خرمگس

17.50

عنوان: خرمگس

نویسنده: اتل لیلیان وینیچ

مترجم: مهدی افشار

 

تعداد:
مقایسه

توضیحات

معرفی کتاب خرمگس اثر اتل ویلیان وینیچ

خرمگس داستانی سیاسی و فلسفی درباره‌ی یک جوان کاتولیک انقلابی که از خواندن پشیمان نخواهید شد. کتاب خرمگس مشهورترین اثر اتل لیلیان وینیچ است که تاکنون به بیش از 20 زبان، از جمله ژاپنی، آلمانی، هلندی و فرانسوی ترجمه شده و در آن از آزادی، سرخوردگی و عشق سخن می‌رود.

درباره کتاب خرمگس:

داستان در دهه‌ی 1840 و در ایتالیا اتفاق می‌افتد. اتل ویلیان وینیچ (Ethel Lilian Voynich) به خوبی حال و هوای ایتالیا را – که آن زمان تحت سلطه‌‍‌ی اتریش بود – به تصویر کشیده است. این رمان شگفت‌انگیز داستانی چندلایه از تحولات ایدئولوژیکی، ایمان و شجاعتی افسانه‌ای است. کتاب خرمگس (The Gadfly) حول محور جوانی انگلیسی به نام آرتور بورتون می‌چرخد. وینیچ همانند کارگردانی ماهر زندگی آرتور را به تصویر می‌کشد و ما در این اثر شاهد سیر تغییرات او، از یک جوان حساس معصوم به یک قهرمان انقلابی سرخورده هستیم. مردی به‌یاد‌ماندنی که در ایمان خود دچار بحران شده و در نهایت به خرمگس مشهور بدل می‌شود.

آرتور، دانشجوی فلسفه‌ای است که برای یادگیری تعلیمات کلیسا به ایتالیا سفر کرده است. او رابطه‌‌ی استاد-شاگردی صمیمانه‌ای با پدر مونتالی برقرار کرده و نزد او تعلیم کشیش شدن می‌بیند. بعد از ترفیع گرفتن پدر مونتالی و جایگزین شدن کشیش دیگری در کلیسا، مسیر زندگی او دچار تغییر می‌شود. کشیش جدید که جاسوس است، اعترافات او را لو می‌دهد. آرتور عضو سازمان ایتالیای جوان، سازمانی با هدف بیرون راندن ارتش اتریش با کمک مردم است و حرف‌های کشیش باعث می‌شود او و افراد دیگری از سازمان به زندان بیفتند. این اتفاق و چندین ماجرا که در ادامه‌ی داستان برای آرتور رقم می‌خورد، باعث سرخوردگی شدید او می‌شود و در نهایت تصمیم می‌گیرد مرگ خود را جعل کند. او 13 سال بعد با نام خرمگس دوباره به ایتالیا برمی‌گردد.

خرمگس یک انسان معمولی است. همراه با نقص‌، نقطه‌ضعف‌، عشقی پنهان و کوله‌بار سنگینی از درد؛ همانطور که ذات انسانی اقتضاء می‌کند. با همه‌ی این‌ها آرتور بزرگتر از زندگی است. یک ابرقهرمان قدرتمند، انسان‌گرا و مخالف صریح وضع موجود سیاسی که طرفدار آزادی مردم است. سخنان او، با حقیقتی که در آن‌ها نهفته است، دشمنانش را ویران می‌سازد.

این کتاب اولین بار در سال 1897 منتشر شد. تاکنون اقتباس‌های زیادی از این اثر صورت گرفته که از میان آن‌ها می‌توان به نمایش‌نامه‌ی جرج برنارد شاو به نام خرمگس و کتاب اوواد به قلم جمعی از نویسندگان روس اشاره کرد. همچنین فیلم‌های کرازانا، نیومنگ، اوود و ریوارس از جمله فیلم‌های سینمایی هستند که با اقتباس از این اثر ساخته شده‌اند. نویسنده در این داستان با زبانی شیوا، جذاب و طنزآمیز مفاهیم فلسفی، سیاسی و آرمان‌های آزادی‌خواهانه‌ی خود را بیان می‌کند. با وجود آن که خرمگس به کتابی سیاسی شهرت دارد، نمی‌توان از جنبه‌های عاطفی و عاشقانه‌ی آن غافل شد.

خرمگس

کتاب خرمگس مناسب چه کسانی است؟

مطالعه‌ی اثر برتر اتل لیلیان وینیچ به همه‌ی طرفداران داستان‌های خارجی، به‌ویژه دوست‌داران ادبیات کلاسیک و داستان‌های عاطفی و سیاسی، پیشنهاد می‌شود.

خانم اِتِل ليليان وينيچ در سال 1864 در خانواده‏اي سرشناس در انگلستان به دنيا آمد. پدر وی پروفسور ریاضیات بود، مادرش درباره مسائل اجتماعی مقالاتی می‌نوشت. جرجی اورست، عموی مادر او، جغرافیدان مشهوری بود و مرتفع‌ترین قله جهان در سلسله جبال هیمالیا، اورست نام گرفته است.

اِتِل در یک و نیم سالگی پدر خود را از دست داد و با زحمات مادر كه علاوه بر تدريس رياضيات به پرورش فرزندانش نيز مي‏پرداخت، تربيت گرديد. اتل پس از دوران ابتدایی، در هجده سالگي براي ادامه تحصيل عازم آلمان شد. وي در آن‏جا ضمن به فراگيري موسیقی، فلسفه، ادبيات و زبان‏شناسي پرداخت. وينيچ شيفته پژوهش در ادبيات جهان بود و آثار شکسپیر و دیکنز به زندگی‌اش راه یافتند.  پس از سه سال تحصیل در برلین فارغالتحصیل رشته پیانو شد.

پس از پایان تحصیل توجهش به مسائل اجتماعی جلب شد و مبارزه انسان‌ها به خاطر آزادی، شوری عظیم در وی برانگیخت. از این پس، اشعار والت ویتمن شاعر آمریکایی ورد زبانش بود:

“ای آزادی! بگذار دیگران به تو ایمان نداشته باشند اما من تا واپسین دم به تو مؤمن خواهم ماند!”

و این چنین شد که در سال 1887 سفري به روسيه داشت و در آن‏جا در رشته ادبيات و زبان روس مطالعات وسيعي به عمل آورد. ارمغان اين سفر و مطالعات پس از آن، ترجمه چندين اثر از نويسندگان کشهور روسيه به زبان انگليسي بود. او در مراجعت به وطن، با میخائیل وینیچ، یک انقلابی لهستانی که به انگلستان گریخته بود، ازدواج کرد. وي در سال 1893 چندين کتاب روسی مانند آثار کاشین، گوگول، داستایفسکی، شچدرین، اوسپنسکی و گروهی دیگر از نویسندگان روس ترجمه کرد تا اين‏كه در سال 1897 در سن 33 سالگي اولين وينيچ با نوشتن اين اثر انساني، قدم به دنياي نويسندگان گذاشت و اين اثر به زودي به عنوان يك كتاب كم نظير در مطبوعات شناخته شد.

وي در اين كتاب، سيماي واقعي و حقيقي انسان‏هايى را مجسم كرده است كه براي كسب آزادي و استقلال و حقوق اجتماعي خود، دست به مبارزه دامنه‏داري مي‏زنند و در اين راه از مرگ نيز هراسي ندارند. در حقيقت اين رمان به فعاليت سازمان ايتالياي جوان طي ساليان 30 تا 40 قرن نوزدهم پرداخته است و بيش از آنكه به شورش‏هاي مردم و قيام‏هاي مسلحانه بپردازد، به جنبه‏هاي شخصيتي قهرمان، كه فردي انقلابي است، توجه دارد. قهرمان داستان وي، در عرصه مبارزه، اگرچه گاهي از پشتيباني ياران خود محروم مي‏شود اما يگانه سلاح وي ايمان است. وينيچ در عين حال كسي را يك مبارز واقعي مي‏داند كه در سخت‏ترين شرايط بدون آنكه در قيد پاداش و يا تحسين ديگران باشد، به ايمان خود وفاداري نشان مي‏دهد.

در كتاب خرمگس، عشق، مقامي ارجمند دارد و با كمك همين قوه است كه صفحات پايان كتاب بر روي هم نهاده مي‏شود و انسان‏ها را ساعت‏ها در اندوه مي‏گذارد. خانم وينيچ هم‏چنين يكي از اعضاي موثر و فعال جامعه بانوان انگليس بود و مقالاتي كه او درباره حقوق اجتماعي و دفاع از مقام زن در مطبوعات نگاشت بسيار مشهور است. وي در طي سال‏هاي فعاليت خود، آثار متعددي منتشر كرد كه جك دايموُنْد، اليويالتام و كفشت را بكن از آن جمله‏اند. سه سال پس از انتشار خرمگس، رمان دیگر وی به نام جک دیموند چاپ شد. اتل در کتاب اخیر خود نیز ریاکاری و قساوت خادمان کلیسا را برملا و رسوا می‌سازد.

در سال ۱۹۰۴، سومین اثر او به نام الیویالتام انتشار یافت. در سال ۱۹۱۰، رمان دیگری به نام دوستی گسیخته شده نوشت. این رمان دربارهٔ زندگی خرمگس در آمریکای جنوبی است. در ۱۹۱۱ و چند سال بعد از آن، چند اثر معروف ازلرمانتوف، شاعر اوکراینی، را به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر کرد. نویسنده ۸۰ ساله در ۱۹۴۴ رمان جدید خود را به نام کفشت را بکن به پایان برد. وی در این اثر نیز بار دیگر به چهره خرمگس متوسل می‌شود. این رمان درباره اجداد مادری خرمگس نوشته شده است. سیارک ۲۰۳۲ اتل به افتخار او نام‌گذاری شده‌است.

خانم اِتِل ليليان وينيچ سرانجام در بيست و هشت ژوئيه 1960م در نود و شش سالگي درگذشت.

كتاب خود به نام “خرمگس” را منتشر نمود. اين كتاب در اندك زماني به فروش رفت و تجديد چاپ شد.

 

در بخشی از کتاب خرمگس می‌خوانیم:

جما پرسید: «به‌نظر شما این‌همه دروغ‌بافى، به‌نوعى هدر دادن انرژى نیست؟ آیا به‌زحمتش مى‌ارزد؟»

– اگر شما بودید، چه‌کار مى‌کردید؟ بى‌شک این ضرب‌المثل انگلیسى را شنیده‌اید که مى‌گوید: سوال نکن تا دروغ نشنوى. من هیچ لذتى نمى‌برم که به مردم دروغ بگویم و مسخره‌شان کنم؛ ولى وقتى مردم دلیل فلج‌شدنم را مى‌پرسند، باید یک‌جورى پاسخ‌شان را بدهم. به‌علاوه، وقتى انسان ناچار مى‌شود که دروغ بگوید، باید آن را در داستان جالبى بپیچد. دیدید گالى چه‌طور لذت مى‌برد؟

– آیا شما ترجیح مى‌دهید باعث لذت گالى شوید یا حقیقت را بر زبان بیاورید؟

خرمگس همان‌طور که ریشه‌ى پاره‌اى را در دست خود پیچ و تاب مى‌داد، سرش را بلند کرد و گفت: «هوم… حقیقت! آیا شما مى‌خواستید که من حقیقت را به آن‌ها بگویم؟ هرگز. ترجیح مى‌دادم زبانم را ببرم؛ ولى حقیقت را به آن‌ها نگویم. من تابه‌حال به هیچ‌کس حقیقت ماجرا را نگفته‌ام؛ ولى اگر شما به‌راستى علاقه‌مند به شنیدن آن باشید، براى‌تان مى‌گویم.»

جما به‏ آرامى بافتنى‌‏اش را کنار گذاشت. به‏ نظر او در وجود این موجود بی‌تفاوت، خشن و مرموز که ناگهان به زنى که به ‏ظاهر دوستش هم نداشت و او را به‏ خوبى نمى‌شناخت، مى‏‌خواست راز دلش را بگوید و این، نکته‏‌ى جالب و رقت انگیزى بود.

بخش دیگری از کتاب خرمگس

رستگاری تان را جاودانه در آغوش بگیرید، از ثمره اش بهره ببرید! من آن را همچون استخوانی که جلوی سگ های گرسنه ی خیابانی می اندازند، به سوی شما افکندم! دیگر از بهای غذایی که می خورید نگران نباشید، بیایید شکم تان را از گوشت تن پسرم پر کنید! ای بربرهای آدم خوار، ای خون آشامان مرده خوار! اینک از گوشت تن پاره ی جگر من بخورید! خون گرم و جوشان قلب جگرگوشه ی من، خونی را که به خاطر شما ریخته شد، بنوشید.

آن را سر بکشید، بلیسید و لب های تان را با آن سرخ کنید. هم چون کرکس های مرده خوار، گوشت را از کف یکدیگر بربایید، بر سر آن با هم بجنگید و سرانجام آن را حریصانه ببلعید؛ ولی دیگر مرا شکنجه نکنید. به این تنی که به خاطر شما قربانی شده بنگرید، قطعه قطعه و خون چکان … هنوز قلبش از زندگی رنج آور می تپد، از این احتضار جگرسوز می لرزد؛ بیایید مسیحیان، این را بنگرید و بخورید!

صدای پدر مونتانلی در عین حال که آرام، پرطنین و گیرا بود، چنان آهنگ دلپذیری داشت که به کلامش جذابیت خاصی می بخشید. صدایش مثل سخنوران ذاتی، بسیار پخته و اصیل بود و هرگاه با آرتور حرف می زد، لحنی محبت آمیز داشت. آرتور در پاسخ گفت:«نه پدر، باید پیدایش کنم. مطمئنم آن را همین جا گذاشته اید. فکر نمی کنم هرگز بتوانید دوباره مثل آن را بنویسید.» مونتانلی مشغول کار خود شد. در آن سوی پنجره، سوسکی با بال های طلایی به طور یکنواخت وزوز می کرد و از خیابان، صدای فریاد متوالی و آزاردهنده ی یک میوه فروش سیار به گوش می رسید.

 

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب خرمگس در یوتیوب

2- معرفی کتاب خرمگس در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

اتل لیلیان وینیچ

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “خرمگس”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.