دختری در قطار

16.00

عنوان: دختری در قطار

نویسنده: پائولا هاوکینز

مترجم: زهره قلی پور

ناشر: آتیسا

موضوع: داستان های انگلیسی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 400

 

تعداد:
مقایسه

توضیحات

 دختری در قطارنوشته پائولا هاوکینز 

یک رمان دلهره آور بریتانیایی است. این رمان در آغاز انتشارش در صدر پرفروش‌ترین کتاب‌های داستان نیویورک تایمز قرار گرفت و توانست با شکستن رکورد فروش «هری پاتر»، عنوان پرفروشترین رمان سال ۲۰۱۵ را تصاحب کند. 

متن پشت جلد کتاب دختری در قطار  

قطار رد شد. صدایی از پشت سرم شنیدم و آنا را دیدم که از اتاق بیرون می‌آید. به‌سرعت به طرف ما دوید، وقتی کنار او رسید زانو زد و دست‌هایش را روی گلوی تام گذاشت. 

تام هنوز نگاه حاکی از هراس و درد را در چهره‌اش داشت. خواستم به آنا بگویم، نه فایده‌ای ندارد، حالا دیگر نمی‌توانی به او کمک کنی، اما بعد فهمیدم که سعی نداشت جلوی خونریزی را بگیرد. می‌خواست مطمئن بشود. فنر در بطری بازکن را پیچاند و بیشتر و بیشتر در گلویش فرو برد و در تمام مدت آرام‌آرام با او صحبت می‌کرد. نمی‌توانستم بشنوم که چه می‌گفت. 

«دختری در قطار» که در ژانر جنایی پلیسی است نوشته پائولا هاوکینز( –۱۹۷۲)، نویسنده انگلیسی است. این کتاب از کتاب‌های موفق سال ۲۰۱۵ و یکی از پرفروش‌ترین‌های این سال بود. 

قسمتی از متن کتاب دختری در قطار 

خسته‌ام و سرم از خواب سنگین است. وقتی می‌نوشم خواب بدی دارم. یکی دو ساعتی خوابیدم و بعد بیمار از خواب بیدار شدم؛ بیمار رفتار خودم. اگر یک روز چیزی ننوشم، شبش سنگین‌ترین چرت‌ها را می‌زنم؛ یک بیهوشی عمیق، و صبح هم هوشیار نیستم. ساعت‌ها خواب و بیدارم و گاهی تمام روز 

فقط چند نفر توی واگن من هستند و نه خیلی نزدیک به من. هیچ‌کس نگاهم نمی‌کند، پس سرم را به پنجره تکیه می‌دهم و چشم‌هایم را می‌بندم 

صدای ترمز قطار بیدارم می‌کند. جلوی چراغ خطر هستیم. در این ساعت از روز و در این وقت از سال، نور خورشید مستقیم می‌افتد پشت خانه‌های مجاور ریل‌ها و روشن‌شان می‌کندتقریباً حسّش می‌کنم؛ صبحی که پشت میز صبحانه نشسته بودم، روزنامه می‌خواندم و گرمای خورشید روی صورت و بازوانم می‌تابید. تام هم روبه‌رویم نشسته بود. می‌توانم لبخندی را که به من می‌زد، حس کنم و سرتا پا سرخ شوم؛ مثل همه‌ی وقت‌هایی که این‌طور با اطمینان نگاهم می‌کرد 

چشم‌هایم را باز و بسته می‌کنم و تام رفته است. هنوز پشت چراغ هستیم. جس را کنار باغچه‌شان می‌بینم و پشت سرش، مردی که از خانه بیرون می‌آید. مرد چیزی در دست دارد؛ شاید یک لیوان قهوه. وقتی نگاهش می‌کنم می‌بینم که آن مرد جیسن نیست. آن مرد بلندقد‌تر، لاغرتر و سبزه‌تر است. دوست خانوادگی‌شان است، یا برادر جس و یا برادر جیسن. مرد خم می‌شود و لیوان را می‌گذارد روی میز فلزی پاسیو. او پسرعموی جیسن است که از استرالیا آمده و چند هفته اینجا می‌ماند. شاید هم رفیق قدیمی جیسن است؛ بهترین دوستش که در عروسی‌شان هم حاضر بود. جس می‌رود به طرفش، دست‌هایش را می‌گیرد و سر می‌گذارد روی شانه‌اش 

نظرات کتاب دختری در قطار | پائولا هاوکینز

دختری که در گوشه‌ای از قطار نشسته و آرام و بی‌صدا به آدم‌های آن بیرون نگاه می‌کند، همان کسی است که توانسته مرز فروش و رکورد دنیای ادبیات معاصر را بشکند. کتاب «دختری در قطار» یکی از آثار ارزشمند و ماندگار «پائولا هاوکینز» است. این کتاب در ژانر دلهره‌آور و معمایی نوشته شده است.

هنر نویسنده در این است که توانسته ماجرایی جنایی را با فضایی عاطفی و احساسی همراه کرده و اثری متفاوت و تاثیرگذار خلق کند. میزان استقبال از این کتاب تا حدی بود که خیلی زود توانست در کنار آثاری مانند «دختری با خالکوبی اژدها»، «اشیاء تیز» و «دختر گمشده» جایی برای خود باز کند. حتی سینمای غرب هم از این رقابت عقب نماند و فیلم قابل تحسینی با حضور بازیگران سرشناس و مطرح از این فیلم ساخت. 

حتی برای کسانی که علاقه‌ای به داستان‌های جنایی ندارند، خواندن این کتاب به‌معنی غرق شدن در فضایی مه‌آلود و پررمزوراز است، که با معماهای ذهنی و بازی با زمان، می‌تواند هر مخاطبی را به خود جذب کند. تاجایی که پس از خواندن این کتاب، احتمالا تا مدت‌ها قطار کلمات و آدم‌های داستان، مدام در ذهنتان می‌چرخد و همان حال‌وهوای غریب و مرموز را زنده می‌کند. 

پائولا هاوکینز در سال 2015 از جدیدترین اثر خود، دختری در قطار (The Girl on the Train) رونمایی کرد. حتی خود هاوکینز هم تصورش را نمی‌کرد که کتابش با چنین استقبال عمومی باشکوهی روبه‌رو شود. نه تنها اهالی انگلستان، که تمام دنیا حالا درباره‌ی دختری حرف می‌زدند که حال و هوای تازه‌ای به ادبیات معمایی و تعلیقی داده است. 

پائولا هاوکینز با جسارت و خوش‌فکری از همان ابتدا مخاطب را وارد تله‌ی ذهنی خود می‌کند، آن هم با نام کتاب: دختری در قطار. این دختر درواقع در قطار فکر و ذهن خود گرفتار شده و با اضطراب تمام کوپه‌ها را می‌گردد و از پشت پنجره‌ها، زندگی مردمی را تماشا می‌کند که او را نمی‌بینند.

 کسانی که بی‌تفاوت نسبت به او زندگی خودشان را دارند. همه خوشبخت و آرام به نظر می‌رسند. این دختر باید راهی برای بیرون رفتن از قطاری پیدا کند که لحظه‌ای هم درنگ نمی‌کند. هیچ مقصد و ایستگاهی وجود ندارد. این خود دختر است که باید مقصد را تعیین کند و سمت و سوی درستی به زندگی آشفته و ازهم‌پاشیده‌اش بدهد. 

در تمام طول داستان شاهد هنرنمایی‌های دیگر نویسنده هستیم. نه‌تنها محتوای کتاب، که فرم آن هم قابل توجه است. متن این کتاب شامل تکه‌ یادداشت‌هایی است که با تاریخ مشخصی نوشته شده‌اند. درست مثل تکه‌های پازلی که باید کنار هم چید تا تصویر کاملی از وقایع را ببینیم. روایت کتاب، اول شخص است. 

نویسنده‌ی این کتاب، بدون هیچ جهت‌گیری فقط داستان را تعریف می‌کند. او خوب و بد را از هم جدا نمی‌کند. درست مانند یک راوی قابل‌اعتماد و دانا، باید پای حرف‌هایش نشست و با او همراه شد. توصیفات هاوکینز در این کتاب کوتاه و گیراست. وصف حال‌ها و شرح وقایع ملال‌آور و خسته‌کننده نیست. واضح است که نویسنده اصراری هم روی زیاده‌گویی ندارد و سریع سر اصل مطلب می‌رود. درواقع هاوکینز توانسته با استفاده از نبوغ نویسندگی خود، مخاطب را از همان ابتدا به دنیای کتاب بکشاند و او را درگیر داستان کند.

 هاوکینز در دختری در قطار به مهارت تمام، با زمان بازی کرده است. ضمن این که روایت ماجرا را از دید سه شخصیت زن کتاب می‌بینیم، که زاویه دید بسیار جذابی ایجاد کرده است. همین باعث می‌شود گاهی مرز خاطرات و واقعیت‌ها جابه‌جا ‌شود و مخاطب را گیج کند. هرچند نویسنده از این که ذهن خواننده را به چالش بکشد، چندان ابایی ندارد. 

شخصیت‌های کتاب هاوکینز ابرقهرمان‌های اسطوره‌ای نیستند. آن‌ها افرادی از جنس خود ما هستند. کسانی که همین گوشه و کنارها دیده می‌شوند، با شتاب می‌روند و می‌آیند. انگار هرکدام سوار قطار خودش است و مجالی برای توقف ندارد. هاوکینز در همین آدم‌های معمولی است که قهرمان خود را پیدا کرده است.

 این قهرمان شباهتی به قهرمانان کلاسیک و بی‌عیب‌ونقص ندارد. وجود او پر است از کاستی و خلاءهایی که حالا با او یکی شده‌اند. خاطرات جایی در درون او گم شده‌اند، تا جایی که حوادث و اتفاقات گذشته در ذهنش شکل دیگری گرفته و مرز بین واقعیت و خیال را گم کرده است. 

یکی از درون‌مایه‌های اصلی این کتاب، زن و زنانگی است. سه شخصیت اصلی این کتاب زنانی هستند که با وجود تفاوت‌های عمیق، بدون این که بدانند رشته‌های نامرئی زندگی آن‌ها را به هم مرتبط کرده است. آنا، مادری مهربان و همسری فداکار؛ مگان، زنی زیبا و دلربا؛ و ریچل، کسی که حوادث داستان را پیش می‌برد و در حسرت همان چیزهایی است که آنا و مگان از آن‌ بهره‌مند هستند.

در این میان مردی به نام تام، در مرکز این روابط قرار دارد. او با ظاهری معقول و موجه زندگی تمام این زنان را تحت تاثیر قرار داده است. در اینجا می‌توان مفهوم «خواهران جهانی» را به‌خوبی دید. ریچل کسی است که می‌تواند با ازخودگذشتگی و فداکاری، موجب رستگاری و رهایی خواهرانش شود. 

خلاصه کتاب دختری در قطار 

ریچل، زندگی آشفته‌ای دارد. او به‌دلیل بحران روانی همسر محبوب خود، تام، را از دست داده و حالا در حسرت گذشته، تعلیق امروز و ترس فردا زندگی می‌کند. تام با زن زیبایی به نام آنا ازدواج کرده و صاحب فرزند شده است. ریچل تاب دیدن چنین خانواده‌ی خوشبخت و آرامی، آن هم در خانه‌ای که خودش به آن جان داده، را ندارد. آنا و تام به دلیل رفتارهای غیرقابل‌پیش‌بینی ریچل از او وحشت دارند.

تام تمام تلاشش را برای محافظت از خانواده‌اش می‌کند و حتی گاهی با بی‌رحمی با ریچل رفتار می‌کند. ریچل که هر روز در قطار، مسیر محل کار تا خانه را طی می‌کند، متوجه می‌شود تام با زن همسایه، مگان، ارتباط دارد. او تلاش‌ زیادی می‌کند تا به آنا و مگان درباره‌ی رفتارهای دوگانه‌ی تام هشدار دهد.

اما درنهایت کسی که متهم به ایجاد مزاحمت، توهم و جنون می‌شود، کسی نیست جز خود ریچل. در این میان مگان ناپدید می‌شود و این اوج هیجان و ماجراجویی‌ کتاب است. طی جستجو برای مگان، ریچل گذشته‌ی گنگ و آزاردهنده‌ی خود را به‌خاطر می‌آورد و رازهای زیادی فاش می‌شود؛ رازهایی که تاثیر زیادی روی سرنوشت و زندگی تمام شخصیت‌های کتاب دارد. 

Girl on the Train (Roman)

درباره‌ نویسنده 

پائولا هاوکینز، نویسنده‌ی برتانیایی و فارغ‌التحصیل رشته‌های فلسفه، سیاست و اقتصاد در دانشگاه آکسفورد است. دانش آکادمیک هاوکینز در کنار فعالیت روزنامه‌نگاری، به او این قدرت را داد تا دست‌به‌قلم شود و اولین کتابش را با نام «الهه‌ی پول» منتشر کند. این کتاب، شامل توصیه‌ها و رازهای کوچکی برای ثروت‌مند شدن زنان است. کتاب «امی سیلور» از همین نویسنده، چندان موفقیت مالی و ادبی کسب نکرد. 

پس از مدتی هاوکینز تصمیم گرفت کتابی عمیق و ماندگار بنویسد. اینجا بود که شش ماه بعد، دختری در قطار را منتشر کرد. او به‌خوبی توانسته مسائل اجتماعی مانند اعتیاد به الکل و خشونت خانگی علیه زنان را با روابط عاطفی و معماهای پلیسی تلفیق کند. هماهنگی و یک‌دستی این موضوعات با هم، نشان‌دهنده‌ی نبوغ نویسندگی هاوکینز است. این کتاب در آغاز انتشار، توانست رکورددار پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز شود. روزنامه‌ی گاردین می‌گوید فروش دختری در قطار توانسته رکورد کتاب کد داوینچی را بشکند و حتی از هری پاتر هم سبقت بگیرد. 

ترجمه دختری در قطار به فارسی 

مدت زیادی از انتشار دختری در قطار نگذشته بود که مترجمان کشورهای مختلف دست‌به‌کار شدند و ترجمه‌های متفاوتی از این کتاب وارد دنیای کتاب شد. این کتاب تاکنون به زبان‌های فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی، پرتغالی، آلمانی، ترکی، فارسی، روسی و… ترجمه شده است. دختری در قطار را در ایران، «محبوبه موسوی»، «سبحان فاطمی»، «علی قانع»، «سپیده صادقی» و «فرانک سالاری» ترجمه کرده‌اند.

در این میان «مهرآیین اخوت» ترجمه‌ی زیبا و روانی از کتاب ارائه کرده است. او با وفاداری به متن اصلی و در عین حال، درنظرداشتن مخاطب، توانسته کتابی خوش‌خوان و روان ترجمه کند. مانند نویسنده، او هم از کلمات و عبارت‌های ساده و ملموسی استفاده کرده که برای خواندن کتاب، لازم نیست وقت چندانی روی تک‌تک کلمات و خوانش آن‌ها بگذارید. مخصوصا وقتی جریان داستان در میانه و اواخر کتاب باسرعت و هیجان پیش می‌رود، با همان ریتمی که نویسنده و مترجم درنظر گرفته‌اند، کتاب را می‌خوانید و پیش می‌روید. 

در بخشی از کتاب دختری در قطار می‌خوانیم 

«یک: غصه، دو: لذت، سه: دختر…. هر سه برای یک دختر. روی سه گیر کرده‌ام. دیگر نمی‌توانم تکان بخورم. توی سرم پر از صداست. دهانم پر از خون شده. هر سه برای یک دختر. صدای زاغ‌ها را می‌شنوم. به من می‌خندند. من را مسخره می‌کنند. همچون مرغی که تخم می‌کند، قدقد می‌کنند. یک حرکت، یک حرکت خیلی بد. می‌توانم آن‌ها را ببینم. خیلی سیاه‌اند. نه، پرنده نیست. چیز دیگری است. یکی دارد می‌آید. یکی دارد با من حرف می‌زند. 

ببین حالا، ببین وادارم کردی باهات چکار کنم». 

کتاب دختری در قطاریک رمان معمایی و جنایی با روایتی مدرن و از ماجرای سه زن است هر کدام از این سه شخصیت تنها بخشی از حقیقت را در دست دارند که هر کس از زاویه‌ دید خودش آن‌ را برایمان تعریف می‌کند. 

داستان به طرز ماهرانه‌ای بین سه زن قسمت می‌شود که زندگی آنها به نحو غم‌انگیزی به هم مرتبط می‌شود. ریچل، مگان و آنا. ریچل اولین شخصیتی است که در داستان با آن روبرو می‌شویم، او در قطار و در مسیر بازگشت از لندن به خانه در داستان ظاهر می‌شود. این مسیر هر روز او است و قطار از جایی می‌گذرد که زمانی ریچل و همسرش تام با خوشبختی آنجا زندگی می‌کردند، حالا او طاقت نگاه کردن به خانه شماره ۲۳ را ندارد چون تام آن را با همسر جدیدش آناشریک استریچل از همه جا بریده و به الکل روی آورده است، با اینکه اعتیاد به الکل موقعیت‌های بدی برای او رقم می‌زند؛ قادر به ترک آن نیست و 

ریچل شخصیت اصلی داستان که زنی دائم الخمر است و دچار عدم اعتماد به نفس شدید است. او بیش از آن‌که در واقعیت زندگی کند، در خیال و بین آدم‌ های خیالی‌ که فقط خودش آن‌ ها را می‌بیند سیر می‌کند؛ آن‌قدر که درگیر حوادث بین‌ شان می‌ شود. حوادثی که هیچ‌ وقت رخ نداده‌اند. 

قسمت هایی از کتاب دختری در قطار 

سرم را به شیشه قطار چسباندم. خانه ها را نگاه می کنم؛ مانند دنبال کردن صحنه های فیلم با دقت آن ها را ورانداز می کنم. به چیزهایی دقت دارم که دیگران دقت نمی کنند. فکر نمی کنم صاحبان این خانه ها هم از این زاویه، که من به جزییات خانه ها دقت دارم، تا حالا نگاه کرده باشند. دوبار در روز از این مسیر رد می شوم و هر چیز را چند بار تماشا می کنم. 

مرگ با قطار مرگ خیلی بدی است. نمی دانم هر دو سه روز یک بار چند نفر بر اثر برخورد با قطار می میرند. نمی دانم چند نفرشان به طور اتفاقی مرده اند و چند نفر قصد خودکشی داشته اند. 

اما باید کاری بکنم. تمام برنامه هایی که داشتم. کلاس عکاسی، کلاس آشپزی، همه چیز بلاتکلیف شد. خیلی بی مصرفم. به جای اینکه در حالت واقعی زندگی کنم، فقط نقش آدم زنده را بازی می کنم. باید چیزی پیدا کنم که خیلی دوست دارماین شرایط را نمی توانم ادامه بدهم. فقط همسر بودن را دوست ندارم. نمی دانم دیگران چطور این کار را می کنند. هیچی ندارد جز انتظار. انتظار برای بازگشت مردی از سر کار تا بیاید و تو را دوست داشته باشد. 

خلأ؛ خوب آن را می فهمم. باور دارم که هیچ چیز برای درمان آن به تو کمک نمی کند. از جلسات مشاوره درمانی دریافتم که خلأ ها و کمبود هایی در زندگی ات وجود دارد که همیشگی است. باید با آن ها کنار بیایی. مثل ریشه درخت که با سنگ بتونی اطرافش کنار می آید. تو هم با این خلأ ها کنار می آیی، شکل می گیری. 

خواب خوبی ندارم. نه چون نوشیدنی می نوشم، بلکه برای کابوس های شبانه ام. خواب می بینم در جایی گیر افتاده ام. می دانم یکی از راه می رسد. راه فراری هستآن را پیش از این دیدم، اما راهم را نمی توانم پیدا کنم. وقتی او به من می رسد، نمی توانم فریاد بزنم. سعی می کنم. نفسم بند آمده، اما هیچ صدایی نیست. همچون آدمی که دارد می میرد و برای زندگی دست و پا می زند. 

دختری در قطار پرفروشترین کتاب سال 2015 در جهان که تنها چند ماه پس از انتشار رکورد فروش افسانهای کتاب هری پاتر را شکست. این کتاب» نه‌تنها یک رمان مهیج و پلیسی، بلکه تریلری روان‌شناسانه است، که موفق شد خیلی زود رکورد پرفروش‌ترین‌هایی چون هری پاتر را بشکند و همچنان در صدر باقی بماند. برخی این رمان را جلد دوم “دختر گمشده” می‌دانند.

ماجرای همیشگیِ عشق و شکست،این‌بار با همراهیِ افکاری سرگردان، به داستانی معمایی منجر شده.«دختری در قطار» با روایتی مدرن، سراغ موضوعی کلاسیک می‌رود تا این‌بار، وحشت و خون را از میان درد و ترومای زنانه بیرون بکشد. ریچل که زنی دائم‌الخمر است برای خودش ارزشی قائل نیست؛ از نظر او زنان فقط از دو وجه قابل‌توجه‌اند: وضعیت ظاهری‌ و نقش مادری‌شان. پس با این حساب، او که ظاهری معمولی دارد و نازاست، نمی‌تواند مورد‌توجه مردی واقع شود؛ موهبتی که احتمالاً از نظر او، زن‌های دیگر قصه ـ آنا و مگان ـ از آن بهره‌مندند

ریچل بیش از آن‌که در واقعیت زندگی کند، در خیال و بین آدم‌های خیالی‌یی که فقط خودش آن‌ها را می‌بیند سیر می‌کند؛ آن‌قدر که درگیر حوادث بین‌شان می‌شود؛ حوادثی که هیچ‌وقت رخ نداده‌اند. اما چه اتفاقی می‌افتد که زندگیِ زن‌های این داستان، در هم تنیده می‌شود؟ پائولا هاوکینز برای بیان این داستان کار مهمی کرده؛ او دقیق و موشکافانه به اطرافش وآدم‌ها ـ آدم‌‌های معمولی ـ چشم دوخته. داستان او روایتی مدرن و چند‌صدایی از ماجرای سه زن است، که هر کس از زاویه‌ی دید خودش آن‌را برای‌مان تعریف می‌کند. 

 

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب  دختری در قطار در یوتیوب

2- معرفی کتاب دختری در قطار   در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

پائولا هاوکینز

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دختری در قطار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.