح است. او دریافت کنندۀ جایزۀ حقوق بشر و اسلاو هاول و جایزۀ ساخاروف و اولین سفیر حسن‌ نیت سازمان ملل در راستای ارج‌ نهادن به بازماندگان قاچاق انسان است.

علاوه‌ بر همکاری با یزدا – سازمان حقوق ایزدی‌ها – او در ‌حال‌ حاضر در تلاش است تا خلافت اسلامی را به‌ اتهام نسل‌‌کشی و جنایت علیه بشریت به‌ پای میز محاکمۀ دادگاه جنایی بین‌المللی بکشد.

او همچنین بنیان‌گذار طرح ابتکاری نادیاست – برنامه‌ای که برای کمک به بازماندگان نسل‌کشی و قاچاق انسان جهت التیام و بازسازی جوامع خود تخصیص‌ یافته است. 

سرگذشت او به عنوان شاهدی است بر وحشیگری خلافت اسلامی، نجات یافته‌ای از تجاوز و یک پناهنده و یک ایزدی که جهان را مجبور ساخته به یک نسل‌کشی در حال وقوع توجه کنند.

این اثر یک گواهی است که میل قدرتمند انسان به بقا را نشان می‌دهد و یک فراخوان برای دادخواهی است. 

قسمتی از متن کتاب آخرین دختر  

مادرم در یکی از کامیون‌های آخر بود. هرگز حال‌ و‌ روزش را در آن لحظه فراموش نمی‌کنم.

باد روسری سفیدش را از سرش انداخته بود و موهای مشکی او که معمولاً فرق وسط بودند آشفته و به‌ هم‌ ریخته شده بودند.

روسری‌اش فقط دهان و بینی‌اش را پوشانده بود. لباس‌های سفیدش گرد ‌و‌ خاکی شده بودند. 

وقتی داشت پیاده می‌شد یک لحظه تلو تلو خورد. یکی از شبه‌ نظامیان بر سرش فریاد کشید و گفت: «راه بیفت.» سپس او را به سمت باغ کشید و به او و سایر زنان مسن‌تر که نمی‌توانستند سریع راه بروند خندید.

مادرم از درهای ورودی وارد شد و گیج‌ و ‌مبهوت به‌ سمت ما راه افتاد. بدون اینکه یک کلمه حرف بزند، نشست و سرش را روی دامن من گذاشت؛ مادرم هرگز درمقابل مردان دراز نمی‌کشید. 

یکی از شبه‌ نظامیان با چکش به در بستۀ مؤسسه زد و آن را به زور باز کرد؛ سپس به ما دستور داد به داخل برویم. او گفت: اول روسری‌هاتون رو دربیارید و بگذارید کنار در. 

هر‌ کاری گفت انجام دادیم. با سرهای برهنه، شبه‌ نظامیان به ما با دقت بیشتری نگاه می‌کردند؛ سپس ما را به داخل فرستادند.

زمانیکه زنان با کامیون‌های پر به در ورودی مؤسسه رسیدند کپۀ روسری‌ها بزرگ‌تر شد-روسری‌هایی رنگارنگ از جنس یک پارچۀ سنتی شل‌ بافت سفید که بیشتر زنان جوان ایزدی می‌پسندیدند. 

کودکان به دامن مادران خود چسبیده بودند و چشم‌های زنان جوان به خاطر از‌ دست دادن همسرانشان از گریه قرمز شده بود.

هنگامی که خورشید تقریباً غروب کرد و کامیون‌ها توقف کردند، یک شبه‌ نظامی که خودش موهای بلندش را تقریباً با یک روسری سفید پوشانده بود، با سر لولۀ تفنگش به کپۀ روسری‌ها سقلمه زد و خندید.

به ما گفت: «همین روسری‌ها رو به خودتون دویست‌ و‌ پنجاه دینار می‌فروشم.» او می‌دانست که پول ناچیزی، حدود بیست سنت آمریکایی، است و اینکه ما اصلاً پولی نداریم. 

تاریخ داستان‌های زیادی درباره‌ی انسان‌هایی که به خاطر مذهب، رنگ پوست، جغرافیا و جنسیتشان مورد ظلم و تبعیض قرار گرفته‌اند در خود دارد.

همواره کسانی بوده‌اند که تصور کرده‌اند تنها کسانیند که مسیر درست را می‌شناسند و به خودشان حق داده‌اند برای انسان‌های دیگر تصمیم بگیرند.

جایی در همین نزدیکی در همسایگی غربیمان مردمانی زندگی کرده‌اند که در همین سال‌های اخیر در معرض وحشیانه‌ترین رفتارهای تاریخ بشر بوده‌اند.

ایزدی‌ها همواره در مناقشات میان کردهاو سنی‌های عراق تحت ستم بوده‌اند  اما داعش تصویر دردناکی در حافظه‌ی این مردم تصویر کرده است که هرگز پاک نخواهد شد.

آخرین دختر روایت زندگی و مبارزه‌ی دختری است که شاهد این جنایت بشری بوده است. 

 کتاب آخرین دختر اثر نادیا مراد

درباره ی نویسنده ی کتاب آخرین دختر، داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش: نادیا مراد؛ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل صلح 

 ناديا مراد سال 1993 درکوچو، روستای ایزدی‌های عراق در منطقه‌ی سنجار به دنیا آمد. نادیا با 8 برادر، دو خواهر و مادرش در این روستای فقیر زندگی می‌کرد.

علی‌رغم تمام تبعیض‌ها و مشکلات آن‌ها تا سال 2014 زندگی آرامی داشتند. 

نادیا می‌خواست معلم شود و آرایشگاه هم داشته باشد، اما زندگی برای او تصمیمی دیگری داشت.

سال 2014 داعش به کوچو آمد و نسل کشی‌ای اتفاق افتاد که زندگی نادیا و مردمش را برای همیشه تغییر داد.

او سه ماه اسیر خلافت اسلامی داعش بود و در این سه ماه با وحشیانه‌ترین رفتارها مواجه شد.

نادیا در نهایت توانست فرار کند و خودش را به باقی‌مانده‌ی خانواده‌اش برساند و سپس به آلمان فرار کند. 

از این جا به بعد نادیا قصه‌ی دیگری را رقم زد. او سکوت نکرد تا یک قربانی باقی بماند بلکه با صدای بلند فریاد زد تا صدای کسانی باشد که مورد ظلم قرار گرفته بودند.

نادیا اولین بار نوامبر 2015 به سازمان ملل رفت و پس از آن داستانش را هزاران بار تعریف کرده است. 

نادیا مراد دسامبر 2015 سفیر حسن نیت سازمان ملل برای موضوع «حفظ شان بازماندگان قاچاق انسان» شد.

او موسسه غیرانتفاعی «ابتکار نادیا» را سال 2016 برای «حمایت از قربانیان خشونت جسمی و بازسازی جوامع در حال بحران» تاسیس کرده است. او در نهایت تصمیم گرفت داستانش را کتاب کند. 

«امل کلونی» وکیل حقوق بشر که وکالت نادیا را در این پرونده بر عهده داشت در مقدمه‌ای که بر کتاب آخرین دختر نوشته است درباره‌ی نادیا گفته است: «ولی نادیا نپذیرفت که ساکت بماند.

او با تمام برچسب‌هایی که زندگی بر او زد، مبارزه کرد: یتیم، قربانی تجاوز، پناهجو. او در عوض عناوین جدیدی درست کرده است: نجات یافته. رهبر ایزدی. مدافع زنان. نامزد جایزه‌ی صلح نوبل. سفیر حسن نیت سازمان ملل و حالا هم نویسنده.» 

نادیا سال 2018 برای«مبارزه و نبرد علیه خشونت جنسی و استفاده از آن در جنگ‌ها به عنوان سلاح» برنده‌ی جایزه‌ی نوبل صلح شد . او پیش از سال 2016 جایزه‌ی ساخاروف برای آزادی اندیشه شده بود.

نادیا اکنون در آلمان زندگی می‌کند و به فعالیت‌هایش ادامه می‌دهد. 

مشخصات، قیمت و خرید کتاب آخرین دختر اثر نادیا مراد

درباره کتاب آخرین دختر، داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش 

نادیا مراد آخرین دختر را نوشت تا داستانش را به گوش دنیا برساند. این کتاب تنها یک خودزندگینامه نیست، سندی است که جنایتی بزرگ را از زبان شاهدی عینی روایت می‌کند. 

«جنا کراجسکی» روزنامه نگار آمریکایی ساکن استانبول که چندسالی است در زمنیه‌ی مشکلات اقلیت‌ها در عراق و سوریه فعالیت می‌کند در نوشتن این کتاب نادیا را همراهی کرده است.

آخرین دختر 31 اکتبر 2017 همزمان در انگلستان، آلمان و هلند منتشر شد و با استقبال زیادی مواجه شد. 

نادیا بخش اول کتابش را با روایت تابستان 2014 آغاز می‌کند. جایی که دو نفر از کشاورزان کوچو و تعدادی مرغ و جوجه ناگهان دزدیده می‌شود و آرامش کوچو به هم می‌ریزد.

اینجا آغاز روزهای رعب و وحشت در کوچو است. بعدها دزدی‌های دیگری هم اتفاق می‌افتد، یک قوچ پیر و بره‌ای ماده هم دزدیده می‌شود .

بعد ها نادیا در کتاب از پیام این دزدی‌ها از زبان یکی از داعشی‌ها می‌گوید :«شما می‌گویید ما از ناکجا آباد آمده‌ایم، اما ما برایتان پیغام فرستادیم. وقتی مرغ و جوجه‌ها را بردیم، در حقیقت به شما می‌گفتیم که زنان و بچه‌هایتان را خواهیم گرفت.

وقتی قوچ را دزدیدیم، علامت این بود که رهبر قبیله را خواهیم ربود و وقتی قوچ را کشتیم معنی‌اش این بود که نقشه‌ی کشتن آن رهبر را داریم و اما آن بره‌ی جوان.. یعنی دختران شما.» 

از میان مردم کوچو هرکس به کوه گریخت توانست نجات پیدا کند. اما بقیه یا کشته شدند یا به اسارت برده‌شدند. نادیا تک تک صحنه‌های جنایت داعش را در کتابش توصیف می‌کند. 

در ادامه‌ی کتاب، نادیا مراد از موضوع وحشتناکی پرده برمی‌دارد؛ برنامه‌ریزی داعش برای استفاده از زنان و دخترانی که به عقیده‌ی خودشان کافرند به عنوان «سبایا».

این زنان و دختران به عنوان برده‌های جنسی فروخته می‌شدند یا به عنوان پاداش در اختیار سربازان و فرماندهان قرار می‌گرفتند. 

کتاب آخرین دختر تنها داستان نادیا نیست، سرگذشت چندهزار دختری است که خلافت اسلامی داعش آن‌ها را انسان نمی‌دانست. دخترانی که هنوز هم خبری از بسیاری از آن‌ها در دست نیست. 

نقد و بررسی کتاب آخرین دختر، داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش

آخرین دختر پس از انتشار توجه‌های زیادی را به خود جلب کرد. این کتاب باعث شد در بسیاری کشورها مردم بخواهند که سازمان ملل در مسائل گروه‌های تروریستی دخالت بیشتری کند و با این دست جنایت‌ها برخورد جدی اتفاق بیفتد. 

در روزنامه‌ها و رسانه‌های آمریکا و اروپا مطالبی زیادی درباره‌ی آخرین دختر نوشته شد. 

«یان بیرل» در روزنامه‌ی تایمز درباره‌ی «جناکراجسکی» که در نوشتن کتاب نادیا را همراهی کرده است نوشت: «او به خوبی صدای لرزان نادیا را منتقل کرده است.». 

آشوتاش باردواج در روزنامه‌ی «فایننسیال اکسپرس» درباره‌ی این کتاب مطلب مفصلی نوشته است که در آن به بخش‌هایی از کتاب که نادیا درباره‌ی آیینش نوشته است توجه زیادی نشان داده‌است.

در نقد او آمده است: «کتاب نادیا مراد جزئیات آداب و رسوم زندگی ایزدی‌ها را به شکل جذابی در کتابش ترسیم کرده است.»

او ادامه می‌دهد: «کتاب نادیا درباره‌ی اینکه چگونه سنی‌های عراق باورهای ایزدی‌ها را به اشتباه به شیطان پرستی تعبیر می‌کردند.» 

کتاب نادیا مراد از این جهت که زمانی منتشر شده است که مناقشات در عراق هنوز ادامه دارد نیز مورد توجه منتقدان قرار گرفته است، یکی از منتقدان این کتاب را «کتابی با زخم‌های باز و درس‌هایی دردناک نامیده است.» 

در نقد روزنامه‌ی «ایونینگ استاندارد» آمده است:«این کتاب ابتدا  ضربه را به تاخیر می‌اندازد و درباره‌ی زندگی خانوادگی نادیا و نسل کشی حرف می‌زند.

در ادامه  وحشت واقعی و عمیق ناشی از حضور یک برده‌ی جنسی در شهری پر از خانواده‌های مسلمان سنی مذهب را به خواننده منتقل می‌کند.»  

 

 

 

 کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب آخرین دختر، داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش در یوتیوب

2- معرفی کتاب آخرین دختر، داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

جنا کراجسکی, نادیا مراد

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آخرین دختر، داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.