توضیحات
کفش باز (Shoe Dog) کفش باز یکی از کتابهای توصیه شده توسط بیل گیتس، موسس شرکت عظیم مایکروسافت نیز هست.
کتاب با روایت یکی از روزهای عادی زندگی فیل شروع میشود که در شهر اورگون، برای دویدن به بیرون از خانه میرود و به شهرش فکر میکند که اتفاق بزرگی در آن رخ نداده و جمله ی مهمی که در این بخش از کتاب اورده شده است و پایه مفهوم اصلی کتاب است، جمله ای از معلم وی است که میگوید:
بزدلها هیچوقت شروع نمی کنند و ضعیفها در طول مسیر می میرند و فقط ما میمانیم.
همه ماجرا از یک لحظه ی حساس شروع میشود. نایت بیست و چهار ساله در راه سفر به آسیا، اروپا و آفریقا، در پیکار با سؤالات بزرگ ذهنش، به این نتیجه میرسد که مسیر نامتعارف، تنها راه برای اوست.
به جای کار برای یک شرکت سهامی، او چیزی را کاملا با دستان خودش می سازد؛ چیزی جدید، پویا و متفاوت. نایت بسیاری از خطرات مهلکی را که او در مسیرش با آنها مواجه شده بود، تشریح می کند؛
شکستهای کمرشکن، رقبای بی رحم، بی شمار افراد شکاک، کینه توزان و بانک داران متخاصم و همچنین پیروزیهای شورانگیز و راه فرارهای باریکش. جنگ جهانی دوم تازه به پایان رسیده و روابط آمریکا و ژاپن رو به بهبودی است و ژاپن توانسته به عنوان یک قطب صنعتی جدید خود را به دنیا اثبات کند.
از همین روی فیل نایت تصمیم میگیرد که به ژاپن برود و نمایندگی فروش یکی از معروف ترین برندهای ژاپنی در امریکا را از آن خود کند.
چگونگى شکل گیرى و ساخت شرکت عظیم نایکی تنها با یک سفارش ۵٠ دلاری، انتخاب کارکنان درجه یک، نحوه انتخاب اسم و طراحى لوگوى نایکى، اتفاقات تلخ و شیرین برند نایکی و… همه و همه در این کتاب بیان شده است.
نویسنده کتاب کیست؟
فیلیپ نایت، زاده ی امریکا در سال ۱۹۳۸ یک تاجر متشخص و یک انسان خیرخواه است. او در سال ۱۹۶۲ به ایده ی تأسیس نایک رسید و بعد از تولید کفشها ابتدا خود اقدام به فروش آنها کرد.
او متولد مکانی آرام به نام اروگون در آمریکا است و در همان جا درس خواند و فارغ التحصیل شد. در حال حاضر صاحب یکی از بزرگ ترین برند های دنیا یعنی شرکت نایک است که هجدهمین رتبه برترین برندها را در دنیا به خود اختصاص داده است.
در اگوست ۲۰۱۸، فوربس او را ۲۶ امین فرد ثروتمند جهان معرفی کرده است. پدر فیل نایت نقش مهمی در مسیر زندگی او داشته است. پدر او با کار کردن فیل در دفتر روزنامه اورگان مخالفت میکند و همین امر فیل را ناچار میکند تا به دنبال کار دیگری باشد.
این امر جرقه این که فیل کسب و کار خودش را داشته باشد در سر فیل می زند. زمانی که فیل نایت ایده نایک را در سر داشت با حمایت ۵۰ دلاری پدرش برای رفتن به ژاپن و عملی کردن ایده خود روبرو شد.
نایت با انتخاب هوشمندانه نام نایک برای رویاهایش که نام خدای پیروزی در ادبیات اسطوره ای یونان باستان بود. گویی قدرتی افسانهای را برای برند خود به ارمغان آورد.
با انتخاب این نام خود را محکوم به پیروزی کرد، از هیچ شکستی نترسید، قدرت ایمانش برای او این باور را ساخته بود که مرد نبردهایی خواهد بود که به پیروزی ختم خواهند شد.
فیل نایت موسس و بنیانگذار نایکی که پانزدهمین ثروتمند دنیاست در این کتاب فوقالعاده داستان خلق برند تا یکی را نوشته است: از زندگی در خانوادهای معمولی تا خلق برند میلیارد دلاری نایکی، مسیر شگفتانگیز موسس یکی از بزرگترین شرکتهای جهان؛ تسخیر موانع و عبور از مشکلات و قدم به قدم جلو رفتن. مسیر بهتر شدن.
فارغ از اینکه چه کسب و کاری داشتهباشید یا اینکه در چهرشتهای درس خوانده باشید. این کتاب داستان رسیدن به خواستهها و آرزوهاست، داستان شکست خوردن و برگشتن از عمق تاریکی شکست، داستان هدر ندادن استعداد. این کتاب نه تنها راهنمایی برای اهالی کسب و کار و مدیریت است.
بلکه برای هر خوانندهای که به خود و آرزوهایش ایمان دارد خواندنی است، زندگینامهای که جنگیدن و دست نکشیدن را به ما میآموزد. هر دوندهای این را میداند.
کیلومترها میدوی و میدوی، بدون آنکه واقعا دلیلش را بدانی. به خودت میگویی به خاطر هدفی این کار را میکنی یا دنبال جمعیتی هستی؛ اما دلیل حقیقی دویدن تو آن است که جایگزین آن-یعنی ایستادن- تو را تا سر حد مرگ میترساند.
به این ترتیب، در آن صبح سال 1962 به خودم گفتن: بگذار همه بگویند که ایدهات ابلهانه است… تو ادامه بده، نایست. حتی به ایستادن فکر هم نکن تا اینکه به آنجا برسی و فکرت را زیاد مشغول این نکن که آنجا کجاست. هرچه پیش آمد فقط نایست.
این پندی استثنایی، پیشگویانه و ضروری بود که به طور غیر منتظرهای موفق شدم به خودم بدهم و از خودم بگیرم. نیم قرن بعد از آن روز، اکنون بر این باورن که این بهترین و یا شاید تنها پندی است که میتوانیم و باید به خود و به دیگران بدهیم.
داستان برمیگشت به یکی از آخرین کلاسهایم؛ سمیناری دربارهی کارآفرینی. یک مقالهی تحقیقاتی دربارهی کفش نوشته بودم، و از یک تکلیف معمولی به یک وسواس تمامعیار تبدیل شده بود.
به دونده، یک چیزهایی دربارهی کفشهای دو میدانستم. بهعنوان متخصص کسب و کار، میدانستم دوربینهای ژاپنی شکاف عمیقی در بازار دوربین به وجود آوردهاند، که زمانی در تسلط و سیطرهی آلمانیها بود.
بنابراین، در مقالهام نوشته بودم کفشهای دو ژاپنی نیز میتوانند تأثیر مشابهی بر جا بگذارند. این ایده توجهم را جلب کرده بود، سپس الهامبخش شده بود و مرا اسیر خود کرده بود. این ایده روشن، ساده و در عین حال، عظیم بهنظر میرسید.
هفتهها روی آن مقاله کار کرده بودم. در کتابخانه هر چه دربارهی صادرات و واردات و تأسیس شرکت پیدا میکردم را با ولعی مثالزدنی میخواندم.
در نهایت، با لحنی کاملاً رسمی مقالهام را مقابل همکلاسیهایی که مثل همیشه بیحوصله بودند ارائه دادم. حتی یک نفر هم چیزی نپرسید. آنها با آههای جانکاه و نگاههای تهی از آن همه عشق و هیجان استقبال کرده بودند. استاد معتقد بود ایدهی دیوانهوارم ایدهی خوبی است، برای همین به من نمرهی الف داد.
کفش باز، خاطرات فیل نایت(-۱۹۳۸)، کارآفرین آمریکایی و بنیانگذار برند نایکی، از مشهورترین برندهای ورزشی جهان است. این کتاب در سال ۲۰۱۶ به عنوان بهترین کتاب مدیریتی سایت آمازون برگزیده شد.
فیلنایت، موسس شرکت نایکی و پانزدهمین ثروتمند جهان در این کتاب، داستان پیدایش برند نایکی را شرح میدهد. این کتاب داستان رسیدن به خواستهها و آرزوهاست.
راهنمای از هیچ به همه چیز رسیدن، راهنمای گوش فردادن به آوای قلب و رفتن در پی آرزوهاست.
داستان شکست خوردن و بازگشت از ژرفای تاریک ناکامی. داستان رها نکردن استعدادها. این کتاب نه تنها راهنمایی برای اهالی کسب و کار است، بلکه برای هر کس که به خود و آرزوهایش باور دارد سودمند است. زندگینامهای که مبارزه کردن و تسلیم نشدن را میآموزد.
کتاب کفش باز زندگی فیل نایت، کارآفرین آمریکایی و موسس برند مشهور ورزشی نایک را روایت میکند و تمامی شکستها و پیروزیهای او را تا رسیدن به هدف نهایی به تصویر میکشد. این کتاب به عنوان بهترین کتاب مدیریتی سایت آمازون در سال 2016 برگزیده شده است.
ماجرای کتاب کفش باز (Shoe dog: a memoir by the creator of Nike) با یکی از روزهای عادی فیل آغاز میشود؛ روزی که کفشهایش را مثل روزهای دیگر میپوشد و برای دویدن روزانهاش بیرون میرود. او علاقهی زیادی به دویدن داشت و همیشه آرزویش این بود که ورزشکار بزرگی شود. اما این آرزوی او تبدیل به حقیقت نشد.
او در 24 سالگی علیرغم تلاشهای بسیارش تسلیم این حقیقت میشود و بعد از آن فکر میکند که چطور میتواند بدون اینکه ورزشکار حرفهای و بزرگی باشد، ورزشکار بودن را احساس کند. دقیقاً در همین موقع ایدهی ارائهی نوعی کفش برای دوندگی به کارخانههای تولید کفش ژاپنی به ذهنش رسید.
کتاب کفش باز به درستی نشان میدهد برای رسیدن به موفقیت نباید فردی خاص با جایگاهی خاص باشید یا جای مشخصی زندگی کنید. این کتاب داستان رسیدن به خواستهها و آرزوها، شکست خوردن و بلند شدن، کشف استعداد و استفاده از آن میباشد و نه تنها راهنمایی برای اهالی کسب و کار و مدیریت است بلکه برای هر فردی که به خود و آرزوهایش ایمان دارد، مناسب است.
در واقع زندگی نامهی فیل نایت (Philip H Knight) جنگیدن و دست نکشیدن از آرزوها و هدفها را به شما میآموزد.
کفش باز بهترین کتاب در زمینهی مدیریت شناخته شده است. همچنین بیل گیتس و وارن بافت از چهرههای مشهور در کسب و کار، آن را از بهترین کتابهای سال 2016 دانستهاند. به گونهای که بیل گیتس دربارهی این اثر گفته: شما به عنوان خواننده در طول داستان مدام انتظار دارید که با شکست سنگینی مواجه شوید، در صورتی که امروزه در سراسر جهان، در هر خیابان مهمی که قدم بگذارید، لوگوی خاص نایک در حال درخشیدن است.
این اثر در زمینهی کتابهای انگیزشی محسوب میشود. سادگی و صداقت فیل نایت، شما را در خود غرق میکند و میخواهید که تا پایان داستان زندگیاش با او همراه باشید. نوشتههای کتاب به طرز عجیبی به شما حس انگیزه و امید میدهد و میگوید که اگر بخواهید، شما هم میتوانید به موفقیتهای بزرگ مثل فیل نایت برسید.
در بخشی از کتاب کفش باز میخوانیم:
وقتیکه بالاخره موضوع را با پدرم در میان گذاشتم و شهامت آن را پیدا کردم که دربارهی ایدهی ابلهانهام با او حرف بزنم، عمداً اولِ شب را برای این کار انتخاب کردم. همیشه این بهترین زمان برای حرف زدن با ددی بود.
در این زمان او آسوده و با شکم سیر روی صندلی راحتیاش جلوی تلویزیون لم میداد و دست و پایش را دراز میکرد. هنوز میتوانم سرم را به عقب برگردانم و چشمهایم را ببندم و صدای خندهی مخاطبان و ترانههای گوشخراش سریالهای تلویزیونی مورد علاقهش واگن قطار و روهاید را بشنوم.
از همه بیشتر به رِد باتنز علاقه داشت. هر قسمت با آواز خواندن رد شروع میشد: هاها، هو هو… چیزهای عجیبی دارد اتفاق میافتد.
روی یکی از صندلیهای پشتصاف کنار او نشستم و لبخند نصفه و نیمهای زدم و به انتظار پیامهای بازرگانی بعدی ماندم. نطقم را در ذهنم بارها و بارها تمرین کرده بودم، خصوصاً قسمت شروع آن را. میگویم، ددی ایدهی ابلهانهی مرا در استنفورد یادت میآید…؟
یکی از آخرین کلاسهایم بود. سمیناری بود دربارهی کارآفرینی. مقالهای تحقیقی دربارهی کفش نوشته بودم و آن مقاله برایم از تکلیفی عادی به مشغلهی فکری تمام عیار تبدیل شده بود. از آنجا که دونده بودم، چیزهایی دربارهی کفشهای مخصوص دویدن میدانستم؛ چون به تجارت علاقه داشتم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.