توضیحات
معرفی کتاب عذاب وجدان
کتاب عذاب وجدان توسط آلبا دِسِس پِدِس، نویسنده ایتالیایی، نوشته شده و بهمن فرزانه آن را ترجمه کرده است.
به گزارش گلونی این کتاب در سال ۱۳۸۰ از سوی انتشارات ققنوس در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
شاید در ابتدا موضوع این داستان تکراری و سرگرمکننده به نظر برسد.
اما باید گفت که هنر نویسندگی دسس پدس به خوبی از یکنواختی موضوع برآمده و مخاطب از خواندن این کتاب خسته نمیشود.
داستان درباره دو دوست است که از طریق نامه با یکدیگر در ارتباط هستند.
در بین این نامهنگاریها به یادداشتهای یک خبرنگار هم سرک کشیده شده و گره داستان گشوده میشود.
کتاب عذاب وجدان
داستان نامه از زنی شروع میشود که از زندگی یکنواخت خود خسته شده و برای دوستش نامهای میفرستد.
و برای دوست خود تعریف میکند که چگونه میتواند در اولین فرصت زندگی خود را از یکنواختی دربیاورد.
نویسنده این کتاب با قدرت نویسندگی خود، علاوه بر روایت داستان از زاویه دیدی متفاوت، توانسته است شخصیتهای اصلی و فرعی را با تناسب و دقت در کنار یکدیگر نگهدارد.
نثر و البته ترجمه دقیق و روان متن، بر جذابیت این اثر تاثیر بهسزایی دارد.
غافلگیری که در انتهای داستان اتفاق میافتد هم باعث میشود که خواننده این کتاب را از یاد نبرد.
عذاب وجدان کتابی است که به خوبی ارزشهای انسانی را یادآور میشود و با قراردادن شخصیتها در موقعیتهای مختلف این ارزشها را نشان میدهد.
در قسمتی از کتاب عذاب وجدان میخوانیم:
چند دقیقه پیش، همان صدای همیشگی. هر بار با شنیدن آن صدا قلبم فرو می ریزد، درست مثل شبی که از جزیره برگشته بودیم و من داشتم از ترس میمردم که مبادا متوجه شود کسی جلوی در ساختمان، در انتظار من است.
با این حال، وقتی تاکسی حرکت کرد، هراسان شده بودم. همان طور که ماتئو رفته رفته از من دور می شد، من نیز حس می کردم که در صحبت کردن با گولیلمو نباید شتابی نشان دهم. حس می کردم که بار دیگر آن عذاب وجدان نامعلوم و همیشگی دارد در قلبم جای می گیرد.
درباره کتاب عذاب وجدان
بدون شک با دیدن دستخط من متعجب شدهای. ولی مطمئنم که با وجود سکوت طولانی و غیرموجه من، پاکت را نه تنها با کنجکاوی، بلکه با نگرانی باز کردهای. سالهاست که از تو بیخبرم. از خود سؤال میکنم آیا هنوز در ورونا هستی؟
در همان خانهای که من همچنان تو را در آن در نظر مجسم میکنم؟ حتی میترسم که تو نه آنجا باشی و نه هیچ جای دیگر، میترسم مرده باشی و من خبری از مرگ تو به دست نیاورده باشم.
این وحشت، گرچه ممکن است پوچ به نظر برسد ولی به تو حالی خواهد کرد که برای من تا چه حد اهمیت دارد بدانم که در جهان یک نفر وجود دارد که بتوانم کورکورانه به او اعتماد کنم. کسی که شاید بتواند به من کمک بکند.
میدانم که این اشارات مبهم پریشان حالت میکند. هر نامه من، هر ملاقات ما، همیشه به نحوی تو را پریشانحال کرده است که من، هرگز دلیل خاصی را در آن درک نکردهام. از اولین روز دوستی ما، تا آخرین باری که برایت نامهای نوشتم، علاقه تو نسبت به من، همیشه آزادی را از من سلب کرده است، نگذاشته است تا به میل خود زندگی کنم.
تو، از دور هم مرا تعقیب میکردی، سؤالپیچم میکردی. با نوعی نگرانی، میخواستی با نگاه خود، چیزی را از من بیرون بکشی.
هرچه را که میگفتم و یا فکر میکردم، هر اتفاقی که برایم رخ میداد، هر مشکلی که برایم پیش میآمد، هر انتخاب من، در تو چنان عکسالعمل و واکنش شدیدی ایجاد میکرد که عاقبت در مقابل تمام آن اعمال، نسبت به تو احساس مسئولیت میکردم. خیال نکن دارم مبالغه میکنم. به نظرم میرسید که سرنوشت تو بستگی به من دارد. تقدیر تو را من در دست دارم.
1- معرفی کتاب عذاب وجدان در یوتیوب
2- معرفی کتاب عذاب وجدان در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.