ریگ روان

19.00

عنوان: ریگ روان

نویسنده: استیو تولتز

مترجم: مهرداد یوسفی

ناشر: نیک فرجام

موضوع: داستان های استرالیایی – قرن 21 م

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 400

 

1- معرفی کتاب ریگ روان در یوتیوب

2- معرفی کتاب ریگ روان در آپارات

تعداد:
مقایسه

توضیحات

ریگ روان اثر دیگری از استیو تولتز، نویسنده کتاب جز از کل می باشد. استیو تولتز گفته است که این کتاب در مورد ترس از زندگی است. 

داستان رمان با روایت لیام شروع می شود و در واقع لیام نویسنده کتابی است که دارد از بدبختى ها و ناکامى هاى رفیقش آلدو می نویسد. 

لیام و آلدو، دو دوست از دوران دبیرستان و شکست خورده در زندگى هستند. 

لیام، یک افسر پلیس است که عاشق نویسندگی است که همیشه نوشته هاش شکست خورده و هیچوقت موفق نشده و حتى علت پلیس شدنشم براى خلق یکى از کتاباشه که اونم شکست خورده، یک ازدواج شکست خورده داره و از روابط رو به سردش با زنش تس و روابط پیچیدش با دخترش سونیا میگه. 

آلدو که در واقع قهرمان واقعى رمان هست در مرکز توجه و کتاب و رمان دربارش نوشته میشه هم یه کارآفرین بد شانس و بدبخته که از خود بچگیش تا پیریش هزار بار شکست خورده و آسیب دیده، بدترین ترساش به سرش  ششمیاد، هم فلج میشه و هم زندان میره در آخر 

در طول رمان هزارها هزار بار آلدو تلاش میکنه که خودشو بکشه ولى همیشه شکست میخوره و اصلا باعث بوجود اومدن این اعتقاد درش میشه که یه بدبخت جاویدانه هستش. 

این رمان با شکلى بسیار طنز به بررسى به گفته خود ترس از زندگى مى پردازه و با گوشه و کنایه ها و توضیحاتى از نویسندگان بزرگ به بررسى این موضوع مى پردازه. 

جملاتی از متن کتاب ریگ روان 

    حالا که اینترنت داریم دیگه نمی تونیم بگیم “تو هنوز هیچی ندیدی” چون همه، همه چیز رو تا سن دوازده سالگی دیدن. 

    استعداد به کار گرفته نشده به روح فشار می آره. 

    اغلب پلیس ها کتک خورده های مظلومی هستند در آرزوی انتقام یا چاخان های حقه باز ریاکاری با رویای قدرتی مرگبار. 

    به خاطر آوردن گذشته شبیه تماشا کردن یه فیلم هالیوودیه، محاله توش ببینی شخصیت ها برن توالت. 

    کله خر بازی هم بعد از مدتی یکنواخت می شود. 

مردم فوری یک خودکشی را تراژیک می دانند ولی ده ها سال درد و رنج روحی غیرقابل تحمل را که منجر به خودکشی شده در نظر نمی گیرند. 

بعضی خاطرات شبیه چاله های آبی هستند که هیچ وقت بخار نمی شوند. 

اگه تو یه پیاده روی هزار کلیومتری یه ترک باشه قد یه پا، پای من میره توش. 

 گوش کن استلا، هر بار می شنوم یه نفر چهل سال تک همسر باقی مونده یاد آدمی می افتم که یه تخم مرغ گذاشته رو سرش و هزار کیلومتر را رفته و اسمش تو کتاب رکوردهای گینس ثبت شده.

با خودم می گم بارکالله به استقامتت، ولی واسه چی همچین غلطی کردی؟ 

بزرگ ترین ترس من این است که وقتی در حمام هستم یکی بیاید خانه ام دزدی. 

قسمت هایی از متن کتاب ریگ روان 

من بارها زنبور قورت داده م. و سالی حداقل دو بار یه پرنده می خوره به سرم. همیشه وقتی دارم سر یکی داد می زنم می خورم زمین. وقتی پیانو می زنم محاله درش رو انگشت هام بسته نشه.

امکان نداره شب بخوام از رو ریل قطار رد بشم و یهو یه قطار بوق زنان نیاد طرفم، محاله موقع رد شدن از وسط محوطه ی چمن فواره ها کار نیفتن.

هر نردبانی ازش رفتم بالا یه پله ش زیر پام شکسته. محاله ممکنه روز تولدم مریض نشم. هر بار سفر می کنم یه روز بعد از جشن می رسم به شهر. آخه آدم ممکنه به چندتا زن چاق بگه باردار شدنت مبارک؟ 

کورها شنوایی فوق العاده ای دارند و کرها بویایی بی نظیری. فلج ها چه به دست می آورند؟ 

با سوتومو یاماگوچی یاماگوچی بیشتر از هر انسان دیگری احساس نزدیکی می کنم، بدبخت بدشانسی که یک سفر کاری رفت به هیروشیما درست موقعی که بمب اتمی منفجر شد و بعد برگشت به ناگازاکی و به محض رسیدنش بمب دوم افتاد. 

کتاب ریگ روان اثر استیو تولتز

قانون تخطی ناپذیر همیشه همین بوده، وقتی به آرزویت می رسی که دیگر خیلی دیر  

کتاب ریگ روان، رمانی کمدی نوشته ی استیو تولتز است که اولین بار در سال 2015 وارد بازار نشر شد.

لیام، افسر پلیسی است که عاشق نویسندگی است اما در هیچ کدام از این دو کار نمی تواند به موفقیت برسد.

آلدو، بهترین دوست او، کارآفرینی بدشانس است که دردسر هیچوقت دست از سر او برنمی دارد.

لیام همزمان با تکرار بداقبالی های آلدو، تصمیم می گیرد تا کتاب بعدی اش را به بدشانسی های بهترین دوستش و تلاش بی ثمر آلدو برای به دست آوردن تنها عشق واقعی زندگی اش یعنی همسر سابقش، استلا، اختصاص دهد.

با پیشروی داستان، ماجرایی که به عنوان تلاشی برای توضیح علت بدشانسی های آلدو آغاز شده بود به قصه ای ژرف و بسیار جذاب درباره ی اعتقاد و دوستی تبدیل می شود.

کتاب ریگ روان، تصویری جالب و عجیب از جامعه ای معناباخته و متظاهر در قرن بیست و یکم است 

استیو تولتز یکی از نویسندگان جوان خارجی است که طی چند سال گذشته بین مخاطبان ایرانی صاحب شناخت خوبی شده است.

این شناخت هم ناشی از چاپ ترجمه اولین رمانش با نام «جزء از کل» است که سال ۹۴ منتشر شد. ترجمه دومین رمان این نویسنده «ریگ روان» هم ابتدای سال ۹۶ راهی بازار نشر شد. 

نکته مهم در بررسی این کتاب، موفقیتی است که «جزء از کل» برای نویسنده‌اش به ارمغان آورده و موجب می‌شود، به طور مرتب بین دو اثر، دید مقایسه‌ای داشته باشیم.

«جزء از کل» به دلیل استحکام در ساختار و همراهی محتوا با آن، یک اثر موفق بود که جایزه بوکر را از آن خود کرد و در ایران هم به دلیل استقبال مخاطبان به طور مرتب تجدید چاپ می‌شود.

نسخه اصلی «جزء از کل» در سال ۲۰۰۸ و نسخه اصلی «ریگ روان» هم در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. نکته مهم این بود که مخاطبان و منتقدان منتظر این بودند تا ببینند تولتز در قدم دومین نویسندگی‌اش، چه دستاوردی خواهد داشت. 

در صفحات ابتدایی رمان مورد نظر، می‌توان نشانه‌هایی از «جزء از کل» را مشاهده کرد مثلا همان گفتگویی که در صفحه ۱۲ وجود دارد و همان جامعه‌شناسی‌های «جزء از کلی» استیو تولتز را در بر می‌گیرد:

«می‌دونی مردم قبلا دوست داشتن ستاره راک بشن ولی حالا فقط دوست دارن ستاره‌های راک تو جشن تولدشون برنامه اجرا کنن؟» 

لابه‌لای همین دیالوگ‌ها می‌توان ارجاعات تاریخی و ادبی را هم مشاهده کرد که البته مخاطب با مطالعه و پشتوانه علمی‌می‌تواند منظور نویسنده را از آن‌ها دریافت کند:

«”می‌دونی الان به نظر ما هرزه‌نگاری یه شکل از آزادی بیانه؟ ” “مثل این؟ من با [هرزه نگاری] هشت پایی موافق نیستم ولی حاضرم جونم رو فدا کنم تا تو حق تولیدش رو داشته باشی. ”

و این یعنی شوخی با آموزه دموکراسی مابانه ولتر که تولتز پیش‌تر در جزء از کل هم نمونه‌های دیگرش را نشان داده است. اما آن نثر جزء از کلی استیو تولتز که از کتاب اولش سراغ داریم،

از فصل دوم است که آغاز می‌شود و فصل ابتدایی و در واقع سکانس افتتاحیه این اثر بسیار تلخ و جدی است؛ همان طور که کل اش نسبت به «جزء از کل» تلخ تر و جدی تر است. 

زبان «ریگ روان» با زبان استفاده شده در «جزء از کل» متفاوت است و استفاده تولتز از کلمات و عبارات توصیفی، با رویکردی که در کتاب اولش داشت، شباهتی ندارد.

البته شخصیت‌های دو رمان به هم شباهت دارند اما این شباهت به دلیل دیوانه مسلک بودنشان است و از منظری دیگر با هم متفاوت‌اند و این تفاوت، یک فرق اساسی است.

چرا که قهرمان «جزء از کل» قرار بوده از مرگ بترسد و قهرمان «ریگ روان» از زندگی و به طور طبیعی و در مقام مقایسه اگر یک فیلسوف دیوانه و خل و چل اگر قرار باشد بترسد، ترسیدن از نمردن، ترس وحشتناک تری از هراس از مردن است.

بنابراین به نظر می‌رسد که استیو تولتز با «جزء از کل» و شیرین‌کاری‌هایش در آن کتاب، به نوعی بستر را برای جذب مخاطب فراهم کرده و پس از جذبش، حرف اصلی و وحشت اصلی اش را در «ریگ روان» با او در میان گذاشته است.

این نگاه هم چه در خودآگاه و چه ناخودآگاه نویسنده، از دیدگاه کافکا نسبت به زندگی و مرگ ریشه می‌گیرد. عبارت و کلیدواژه «مسخ» چندبار در طول رمان به کار می‌رود. به عنوان نمونه «خودم را تماشا می‌کردم که هر سال مسخ می‌شدم…» یا در صفحه ۳۲۱، «مورل برایم مسخ کافکا را می‌آورد.

به عمرم با هیچ شخصیت داستانی ای مثل گرگور احساس همذات پنداری نکرده ام.» بزرگ‌ترین شاهد مثال هم در این زمینه، جمله‌ای از کافکاست که پیش از شروع متن رمان در پیشانی آن درج شده است: «آه، چه قدر امید، دریادریا امید _ ولی نه برای ما 

از جمله مواردی که می‌توان آن را بین ترس‌های نویسنده دید، ترس از دوست نداشته شدن است؛ «آیا کسی می‌تواند یک موجود نامیرای بی کار را دوست داشته باشد؟

» این جمله درباره شخصیت آلدو قهرمان این رمان مطرح می‌شود اما اگر بخواهیم با نظریه روانشناسانه بررسی اش کنیم، یکی از ترس‌های خود نویسنده از فرایند زندگی و مرگ است که در دهان این شخصیت گذاشته شده است. 

جنس اتفاقات و حوادث «ریگ روان» تفاوت زیادی با «جزء از کل» ندارند مگر در دو مقطع. مقطع اول هنگام روایت به دنیا آمدن نوزاد مرده است و دیگری موج سواری آلدوی فلج.

از ابتدای کتاب تا صفحه ۱۵۸ که قصه به دنیا آمدن نوزاد مرده روایت می‌شود، ضربه تکان دهنده‌ای وجود ندارد اما این بخش از کتاب، نسبت به دیگر سطور و صفحات، حاوی تراژدی واقعی است و روی مخاطب هم تاثیر می‌گذارد.

همین ضربه می‌تواند حواس مخاطب را به روال اتفاقات و پیش روی داستان جمع کرده و برگرداند چون اگر این اتفاق تلخ _ که تلخی اش بین تلخی‌های گروتسک داستان کاملا با قدرت و قابل تشخیص است _ شکل نمی‌گرفت، تکراری بودن جنس وقایع، خواندن کتاب را خسته کننده و عادی می‌کرد. بنابراین ضربه تراژیک دو حادثه مورد  

این که می‌گوییم «ریگ روان» حرکت رو به جلویی برای نویسنده اش محسوب نمی‌شود، یکی به علت فرم و دیگری به علت محتوایش است.

از نظر فرم و ساختار، دو رمان تفاوت چندانی با هم ندارند از نظر محتوا نیز اگر ترس از مرگ و ترس از زندگی را کنار بگذاریم، در هر دو کتاب شخصیت‌هایی وجود دارند که از نظر عملکرد و وضعیت بسیار شبیه به یکدیگر اند.

در جزء از کل، شخصیت راوی فرزند پدری دیوانه و به ظاهر احمق است که البته اندیشه‌های حکیمانه هم دارد. مارتی پدر جسپر (راوی جزء از کل) مردی خل وچل است که حضورش باعث خرابکاری و دردسر می‌شود اما فیلسوفی در درون خود دارد.

در ریگ روان هم شخصیت راوی دوستی به نام آلدو دارد که همین شرایط را داراست با این تفاوت که پدر جسپر در جزء از کل نمی‌تواند گره ذهنی اش درباره ترس از مرگ را باز کند و آلدو نمی‌تواند گره‌های زندگی اش به خاطر ترس از زندگی را باز کند.

هر دو شخصیت راوی هم با این که زندگی و زاویه دید خود را دارند اما از بیرون به خرابکاری‌های مارتی و آلدو نگاه می‌کنند و در واقع روایتگر زندگی آن‌ها هستند. 

به هر حال، «ریگ روان» رمانی خوب و خواندنی است. شاید نسبت به جزء از کل، حرکت رو به جلو و تکرار موفقیت برای نویسنده اش نباشد، اما به هرحال رمانی خوب و موفق است که ارزش مطالعه و نقد و بررسی را دارد.

همان طور که در سطور بالا اشاره شد، انتشار ریگ روان در ایران، بیشتر از آن که به نفع نویسنده اش باشد، به سود مترجمش بوده و قدرت کار پیمان خاکسار را به مخاطب نشان می‌دهد. 

لیام و آلدو دو دوست هستند در قسمتی از کتاب شاهد سرنوشت آلدو از زبان لیام و در قسمتی از داستان شاهد سرونشتش از زبان خودش می باشیم.

مردی که نمی خواهد زنده باشد و همیشه این ترس را دارد که فنا ناپذیر است و نخواهد مرد . او بدشانسی های زیادی در سر راه خود دارد ذهن خلاقی دارد سراغ مشاغل مختلف می رود و همیشه شکست می خورد استلا عشق زندگی اش بالاخره او را ترک می کند نفر بعدی عاشق همسر زندانی اش است وقتی با دیواری برخورد می کند بچه ای پشت دیوار است و منجر به قتل غیرعمد می شود و …. 

اینم کتاب جدید آقای تولتس. من عاشق جز از کل بودم و مشتاقانه سراغ کتاب جدید رفتم البته تقریبا همه بازار با توجه به تجربه موفق قبلی استقبال خوبی از این کتابم کردند .

 مشخصات، قیمت و خرید کتاب ریگ روان اثر استیو تولتز

قسمت های زیبایی از کتاب 

حالا که اینترنت داریم دیگه نمی تونیم بگیم تو هنوز هیچی ندیدی  چون همه همه چیز رو تا سن دوازده سالگی دیدن . 

خوبی مبتدی بودن این است که ارزش واقعی اثرت را می دانی ( صفر سنت ). 

همه می گن تا بچه نداشته باشی هیچ وقت نمی فهمی بچه داشتن یعنی چی . به خاطر این نیست که هیچ جور حس همدردی ندارن؟ 

 هر بار می شنوم یه نفر چهل سال تک همسر باقی مونده یاد آدمی می افتم که یه تخم مرغ گذاشته رو سرش و هزار کیلومتر راه رفته و اسمش تو کتاب رکوردهای گینس ثبت شده .

با خودم می گم بارک ا… به استامتت ولی واسه چی همچین غلطی کردی ؟ 

 مردها همیشه فقط تظاهر می کنن که فانتزی های دوران بلوغ شون رو کنار گذاشته ن ، ولی حقیقت این نیست . 

غم قصه این بود که چه قدر راحت می شود یک فاجعه را خلاصه تعریف کرد . 

تو جوانی زن ها بی هیچ دلیلی عاشق می شن . دیگه هیچ وقت این اتفاق نمی افنته. بعد از بلوغ در به در دنبال دلیل می گردن . بیا با هم روراست باشیم دلایلشون اغلب مادیه . 

فلسفه کتاب ریگ روان 

این کتاب مثل اثر قبلى تولتز فقط نوشته و عقاید تولتز نیست بلکه سرشار از نوشته هاى دیگر نویسندگان بزرگی می باشد که خود تولتز تحت تاثیر آن ها بوده. 

در این کتاب هم از فلسفه اشخاصى مثل بودلر، کامو، فروید، کافکا، تولستوى و… استفاده کرده. 

این کتاب سراسر متافیزیکى است. کاملا داره بررسى وجود زندگى، خدا، مرگ و خودکشى رو بررسى میکنه. 

رمان با نشان دادن آلدو یک بیچاره بدشناس شکست خورده که حتى تلاش در خودکشیش شکست خورده، با سیاه ترین حالت ممکن یک شخصیت مسخ شده ى کافکایى بوجود میاره که زندگى سیاه تر از او ممکن نیست که براى خودش نتیجه و تنها راه حل خودکشیه. 

قسمت عمیق فلسفی رمان در فصل دو شروع میشه و بیشترین حجم رمان رو به خودش اختصاص میده که طى اولین مکالماتى که با “میمى” میکنه (وقتى که اولین بار باهاش تماس میگیره) یک مکالمه کاملا کامویى میکنه، از اینکه میگه “نپرس زندگى ارزش زیست داره یا نه؟

بپرس زندگى من ارزش زیستن داره یا نه؟” که اشاره داره به کتاب افسانه سیزیف کامو که کامو این سوالو در اون کتاب جواب میده و میگه “تنها موضوع فلسفى خودکشیه. “ 

البته کم کم عقاید آلدو در رمان دستخوش تغییر میشه، مکالمتش با مورل که یجوراى داناى کل داستانه بهش میگه تو فانى هستى و در حال فسادى فقط مشکلت اینه که نامعین رو با لایتناهى اشتباه گرفتى.

وقتى که احساس میکنه که به خدا یا یک نیرو معنوى نیاز داره باهاش مکالمه میکنه و از ترساش میگه در آخر یک حالت کاملا متافیزیکى بوجود میاد که آلدو با یک نیروى معنوى مکالمه میکنه و تمام سوالاتشو از علت رنجش، وجود جهنم، علت آگاهى، چرا خدا خودشو نشون نمیده رو به زیبایى جواب میده که در نظرم یک اعتقاد با بینش قرن بیست و یکمه نه یک اعتقاد چند هزار ساله قدیمى. 

استیو تولتز در کتاب اول خودش یعنی جز از کل مخاطب های خودش رو در سراسر دنیا شگفت زده کرد. و علاوه بر این انتظارات را نیز از خودش بالا برد. 

اگر شما کتاب از کل را خوانده باشید بدون شک به این کتاب هم علاقه نشان خواهید داد. 

در این کتاب هم استیو تولتز به زیبایی از طنز و فلسفه استفاده کرده است. 

داستان کتاب ریگ روان فصل به فصل از زمان گذشته به آینده و از آینده به گذشته می رود و همین به نظر من باعث جلوگیری از خستگی مخاطب می شود. و هنر نویسنده را نشان می دهد. 

 

 

 

کتاب های مرتبط

1-معرفی کتاب ریگ روان در یوتیوب

2- معرفی کتاب ریگ روان در آپارات

اطلاعات بیشتر

مترجم

نویسنده

استیو تولتز

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “ریگ روان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.