هرگز رهایم مکن

16.00

عنوان: هرگز رهایم نکن

نویسنده: کازوئو ایش گورو

مترجم: همیلا قراگوزلو

ناشر: نیک فرجام

موضوع: داستان های انگلیسی

رده سنی: بزرگسال

تعداد صفحات: 286

تعداد:
مقایسه

توضیحات

معرفی کتاب هرگز رهایم نکن

کتاب هرگز رهایم مکن با عنوان اصلی Never Let Me Go اثر کازوئو ایشی‌گورو است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد و سبک آن را علمی – تخیلی می‌دانند اما عشق نیز در این رمان جایگاه ویژه‌ای دارد. نویسنده‌ای که در ناکازاکی – ژاپن – به دنیا آمد اما وقتی ۵ ساله بود خانواده‌اش به انگلستان مهاجرت کردند. کتاب‌های ایشی‌گورو شباهتی به ادبیات ژاپن ندارد و او رمان‌هایش را به زبان انگلیسی چاپ می‌کند. خودش هم اعتراف می‌کند که آشنایی چندانی با ادبیات ژاپن ندارد.

رمان هرگز رهایم مکن با داستان عجیبش کتابی درباره پناه بردن به عشق و تا حدودی پناه بردن به هنر است. داستانی که از روی آن در سال ۲۰۱۰ فیلمی ساخته شده است. در این فیلم اندرو گارفیلد هم نقش‌آفرینی می‌کند و می‌توان گفت از جمله فیلم‌های خوبی‌ست که از روی کتاب‌ها ساخته شده است.

این رمان نامزد جایزه بوکر در سال ۲۰۰۵ شد و در همین سال توانست از سوی مجله تایم به عنوان بهترین رمان سال انتخاب شود. همچنین در سال ۲۰۱۷ کازوئو ایشی‌گورو توانست موفق به دریافت جایزه نوبل شود. موسسه نوبل در وصف کارهای ایشی‌گورو می‌نویسد: «کسی که در رمان‌هایش با بار عاطفی زیاد، پرتگاهی را زیر احساس غیر واقعی ما در رابطه با کنش‌هایی با دنیای خارج کشف کرده است.»

در قسمتی از پشت جلد کتاب هرگز رهایم مکن می‌خوانیم:

این کتاب از پرفروش‌ترین آثار ایشی‌گورو در جهان است اما نه به خاطر عاشقانه‌هایی که در آن اتفاق می‌افتد، بلکه به دلیل تلاشی که قهرمانانش در پیش می‌گیرند تا با وجود جبر دردناکی که بر سرنوشتشان سایه انداخته، بتوانند طعم زندگی را مزه مزه کنند.

هرگز رهایم مکن

کتاب هرگز رهایم مکن

داستان این رمان – در اواخر دهه ۱۹۹۰ در انگلستان – از زبان «کتی اچ» روایت می‌شود و درباره دانش‌آموزانی است که با یک هدف خاص در مدرسه‌ای خاص به نام «هیلشم» بزرگ می‌شوند. کتی که رمان را روایت می‌کند اکنون ۱۱ سال است به عنوان پرستار خدمت می‌کند و این امتیاز بزرگ را دارد که بیمارانش را خودش انتخاب کند. در جریان همین انتخاب بیمار به دو دوست قدیمی خود یعنی «روت» و «تام» می‌رسد. بچه‌هایی که با آن‌ها در هیلشم بزرگ شده بود. روت دوست صمیمی کتی است و تام پسری با رفتارهای عجیب بود. تام همیشه مورد اذیت قرار می‌گرفت اما به مرور زمان رابطه‌ای نزدیک با کتی و روت پیدا می‌کند در حدی که روابط این سه نفر بسیار پیچیده می‌شود.

کتی وقتی با دوستانش روبه‌رو می‌شود، شروع به مرور خاطرات می‌کند و از روزهایی می‌گوید که در هیلشم بوده‌اند. زمانی که هم می‌دانستند چه چیزی در انتظارشان است و هم نمی‌دانستند. از روزهای غریب و اتفاقات عجیبی می‌گوید که در مدرسه رخ می‌داد. از اینکه هر هفته باید در هیلشم تحت معاینه پزشکی قرار می‌گرفتند و از مواردی که ممکن بود به سلامتی‌شان لطمه بزند دوری کنند. به عنوان مثال سیگار کشیدن در مدرسه در حکم یک جنایت بزرگ بود.

حتم دارم که ترجیح می‌دادند ما هرگز از وجود چیزی تحت عنوان سیگار باخبر نشویم؛ اما از آن‌جا که این امکان نداشت، هر بار که اشاره‌ای به دود و سیگار می‌شد، بی‌بروبرگرد برایمان موعظه می‌کردند. (کتاب هرگز رهایم مکن اثر کازوئو ایشی‌گورو – صفحه ۹۳)

موارد مختلف زیادی وجود دارد که بچه‌های مدرسه از انجام دادن آن پرهیز می‌کنند. بیشتر هم به خاطر اینکه خود آن‌ها علاقه‌ای به انجام دادنش ندارد و یا یک داستان هولناک مانع می‌شود. سر به زیر بودن و حرف‌شنویی بچه‌ها به حدی است که خواننده تعجب می‌کند و این احساس به او دست می‌دهد که یک جای کار ایراد دارد. و واقعا هم یک جای کار ایراد دارد اما باید صبور باشید و رفته رفته متوجه داستان شوید.

از جمله مواردی که خیلی برای سرپرست‌های هیلشم مهم است، نقاشی کردن، کاردستی درست کردن و مواردی از این قبیل است. هربار که بچه‌ها کارهای زیادی درست می‌کنند «مادام» می‌آید و کارهای برتر را انتخاب و با خود به «گالری» می‌برد. ولی بچه‌ها در مورد مادام چیز غریبی کشف کرده‌اند: مادام از آن‌ها می‌ترسد. زن بالغی که بسیار مورد احترام همه سرپرست‌هاست ولی از بچه‌ها می‌ترسد! علت چیست؟

*در ادامه بخش‌هایی جزئی از کتاب درباره هدف مدرسه هیلشم بیان می‌شود اما به جریانات اصلی کتاب اشاره‌ای نمی‌شود. اگر روی افشای بخش‌هایی از داستان حساس هستید، بهتر است آن را مطالعه نکنید.

هدف خاصی که در مدرسه هیلشم دنبال می‌شود این است که بچه‌ها برای اهدا اعضا بدنشان رشد می‌یابند. همه آن‌ها باید دیر یا زود اعضای بدشان را اهدا کنند و اگر خیلی شانس داشته باشند تا اهدا کردن سومین یا چهارمین عضو زنده می‌مانند.

برای زندگی شما برنامه‌ریزی شده. اول بزرگ می‌شین، بعد قبل از این که پیر بشین، حتی قبل از این که میون‌سال بشین، شروع می‌کنین به اهدای اندام‌های حیاتیتون. شماها واسه همین به وجود اومدین. (کتاب هرگز رهایم مکن اثر کازوئو ایشی‌گورو – صفحه ۱۱۰)

همان‌طور که در ابتدای این مطلب اشاره شد این رمان داستانی علمی – تخیلی دارد. بچه‌های مدرسه هیلشم در واقع انسان نیستند بلکه شبیه‌سازی‌هایی هستند که برای هدف مشخص ایجاد شده‌اند. در ظاهر همه‌چیز آن‌ها شبیه انسان است و حتی احساسی مانند عشق را به خوبی درک می‌کنند اما به طور الگوبرداری شده از روی انسان‌ها هستند. همین موضوع باعث می‌شود وقتی مادام به مدرسه سر می‌زند از آن‌ها هراس داشته باشد.

همین موضوع است که سرپرست‌های مدرسه آن‌ها را از سیگار دور می‌کنند و همین موضوع است که باعث می‌شود این بچه‌ها نمی‌توانند بچه‌دار شوند. اما اینکه این بچه‌ها دقیقا چطور به وجود آمده‌اند و یا از روی چه افرادی الگوبرداری شده‌اند در داستان مشخص نمی‌شود. داستان به جای پرداختن به این موضوع به سراغ عشق و تلاش برای تجربه کردن زندگی می‌رود.

خلاصه‌ی کتاب هرگز رهایم مکن

هرگز رهایم مکن، اثری از کازوئو ایشی‌گورو است. این رمان در دنیایی اتفاق می‌افتد که کلون‌هایی از انسان‌ها ساخته می‌شوند تا در سنین بزرگ‌سالی اعضای خود را اهدا کنند.
رمان، داستان زندگی کتی را دنبال می‌کند. کلونی که در مدرسه‌ای در حال پرورش برای آینده است. این کتاب یک یادآور خاطرات است. کتی اکنون سی‌ویک‌ساله است و برای اولین اهدای عضو خود آماده می‌شود.

در یازده سال گذشته او به‌عنوان یک پرستار در بیمارستان کلون‌ها برای نگه‌داری از آن‌ها در بین اهدای عضوشان کار می‌کرده است.
کتی دورانی را که در هیلشم داشته را به یاد می‌آورد. دو نفر از مهم‌ترین دوستان او راث یک فرد کاریزماتیک اما دروغ‌گو و تامی یک پسر مهربان اما بداخلاق است که از بقیه‌ی دانش آموزان بدش می‌آمد. کتی حکایات زیادی را برای آن‌که چرا ارتباط او و آن دو در طول زمان تغییر کرده است، به یادمی آورد.

راث یک بلف زن بی‎رقیب

در داستان هرگز رهایم مکن، هلیشم جایی است که تأکید زیادی بر هنر دارد، نوشتن و دیگر حالت‌های خلاقیت. ناگهان خانم اسرارآمیزی به نام مادام از راه می‌رسد و بهترین کارهای هنری را برای قرار دادن در گالری گلچین می‌کند. تامی در این‌جور مسائل استعدادی ندارد و هیچ‌وقت کاری برای قرار گرفتن در گالری نداشت. این بخشی از دلایلی است که بداخلاقی او را توجیه می‌کند. یک روز وقتی‌که او سیزده سال داشت خانم لاکی معلم و محافظ به او گفت که اشکالی ندارد اگر او خلاق نیست چون درهرحال این اصلاً مهم نیست و کتی از این حرف بسیار شوکه شد.

کتی داستان‌های زیادی درباره دروغ‌گویی راث نیز به یاد دارد. در یک‌زمان راث وانمود کرد که او در شطرنج بسیار ماهر است. درحالی‌که او هیچ‌چیز از شطرنج نمی‌دانست. در زمان دیگر او وانمود می‌کرد که جامدادی جدیدش درواقع هدیه‌ای از معلمش است اما در حقیقت خود آن را برای خودش خریده بود. کتی دوست خوبی برای راث بود. زمانی که کتی نوار کاستی را که آهنگ موردعلاقه کتی (هرگز رهایم مکن) در آن بود را گم کرد، راث به او کمک کرد تا دنبال آن بگردند.

عشق…

هرگز رهایم مکن با عشق جلو می‌رود. یک روز خانم لاکی سعی کرد تا به بچه‌ها توضیح بدهد که زندگی آن‌ها زمانی که اهداکننده می‌شوند چقدر سخت و تراژیک خواهد بود. بااین‌حال دانش آموزان نمی‌توانستند این اطلاعات را تجزیه‌وتحلیل کنند. در سن و سال ۱۶ سالگی تامی و راث شروع به قرار گذاشتن کردند. کتی حسودی می‌کرد اما سعی می‌کرد تا احساسش درباره تامی را مخفی کند. چند ماه پس‌ازآن که راث و تامی باهم باشند، دانش آموزان فارغ‏‌التحصیل شدند و برای زندگی به کلبه‌هایی فرستاده می‌شدند. جایی که دانش آموزان می‌توانند رانندگی کنند و هرکاری که دوست دارند انجام دهند.

در کلبه‌ها راث موفق می‌شود تا دانش آموزان بزرگ‌تر را تحت تأثیر قرار دهد. دو دانش‌آموز بزرگ‌تر به نام کریسی و رودنی کتی راث و تامی را به یک سفر به نورفولک می‌برند زیرا عقیده دارند که نسخه‌ی اصلی راث که از روی آن کلون شده را پیدا کرده‌اند.
در سفر کریسی و رودنی درباره‌ی شایعه‌ی عشق دو دانش‌آموز می‌گویند که اهدای‌شان را عقب انداختند تا چند سالی را بیش‌تر کنار هم باشند. هیچ‌کس درباره این برنامه چیزی نشنیده بود اما راث وانمود کرد که همه‌چیز را دراین‌باره می‌داند.

ماجرای مرگ تامی

تامی و کتی از بقیه‌ی گروه جدا می‌شوند و به پیش‌نهاد تامی به مغازه آهنگ فروشی می‌روند تا به دنبال نوار کاستی که کتی سال‌ها پیش گم کرده بود بگردند. آن‌ها در آن‌جا لحظات احساسی را می‌گذرانند. راث متوجه این اتفاق می‌شود و سعی می‌کند ارتباط آن‌ها را خراب کند. او به تامی می‌گوید که کتی نقاشی‌اش را دوست ندارد و به کتی می‌گوید تامی هیچ‌وقت عاشق دختر معمولی مثل او نمی‌شود.

کتی در این شرایط به‌صورت داوطلبانه از کلبه‌ها جدا می‌شود تا تحت آموزش پرستاری قرار بگیرد. سال‌ها بعد او می‌شنود که مدرسه هلیشم بسته‌ شده است و از دوستی قدیمی می‌فهمد که راث اهدای خود را شروع کرده و ضعیف عمل می‌کند. او به همین دلیل داوطلب می‌شود تا پرستار راث باشد.

راث از کتی می‌خواهد تا با او به سفری با قایق برای چند ساعت رود و او موافقت می‌کند. او باخبر می‌شود که تامی هم اهدا را شروع کرده و مرکز ریکاوری او نزدیک قایق است. زمانی که آن‌ها بار دیگر کنار هم قرار می‌گیرند، راث از آن‌ها برای جدا کردن‌شان عذرخواهی می‌کند و می‌خواهد که برای تعویق اهدا اقدام کنند تا بتوانند سال‌های بیشتری را کنار هم بگذرانند. و به آن‌ها آدرس مادام را که امیدوار است بتواند کمک کند می‌دهد.

درباره کازوئو ایشی گورو

کازوئو ایشی گورو (Kazuo Ishiguro) در ناکازاکی ژاپن در 1954 متولد شد و در کودکی به انگلستان مهاجرت کرد. او در انگلستان، فلسفه و زبان انگلیسی آموخت و اولین کتابش «منظره‌ی پریده رنگ تپه‌ها» را بر اساس پایان‌نامه‌اش نوشت. استفاده از فرهنگ ژاپنی در رمان‌هایی که او به انگلیسی می‌نویسد، از ویژگی‌های نویسندگی اوست.

به گفته‌ی منتقدین، رمان‌های ایشی گورو ترکیبی از آثار «جين آستین، فرانس كافكا و مارسل پروست» است. او از كسي پيروي نمي‌كند و جهان زيبايي‌شناختي متعلق به خود را مي‌آفريند. ایشی گورو دنیاهایی را خلق می کند که تصویر بزرگ‌تری از مضامين تاريخي، شيوه و رسوم حكومت‌داري و رفتار و منش مردم به دست می‌دهد، درست هنگامی که خوانندگانش در دوره‌اي نامشخص از تاريخ جهان قرار دارند.

سبک نگارش کازوئو ایشی گورو

کتاب‌های ایشی گورو با نثری مینیمالیستی درباره‌ی واکنش انسان‌ها در شرایط مختلف است. بسته به دوره‌ی زمانی و کشوری که شخصیت‌ها در آن زندگی می‌کنند، جایگاه آن‌ها در جامعه تغییر می‌کند. نقطه‌ی قوت رمان این است که در سطوح عمیق‌تری خوانده می شود و نسل‌های متفاوتی با آن ارتباط برقرار می کنند. این ویژگی رمان، آن را برای پرداخت به مسائل فلسفی به صورتی بنیادی‌تر، عمیق‌تر و جهان شمول‌تر مناسب ساخته است.

ایشی گورو تمایلی ندارد در رمان‌هایش درباره‌ی اخلاقیات بنویسد. با سخن گفتن از احساسات است که برخی جنبه‌های انسان بودن برجسته می‌شود. او به دنبال این نیست که به خواننده‌هایش بگوید چه کنند یا چه نکنند، بلکه تلاش می‌کند تا نشان دهد بودن در آن وضعیت چه حسی دارد.

ارتباطات بین شخصیت‌ها در رمان‌های ایشی گورو مهم است؛ چرا که با توصیف این ارتباطات شخصیت‌پردازی طبیعی‌تری انجام می‌شود. از نظر او، این ارتباطات باید واقع‌گرایانه و اصیل باشند و به جای یک رابطه‌ی کلیشه‎ای و معیار، نشان‌دهنده‌ی یک رابطه‌ی غافلگیرانه و متحیرکننده باشند. خاطرات، ضمیر و نحوه‌ی جهان بینی این شخصیت ها در مرکز توجه داستان قرار دارد. این شخصیت ها از طریق ذهن مخاطب جان می‌گیرند، بنابراین جهان‌های ارائه شده توسط رمان بر جهان‌های ذهنی مخاطبین از جهات گوناگونی تأثیرگذار است.

آثار ایشی گورو در هارمونی زیبایی با جهان‌بینی او قرار دارد. یکی از چیزهایی که همیشه برای ایشی گورو جالب بوده، این است که انسان‌ها به صورت هم‌زمان، در دنیاهای کوچک و بزرگی زندگی می‌کنند؛

همه‌ی آن‌ها فضایی شخصی دارند که در آن مجبور به تلاش برای رسیدن به عشق و خوشبختی‌اند، اما این فضا به شکلی اجتناب‌ناپذیر با دنیای بزرگتری هم‌پوشانی دارد؛ دنیایی که سیاست یا حتی جهان‌های پادآرمان‌شهری در آن حکومت می‌کنند. انسان‌ها به صورت هم‌زمان در دنیاهای کوچک و بزرگ زندگی می‌کنند و هیچ کدامشان را هم نمی‌توانند نادیده بگیرند.

 

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب هرگز رهایم مکن در یوتیوب

2- معرفی کتاب هرگز رهایم مکن در آپارات

 

اطلاعات بیشتر

نویسنده

کازوئو ایش گورو

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “هرگز رهایم مکن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.